سه جریان ضد ترقی و مخالف قانونی شدن امور در افغانستان را انگلیس برای سقوط دولت امان الله خان استخدام کرد:
استرداد استقلال کشور ضربه غیرقابل جبران برای امپراتوری بریتانیا بود که آفتاب در قلمروش غروب نمیکرد.
در هند کلمه آزادی ورد زبان همه گردیده بود به گفته همفری سفیر انگلیس در افغانستان کاروانهای شتر که لمبانده و جنبانده از بازارهای دهلی میگذشتند کلمه آزادی را تکرار میکردند. در آن وقت لرزه به اندام استعمار افتید اما آرام نه نشست و تمام ریز رفهای جا داده شدهاش در کشور ما را به تحرک درآورد. سه حلقه ذیل بدست انگلیس قرار گرفته به شورش آغاز کرد:
۱- درباریان عقبگرا که در زمان امیر حبییب ا لله در قطب مخالف مشروطیت قرار داشتند.
۲- روحانیون واپسگرای تحت حمایت انگلیس که در کنار درباریان ضد مشروطه خواهان جا داده شده بودند.
۳- گروهی از اوباشان، رهزنان و باندهای که میتوانستند امنیت شهرها و شاهراهها را بر هم بزنند.
بدین ترتیب بحران سیاسی، تحرکات مذهبی و شورشهای ضد امن و نظم عامه که همه را جواسیس انگلیس به هم پیوند میدادند به حیث ضربه کاری علیه سلطنت امانی بکار افتید.
سیاسیون در حکومت با سبوتاژ بحران میافریدند، روحانیون و ملاهای عقبگرا تبلیغ کفر میکردند و اوباشها و رهزنان اعتبار حکومت را از لحاظ تأمین امنیت نزد مردم پایین میاوردند. درین جریان نمیتوان از اشتباهات و تصامیم عجولانه شاه چشم پوشی کرد.
شورش از جنوبی آغاز شد ملا عبدالله مشهور به ملای لنگ بر یک دست قران و بر یک دست نظام نامه دولت افغانستان (قانون اساسی) قریه به قریه میرفت و به مردم میگفت بلشویسم را قبول دارید یا قران را؟ به گفته لودویک ادمک مورخ امریکایی شعبه جاسوسی حکومت هند برتانوی از طریق نمایندگی تجارتی افغانستان در کویته سر تصویر ملکه ثریا را با تصاویر بدن عریان زنان بد کاره یکجا کرده به افغانستان میفرستادند و بر تبلیغ کفر شاه و ملکه دامن میزدند.
لارنس جاسوس مشهور انگلیس درین زمان در مناطق قبایلی آمده زیر نام آموزش زبان پشتو این شورش را رهبری میکرد روز نامه همدرد افغان خبر داد که کرنیل لارنس با استفاده از لقب پیر کرمشاه به افغانستان داخل شده است.
دولت توانست آن شورش را سر کوب کند. موج شورش بهسوی شنوار رخ نمود در آنجا یک جاسوس انگلیس بنام عبدالواحد شنواری با نام مستعار (مستر وید) که در استرالیا زندگی میکرد و میلیونر بود شورش را رهبری میکرد وی با نادر خان در پاریس ملاقات کرده بود.
شورش شنوار با ارسال خواستههایشان توسط غلام حیدر خان چرخی نماینده امان الله خان فرو کش کرد. آنها شش خواسته را به امان الله خان فرستادند:
۱- طلاق ملکه ثریا.
۲- تبعید فامیل طرزی.
۳- لغو هیئتهای نمایندگی خارجی در کابل به استثنی انگلستان.
۴- لغو تمام قوانین جدید.
۵- تخفیف مالیات.
۶- شمولیت علما در امور دولت.
اما موج شورش بهسوی شمال کابل به حرکت افتید. مولوی محمد رفیق جمال آغه یی با چند تن از ملاهای دیگر شورش را دامن میزدند آنها لینهای تلگراف و تلفون را با کابل قطع کردند ملای تگاب آخندزاده حمید الله نامزدی حبیب الله خادم دین رسول الله را به صفت امیر افغانستان تایید کرد. خلیفه قزل ایاق با ۱۲ هزار مریدانش به اغتشاش سقوی پیوست و بدین ترتیب صف شورش از شمال کابل تا شنوار و جنوبی امتداد یافت و تخم کشت شده مذهبی - سیاسی و شورشگری انگلیس به ثمر رسیده باعث سقوط دولت امانی شد.
امان الله خان علاوه بر اینکه محصل استقلال بود اولین بانی جنبش دگرگونی و تحول طلبی در افغانستان نیز بود.
