من شريك و مشوق قاتل كودك نوزاد و افغانان مقتول را معرفى و عليه آن اقامه دعوى مى‌نمايم!

 افغانستان بزرگترين قربانى تروريسم بين‌المللى است و آماج دور جديد ترور شرارت پيشه گان قرار دارد.

 به گرد "سراب " صلح در دو ماه بعد از "معاهده " قطر در افغانستان حمام خون برپا است و همه روزه مظلومترين خلق خدا، بخاك و خون مى غلطند.

 آنچه را ديروز تروريستان ددمنش در شهر كابل و ولايت ننگرهار انجام دادند، بمثابه خونين‌ترين و هولناكترين جنايت عليه بشريت در جريان جنگ‌هاى جهانى و تراژيدى‌هاى خونين در كربلا، صبرا، شطيلا  روندا، يوگوسلاوياى سابق و ... قابل مقايسه نمى باشد.

 در شفاخانه ملكى (داكتران بدون مرز) شرارت پيشه‌گان شرير و دون همت كودكان نوزاد، مادران حامله و فرشته‌هاى چپن سپيد را با قساوت غيرقابل بيان و با نهايت دهشت و بربريت به قتل رسانيده اند و مادر را در نخستين لحظات ديدارنوزادش و نوزاد را در نخستين دقايق تولدش از حق حيات محروم ساخته اند ...

 اين تراژيدى خونبار حقوق بشر و اين مرگ انسانيت و قتل ارزش‌هاى والاى انسانى با تقبيح معمولى "دكانداران" حقوق بشر بدرقه گرديد كه خود كمال قباحت آنان را هويدا ميسازد.

 اما از آنطرف اوقيانوس، صداى آشناىی در قبال اين فاجعۀ هولناك انسانى بلند گرديد و سفيهانه‌ترين سخنان اوج رفعت سفله‌گان را نمايش داد و بر زخم خونين مقتولان و تراژيدى خونبار افغانستان نمك پاشى نمود.

 اين صداى رئيس جمهور ايالات متحده امريكا اقاى ترامپ بود كه با استحقار گفت:

 «ما نميتوانيم نقش پوليس را ايفا نماييم»

 «افغانها بايد خود از كشورشان مواظبت نمايند»

 به توصيه بزرگان با "قالو سلاما" گفتن، ميتوان حرف اورا ناديده انگاشت؛ بويژه كه از دوسال باينطرف به تأسى از كلام عارف و يكى از بزرگترين شخصيت اسلامى و فرهنگى حضرت مولانا، من او را "زنگى مست" خطاب مينمايم.

 سفيهانه تر از "زنگى مست"، وزير خارجه او كه قرار صادر كرد تا: «حكومت افغانستان و طالبان مشترك بر ضد تروريستان اقدام نمايند»

 اين سخنان را آقايانى به زبان مي‌آورند كه در ايجاد شركت سهامى چندسره، از همان بن اول تا كنون نقش اساسى دارند و در عين حال با گروه دهشت‌افگن مخالف آن هميشه حشر و نشر داشته و "معاهده" در قطر عقد و پروسه صلح را به "پروژه" مبدل نموده اند.

 چنين اظهارات ابلهانه از طرف رئيس دولت انجام مي‌یابد كه در قبال افغانستان افزون بر مسووليت اخلاقى (Moral obligation) داراي مسووليت حقوقى نيز ميباشد و قرارداد ستراتيژيك و امنيتى را عقد نموده است.

 هرگاه حداقل احساس مسووليت در قبال منشور سازمان ملل متحد و ميثاق‌هاى جهانى كه امريكا به آن الحاق نموده است در دولت اقاى ترامپ وجود ميداشت، بايد حوادث خونين ديروز افغانستان را بحيث جرايم بزرگ عليه بشريت بحيث عضو مقتدر شوراى امنيت به ان شورا مطرح مينمودند.

