بدون شک کمتر افغانی را سراغ داریم که از نقش کشور پاکستان در رابطه به افغانستان اطلاع نداشته باشد.
پاکستان بدون سابقه تاریخی بر اساس توطئه قدرت استعماری انگلیس، بر بنیاد دین از پیکر هند جدا گردید. همانطوری که انگلیس، آل سعود را بر اساس توطئه و جهت تضعیف خلافت عثمانی، در عربستان به قدرت رسانید، به همین ترتیب، پاکستان را برای حفظ نفوذشان در منطقه به وجود آورد. همزمان، کشور اسرائیل را در شرق میانه بنا نهادهاند. هر دو کشور را بر بنیاد دین ایجاد نمودند و هردو تا اکنون منحیث کانونهای تشنج در شرق میانه و آسیای جنوبی میباشند.
پاکستان از همان بدو تأسیس خود با کشور هند و افغانستان دچار مشکل بوده است.
روابط افغانستان و پاکستان هیچگاهی خوب و دوستانه نبوده است. ریشه اصلی اختلاف میان دو کشور همانا خط تحمیلی و استعماری دیورند میباشد. بعضیها فکر میکنند که جمهوری داود و یا حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان موجب تشنج مناسبات دو کشور شدند؛ اما واقعیت این طور نیست. نگاهی کوتاه به کرونولوژي مناسبات میان افغانستان و پاکستان بیانگر این است که مناسبات دو کشور هیچگاهی عادی و دوستانه نبوده است. از نیمه دهه هفتاد میلادی و رفتن اسلامگرایان اخوانی به پاکستان، مداخله و جنگ اعلام ناشده آن کشور را علیه افغانستان همراه داشت. آنان تحت شعار که گویا «اسلام مرز ندارد» زمینه ساز مداخلات پاکستان گردیدند. پاکستان با استفاده از اسلام منحیث حربه سياسي و نظامی، نیروی محرک و ایجادگر گروههای تروریستی میباشد. مجاهدین و بعدها طالبان همه گروههای هستند که ظاهراً تحت نام دین فعالیت دارند و از مردم باجگیری میکنند. در شرایط فعلی هم در کنار ضعف مدیریتی، عدم اراده و فساد دولت، این بیشتر گروپهای جهادی سابقاند که ولسوالی ها و حتی شهرها را به نفع طالبان سقوط میدهند. آخوندهای ایرانی هم دست کمتر از ملاهای ديوبندي و اکوره ختک، در برانداختن احساسات مذهبی مردم، ندارند. استراتیژی تهران این است تا گروههای شیعه مذهب را در منطقه بسيج نماید، در جاهایی دورتر ناآرامی ایجاد نماید و به این ترتیب ایران را، از بحرانها به دور نگهدارند.
برگردیم به کرونولوژي روابط و حقایق در مورد روابط میان افغانستان و پاکستان:
- در 30 سپتامبر 1947، افغانستان یگانه کشوری بود که با عضویت پاکستان در ملل متحد مخالفت نمود و یک سال بعد، افغانستان، با پادرمیانی بعضی کشورها، از مخالفت دست کشید و تبادل سفرا صورت گرفت.
- در 1948، پاکستان قریه مغول گی در خاک افغانستان را بمبارد نمود و عملاً ضعف قوای هوای افغانستان را به نمایش گذاشت، زیرا تا آن دم افغانستان، قوای هوایی مجهز نداشت. شاه افغانستان لویهجرگه را فراخواند و همه معایدات استعماری را ملغی نمود.
- در 1950، ظاهر شاه یک بیانیه بر ضد پاکستان ارائه نمود و مواد تبلیغاتی را از طریق هوا به مناطق مرزی پرتاب نمودند.
- بین سالهای (1950-51)، پاکستان دست به تحریم اقتصادی افغانستان زد و راه ترانزیتی را در مخالفت با قوانین بینالمللی و توافقنامههای دو جانبه، به روی اموال افغانی مستود نمود.
