قلب تپنده و پایتخت زیبنده افغانستان
ای کابل، ای دیار نکویان چگونهای؟
ای مظهر تجلی جانان چگونهای؟(1)
شهر زیبای کابل یکی از شهر های باستانی جهان است، این شهر در زمانهای گوناگون، درد ها رنجها، ناملایمات و گاهی شادمانی های چندی و چونی را به تماشا نشسته است، زمانی در آرامش و همزیستی و زمانی زیر سایههای ترسناک مرگ و کشتار به سر برده است.
برای شناساندن این شهر فرازنده و فروزنده بهتر است، دست به دامن درخشان تاریخ بزنیم و پیش از همه بنگریم که این شهر به چی نامهای یادشده؟ و جغرافیا نگاران چی مروارید های را در امیل تاریخی نام این شهر به رشته کشیدهاند:
باستانی ترین اثری که باشندهگان سرزمین های هندوآریایی به آن میبالند سرود های ریگویدا است، به گفتا ورد میر غلام محمد غبار تاریخنگار برجسته کشور: «نام کابل در سرودههای ریگویدا به گونهای (کوبها) آمده است این نام و بهویژه نام دریای کابل به شکل (کوفن وکوفس) نیز ذکر شده است، ریگویدا کابل را بهعنوان شهری در حد کمال و تصویری از بهشت به روی تپهها ستایش کرده است.»(۲)
بطلیموس تاریخنگار نامآور یونانی شهر کابل را به نامهای «کاروارا، کاوفو و کابورا» یاد میکند. (3)
در منابع تاریخی و جغرافیایی باستانی چین، از کابل نامبرده شده است و چنانکه «ریموزات» در کتاب وسعت امپراطوری چین از شهری به نام «کاوپو» یاد میکند، که از دیدگاه جغرافیا نگاران همان شهر کابل مراد است.(۴)
حافظ آبرو موقعیت کابل را در باستانی ترین جغرافیا ها میان دو کوه تشخیص داده است، ونیز مینگارد: «داریوش و سکندر مقدونی در هنگام عبور از آن (کابل) به مقاومت شدید اهالی روبرو شدهاند.»
مؤلف کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب از کابل به عنوان شهری که در آن بالاحصار مستحکم و استوار قراردارد و مسلمانان و هندوان در کنار هم بود و باش دارند، یادآور میشود.
(از نگارش کتاب حدود العالم نزدیک به هزار سال میگذرد این دیدگاه که هندوان و مسلمانان در کنار هم زیست میکنند بیانگر پیشینه گی بود و باش هندوان در کابل است، این دیدگاه که گویا هندوان از هندوستان به کابل آمدهاند نادرست میباشد؛ به بنیاد همین دیدگاه میتوان به این فرایند رسید که هندوان افغانستان پیشینه هزار ها ساله در این مرزوبوم را دارند و از باشندهگان بومی و اصیل این سرزمین به شمار میآیند). (۵).
یعقوبی در کتاب تاریخ البلدان چنین مینویسد: «شهر بزرگتر کابل را که به آن جروس گفته میشود، عبدالرحمن بن سمره در خلافت عثمان بن عفان فتح کرد و این شهر اکنون ناگشوده است، جز این که بازرگانان به آن وارد شوند و از آن هلیلههای بزرگ کابلی حمل میکنند»(۶). (گفتنیست که هلیلههای بزرگ از پیداوار کابل نیست و از کشور هندوستان به کابل آورده میشد). (۷).
چنانکه در کشور هندوستان بادام کابلی مشهور است. درحالیکه بادام از مناطق ارزگان، زابل، کندهار، تاشقرغان به کابل وارد میشد و به نام بادام کابلی (کابل کی بادام) در جهان و کشور هندوستان فرستاده و شناخته میشود. (۸).
