هسپانویها سال ٢٠۱۵ ترسایی را با خواستها و اقداماتی شروع کردند که سال پیشین را با آن به پایان رسانیده بودند: بسیج نیروهای اجتماعی حول شعارها و برنامههای مردمی و آیندهنگر، مبارزه بخاطر دگرگونی در اهرام های متمرکز و فساد پیشه حاکمیت، نه گفتن به بده و بستانها با حاکمیت در بالا، مبارزه با سیاستهای دیکتات و ریاضت کشی، سرطان بیکاری و فقر منیحث پی آمد سیاستهای اقتصادی غارت گرانه نیولیبرال.
در نتیجه سیاستهای ریاضت کشی «Austerity Policy» قبولانده شده از سوی ترویکا (۱) امروز ٢۷ درصد مردم اسپانیا از حق کار محروم بوده و میلیونها شهروند این کشور برای زنده ماندن مجبور به انجام کارهای چند شغله شدهاند. ارتش بیکاران اسپانیا، بزرگترین ارتش بیکاران اروپا بوده و امروز در اسپانیا بیش از ۵۵٠٠٠٠٠ شهروند کشور بیکارند و رقم بیکاران جوان به بیش از ۵.۵۷ در صد جوانان کشور میرسد. در کنار بیکاری؛ فشار بیمانند سرمایه مالی و بانکها بر شهروندان اسپانیا باعث گردید تا هزاران شهروند کشور که از بانکها بدهکار بودند جایداد شان را به بانکها واگذار شوند. در چنین شرایط دردبار و غیرقابل تحمل فرمانروایان اتحادیه اروپا و ترویکا۱ از مردم خواستار ریاضت کشی تا سرحد جان سپردن را نمودند. هواداران و اندیشه پردازان اقتصاد نیولیبرال در این ریاضت کشی تودههای میلیونی مردم، اْفت ارزش کار که پایین آمدن سطح زنده گی را با خود دارد و زمینه ساز افزایش بیکاری میشود میگویند که: به دلیل روحیات و ذهنیت انسانی، افزایش بیکاری و اًفت ارزش کار به نوبه خود باعث تشویق زحمتکشان به رقابت کار بیشتر میشود. و این طبیعت انسان است.
این یاوه سراییها در حالیست که مؤسسات مالی همه روزه با خصوصی سازی مالکیتهای عامه، غصب جایدارهای مردم، ازبین بردن امکانات شغلی، خرابی نظام آموزش و پرورش، کاهش خدمات بازنشسته گی و بیمههای اجتماعی، خرابی بیمانند در نظام خدمات بهداشتی و... به سودهای بیمانندی دست یافته اند. آنها فقط بر «آزادی و امنیت سرمایه» پافشاری دارند.
بحران مالی که از سال ٢٠٠۷ ترسایی دامنگیر اسپانیا شد تا امروز بصورت فزاینده ادامه داشته و شرایط درد با تحمیل شده از سوی مؤسسات پولی جهانی و اروپا بیشتری بخش تولیدات ناخالص ملی را بلعیده و چانسی برای رشد اقتصادی و بهبود شرایط زنده گی مردم باقی نمانده؛ و حکومت فاسد حزب راستگرا و نیولیبرال «مردم» نیز از این شرایط استفاده و با رشد فساد اداری و مالی داراییهای بیشتر مردم را به یغما برده است.
با افزایش بحران و فشار بیمانند بانکها و نهادهای بینالمللی مردم اسپانیا به مقاومت و ابتکارات تودهای دست زده و از پایین نوعی از مقاومت و ایستاده گی را در برابر این سیاستهای ویرانگر و ضد انسانی سازمان دادند. در سالهای نخست شماری از دانش آموزان، کارگران، دانشجویان، کارمندان دولت، بیخانمانها، هنرمندان، آهنگ سازان، نقاشان و ... با دست زدن به ابتکارات صدای اعتراض و ناسازگاری شانرا با این شرایط ناهنجار بلند کردند. احزاب سیاسی ترقیخواه و چپ و سازمانهای صنفی و اجتماعی با دیدگاهها و برنامههای شان نیز د ر این اعتراضات شرکت جستند.
