پژوهشگران و زبان‌شناسان، زبان‌های جهانی را به خانواده‌های گوناگون بخش‌بندی کرده‌اند، آن‌ها در این بخش‌بندی ویژه‌گی‌های ساختاری، ویژه‌گی‌های دستوری، جایگاه پیدایش آواها، واژشناسی یا فونولوژی، واژه شناسی یا مورفولوژی، ترکیب واژه‌ها، حروف ربط یا پیوندها، پسوندها وپیشوندها، جمع سازی زبانی، سختارهای نحوی یا سنتیکس یا فراز شناسی و معنا شناسی یا سمانتیک را به دیده داشته وزبانها را به خانواده‌های گونا گون بخش‌بندی کرده‌اند.

یکی از ویژه‌گی‌های زبان‌های خانواده هندو اروپایی و یا (هند و ژرمن) که شامل زبان‌های: (حتی، هندی، گروه زبان‌های ایرانی یا آریانی شامل (سه دوره: دوره باستانی شامل زبان‌های اوستایی، پارتی باستانی، سکایی باستان و زبان دولت مادها، دوره میانه شامل زبان‌های: سغدی، بلخی، ختنی، سکایی میانه و خوارزمی، دوره جدید شامل زبان‌های فارسی جدید یا دری، پشتو، کردی، و دیگران) زبان‌های تخاری، ارمنی، یونانی، آلبانی، گروه ایتالیک، گروه سلتی، گروه ژرمن، گروه بالتی و گروه سلاوی اند، افزون از داشتن همگونی‌ها یا شباهت‌های واژه‌های بنیادی، داشتن ترکیب سازی و جمع سازی زبانی نیز در آن‌ها بدیده می‌اید که در همه ی زبان‌های این خانواده بزرگ واژه‌های مفرد یا یکه به واژه‌های جمع یا چنده با افزودن پسوندها ساخته می‌شود.

برخلاف زبان‌های خانواده‌ای حامی و سامی که شامل زبان‌های اکدی (بابلی و آشوری) کنعانی، فنیقی، عبری، آرامی، یا سریانی، عبری کهندر عربستان، حامی کهن. مصری باستان و عربی است که افزون از پسوندها و اشتقاق با تغییر در بنیاد واژه که آن را جمع مکسر یا شکسته می‌گویند، واژه مفرد یا یکه به واژه جمع یا چنده دگرگون می‌شود.

در زبان‌های خانواده هند و اروپایی با وام‌واژه‌ها یا واژه‌های که داخل زبان می‌گردد همان برخوردی را می‌کنند که با واژه‌های زبان خودشان می‌کنند، به گونه نمونه انگلیسی‌ها هر واژه‌ای را که داخل زبان‌شان می‌شود با قواعد یا دستور زبان خود تغییر می‌دهند و هرگاه آن واژه را جمع بسازند با افزودن پسوند یا نشانه جمع انگلیسی آن را جمع می‌کنند و یا آلمان‌ها نیز به همین گونه با افزایش نشانه جمع در پایان وام‌واژه مفرد را جمع می‌سازند. همین ویژه‌گی حتا در زبان پشتو که در افغانستان و پشتونستان و برخی از روستاهای کشور هندوستان کاربرد دارد نیز واژه‌های آمده از زبان‌های دیگر را با افزودن نشانه جمع پشتو جمع می‌سازند.

با دریغ در زبان فارسی – دری که در کشورهای افغانستان، ایران، تاجکستان، شمال هندوستان، شرق ازبکستان، جنوب آذربایجان در بخشی از عراق کاربرد دارد، سیستم جمع‌بندی یا چندین‌سازی واژه‌ها بر خلاف دستور مروج جهان به گونه نادرست و ناجور ساخته می‌شود. به این‌گونه:

نخست نشانه‌های جمع یا چندی سازی در زبان دری:

اسم کلمه‌یی است که برای شناختن یا شناختاندن کسی یا چیزی به کار می رود. از نگاه معنا بخش‌بندی شده به اسم مفرد و جمع، اسم خاص و اسم عام، اسم ذات و اسم معنا، اسم صوت، اسم زمان و اسم مکان مقصود در این نگارش اسم جمع است که به شناسایی آن پرداخته می‌شود.

اسم مفرد اسمی است که برای نشان دادن یک کس یا یک چیز به کار می رود و اسم جمع اسمی است، که به منظور شناساندن و شناختن چندین چیزی و یا نام به کار می رود.

