باشندگان آریانای کهن و خراسان اسلامی، خدمات فراموش ناشدنی و ماندگاری را در راه ترقی و پیشرفت جامعه بشری انجام دادهاند تا جاییکه دست آوردهای علمی و ادبی نیاکان ما بخش مهم و بنیاد مستحکم تمدن امروزی جهان را تشکیل میدهد.
افغانها مانند سایر اقوام آریایی در پایههای هندوکش و پامیر با تحمل فشارهای گوناگون بیگانهها افتخاراتی دارند جاودانه، که تاریخ هرگز آنها را فراموش نخواهد کرد و نسل های امروز و فردای کشور میتوانند با استفادۀ خلاق از ارثیه به جا مانده از نیاکان پر غرورشان با افتخار و سربلندی در مسیر جاودانه زندگی پیشرفته و آبرومندانه و انسانی گام بردارند.
میراث های ادبی، فرهنگی و اجتماعی به جا مانده از نیاکان ما متنوع و ابعاد وسیعی دارد. در این جا خواستم آنچه از مبارزان راستین و پرافتخار ضد استبداد و ارتجاع و استعمار از اوایل قرن بیست بدینسو برای ما یادگار است و برخی از پیروان این نهضت های ملی و مردمی دارند آن را فراموش میکنند مطالب چند محدود بنویسم تا نسل جوان و بالنده کشور بدانند که پدران و نیاکانشان در چند دهه قبل به مسایل ملی، قومی و روابط شخصی چگونه میاندیشیدند و چه باور های داشتند، که در یک محیط خفقان و استبداد آسیایی افتخارات جاودانه کسب کردند و تا هنوز ناسیونالیست های کور و عظمت طلبان قومگرا، دیوانهوار از نام و عظمت آنها در هراس هستند و عدهای از افراد دشمن با دید واقعبینانهشان نمیتوانند از آن انکار کنند.
البته باید گفت که من وظیفه همه پیشکسوتان و فعالین نهضت ملی و دموکراتیک کشور میدانم تا محتوی و مضمون اصلی اهداف نهضت ملی و دموکراتیک گذشته خصایص و آرمانهای انسانی کاروان ترقیخواهان را در دهههای سی و چهل فراموش نکنند و آن را با امانتداری و با افتخار و غرور به نسل جوان و بالنده کشور انتقال دهند و آنانی که این خصایص و آرمانها را فراموش مینمایند از خود برانند و آنها را بیگانه بدانند.
اولین بخشی از میراث مبارزین ملی دموکرات و ضد ارتجاع و استبداد کشور برای ما آن است که آنها پرچم مبارزاتشان را به نام افغانستان واحد و سربلند و مردم آزاده این سرزمین بلند کرده بودند، خصوصیات قومی، محلی، سمتی و باورهای تفوق طلبی مذهبی در بین آنها دیده نمیشد و جایی نداشت. حالان که در رهبری و صفوف این نهضت دموکراتیک و ترقیخواه کشور از هر قوم و هر سمت و هر یک از مذاهب و باورهای دینی و عقیدتی افرادی با هویت مشخص و معلوم حضور فعال داشتند.
اگرچه در اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی خورشیدی محافل فرهنگی و انجمنهای که بیشتر رنگ قومی داشتند در بعضی از شهرهای کشور مانند کابل و قندهار تشکیل گردیده بود، اما این انجمنها و تشکیلات تا جایی از همکاری و حمایت سایر گروههای قومی و اتنیکی کشور نیز برخوردار بودند و این در حالی است که دولت شاهی افغانستان در به راه انداختن خصومتهای قومی و دادن امتیازات فامیلی و قومی مذبوحانه تلاش مینمود.
اولین حزب سیاسی با هویت قومی بعد از تصویب قانون اساسی ۱۳۴۳ در کشور تشکیل گردید که با همه تلاش های که داشت نتوانست جایگاه مناسب اجتماعی را به دست آورده و به جز از چند نفر روشنفکر قومگرا در دو یا سه ولایت در سایر نقاط کشور مؤفق به تشکیل سازمانهایش نگردیدند.