در پانزدهام می ٢٠۱۵ ترسایی بیش از ۱۳٠٠٠٠ شهروند این کشور در۵٠ شهر اسپانیا به خیابان ها ریختند تا صدای نارضایتی و اعتراضات شانرا در برابر سیاستهای ارتجاعی و ضد مردمی دولت و اتحادیه اروپا ابراز نمایند. در مادرید شهرکهای اعتراضی و مقاومت دوامدار با برپایی خیمههای مقاومت و مراکز بحث و گفتوگوی شهروندان ایجاد شده؛ بزودی این اعتراضات و مقاومت به شهرهای سویلا، ولنسیا، بارسلونا، ملاگا، بلباو و ... نیز دامن گسترد.
گروههای مختلف اجتماعی شرکت کننده در جنبش «ام ۱۵» با وجود داشتن خواستهای متفاوت باهم دیگر پیوند و همبستگی ایجاد نموده؛ در پی گفت وگوهای دوامدار آنها فرهنگ زنده و پرشور سیاسی را پی ریزی و با سازماندهی دیدارها به همطرازی خواستها و نزدیکی بیشتر در دفاع از حقوق و آزادیهای مردم در برابر حاکمیت ارتجاعی و وابسته به انحصارات پرداختند.
دولت دست راستی مارینا رخوی با روکرد به اقدامات پولیسی، منع اعتراضات، زندانی ساختن و پیگرد فعالین جنبش آنها را «ماجرا جو»، «افراطی»، «توطیه گر»، «بی تجربه و سادهها» و ... خواند که میخواهند اصول دموکراسی را زیر پا نموده و اسپانیا را به سوی بینظمی و هرجومرج بکشانند.
«جنبش خشمگینان» که مجموعه ایی بود از شورش ها، جنبشهای اجتماعی اسپانیا و اعتراضات مردم با هم ارتباطات و پیوندهای سالم و پویا برقرار؛ و نحوه تشکل و واکنش در برابر دولت ارتجاعی و سیاستهای دیکتات ترویکا را با اقدامات متنوع اعتراض مردمی؛ ایجاد پلاتفورم های دوامدار، متحرک و پویا دامنه ابتکارات شانرا گسترش بخشیده، باهم به تبادل اندوخته پرداخته و اقدامات و کنشهای تازه و نوی را راه اندازی کردند.
شماری از فعالین این جنبشهای مردمی با راه اندازی سیمینارهای آموزشی گروهها و نهادهای دیگر را یاری رسانیدند. در این جنبشها که کارگران، کارمندان دولتی، دانشجویان، زنان، بازنشسته گان، استادان دانشگاهی، دانش آموزان، کسبه کاران، بیکاران خشمگین و قربانیان سیاستهای ریاضت کشی همپا با احزاب سنتی چپ اسپانیا با برخورداری از جانبداری اتحادیه نیرومند کارگری اسپانیا شریک بودند در برابر فشارهای حاکمیت و ترویکا از پا درنیامده و به تلاشهای شان ادامه دادند. آن بخشی از جنبش که خانه مشخص سازمانی نداشت در نتیجه واقعنگری و درک نیاز به مبارزه متشکل سیاسی ـ اجتماعی نیز راهش را به پیش ادامه و در پی دستیابی پختگی سیاسی ـ سازمانی سال پیش حزب پودیموس (ما میتوانیم) را در کنار سایر احزاب و تشکلهای مردمی بنیاد گذاشتند. (٢)
خورخه لاگو جامعهشناس و عضو شورای شهروندی «پودیموس» گفت: «به نظر ما، جنبش ۱۵ می در حرکت سیاسی خود دچار انسداد شده و این ایده که انباشت تدریجی نیرو الزاما به گردآمدن سیاسی منجرمیشود نادرست ازآب درآمده است... انجمن هایی برای مبارزه علیه اخراج مستاجران ایجاد شده، شبکههای مقاومت علیه کاستی های نظام سلامت به وجود آمده ولی جنبش عمومی پیش از تجزیه و تلاشی دچارتنگی نفس شده است.» بر بنیاد همین درک پی ریزی پودیموس یگانه گام درست برای ادامه مبارزه متشکل و سازمان یافته بود. فقط چهار ماه پس از تأسیس خود پودیموس توانست ۱.٢ میلیون رأی؛ یعنی ٨ درصد کل آرا و ۵ کرسی در پارلمان اروپایی را بدست آورد. (۳)
هم اکنون پودیموس در نظرخواهیهای متعدد برای انتخابات پارلمان آینده اسپانیا در نوامبر سال ٢٠۱۵ ترسایی در صدر همهپرسیها قرار داشته از حزب حاکم محافظهکار مردم (PP) و حزب سوسیالیست کارگری اسپانیا (PSOE) پیشی دارد. بر بنیاد این همهپرسیها پودیموس ٢٨ در صد و حزب راستگرا مردم چیزی کمتر از٢٠ در صد، حزب سوسیالیست کارگری اسپانیا کمتر از آن و چپ متحد (IU) بیش ٩ در صد آرا از بدست خواهند آورد.
