حزب ساختار روشمندی است که اعضای آن از برنامه، اساسنامه و پالیسی واحد پیروی کرده و به خاطر تحقق آن مبارزه میکنند. در حقیقت مفکوره اساسی پیکار مبارزاتی آن در همان برنامه عمل انعکاس مییابد.
رشد جوامع بشری و توسعه سیاسی سبب شد تا در اروپا بهویژه در قرن هژده و نزده احزاب سیاسی بیشتر عرض وجود کنند. سمت و سو دادن به حرکتهای پراگنده در یک سیستم انسجام یافته در دستور کار احزاب قرار گرفت. نتایج ملموس نیز از این احزاب در روند توسعه سیاسی آن کشورها بدست آمد. یادآوری از تجارب جهانی برای آنست که راههای انتخابی ما چیزی نامکشوف پنداشته نشود.
البته ذهنیت در باره حزب پس از حوادث دهه هفتاد در افغانستان آسیبهای شدیدی دیده است. تنظیمهای مسلح به حزب تغیر شکل داده و ظاهراً حزب سیاسی شدند و عامه مردم هم در افغانستان انتباه شان همین شد که حزب یعنی همین نیروهای مسلح غیر مسؤول، دارای یک رهبر غیر مسؤول واجب الاحترام مادامالعمر و ریس یا رهبر همه اختیار دار آن. به این صورت نوعی برداشت منفی شکل گرفت و گویا در ذهن جوانان این فکر جایگزین گردید که عضویت در یک حزب یعنی پیوستن به گروههای جنگی و یا مسلح که جایی برای رشد و رهبر شدن در آن وجود ندارد. البته در اینکه برداشت مذکور سطحی و سخیف است شکی نیست، ونیز ضعف مطالعه و عدم تشبث عده از جوانان نیز قابل بحث میباشد. مسئله دیگر، موضوع حزب و قومیت میباشد عدهی از بهاصطلاح احزاب به چند قوم افغانستان متعلق گردیده و همه آنانی که فرا قومی فکر میکردند، بیرون از این احزاب بوده، این روند آسیب فراوانی بر ذهنیت جوانان جا گذاشته است.
در اوضاع و احوال افغانستان امروز حضور احزاب سیاسی برای انسجام روشمند و مدرن در جامعه یکی از نیازهای مبرم است. افغانستان که یکی از عقب افتادهترین کشورهای جهان است و اقتصاد رو بنایی دارد و روابط اقتصادی در سطح خیلی پایین آن است و روابط اجتماعی در سطح قوم و قبیله و منطقه و روستاها تأمین میشود؛ هنوز روابط روی افکار، اندیشهها و منافع ملی آن طوری که لازم هست شکل نگرفته است. مهم این است که این روند توسط احزاب ملی که فرا قومی و فرا سمتی و فرا مذهبی و به اساس مؤلفههای جامعه مدرن تأسیس گردیدهاند تسریع شود. جامعه از رها بودن، ناسازمان یافته گی و نامنسجم بودن توسط این احزاب میتواند رهایی یابد.
موجودیت نیروی با برنامه و دارای تشکیلات منظم برای اینکه جامعه را سمت و سو دهد و از نظر سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی برنامه محور حرکت کند و بتواند افراد با تعهد و باتجربه مبارزاتی را که فهم مسلکی نیز داشته باشند برای خدمت گزاری سالم تربیت نماید، به نیاز جدی دوران مبدل شده است.
این احزاب سیاسی برای جامعه مدنی، اتحادیهها و دیگر نهادهای اجتماعی و همه مردم میتواند نقش محوری را ایفا کنند که بهنوبه خود انسجام اجتماعی دارای سمت و سوی معین را به بار آورد. در جوامع کنونی احزاب سیاسیای وجود دارند که در پیرامون خود نهادهای جامعه مدنی و کلیه نیروهای اجتماعی را بسیج مینمایند و حتی اتحادیهها و سندیکاها با این یا آن حزب همسویی میداشته باشد.