- در سال 1951 یک فرد به اسم سید اکبر، صدراعظم پاکستان، لیاقت علی خان را به قتل رسانید.
- در سال 1954 پاکستان در مخالفت با هند و افغانستان شامل پیمانهای نظامی SEATO و CENTO گردید.
- در سال 1955 دولت افغانستان، هفتاد هزار نیروهای احتیاط را فرا خواند و اعلام سفربری نمود. بر علاوه تظاهرات در شهرهای کابل، جلال آباد و قندهار صورت گرفت و تظاهر کنندگان بیرقهای پاکستان را به آتش کشیدند. پاکستان بار دیگر سرحدات را مسدود نمود.
در سالهای 1956 و 1957 ریس جمهور پاکستان سکندر مرزا و صدراعظم آن کشور، حسین شاهد سواروردی از کابل دیدن نمودند. بعداً در سال 1958 ظاهر خان و در سال 1959 صدر اعظم داود خان از پاکستان دیدار نمودند.
- در سال 1960، یک هزار سرباز پاکستانی در لباس کوچیها از ساحه باجور اجنسی به افغانستان داخل شدند که از طرف افغانها عقب رانده شدن که در نتیجه، افغانستان دست به قطع روابط دیپلوماتیک با پاکستان زد.
- در سال 1963، دوباره روابط دیپلوماتیک احیا گردید.
- لویهجرگه 1964 در کابل یکبار دیگر از داعیه پشتونستان حمایت نمود.
-در سال 1973، تعداد زیادی اخوانیان افغانی، شامل گلبدین حکمتيار، برهانالدین رباني و احمدشاه مسعود به پاکستان پناه بردند. قابل ذکر است اسم مستعار مسعود را نصرالله بابر وزیر داخله وقت پاکستان، برایش انتخاب نمود. ذوالفقار علي بوتو صدراعظم پاکستان به نصرالله بابر، هدایت داد تا افغانها را سرپرستی و آموزش نظامی دهد. این اولین فرصت پیش آمده برای پاکستان بود که مداخله عملیاش را در افغانستان بهپیش برد. در مدت کوتاه پنج هزار آنان، آموزش نظامی دیدند. آنها در سال 1975 با حمایت پاکستان، دست به یک سلسله عملیات نظامی در داخل افغانستان زدند که به ناکامی انجامید.
- در سال 1974، رئیس جمهور داود خان از اشتراک در کنفرانس کشورهای اسلامی در لاهور، ابا ورزید؛ و از جنبش پشتون زلمي حمایت گردید.
در دهه هشتاد از برکت بهاصطلاح جهاد افغانستان میلیاردها دالر، از امریکا، کشورهای غربی و کشورهای عربی به پاکستان سرازیر گردید. در این میان، تنها اداره ریگان کمک 3،2 میلیارد دالر برای پاکستان نمود. بر علاوه 60 میلیون دلار در سال 1980 و بعداً تا سال 1984، سالانه 400 میلیون دالر از طریق پاکستان به بهاصطلاح جهاد در افغانستان کمک گردید. این پول برای جنگ در افغانستان و تخریب زیر ساختهای کشور بکار رفت. در این سالها، 250 هزار بهاصطلاح مجاهد خارجی، از 40 کشور جهان، در افغانستان جنگیدن. بدين صورت، نقش و مداخلات پاکستان در پنج دهه اخیر در امور افغانستان غیرقابل نکار میباشد. بر علاوه، رهبران نظامی و ملکی پاکستان خود بارها به این امر اعتراف نمودهاند. نواز شریف صدراعظم وقت پاکستان ضمن نطقی در ماه می 1992، در پارلمان آن کشور گفت «پاکستان جنگ را در افغانستان برد و آن کشور دیگر تهدیدی برای پاکستان نیست، برای اینکه تمام نیروی نظامی آن کشور را که هفتمین قدرت نظامی در منطقه بود، از بین بردیم». همینطور، جنرال حميد گل ريس سابق استخبارات پاکستان ISI در یک مصاحبه تلویزیونی در 2014 توضیح نمود که چطور پاکستان بهاصطلاح مجاهدین افغان را حمایه نمود و آنان را آموزش نظامی داد و چگونه بعد از یازده سپتامبر، طالبان را تحت حمایه قرارداد. موصوف گفت «وقتی تاريخ نوشته گردد، این وضاحت خواهد یافت که ISI, اتحاد شوروی را در افغانستان به کمک آمریکا شکست داد. یک جمله دیگر به آن، اضافه خواهد گردید که چطور ISI، آمریکا را به کمک آمریکا، شکست داد».
