در این روزها که بحث صلح و مذاکرات بالا گرفته، همزمان بحث روی نوع حکومت داری هم گرم گردیده است. یکی نظام متمرکز میخواهد و آن دیگری نظام غیرمتمرکز و فدرالی را ترجیع میدهد. اما همه فراموش میکنند که افغانستان هنوز در آستانه مذاکرات و صلح احتمالی قرار دارد و تا رسیدن به صلح راه دور و درازی در پیش است. طرز حکومت داری، بعد از احیای صلح و باید توسط مردم در جریان یک ریفرندم تعیین گردد. هرگونه تحمیل عقاید و افکار باعث ادامه خون ریزی در کشور میگردد. اصول بنیادی، حفظ حقوق و آزادیهای دموکراتیک، حقوق زنان و عدالت اجتماعی میباشد.
در این میان اضافه از سی طرح از جانب، بهاصطلاح هواداران جمهوریت، آماده گردیده است. هواداران احزاب بهاصطلاح جهادی که چند دهه اخیر را، در تقابل خونین گذراندن و باعث سقوط نهادهای دولتی در افغانستان گردیدند، حال به خاطر منافع کوتاه مدت شان، طرح واحد ارایه میدارند. این تعدد طرحها باعث کندی پروسه صلح میگردد. در واقع با ارائه طرحهای متفاوت آنها میخواهند، منافع شخصی و گروهی خود را حفظ و متبارز نمایند.
در این میان، بحث فدرالیسم هم مطرح گردیده است. در اشکال دولتهای مدرن، منابع، ساختار و تقسیم قدرت سیاسی اساس دولتها را تشکیل میدهد. دولتهای فدرال و متمرکز( unitary) نظر به خواست و اراده مردم باید شکل بگیرد، در غیر آن منجر به بیثباتی و دیکتاتوری میگردد. ذیلاً انواع سیستمهای سیاسی را که بعضی گروهها و نخبگان مطرح میدارند، بهطور مختصر به مطالعه میگیریم.
فدرالیسم:
از لغت لاتین Foedus منشأ میگیرد که به معنی قرارداد میباشد. خود فیودوس از کلمه کهنهتر لاتین Fides اشتقاق گردیده که به معنی اعتماد میباشد. کلمه فیودوس اولین بار در رابطه به تنظیم روابط امپراتوری روم با جمعیتهای خارج از ایتالیا مانند بربرها بکار رفته است. در قرون وسطی، کلمه فیودوس به شکل هم پیمان در میان قدرتهای سیاسی استفاده گردیده است. مونتسکیو اولین دانشمندی بود که لغت فدرالیسم را در اثرش «روح قوانین» ( The Spirit of Laws) در 1747 بکار برد. با رشد جوامع بشری فدرالیسم هم اشکال نوین کسب نموده است. دانشمندان تقریباً دوازده شکل فدرالیسم در جوامع مختلف را تثبیت کردهاند. بهطور مثال، Daul Federalism در آمریکا و سویس، Implementation Federalism در جرمنی، Centralized Federalism در اتریش، Funktional Federalism در بلژیک و غیره را میتوان نام برد. فدرالیسم همانند، سایر سیستمهای سیاسی دارای جوانب مثبت و منفی میباشد و وابسته به سطح رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه میباشد. بعضیها، فکر میکنند که در سیستم فدرال حقوق اتباع و اقلیت بهتر حفظ میگردد، اما این درست نمیباشد. در تمام جوامع قانون سالار حقوق همه اتباع یکسان مراعات میشود.
پلوتوکراسی Plutocracy:
به سیستم سیاسی اطلاق میشود که اقلیت کوچک پولدار و زورمند، بر نظام سیاسی کنترول و تسلط داشته باشند. این نظامی است که همین اکنون در کشور ما، عملاً وجود دارد. اقلیت جنگ سالاران و قومندانان بهاصطلاح جهادی که توسط آمریکا به قدرت رسیدهاند و با فساد گسترده، زر اندوزی کردهاند، اکثریت نود فیصد جامعه را نادیده میگیرند و بر همه عرصههای جامعه مسلط میباشند. اکنون هم میخواهند، خود و یا فرزندان شان، مقدرات صلح را به دست داشته باشند.