در دستورهای زبان فارسی- دری نشانه‌های جمع «ها» و «ان» شناسانیده شده‌اند و سپس افزوده‌اند که در زبان دری – فارسی شماری از واژه‌های عربی راه یافته‌اند و بر بنیاد قاعده‌های عربی جمع بسته می‌شوند، از این رو قواعد جمع عربی نیز در زبان دری- فارس کاربرد دارد به این‌گونه:

نخست جمع سالم دوم جمع مکسر یا شکسته.

نخست جمع سالم آنست که هنگام جمع ساختار واژه مفرد تغییر نمی‌پذیر، بلکه در پایان آن نشانه‌های جمع (ات، ین، و ون) افزوده می‌شود؛ مانند

جمع با پسوند «ات» افتخار، افتخارات، امتیاز، امتیازات، اختیار، اختیارات، انتخاب، انتخابات، انتقاد، انتقادات. اطلاع، اطلاعات و غیره.

جمع با پسوند «ین» معلم، معلمین. مؤمن، مؤمنین. محبوس، محبوسین.

جمع با پسوند «یون» انقلابی، انقلابیون، روحانی، روحانیون. افراطی، افراطیون و غیره

دوم جمع مکسر یا شکسته:

واژه‌های بر وزن (فعل) که می‌شود (افعال) مانند: خلق، اخلاق. دور، ادوار. عمل، اعمال. رزق، ارزاق. رب، ارباب. شجر، اشجار. وزن، اوزان. ولد، اولاد و غیره (اولادها) جمع الجمع نادرست است.

بر وزن (مفعل) که می‌شود (مفاعل) چون: مکتب، مکاتب. مطلب، مطالب. منصب، مناصب. و غیره

بر وزن (مفعول) که می‌شود (مفاعیل) چون: مکتوب، مکاتیب.

بر وزن (فعل) که می‌شود (فعول) امر، امور، شیخ شیوخ و علم علوم

بر وزن (فاعل) که می‌شود (فعلاء). چون: فاضل، فضلاء. عاقل، عقلاء و جاهل، جهلاء

بر وزن ((فعیل) که می‌شود (فعلا) چون: ندیم، ندما، حکیم، حکما و فقیه، فقها

بر وزن (فعل) که می‌شود (افعال) چون: قول، اقوال. عمل، اعمال. اثر، آثار

بر وزن (فاعل) که می‌شود (فعله) کاسب، کسبه. خادم، خدمه و غیره

بر وزن (فاعل) که می‌شود (فعال) چون: ناظر، نظار، تاجر تجار. عامل، عمال

بر وزن (فاعل) که می‌شود (افعال)، چون: صاحب، اصحاب، شریف، اشراف. ناصر، انصار

بر وزن (فٍعل) که می‌شود (فُعل) چون: همت، همم، علت، علل

بر وزن (مفعله) که می‌شود (مفاعل) چون: مدرسه، مدارس. مطبعه، مطابع. مرتبه، مراتب

بر وزن (مفعل) که می‌شود (مفاعل) چون مطلب، مطالب، منبر، منابر

بر وزن (افعل) که می‌شود (افاعل) چون: اکبر، اکابر، افضل، افاضل و اعظم، اعاظم

بر وزن (فعیل) که می‌شود (فعال) چون: کبیر، کبار. صغیر، صغار و کریم کرام

بر وزن (فعله) که می‌شود (فعلات) چون: نغمه، نغمات. صدمه، صدمات و دفعه، دفعات

این است وضعیت جمع در زبان فارسی – دری که در کتاب‌های دستور زبان بازتاب یافته است.

 

پیشنهادهای جدید:

 

زبان فارس – دری که یکی از پیشینه‌ترین و ماندگارترین زبان‌های جهانیست در سده‌های نخست، دوم، سوم و چهارم خورشیدی نود تا نود و پنج در صد عاری از زبان عربی بود، شهنامه فردوسی که در سده‌ای چهارم خورشیدی سروده شده تنها پنج در صد عربی دارد، این زبان توانایی آن را دارد تا از گنجواژه‌های خود نزدیک به نود درصد وام‌واژه‌های به ویژه عربی را به دور ریزد.

