۱- در صورت صلح احتمالی انها جزء حاکمیت خواهند بود نه ممثل حاکمیت.
۲- امدن انها به کابل مانند امدن اول انها بوده نمیتواند زیرا شرایط حاکمیت ۵ ساله جنگی و ویرانگر مجاهدین شرایط را برای رسیدن شان به کابل به این ترتیب اماده ساخته بود:
- مجاهدین با ورود به کابل از منازل و ملکیت های شخصی تا اموال دفاتر و سفارت خانه های مقیم کابل همه را چپاول کردند.
- با قتل و کشتار مردم و ویرانی همه نقاط شهر کمر مردم را شکسته و شیمه هر نوع حرکت از انها گرفته بودند.
- روشنفکران را مجبور به فرار کردند.
- اردو و پولیس و امنیت ملی را منحل و همه وسایط حربی را طبق یک پروتوکول میان ربانی و آ.اس.آی. به پاکستان تسلیم نمودند.
- از تجاوز به ناموس مردم با حفظ شکل و شمایل اسلامی و نعره های تکبیر دریغ نورزیدند.
- وطن را عملآ تجزیه کردند در شمال جنبش اسلامی، در نقاط مرکزی حزب وحدت، در شرق حزب اسلامی یونس خالص، در غرب تورن اسمعیل بنام امیر اسمعیل خان، در جنوب حزب اسلامی حکمتیار، در مناطق قطغن و کهدامن جمعیت اسلامی حکم میراندند و شهر کابل هم به ساحات تحت حکمروائی انها تقسیم، سرحد بندی و سنگر بندی شده بود.
در کشور دو نوع پول بنام پول جنبشی و پول ربانی مروج بود عواید گمرکات و دیگر عواید دولتی مال امیران و تخت نشینان محلات بودنه حکومت مرکزی و این شیوه اداره تجزیه کشور را تکمیل نموده بود.
- تزس قرآن و قیمار احمد شاه مسعود که در قصر جبل السراج به قوماندانهایش پیش کرد و گفت طالب ها قران میخوانند و مجاهدین ما در کنار سرکها قیمار میزنند کدام را قبول دارید؟ حالا ارزش ندارد زیرا جای میدانچه های قیمار قیمار بازان مجاهد را پوهنتونها، مکاتب، کورسهای اموزش سیاینس، ریاضی، علوم اجتماعی، لسان خارجی و کمپیوتر گرفته است. جوانان از اول روشنی گرگ و میش سحرگاهان تا شام های تاریک مصروف آموزش درین مراکز علمی اند و خانواده هایشان با هزار رنج و زحمت مصارف تعلیم و تحصیل دختران و پسران شان را تهیه میکنند و میخواهند فرزندان شان در جهل باقی نمانند تا طالب و مجاهد نشوند و بجای خدمت بوطن در بدل پول خارج وطن را ویران نکنند.
- مردم فرهنگ پذیر افغانستان با حفظ این که ده سال زیر ساتور خونین مجاهد و دره و شلاق طالب همه چیز را از دست داده بودند به سرعت بسوی زندگی غیر جهادی و طالبی شتافته اند، از پکول مجاهد و تاقین اجباری طالب متنفر هستند. حالا نسل نو نسل کمپیوتر و انترنت و تیوتر بوده از تفنگ و جنگ گریزان اند.
- انچه طی هژده سال به میان امده نه محصول کار حکومت و نه محصول کار امریکاست بلکه نتیجه تشبثات شخصی هموطنان ماست که در شرایط جنگی و خونین باز هم بسوی تحولات مدرن چشم دوخته و کار میکنند.
- در روشنی قانون اساسی موجود مطبوعات ازاد، ازادی بیان (ولو نیم بند و قسمی) ذهنیتها را تغیر داده است، امر بالمعروف و نهی عن المنکر را با سوالات مسخره تان (چون پنج سنت چوبی و فرض کلوله و سنت دراز را بگو) تحمل نمیکنند.
- مردم میخواهند در سایه حاکمیت قانون زندگی کنند نه و حشت و بربریت فاقد قانون.
ازین جهت به شما و جهادی ها و حامیان تان پوشیوه نباشد که (امروز جهان جهان دیروزی نیست)
اگر میخواهید به کشور بر گردید و به صلح تن دهید این همه تحولات را بپذیرید تا جایی در گوشه حاکمیت داشته باشید. (گرخواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش) جماعت افغانی با تاریک اندیشی قرون وسطائی شما دمساز نیست.
باید به خود و تفکر کهنه تان تغیر بیاورید، باید از اله دست پاکستان بودن خود را رهایی دهید، باید با تفکر القاعده و وهابیت وداع کنید، تمدن پذیر شوید، به حقانیت حقوق زنان، به حقانیت علم، به حقانیت ترقی و پیشرفت، به حقانیت افغانستان مستقل و آزاد، به حقانیت انسان بودن و انسان زیستن (حقوق بشر)، به حقانیت ازادی انسان در بیان و عملش سر تسلیم فرود اورید انگاه خواهید توانست جای پایی در کشور داشته باشید ورنه ظرف شفاف تمدن و ترقی نقطه سیاه عقب روی را در خود نمی گنجاند.