 آقاى "زنگى مست" (جناب ترامپ): با شما موافقم كه :

 اجراى نقش پوليس به عهده خود افغان‌ها است و اما شرط اجراى دقيق اين نقش اين است تا:

 تا شما از نقش متجاوز صرفنظر نماييد و به سياست كجدار و مريز تان در قبال تراژيدى خونين افغانستان خاتمه دهيد!

 جناب شما در راس دولتی قرار داريد كه يكى از خالقين شرارت پيشه‌گان تروريست جهان و منجمله همين طالب و داعش ميباشد و در دهۀ حضور ناميمون شما در افغانستان، مصروف آبيارى ريشه تروريسم در پاكستان و شاخ برى در افغانستان به قيمت خون افغانان مظلوم ميباشيد.

 ضرور نيست تا انسان مورخ و يا محقق باشد تا از نقش دولت شما در ايجاد، تجهيز، تسليح و سازماندهى تروريستان شرارت پيشه در مجموع جهان و به ارتباط افغانستان آگاهى داشته باشد، به بركت كهكشان انترنيت امروز حتى شاگردان مكاتب نيز اعترافات آقاى برژينسكى طراح ايجاد كمپ‌هاى تروريستان در پاكستان (جولاى ١٩٧٩م) و كسي كه بخاطر تشويق دهشت افگنان از درۀ خيبر به جانب افغانستان فير نمود، خانم كلينتن رقيب انتخاباتى شما، خانم بى نظير بوتو، كتاب جنرال مشرف و ده ها سند ديگر را خوانده اند و بخوبى ميدانند كه چگونه:

 در راستاى "كمر بند سبز" بنيادگرايى تشويق و جمهورى‌هاى اسلامى در ايران و پاكستان شكل گرفتند، تنظيم هاى "جهادى" بوجود آمدند و داستان ايجاد طالبان از چه قرار است؟

 و زماني كه در اوج جنگ سرد و در تصفيه حساب ابر قدرت‌هاى وقت (اتحادشورى و امريكا)، افغانستان بحيث "نطع" آن قربانى گرديد، تحت رهبرى مثلث (سى آى اى، استخبارات سعودى و آى اس آى) بيشتر از يكصد هزار دهشت‌افگن عرب و عجم را به حيث ابزار آن جنگ استخدام و القاعده و داعش محصولات همان پلانها است و در سى سال اخير بمثابه "معبر ورود به آسياى ميانه"، قربان ميگردد.

 داستان يونيكال و ايجاد طالبان را و نقش آقاى خليل زاد در آنوقت ميتواند به بسيارى از چون و چراها در رابطه پاسخگو باشد.

 آقاى ترامپ (زنگى مست):

 آنچه ديروز در افغانستان توسط عمال تروريست طالب و داعش انجام يافت، يك فاجعه حقوق بشر و يك تراژيدى هولناك مرگ انسانيت است كه در مطابقت با تمام معیارهای حقوقی، موازین قبول شدۀ حیات مدنی و دینی، بمثابه بربریت و تجاوز بر والاترین ارزش‌های انسانی و مدنی بوده و قتل انسانیت پنداشته مى شود.

 مطابق به تمام معیارهای حقوق بین‌المللی از کنفرانس لاهه (1907م)، تا اساسنامه نورنبرگ، دیوان جزایی بین المللی، دادگاه لندن و کنوانسیونهای چهارگانه ژینو (1948م) ، این عمل جنایتکارانه که «بشکل هدفمند» و «از قبل پلان شده» صورت گرفته در کتگوری:

 

«جنایات جنگی، ضد بشری و علیه بشریت»

 مسجل گردیده است.

 در همچو موارد که وقوع جنایت متذكره، اظهر من‌الشمس است، موارد الزام حقوقی بر "مجرم"  سازمان عامل و حاميان، از طرف مراجع مسئول وارد شده میتواند.