احزاب راستگرای مردم و حزب سوسیالیست کارگری اسپانیا از آغاز دوران پس از فرانکو تا اکنون در این کشور اهرام قدرت را در دست داشته و به یاری مؤسسات امپریالستی مقدم بر همه بانکها و سرمایه مالی و شبکههای رسانشی کوشیدهاند با ابزار دست داشته همین گزینه «محافظه کار یا سوسیال دموکرات و یا ترکیبی از هردو» را بر مردم تحمیل نمایند. این دو حزب در انتخابات ۵ سال پیش ٨٠ درصد آرا را بدست آوردند. در انتخابات اخیر آنها توانستند تنها ۵٠ درصد کل آرا را از آن خود گردانند. در خور یاد است که ایتلاف چپ متحد (IU) که دارای ساختارهای نیرومند و اثرگذاری در جنبش کارگری و سندیکایی و در محلات بوده و از محبوبیت زیادی در بین مردم برخوردار میباشد با حفظ استقلالیت سازمانیاش در جنبشهای اعتراضی دوشادوش مردم قرار دارد. این اتحاد در انتخابات برای پارلمان اروپا در سال گذشته موفق گردید تا ۴ نماینده به پارلمان اروپا بفرستد.
پابلوایگلسیاس، ۳۵ ساله استاد علوم سیاسی در دانشگاه خوان کارلوس موندروی مادرید، عضو پارلمان اروپا، سخنور توانا و استراتیژیست ماهر رهبر حزب پودیموس است. او پیوسته با روشنبینی در دفاع از مردم در برابر تدابیر ریاضتی تحمیل شده از سوی اتحادیه اروپا قرار داشته؛ و این سیاستها را سیاست «کاستی» و «اروپای المانی» شده خوانده و برای رهایی از آن میرزمد.
ایگلسیاس تاکید مینماید که پودیموس خواستار: «... اصلاحات مالیاتی، بازسازی ساختار بدهی، مخالفت با بازگشت سن تقاعد به ٦۷ سال، گذر به کارهفته گی ۳۵ ساعته (درمقابل ۴٠ ساعت کنونی)، همه پرسی درمورد سلطنت، بازسازی صنعتی، بازپس گیری موقعیت حاکمیت حکومت که به بروکسل واگذار شده و خودگردانی مناطق اسپانیایی… با پیش بینی یک اتحاد با نیروهای مشابه در جنوب اروپا میباشد.»
مقر حزب در محله کارگرنشین «سان بلاس» در مادرید قرار دارد. پیوسته مردم در «سان بلاس» گردهم میآیند، دیدگاهها و پیشنهادهای شان را در میان گذاشته و در چارچوب دموکراسی ای که همه در آن مشارکت دارند، درباره این پیشنهادات به گفت و گو پرداخته در باره آنها تصمیم میگیرند.
به همان پیمانهای که نقش جمعی در رهبری حزب برجسته است؛ پابلوایگلسیاس رهبر حزب که سخنگوی برازنده بوده و حضور پیوسته رسانهای دارد؛ نقش ارزشمندی را در شناسایی حزب و آماجهای آن در بین مردم ایفا مینماید. این حضور دوامدار او را به «چهره تلویزونی» تبدیل نموده و کسانی تشویش دارند که این حزب مانند حزب «پیرات» المان بزودی از صحنه سیاسی دور خواهد شد. اما کارشناسان امور سیاسی در اروپا بدین باوراند که پودیموس پدیده محض رسانهای نبوده و آنرا جنبشهای همگانی به شانه میکشند؛ این حزب تأثیر فزاینده در بین مردم داشته و بصورت منظم رشد مینماید. رهبران جنبش با داشتن آگاهی سیاسی و دانش مسلکی با تکیه بر آموزههای جنبش مردمی اسپانیا، اروپا و به ویژه امریکا لاتین راه پیوند و نزدیک مردم را جستجو و در راه ایجاد جبهه وسیع نیروهای ترقیخواه و هوادار مردم بخاطر ایجاد اشتغال، پایان دادن وابسته گی کشنده و دیکتات ترویکا، محو فقرساختاری، دموکراتیزه کردن روند مدیریت اقتصادی، تأمین رشد مناسب اقتصادی ـ اجتماعی و... میکوشد.