چگونه میتوانیم در افغانستان به هدف بسیج کلیه نیروها در پیرامون احزاب سیاسی برسیم؟
نیل به این هدف در وضعیت آشفته دوران کنونی در گام نخست وحدت و همسویی احزاب دارای برنامههای مشابه را میخواند. مشکل عینی این احزاب پس از فروپاشی سیستم عبارتاند از: دسته بندیهای قومی، موجودیت تفنگ سالاران، رشد اقتصاد مافیایی، نبود رهبران کاریزماتیک (که دریک چنین شرایطی بروز آن دشوار است، ولی اذهان با الهام از گذشته، گیرماندهی آن میباشد)، رشد کاذب شخصیتها بهویژه بهصورت ناموزون در رسانههای دیداری و شنیداری، بدست آوردن اسناد غیرقانونی و جعلی از مراحل و سطوح مختلف تحصیلی، و همچنان رئیس یا مسئول ساختار جای برای خود غیر از فرد اول را کسر شأن پنداشتن و...
برخی از این سازمانها و افراد را باید در یک پروسه اقناعی که خود نیز دارای مقداری ویژه گی های بهتر و مساعدتر اند، همسو ساخت؛ اما عدهای را آگاهانه برای اینکه غرق در خصوصیات ذکر شده بحراناند، کنار نهاد.
نیروهای دموکرات، ترقیخواه و عدالت پسند واقعی را در یک صف قرار داد و بهسوی نسل جوان شتافت و در نسل جوان نیروی مبارز را تربیت داده، تجارب خویش را به آنها منتقل نمود تا درفش مبارزه را به اهتزاز نگهداریم و صف آشکار مبارزان را مشخص نمود.
به باور ما در نسل جوان بهویژه در میان تحصیل کردههای شان، بیشتر نیروهای دموکرات و ترقیخواه وجود دارند، همچنان در نهادهای جامعه مدنی، اتحادیهها، انجمنها، کانونهای فرهنگی و سایر نهادهای اجتماعی؛ نیروهای تحول طلب و دموکرات بیشتر به ملاحظه میرسند. درصورتیکه احزاب مترقی و دموکرات باهم دریک وحدت درآیند نحوه مراجعه به این نهادها و نیروها امر چندان دشواری نخواهد بود.
با اتحاد خود این احزاب به قوت مبدل گردیده و صف واحد مبارزه با روشنی تمام برای نیروهای ذکر شده تشخیص گردیده و هر نوع ابهام زدوده میشود. همه اعضا و هواداران، جای مراجعات خود را خواهند دانست. رهبری حزب جدید با همه نیرو و توان در ایجاد فضای مناسب با راه اندازی همایشها، کنفرانسها، سمینارها و کارزارهای انتخاباتی و... میتواند در تشکل و تکامل این روند کار و پیکار نمایند. به همین صورت با توضیح و تشریح اهداف و برنامه حزب از طریق وسایل ارتباط جمعی دیداری و شنیداری، حزب به جامعه و کلیه نیروهای آن معرفی میگردد.
در نتیجه میتوان گفت برای نجات افغانستان از وضعیت ناهنجار و آشفته کنونی حضور حزب سیاسی بزرگ، وحدت احزاب همسو که ملی، دموکرات، ترقیخواه و عدالت پسند اند و همه نهادهای که به یک چنین حرکت انسجام یافته باورمند هستند و جوانان با رسالت، نیاز مبرم زمان ما است. باید در راه رسیدن به این هدف از همه راهها و وسایل مشروع کار گرفت و با تمام توان مبارزه کرد. اتحاد قوت است و وحدت نیروهای ملی، دموکرات، ترقیخواه و عدالت پسند ضامن وحدت، یکپارچگی و اعتلای افغانستان عزیز.