اما ما امروز در شرایطی قرار داریم که اکثریت احزاب و تشکیلات سیاسی کشور بر مبنای قوم و مذهب استوارند و در جمله اعضای بزرگترین احزاب وابسته به دولت حضور اقوام که رهبری حزب به آن وابسته نیست کمرنگ و ناچیز است؛ که احزاب دموکراتیک و ترقیخواه کشور از همچو امراض و کمبودیها باید مبرا باشند.
این در حالی است که خواستهای فرهنگی و حفظ هویت های قومی به مثابه خواست و اراده بر حق عدهای از افراد جامعه ما مبدل گردیده است و هر یک از اقوام و بخش های اتنیکی جامعه در صدد تبارز فرهنگ و عنعنات خاص خود میباشند.
خواستهای مذهبی و فرهنگی اقوام به دلایل مختلف در حال افزایش است و با تأسف که برای بعضیها این خواستها بالاتر از منافع ملی و تمام سرزمین افغانستان میباشد. اختلافات مذهبی میان دو مذهب بزرگ اسلام تسنن و تشیع در خاورمیانه که عامل آن کشورهای عربستان سعودی و ایران میباشد، باعث گردیده که عدهای از افراد مزدور برخلاف تاریخ مناسبات دوستانه پیروان این دو مذهب در افغانستان در صدد پخش افکار و عقاید برتری خواهی مذهب خاص خود گردند و پیدایش عقاید وهابیت و سلفی بیشتر به این اختلافات دامن زده است، با وجود اینکه خوشبختانه به اثر بیداری شعور سیاسی مردم افغانستان و مناسبات دوستانه مذاهب طی چندین دهه در کشور و توجه رهبران و آگاهان سیاسی ترقیخواه در گذشته و اکنون، اختلافات مذهبی در افغانستان به همانند آنچه امروز در پاکستان وجود دارد و یا طوری که امتیاز طلبی مذهب خاص در ایران دیده میشود تا کنون در افغانستان ناچیز و اندک است. این خطر وجود دارد که هرگاه نیرو های دموکراتیک و ترقیخواه کشور در عقب مذاهب و باورهای دینی پنهان شوند و در صدد امتیاز طلبی مذهبی وارد امور سیاسی و اجتماعی و مقامات دولتی گردند، خطر افزایش خصومت های مذهبی بیشتر خواهد گردید و تروریستهای کور و غیر آگاه خواهند توانست با به راه انداختن اختلافات مذهبی ویرانی های بیشتر را در جامعه ما سازماندهی نمایند.
تصویب قانون احوال شخصیه پیروان مذهب تشیع گرچه توجه به خواست پیروان این مذهب است و برای آنها کمک میکند تا در مسایل خاص فامیلی، میراثی، طلاق و غیره مطابق فقه جعفری اجرائیات نمایند و اما بنیادگراها میتوانند از این قانون غرض محدود نمودن صلاحیت محاکم مدنی و مفاد اعلامیه حقوق بشر استفاده نمایند و هم چنان ما نباید اراده و خواست بخشی از افراد جامعه را غرض تحقق آزادی های مذهبی آنها را نادیده و یا صلب نماییم. دیده میشود که احزاب و سازمان های دموکرات و ترقیخواه کشور مسئولیت دارند تا با رفتن به سوی آزادی های مدنی و جلوگیری از تعصبات و اختلافات مذهبی نگذارند تا دامنه آزادی های بر حق و قانونی مذاهب و برگزاری مراسم مذهبی محدود گردد و با افراط و تفریط در این موارد در داخل جامعه مبارزات اصولی و پیگیر نمایند و آنانی که در محدود نمودن آزادی های مذهبی و مراسم قانونی مذاهب تلاش نمایند و یا با استفاده سوء از این آزادیها در توسعه نفاق و بدبینیها و یا استفاده سیاسی از مذاهب تلاش کنند در میان احزاب و سازمان های دموکرات و ترقیخواه نباید جای پای داشته باشند.
