طی ماهها و هفتههای پسین در مطبوعات صوتی و تصویری کشور به مسایل قومی و ملی به شیوههای مختلف پرداخته میشود بخصوص در بعضی شبکههای تلویزیونی بر گردانندگان پروگرامهای بحث پیرامون این مشکل برابر با سلیقه و تمایل خاص خودشان و دعوت افراد مورد نظر زیر نام روشن سازی ذهن مردم با نوعی مهارت بهجانبداری یکی از مطرح کنندگان این مسایل و زهرپاشی بهجانب دیگر، آن پیوسته به تشدید این اختلافات دامن میزنند.
حکومت بنام وحدت ملی! که به حیث ساختار بیمار گونه و تصادفی بر مردم تحمیل شده نتوانسته است در امر بسیج همگانی و سمتدهی تفکر مردم در یک استقامت ملی و وطنپرستانه کاری انجام دهد، درین زمینه پروگرامی هم ندارد.
یک دانشمند حقوق و علوم سیاسی میگوید "دولت بهعنوان قدرت مطلق ظاهر میشود و شرایط زندگی را از ثبت ولادت تا گواهی نامه مرگ کنترول میکند". دولتی که در شرایط جنگ و دست درازیهای گوناگون بیرونی مسؤولیت زعامت یک کشور را به عهده میگیرد باید مردم را مجهز با یک اعتقاد بر ایده ملی، هویت ملی، پیوندهای ملی و جوشش این پیوندها سازد تا مردم آماده همکاری و حمایت از دولت باشند. احزاب سیاسی و گروپهای اجتماعی آحاد متشکل قابل انسجاماند که اگر در مسیر سالم ملی و وطنی حرکت نمایند میتوانند در همکاری با دولت بر بحران جنگ فساد لجام گسیخته اداری و اجتماعی و پراگندهگی تفکر ملی اثر مثبت بگذارند و ملت را برای مقابله با دست درازیهای بیگانگان بسیج نمایند.
وضع نشان میدهد که نه حکومت افغانستان و نه احزاب سیاسی مخالف و موافق آن صاحب کدام ایده ملی که بتواند در جغرافیای افغانستان از مؤثریت لازم برخوردار باشند نیستند.
این مؤلفهها بیشتر صبغه فرا سرحدی افغانستان را دارند.
مجاهدین و برخی از مهاجرین بر گشته از پاکستان و ایران ایدههای اسلامی آن دو کشور را در ذهن شان دارند و بدبختانه منافع آن دو کشور را برتر از منافع ملی و مردمی افغانها میدانند و به اثر تداوم روابط و همکاری و اخذ پول، در داخل ارگانهای دولتی و محیط اجتماعی به نفع آن دو کار میکنند.
گروهی از روشنفکران و برخی از روحانیون که خودشان را پیرو غرب میدانند بهصورت بسیار متعهد و وفادار بر خلاف همه موازین وطنی و ملی امریکا را مقدس دانسته اصلن حیثیت، عزت، منفعت و مصلحت کشور را در بدل آنچه از امریکا و انگلیس بدست میاورند به معامله میگذارند، نهادهای جامعه مدنی و مطبوعات بهاصطلاح آزادی که به اثر سرمایه گذاری غرب بخصوص امریکا و برخی همسایگان ایجادشدهاند و خودشان را ممثل افکار عامه میدانند فاقد مؤلفههای فکری برای وطن و جامعه افغانی هستند و جمیع منافع شان را در حضور امریکا و دفاع از آن وابسته میدانند.
در چنین حالت دولتی باید زمامدار کشور گردد که بر انبوه این مؤلفههای غیرافغانی و غیر ملی از راه تقویت روح ملی و صمیمیت وطنپرستی غلبه کند و ملت را در مسیر سالم خود آگهی ملی و وطنی رهنمون شود تا دسایس بیگانگان و خود فروختگان داخلی آنان اذهان مردم را دچار تشوشات و پراکندگیهای ناشی از آن نسازند.
* آیا به میان آمدن چنین قدرت متمرکز و صاحب صلاحیت که اوامر آن تا آخرین واحد اداری تطبیق گردد و مردم به صداقت و خدمتگزاری آن باور داشته باشند ممکن است؟
شاید عوامل ذیل باعث گردد تا افغانها نتوانند به این نزدیکیها به این امید دست یابند:
۱- سیاست غرب مبنی بر حفظ تشنج و تشدید بحران و تعین کسانی در رهبری دولت که این سیاست را عملی سازند.
۲- تقسیم کشور بدو حاکمیت دولتی و مخالفین مسلح دولت.
۳- وجود جزایر قدرت در ساحه حاکمیت دولت که حاضر نیستند این امتیاز را از دست دهند.
۴- نبود یک حزب با نفوذ و سرتاسری با خط مشی ملی و وطنپرستانه غرض بسیج مردم و پر کردن خلای سیاسی بعدی..