حزب روابط نیکو با چپ متحد اسپانیا (IU) که در جنبشهای کارگری و لایههای ناتوان جامعه، اتحادیههای کارگری و صنفی چون (UGT) و (CCOO) و زحمتکشان ده دارای اثرگذاری سنتی میباشد، روابط نیکو داشته و در سطح اتحادیه اروپا در فراکسیون چپ و نوردیک های شمال با هم مشترکاً تلاش مینمایند. پودموس در اروپا هم. پودیموس روابط نیکو با «چپ اروپا» از جمله با حزب سریزای یونان دارد که در انتخابات پارلمانی ٢۵ جنوری با بدست آوردن ۳٦ در صد آرا مسؤولیت رهبری حکومت یونان را به گردن گرفت و به امید تازهای برای مردمان اروپا مبدل شد.
شماری از کارشناسان میدان سیاست در پی این پیروزی نوشتند که: «تنها یونان مطرح نیست؛ هدف اروپاست»؛ و مقاومت و جنجالهای «Mutti»(۴) انگیلا میرکل و اتحادیه اروپا فقط بخاطر پول نیست؛ و آنها از دگرگونیهای سیاسی در اروپا و ناکامی سیاستهای نیولیبرال سخت هراسان اند. یکی از مقامهای بلندپایه اتحادیه اروپا پس از انتخابات یونان در ٢۵ جنوری گفت: «اگر سیریزا واقعا موفق به بازگرداندن سیاست صرفه جویی گردد، ممکن است جنبشهای مشابه در اسپانیا، ایتالیا یا حتا فرانسه نیز رشد کنند.»
حضور گسترده مردم در تظاهرات ماه جنوری به نام: «راهپیمایی برای تغییر» در اعتراض به وضعیت اقتصادی نابسامان اسپانیا و گزارشهای فزاینده از فساد سیاسی و اقتصادی در این کشور دارای اهمیت زیادی برای انتخابات پارلمان های محلی در می ٢٠۱۵ ترسایی در اندلوزیا و کاتلونیا نیز میباشد. حکومتهای محلی دارای نقش باهمیتی برای دگرگونیهای میباشند؛ از جمله اینها مسؤول تصمیم گیری برای تعین اندازه کرایه جایداد ها، نظام بهداشتی، خدمات آموزشی و فرهنگی و سایر مسایل در سطح ایالات بوده؛ میتوانند بودیجه بیشتر را به بخش خدمات بهداشتی تخصیص داده و یا تصمیم بگیرند که کدام پروژهای با کدام شرایط عملی گردد. برای همین هم است که شماری از جنبشها و پلاتفورم های محلی نیز با ایجاد شبکههای برای همکاری با نیروهای مختلف سیاسی از جمله پودیموس و چپ متحد میکوشند. به گونه مثال جنبش (PAH) جنبش در برابر غصب جایداد ها که در کاتالونیا فعال میباشد؛ و یا (GB) در بارسلونا. بانو کولاو سخن گوی (PAH) میگوید که: «ما در فکر بدست آوردن کرسی درشورای ناحیه و یا شهر نیستیم تا آنرا رنگین تر بسازیم؛ ما میخواهیم پیروزی شویم تا چیزهایی را تغیر بدهیم و برای مردم ثابت بسازیم که سیاست به شیوه دیگری نیز ممکن است.»