 بدينرو :

 من بحيث يك افغان و در عين حال بمثابه يك شاگرد علم حقوق كه مسووليت يك نهاد معتبر حقوقى (انجمن حقوقدانان افغان در اروپا) را نيز عهده دار ميباشم:

 صداى نعش آغشته به خون مادر افغان را بلند و همچون مدعى‌العموم (څارنوال)، به دفاع از حق حيات: كودك نوزاد، زن حامله و موسپيد و محاسن سپيد، مندرج مواد يك و ششم اعلاميه جهانى حقوق بشر و ميثاق بين المللى حقوق مدنى و سياسى عليه قاتلان سفاك اقامه دعوى مينمايم و منجمله:

 رئيس جمهور ترامپ را بر مبناى تعريف از جرايم وقوع يافته:

 متهم ميسازم و بمثابه شريك قتل و مشوق قاتل معرفى مينمايم!

 بر مبناى حكم مادۀ دهم اعلاميه جهانى حقوق بشر كه چنين مشعر است:

 «هر شخص با مساوات كامل حق دارد كه دعوايش در دادگاه مستقل و بيطرف، منصفانه و علنى رسيدگى شود.»

 دعوى خودرا اقامه و به محاكم بين المللى تقديم مينمايم و در هر نوع تريبون ملى و بين‌المللى، متكى بر معيارهاى جهانى «مشروعيت جرم و جزا» از حق افغانان مقتول و مظلوم دفاع و در برابر هر اتهام و ادعاى خود بر طبق قانون جوابگو باشم.

 درين اقدام من اين كلمات و جملات از اعلاميه جهانى حقوق بشر مطمح نظر من ميباشد كه :

 «شناسايى حيثيت و كرامت ذاتى تمام خانواده بشرى و حقوق برابر و سلب ناپذير آنان، اساس آزادى، عدالت و صلح در جهان است»

 باور كامل دارم كه :

 همين ناديده گرفتن و تحقير حقوق بشر، تبعيض بين خون افغان و امريكايى، مشوق اقدامات وحشيانه است كه وجدان بشريت آگاه به دادخواهى فراميخواند.

 با نهايت تاسف، ازين واقعيت تلخ نيز آگاه ميباشم كه در جهان "هابسى" ما كه از "جنگل قانون" بطرف "جنگل بدون قانون" روان ميباشد، محاكمى وجود ندارد كه قلدران و زورگويان ملى و بين المللى را محاكمه نمايد و "زنگى مست" ( اقاى ترامپ ) نيز از در پنجه قانون نمى افتد و چنانچه حتى از صدها مورد ارتكاب جرايم جنگى و ضد بشرى، هيچ عسكر و شهروند امريكايى در محاكم بين المللى حاضر نگرديده اند.

 دولت امريكا حتى اساسنامه ديوان بين المللى جزايى (ICC) را نپذيرفته و باوجودي كه در نوامبر (٢٠١٧م) اين محكمه فيصله نمود تا څارنوال آن جرايم جنگى و ضد بشرى را در افغانستان بررسى نمايد، اما دولت امريكا در برابر آن محكمه و از آمدن څارنوال موظف خانم (فانو نسوتا) به افغانستان مانع تراشى كرده است.

 با اذعان به اين واقعيت تلخ در گام نخست به:

 محكمه وجدان هر شهروند آگاه جهان و تمام نهادهاى كه به اعلاميه جهانى حقوق بشر و انسانيت باور دارند، مراجعه مينمايم:

 تا ازين عدالت خواهى بخاطر كودك نوزاد و مادر حامله، پير و جوان افغان كه همه روزه توسط تروريستان شرير، دهشت افگن، در حالي كه دولت اقاى ترامپ با آنان "معاهده" صلح را عقد نموده و بر حاميان منطقوى و بويژه بر مركز اصلى (پاكستان) اشراف كامل دارد، به شهادت ميرسند، بر مبناى نداى وجدان دفاع نمايد.

 اين اقامه دعوى به هيجوجه به مفهوم ناديده گرفتن مسووليت افغانان نمى باشد كه متأسفانه پاشنه آشيل ما، همان فقدان دولت مقتدر ملى قانون محور و عدالت گستر است.

 

با حرمت