در سدهی شانزدهم شهر کابل شهر مورد پسند و دوستداشتنی بابر شاه بنیانگذار دولت بزرگ امپراطوری مغولی هند گردید، نامبرده در کابل کاخها، مسجد ها (۹)، و باغهای زیادی ساخت و آرامگاه او در یکی از همین باغها که به نام باغ بابر شاه یاد میشود و در بالای گذرگاه زیر کوه توپ جایگاه یا موقعیت دارد، قراردارد. بابر شاه در خاطرات اش کابل را به ظرفی تشبیه میکند، که در آن مردم گوناگون، با زبانها و فرهنگهای گوناگون با هم آمیختهاند. او مینویسد: «سیزده زبان در کابل وجود دارد و پشتونها، فارسها، ترکها و هندوها در سازگاری کامل در کنار یکدیگر بود و باش دارند. (۱۰) این نگارش بابر بیانگر زیست پدران ما، در با همی و همنوایی ملیتهای مختلف در کنار هم میباشند، با درد و دریغ فرزندان ناخلف تفرقهانداز آنان اکنون پس از پنج سده یخه یی یکدیگر را گرفتهاند و یکدیگر را خارجی و وابسته به خارج نام مینهند، این نا آگهان و کوته اندیشان تاریخ، مسایل تباری (قومی) را چون اسباب بازی در برابر هم مینهند و برادران تاریخی و خونی را به نام های پشتون، تاجک و هزاره غیره از کنار هم در برابر هم میگذارند. نفرت به این تفرقهاندازان گمراه.
به گفتا ورد میر غلام محمد غبار اندیشمند و تاریخنگار پر افتخار افغانستان:
«تیمورشاه درانی در قرن هجده هم در سال اول جلوس خود شهر قندهار را ترک کرد، کابل را که از قیود قبیلوی آزاد بود، پایتخت اتخاذ کرد، تیمورشاه وزارت خودش را به شیخ عبداللطیف هروی جامی و امور خزاین را به التافت خان هندی و دیوان استیفا را به ملأ عبدالغفار خان هندوی تازه مسلمان شده داد، قاضی فیض اله خان دولت شاهی را که مرد شاهپرستی بود به مشاوری خود نگهداشت و هم دوازده هزار عسکر تحت السلاح و محافظ خویش را در تحت قوماندانی محمدخان بیات گذاشت از خانهای بزرگ فقط اشخاصی را در خدمت دولت پذیرفت که بیچونوچرا از شخص پادشاه اطاعت میکردند (چون نورمحمد خان بابری امین الملک میر هزار خان الکوزایی، فتح خان سدوزایی) با خود به کابل آورد و سلطنتش را از زیر سلطهای فیودالان درانی رهاییبخشید.» (11)
شادروان میر محمد صدیق فرهنگ در کتاب نامدار خود افغانستان در پنج قرن اخیر مینویسد: «... تیمورشاه از مراجعت از قندهار منصرف گردید و پایتخت را به کابل انتقال داد ...، تیمورشاه در کابل در بالاحصار که به نام پخته حصار هم یاد میشد جا گرفت و برای سرداران بزرگ درانی و کارمندان دولت که با خود به کابل آورده بود، در حوالی بالاحصار جاهای تعیین کرد تا در آن خانه بسازند، به این صورت یک تعداد از محلات کابل به نام سرداران و کارمندان یا عشایر درانی معروف گردید، مثل گذر دیوانبیگی منسوب به عبدالله خان دیوانبیگی، گذر سردار جان خان به نام سپهسالار سردار جان خان، گذر قاضی فیضالله خان و باغ قاضی منسوب به قاضیالقضات (مذکور)، گذر مراد خانی به نام سردار مراد خان، محله علی رضاخان منسوب به حاجی میرزاعلی رضا موسوی مستوفی و گذر اچکزایی ها منسوب به عشیرهی مذکور و غیره». (12).