در دو دهه گذشته باوجود، موجودیت، آمریکا و غرب در افغانستان، پاکستان همچنان محل امن برای طالبان و سایر گروههای تروریستی باقی مانده است. تعجب آور این است که آمریکا و متحدان اش، همه این حقایق را میدانند، اما هیچگاهی، پاکستان، تحت فشار و یا تحریمی قرار نگرفت.
حالا، بعد از قرارداد دوحه که خود در نوع اش، بیسابقه میباشد، زیرا اولین بار، یک ابر قدرت با یک بهاصطلاح خودشان گروه تروریستی که هیچ نوع اهلیت حقوقی از لحاظ قوانین بینالمللی ندارد، به امضاء رسید. اخیراً با خروج شتابزده، غیرمسئولانه و بدون تأمین هیچگونه آتش بس و یا حل سیاسی، آمریکا دست پاکستان و ایران را در امور افغانستان باز نهاد. مسئول این همه افغان کشی، مصیبت و بدبختی مردم افغانستان اداره بوش کوچک تا بایدن میباشد. آنها، با اتخاذ اقدامات یک جانبه، حتی با متحدان اروپاییاش در ناتو مشوره لازم نکردند. مردم افغانستان، بهایی گزافی برای تصمیم غیرعاقلانه بوش برای اشغال افغانستان، در بیست سال پسین، پرداختهاند. آمریکا، اقتصاد بهاصطلاح آزاد فقر نود درصدی و فساد گسترده را برای مردم ما به ارمغان آورد. آمریکا برای افغانها واژههای دروغین، بابای ملت، قهرمان ملی، مارشال، میدان هوایی حامد کرزی و سران بهاصطلاح جهادی را «هدیه» داد.
این را هم باید با صراحت ابراز نمود که آمریکا، بعد از جنگ دوم جهانی، در هیچ زمانی نسبت به افغانستان دلچسپی نداشته است و متأسفانه افغانستان را از میان عینکهای دودی پاکستان و ایران، در زمانی که، ایران نقش ژاندارم منطقه داشت، نگریسته است. در درازایی تاریخ معاصر جهان، آمریکا، بارها نشان داده است که هیچ وقت متحد وفادار نبوده است و در پی منافع اش میباشد. جهان هنوز تصاویر، ترک سایگون توسط امريکايان، در سال 1975 و پشت نمودن به شاه ایران در سال 1979، از جانب آمریکا را فراموش نکردهاند.
میخواهم، نوشته را با یک نقل قول از یک نامه شاهزاده کمبودیایی، عنوانی سفیر آمریکا که تقریباً 46 سال قبل و همزمان با پیش رویهای نیروهای خمرهای سرخ و خروج نیروهای آمریکایی از آن کشور پایان دهم.
شهزاده کمبودیایی سیسوات سیرک ماتاک نگاشت «من حتی یک لحظه فکر نمیکردم که شما مردمی را که آزادی را انتخاب کردهاند، روزی تنها بگذارید. شما، ما را از حمایت تان محروم کردید و از ما هم کاری ساخته نیست. شما ما را ترک میکنید و آرزوی ما اینست که شما و کشورتان خوشبختی را زیر آسمان پیدا کنید. تنها اشتباه ما، باور به شما آمریکایی ها بود».
این درست همان اشتباهی است که بهاصطلاح سران سیاسی - جهادی در بیست سال اخیر انجام دادند.
با عرض حرمت
یازدهم آگست، جرمنی