یکی از موارد مهم دیگری که طی سال های اخیر مورد بحث و مذاکره محافل روشنفکری قرارگرفته همانا استفاده از اصلاحات و مفاهیم زبان دری است که بعضیها استفاده از بعضی اصطلاحات و مفاهیم این زبان را پیروی از نفوذ فرهنگی کشور ایران تلقی میکند و طرفداران کاربرد مفاهیم مانند دانشگاه و دادگاه را متهم به جاسوسی به ایران مینمایند.
در این زمینه نیز ما به دو نوع گرایش افراطی و دور از واقعیت های زندگی موجود مواجه هستیم و با تأسف که در میان احزاب و سازمان های ترقیخواه و دموکرات و آنانی که خود را وارثان بر حق نهضت های ملی و دموکراتیک کشور میدانند به گونهای گرایش های منفی و نامناسب در این موارد هم دیده میشود.
قبل از همه باید همه بدانند که اختلافات ریشوی و بنیادی میان آنچه لسان رسمی ما که دری گفته میشود با لسان فارسی که لسان رسمی کشور ایران است وجود ندارد و اختلافات در لهجه و طرز گفتار را نمیتوان دو لسان جداگانه دانست. زبانی که مولانای روم نوشته و آثار جاودانهای را خلق کرده و یا آنچه زبان ناصرخسرو بلخی قبادیانی بوده و شاهنامهای که در غزنی تحریر گردیده همه و همه هم دری است و هم فارسی. اختلافات، که در عقب هر دو طرف افراد مشکوک و ناسالم قرار دارد باعث گردیده تا قانون تحصیلات عالی از تصویب باز ماند و رسانههای خصوصی و دولتی در کاربرد مفاهیم و اصطلاحات راه جداگانه را تعقیب نمایند و دولت هم نتوانسته ماده ۱۶ قانون اساسی را تفسیر نماید و به آن وضاحت بدهد. بنابرآن ما نباید استفاده نمودن از چند اصطلاح محدود را آنقدر بااهمیت تلقی کنیم که زمینههای لازم را غرض بیاعتمادی های گسترده قومی مساعد سازد. باید دریافت گردد که استفاده کردن از دو یا سه اصطلاح کدام درد ما را دوا میکند و اگر مورد استفاده قرار گیرد به طرف مقابل چه ضرر و مشکلی را بار خواهد آورد. آنانی که در صدد استفاده حتمی و جبری این اصطلاحات در جامعه هستند و خواهی نخواهی آرزو دارند تا همه اصطلاحات و مفاهیم موجود تغییر داده شود، به عقاید و افکار خود تجدیدنظر نمایند و بکوشند تا راهبرد های علمی را غرض توسعه و تکامل لسان دلنشین خویش دریابند و با خلق آثار علمی و شیوا جهان را محتاج به خوانش و استماع زبان خود سازند. وارثان مولانای بزرگ، سعدی شیرازی و بیدل دهلوی افراد اندیشمند و واقعبین هستند و از تعصب و غرور کاذب قومی مبرا بوده با ناسیونالیزم محلی و فرو رفتن در منجلاب تفکرات محلی مبارزه مینمایند.
هر یک از شهروندان افغانستان باید سعی نمایند در توسعه و تکامل زبان های ملی و رسمی کشور سعی به خرچ دهند و با پیشرفت و تکامل هر یک از لسان های رایج کشور همکار و ممد باشند و احزاب و سازمان
های دموکرات و ترقیخواه کشور هم آنانی را که استفاده کنندههای اصطلاحات دری را متهم به جاسوسی به ایران مینمایند و مخالف توسعه و تکامل زبان دری هستند از میانشان طرد نمایند و هم چنان با تفکرات و
عقاید ناسیونالیستی محلی و قومگرایی و فرهنگ ستیزی مبارزه بیامان نمایند، در غیر آن آنها ترقیخواه و دموکرات نیستند.
سرطان ۱۳۹۴