این زبان توانایی آن را دارد تا مانند دیگر زبان‌های این خانواده ویژه‌گی‌های جمع خود را در زبان بکار ببرد. از این رو نخست پیشنهاد می‌شود تا: تا اکنون نشانه (علایم) جمع در زبان دری «ان» و «ها» ارایه شده است. درحالی‌که در زبان فارسی- دری نشانه‌های جمع چهار نوع است به این‌گونه:

نخست: نشانه پسوند «ان» که بیشتر به جمع سازی نام‌های که جاندار باشند به کار می رود؛ مانند: کودک کودکان، مرد، مردان، خرگوش، خرگوشان و غیره

دوم: نشانه پسوند «ها» که برای دیگر نام‌ها بکار می رود؛ مانند: برگ، برگ‌ها، کاغذ، کاغذها، دیوار، دیوارها و غیره همچنان می‌توان برای جانداران نیز ها به کاربرد مانند: شیرها، دست‌ها، گرگ‌ها و غیره

سوم: نشانه پسوند «یان» که به نام‌های که به (واژ (ا) یا (و) پایان پذیرفته باشند، می‌آید؛ مانند: دانا، دانایان، بینا بینایان، جنگجو، جنگجویان، ترسو، ترسویان و غیره

چهارم: نشانه پسوند «گان» که در پایان جمع نام‌های که به «ه» کوتاه («ه» غیر ملفوظ در فرهنگ‌ها آمده از دیدگاه این قلم نادرست و تقلیدی است از عربی و معنی آن چیزی که تلفظ نمی‌شود، می‌باشد، درحالی‌که این «ه» تلفظ می‌شود مگر کوتاه بهتر است بجای غیر ملفوظ بنویسیم (ه) کوتاه و «ه» واژه‌ای هنر، هرات، شهیر را که با کشیده‌گی ادا می‌شوند بگویم «ه» کشیده). پایان پذیرفته باشند، می‌اید: مانند: برده، برده‌گان، زنده، زنده‌گان، مرده، مرده‌گان و غیره.

پنجم: تمام واژ ه ها و نام‌های عربی را که در زبان فارسی- دری بکار می‌بریم نخست تلاش کنیم تا معادل یا همسوی دری آن را دریابیم و بکار بریم و اگر درنیافتیم همه‌ی آن‌ها را با پسوندهای (ان، ها، یان، و گان) جمع بندیم مانند: معلم نخست بجای آن آموزگار در غیر آن بجای معلمین (نرینه) و معلمات (مادینه) معلمان فارسی را به کار ببریم. بجای محصل، محصلات و محصلین، دانش‌آموزان و یا محصلان را بکار ببریم

بجای امر که جمع آن امور می‌شود دستور و دستورها و یا امرها را بکار ببریم

بجای جاهل که جمع آن جهلا است نادان و نادانان و یا جاهلان را بکار ببریم

بجای تاجر که تجار می‌شود، بازرگان و بازرگانان و یا تاجران را بکار ببریم

بجای قاضی که قضات می‌شود، دادگر یا دادستان و یا قاضیان را بکار ببریم

بجای قله که قلل می‌شود بلندا و بلنداها و یا قله‌ها را به کار ببریم.

بجای حرف که حروف می‌شود واژ و واژها یا حرف‌ها را بکار ببریم

بجای کلمه که کلمات می‌شود واژگان و واژگانان و یا کلمه‌ها را بکار ببریم.

به هیچ رو نباید واژه‌های فارسی را با ویژه‌گی‌های عربی جمع یا چنده ساخت مانند: پیشنهاد نباید پیشنهادات نوشته شود باید پیشنهادها ساخته و نوشته شود، جنگل را نباید به جنگلات جمع بست باید با جنگل‌ها جمع بست.

اگر این فارسی‌نویسی‌ها را ادامه دهیم نه تنها ناهنجاری‌های زبانی را از بین می‌بریم، بل که دستور زبان و یا گرامر زبان فارسی- دری را نیز آسان‌تر و رساتر می‌سازیم.

این یک پیشنهاد است، امیدوارم تا استادان و دانشمندان بخش زبان آن را به دیده بنگرند و از زبان‌شناسان تقاضا می‌دارم تا در این مورد به گفتمان بپردازند. باد رود. دکتر حمیدالله مفید

در این نوشتار از کتاب‌های زیرین سود جسته‌ام: دستور زبان دری (جناب استاد دکتر اسدالله حبیب) ناشر هدایت حبیب چاپ اینفورماپرنت سال چاپ ۱۳۸۸

دستور زبان فارسی دکتر پرویز ناتل خانلری چاپ حیدری چاپ بیستم سال ۱۳۸۰

دستور سخن مؤلف استاد یاسین فرخاری سال چاپ۱۳۶۹ چاپ نخست کابل.