یونان آغازگر دگرگونی در اروپا شد و امید برای ادامه این راه به سود مردم و بهتر شدن شرایط زنده گی آنها روز تا روز جوانه میزند. تا نوامبر که انتخابات پارلمانی در اسپانیا میباشد وقت زیادی باقی مانده است. در یکسو صف مردم و در سوی دیگر لجاجت و دندان نشان دادن زورمندان اروپا و به گفته بانو سارا واگن کنشت معاون فراکسیون پارلمانی چپیهای المان «گانگستر های اروپا که شویبله وزیر مالیه المان آنها را رهبری می کند» (۵) برای شکستاندن اراده مردم و وادار ساختن شان به تسلیم و سازش. سال پر از امید و دشواری در اروپا در پیش است. فقط آنهای میتوانند به پیروزی امید داشته باشند که به منافع و آینده مردم میاندیشند، برای برکناری ناهنجاریهای بیمانند اقتصادی ـ اجتماعی راه حل واقعبینانه و پشتوانه مردمی را منحیث عامل پیش برنده دگرگونیها را با خود دارند. فقط در صورت سازماندهی و مبارزه جسورانه، متشکل و آگاهانه نیروهای اجتماعی میتوان به آینده دگرگونیهای خوشبین بود.
پروفیسور جیمز پتراس استاد جامعهشناسی در دانشگاه بینگهامتون نیویورک در پایان سال گذشته در باره رخدادهای مهم سال ٢٠۱۵ ترسایی پیشبینی نمود که: «در جنوب اروپا حزب چپ سوسیالیست سریزا احتمالا برنده انتخابات یونان خواهد شد و برای تحمیل یک تعلیق در پرداخت بدهی ها و تحریک اقتصاد تلاش خواهد کرد. رژیم های سیاسی نیولیبرال در ایتالیا٬ اسپانیا و پرتگال هم چنان رو به وخامت می روند. در فرانسه رژیم سوسیالیست که دستور عمل حمایت از کسب و کار را در آغوش گرفته است باعث تحریک درگیری های مهم با اتحادیههای کارگری خواهد شد و ممکن است ضربه ببیند. جبهه ملی ممکن است حزب پیشرو شود٬ که موضع راستگرایی تندرو (ضد مهاجرین) را اتخاذ کند و چپ (ضد ریاضتی اتحادیه اروپا). چپ گرایان٬ احزاب و جنبشهای پویولیست و راستگرا به احتمال زیاد حمایت خود را در هشت انتخابات برنامه ریزی شده امسال در اتحادیه اروپا افزایش دهند.»
رویکردها:
* دهها هزار شهروند اسپانیا به دعوت حزب پودیموس بروز شنبه ۳۱ جنوری ٢٠۱۵ ترسایی در «میدان سیبلس» در مقابل ساختمان شهرداری مادرید گردهم آمدند تا در برابر سیاستهای ریاضت کشی و بحران بیمانند اجتماعی این کشور راهپیمایی نمایند. آنها از جمله شعار:
«اسپانیا: تیک تاک، تیک تاک، وقت تغییرات رسیده!» را بر شانههای حمل میکردند.
۱ ـ ترویکا (اتحادیه اروپا، صندوق بینالمللی پول و بانک مرکزی اروپا)
در نتیجه اعتراض جسورانه حکومت جدید یونان در برابر دیکتات این نهاد ناقض حاکمیت ملی کشورها ِ و نبود تعریف حقوقی از این نهاد ترویکا دیگر به تاریخ سپرده شده و تا تثبیت دقیق حقوقی این نهاد از آن بنام «مؤسسات» یاد میشود.
٢ ـ شماری از کارشناسان میپنداشتند که پودیموس «Podemos» یا «ما میتوانیم» همان شعار تبلیغاتی آقای بارک اوبا رییسجمهور امریکا «Yes we can» در جریان کمپاین انتخابیاش میباشد.
در این باره پابلوایگلسیاس رهبر پودیموس در گفت و گویی با برنامه «Democracy now» تصریح نمود که این شعار اوباما از مقاومتهای اجتماعی مردمان لاتینویی ایالاتمتحده امریکا به عاریت گرفته شده و ریشه آن در جنبشهای اعتراضی مردمان کشورهای امریکایی لاتین نهفته است.
روزنامه اشتاندرد، اتریش شماره ٢٠ فبروری ٢٠۱۵ ترسایی، ایرهارد اشتاکل
۳ـ می ٢٠۱۴ ترسایی
۴ ـ کسانی انگیلا میرکل نخستوزیر المان را «ببو یا مادر» اروپا میخوانند.
۵ ـ روزنامه یونگه ولد، ۱٨ فبروری ٢٠۱۵، «ترویکا ـ مافیا، یونان را زیر فشار قرار میدهد» نوشته سارا واگن کنشت.
منبع: بامداد