تیوکراسی Theocracy:
نظام سیاسی است که توسط نخبگان مذهبی کنترول و رهبری میگردد. این همان نظامی میباشد که طالبان میخواهند، در وجود امارت اسلامی، بالای مردم ما تحمیل نمایند. نمونه دیگر این چنین نظام در ایران میباشد.
از دیگر نظامهای سیاسی میتوان نظامهای جمهوری متمرکز که همه صلاحیتهای در درست رییس جمهور میباشد و رییس جمهور مستقیماً با رأی مردم انتخاب میگردد و در سیستم پارلمانی که صدراعظم به پارلمان جوابگو میباشد و از جانب حزبی که در پارلمان اکثریت کرسیها را به دست دارد، معرفی میگردد.
در شرایط کنونی کشور ما، شاید، بهترین نظام سیاسی، همان نظامی باشد، که از تمرکز قدرت به دست یک شخص جلوگیری گردد و صلاحیتها بین رییس جمهور و صدراعظم تقسیم گردد. یعنی رییس جمهور در رأس دولت و صدراعظم در رأس حکومت، امور کشور را بهپیش ببرند. در این صورت نقش و مسؤولیت پذیری، احزاب در پارلمان بالا میرود و از آنارشیسم کنونی در پارلمان جلوگیری به عمل میآید. برای ثبات پایه دار در کشور ضرور است تا نوع نظام سیاسی به همه پرسی یا ریفرندم گذاشته شود.
اگر کسی فکر کند که با پیش کشیدن طرح فدرالیسم و یا کدام سیستم سیاسی دیگر صلح در کشور میآید، در اشتباه است و ریشهها و عوامل جنگ کنونی را درست ارزیابی نکرده است. اولاً جنگ به خاطر این و یا آن سیستم سیاسی آغاز و ادامه ندارد، ثانیاً این جنگ، جنگ افغانها نمیباشد. افغانها وسیله و چوب سوخت در این جنگ میباشند.
لازم است عوامل و ویژه گی های جنگ جاری در کشور را برجسته و شناسایی کرد. جنگ موجود با مداخلات مستقیم پاکستان در زمان ریاستجمهوری داود خان آغاز گردید و در دهه هشتاد میلادی شکل جنگ اعلام ناشده را به خود گرفت که تاکنون ادامه دارد. این جنگ ریشههای تاریخی و استعماری دارد. این جنگ برای تسلط جیوپولیتیک، استراتژیک و خطوط ترانزیتی منطقه میباشد. این جنگ برای کنترول منابع آب است، این جنگ، جنگ نیابتی است که قربانی اصلی آن مردم بیچاره و خسته از جنگ ما میباشد. از لحاظ تاریخی هر زمانی که تشنج بین روسیه تزاری و انگلیسی در اروپا بالا میگرفت جنگ در آسیا به وقوع میپیوست. با رفع تشنج صلح در منطقه ما حکمفرما میگردید. با رویارویی موجود در اوکراین بیم آن میرود که پروسه صلح در افغانستان با چالش روبرو گردد. این را باید هر افغان وطن دوست بداند که در کنار پاکستان، رژیم آخوندی ایران در این سرنوشت غمانگیز ما نقش کمتر ندارد. این بار نخست نیست که ایران در جنگ سوریه تحت نام لشکر فاطمیون از افغانها به حیث گوشت دمی توپ استفاده کرد. در جنگ با عراق هم ایران هزاران افغان را تحت نام لشکر زینبیون بسیج و به جنگ با عراق فرستاد.
صلح، اجماع منطقوی و جهانی، قطع مداخلات خارجی و بیرون رفتن نیروهای خارجی از افغانستان نیاز زمان است. تمامیت ارضی، تساوی حقوق ملیتها و اقوام باهم برادر و برابر، آزادیهای دموکراتیک به شمول حق مردم ما برای انتخاب نظام و زعیم شان، حقوق بشر، حقوق زنان و تأمین عدالت و عدالت اجتماعی قابل معامله نمیباشد. بر همه اقشار مردم ما است تا در چنین لحظات سرنوشت ساز کشور با درک تجارت تلخ گذشته باهم متحد و یکپارچه شوند تا صلح و آرامش به کشور بازگردد.
با عرض حرمت
11/04/2021, جرمنی