کابل در دوران جنگ های خونین برادران سدوزایی و بارکزایی شاهد در گیری های خونین بوده است، در این دوران صدها هزار کابلی پشت خواست های خون خوارانه، تک تازانه و خودخواهانه ی شاهان بیکفایت و بیمسئولیت سدوزایی و بارکزایی در خاک و خون غلتیدند.
انگلیسها در سدهای نزدهم برای زمانی کوتاهی کابل را به تصرف خود آوردند، اما کمی پس از آن با تباهی قشون شان دو باره از کابل رانده شدند که در تاریخ پر افتخار تاختن های انگلیس نقطهی عطفی است که سر پر زیور انگلیس یا بریتانیای کبیر را به زیر افگنده است، و شاید هم از همین رو است که انگلیسها در لباس کمک های ایساف و ناتو یکبار دیگر در این سرزمین تاختهاند. با دریغ اکنون اوضاع سیاسی در کشور از جانب سازمان دهندهگان و پرده داران و سردم داران سیاسی چنان پیچیده و مبهم ارایه شده است، که کابلیان نمیدانند که با دستباز و یا دستبسته پشت کدام سیاست تایید تجاوز و یا مبارزه با طالبان بنیادگرا قرار بگیرند، آنها که سیاست های ددمنشانه و تک تازانه تباری طالبان وحشی را با تار و پودشان لمس کردهاند، میترسند، که ایستاده گی در برابر ناتو آب در آسیاب گند گرایی طالبان بریزند ویا موقع دادن به نیروهای تجاوز گر ناتو زیر نام آیساف ماشین جنگی و آدمکُشی غرب و ناتو را در افغانستان تداوم بخشند، ازاینرو کابلیان با تردد و دودلی به اوضاع جاری سیاسی و جنگی مینگرند و منتظرند تا باران آرزوهای شان چی گلی را به بازدهی خواهد رسانید.
در دوران شاه امیر امانالله خان به رشد و ترقی شهر کابل رویکرد ویژهای مبذول شد در همین زمان یک بخشی از کانالیزاسیون شهر کابل با پیروی از کشور های غربی ساخته شد، قصر دارالامان که یکی از بنا های نامور شهر کابل است فراز گردید، خط آهن پل باغ عمومی تا قصر دارالامان پیریزی شد، فابریکههای بزرگ چینیسازی، افزار جنگی سازی، باروتسازی، گوگرد سازی و غیره برای نخستین بار در کابل به کار افتاد و شهر کابل در همان زمان هم سطح شهر توکیو پایتخت کشور جاپان بود.
در آغازین دوران حکومت امیر حبیبالله کلکانی مکاتب و ادارات دولتی در شهر کابل از کار افتاد، مگر پسانتر ها دوباره به باز گشای آنها اقدام میشد، که آفتاب عمر دولت متبوع ش نشست کرد.
در دوران به پیروزی رسیدن محمد نادرشاه، کابل شاهد جنگهای خونین و چپاول ارگ توسط سربازان قومی طرفدار سردار شاه ولی خان بود، که سه شب سه روز یک بخش بزرگ ارگ به چپاول گذاشته شده بود. به گفته شاهدان عینی چپاول گران که توان بردن قالین های بیست و سی متری را نداشتند و در تقسیم آنها با هم دعوا میکردند، قالین های بزرگ را با کارد و یا قیچی به دو نصف و زیادتر از آن میان هم تقسیم میکردند. گواهانی که با چشم سر دیده بودند میگویند:
چپاول گران الماری ها، میز ها، چوکی ها، تابلو ها و هر آنچه که به دستشان میرسید با خود زور زده از ارگ میکشیدند و به سوی جنوب سوار بالای اسب، قاطر و مرکب با خود میبردند.
در دوران محمد ظاهر شاه، به رشد و گسترش شهر کابل رویکردی صورت گرفت، که با به دیده داشتن تحولات شگرف انگیز جهان و کشور های همسایه چندان قابلمقایسه نمیباشد.
در دوران سردار محمد داود خان نخستین رییسجمهور افغانستان، یکبار دیگر به پیشرفت شهر کابل با وجود امکانات محدود مالی توجه مبذول گردید و پی گذاری سیستم ترانسپورت شهری برقی، تاسیس تلویزیون ملی به کمک کشور جاپان و سایر دست آورد ها از پیشرفت های بود که در این دوران در شهر کابل پدیدار گردید.
در آغازین روزهای به پیروزی رسیدن حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان در میان شهریان کابل، جوشوخروش ستودنی به ستایش نشست، مگر به زودی با بگیروببند رژیم جدید پنجرههای شادمانی مردم بسته شد و هلهله ی دردناکی از حنجرهی آرزو های شان برخاست، که گردانندهگان رژیم خلقی با سر افگنده بهسوی تاریخ همان زمان مینگرند.
طی دهه هشتاد سدهای پیشین به گسترش و وسعت شهر کابل توجه جدی مبذول گردید، تعداد زیاد سینما ها، تیاترها، هوتلها و رستورانتها و دیگر امکانات رفاهی در شهر کابل فراهم گردید. و تعداد باشندهگان شهر کابل به دو میلیون نفر رسید.
پس از پیروزی دولت مجاهدان در افغانستان و در اثر اختلافات و درگیری ها ی دوامدار که میان گروههای متخاصم به وقوع پیوست، چهره کابل را بهکلی تغییر داد، به قول سازمان جهانی یونسکو شهر کابل نخستین شهر جهان است که طی نبرد های خونین داخلی افزون از ۹۵ در صد ویران گردید.
در دوران حاکمیت تک تبار و بنیادگرای طالبان، شهر کابل به جایگاه پر تنش و شبه انگیز مبدل شده بود، مردم کابل در همین دوران گواه شلاق زدنها، دست و گردن بریدن ها و به زندان کشیدنهای دگراندیشان و زنان ستیهنده بودند.
پس از ایجاد دولت موقت و عبوری و پس از آن برگزاری انتخابات آزاد و ایجاد پارلمان هنوز هم در کشور روزنههای کامل آزادی باز نشده و شهریان کابل نتوانستهاند تا کم ازکم شهردارشان را مستقیماً بر گزینند، در کشور رژیم سیاسی که بر بنیاد احزاب سیاسی، پارلمان نیرومند و سهم گیری مردم به گونهی مستقیم در حاکمیت باشد، ایجاد نشده است و رژیم موجود ریاستی نتوانسته و نمیتواند تا نیاز های کامل دموکراسی، آزادی و عدالت اجتماعی را در شهر کابل برآورده سازد.
بهامید روزی که همه روزنهها و پنجرههای دموکراسی، آزادی و برابری در شهر کابل بازگردد؛ و شهر کابل به یک شهر پیشرفته و مدرن چهره بدل نماید. شهر هامبورگ ۱۶ اگست ۲۰۱۱
پا نگارشی ها:
۱- سرودهای از میر غلام محمد غبار تاریخنگار برجسته و نام و نشاندار افغانستان.
۲- جغرافیایی تاریخی افغانستان مؤلف میر غلام محمد غبار
۳- همان اثر
۴- همان اثر
۵- نویسنده
۶- تاریخ البلدان یعقوبی
۷- نویسنده
۸- نویسنده
۹- واژه مسجد یا مزگت در نهاد فارسی دری میباشد، که به زبان عربی ره یافته است پیشنهاد میشود تا با قواعد و دستور زبان دری فارسی جمعبندی و جای (مساجد) جمع مکسر عربی (مسجدها) جمع فارسی نگاشته شود بهتر است.
۱۰- تزک بابر
۱۱- افغانستان در مسیر تاریخ میر غلام محمد غبار چاپ چهارم انتشارات بهار رویه ۳۷۴
۱۲- افغانستان در پنج قرن اخیر مؤلف میر محمد صدیق فرهنگ جلد اول چاپ دوم از انتشارات محمد وفایی چاپ قم رویه ۱۶۰