جمعاً به تعداد ۵۱ هزار شاگرد به مکاتب شامل شدند، ۳۲۲ باب مکتب ابتداییه در ولایات افتتاح شده لیسه ها و مکاتب مسلکی به تدریس آغاز کردند استادان خارجی از اروپا برای تدریس علوم معاصر استخدام شدند برای طبع و نشر کتب درسی مطبعه معارف تشکیل شد و تعدادی از دختران و پسران برای تحصیل به خارج اعزام شدند.
کار در عرصه مطبوعات به حیث رکن اساسی بیداری ملت رونق گرفت جمعاً ۹ جریده دولتی ۴ روزنامه دولتی ۲ مجله د لتی و ۳ جریده ملی آزاد به نشر پرداخته کتاب خانه ملی تأسیس شد برای اولین بار یک سینما در شهر کابل و یک تیاتر در پغمان باز گردید.
برای قانونی ساختن امور نظام نامه دولتی یا قانون اساسی افغانستان تصویب شد و ۷۷ نظامنامه دیگر بکار افتید. شخص شاه به ولایات سفر میکرد و از تطبیق قوانین مراقبت و رهنمایی مینمود. امان الله خان برای آغاز گذار از اقتصاد فیودالی میخواست یک بانک تأسیس نماید و مؤسسات تولیدی را بکار اندازد اما این پلان وی به اثر مخالفت فیودالها و روحانیون وابسته نیز به باد تکفیر گرفته شده همه رفورمهای عصر استقلال بهسوی نابودی سوق گردید او غلامی و کنیزی را رسماً ملغی قرار داد.
حبیب الله کلکانی بر تخت سلطنت زیر نام خادم دین رسول الله جلوس داده شد. او به اثر راهزنی و قطاع الطریقی در شاهراه کابل و مزار تحت پیگرد بود و به پاره چنار فرار کرده در آنجا مورد توجه مراجع استخباراتی انگلیس قرار گرفته ملا امام مسجد بتی کوت بوی گفت تو پادشاه میشوی در زیر درختی پول و اسلحه است آن را بردار و به جنگ کفار به کابل برو.
او در جریان شورش به اثر اصابت پارچه مرمی توپ در پشتش به پغمان در قصر تابستانی امان الله خان برده شده سفارت انگلس یک جراح سفارت را غرض تداوی وی در آنجا موظف ساخته بود. او ارتباط مستقیم با سفارت برتانیه داشت بر طبق نوشته خانم ریه تالی استوارت میل امریکایی در کتاب اتش در افغانستان وقتی افراد کلکانی در باغ بالا رسیده بودند شخص بچه سقو نماینده سفارت برتانیه را با خود به داخل سفارت با مصونیت رسانید و نمایندگی برتانیه را از چوروچپاول نجات داده مستخدم آن سفارت را غرض تأمین ارتباط سفیر برتانیه با پشاور به محل تلگراف خانه برد.
بچه سقو مرد ساده دهاتی بود که انگلیسها وی را از میان دو گروپ (درباریهای مخالف امان الله خان و روحانیون عقبگرا) در رأس شورش قرارداد و به پادشاهی رسانید انگلیسها با این کار اهانت بزرگی به ملت افغان کردند و خواستند نشان بدهند بجای امان ا اله محصل استقلال، تحول طلب و ترقی پسند یک دزد قافله زن نیز میتواند افغانستان را اداره کند. اما حکومت سقوی برزخی بود میان رفورمهای امانی و آوردن شخص اصلی این بازی یعنی نادر خان. سقو یک وظیفه داشت محو تمام مبادی تمدن، آثار ترقی و اجرآت حکومت امانی از صفحه تاریخ کشور. معارف از بین رفت، عایدات دولت سقوط کرد، فضای رعب مردم بخصوص کابلیها را فزا گرفته کشتار امانیستها آغاز شد. او در اولین بیانیهاش گفت:"من لاتی گری، کفر و اوضاع بیدینی حکومت سابق را دیدم و به خاطر خدمت دین رسول الله به جهاد کمر بستم تا شما برادران را از کفر و لاتی گری نجات دهم. بعد ازین من پول بیتالمال را در تعمیرات و مدارس (مکاتب) مصرف نمیکنم و این پول را به عساکر خود میدهم که چای و قند و پلو بخورند و به ملاها میدهم که عبادت کنند ... بروید بعد ازین همیشه ساعت تیری کنید، مرغ جنگی کنید، بودنه بازی کنید و ساعت تیری کنید."
این بیانیه را با بیانیه اعلیحضرت امان اِلله خان که حین جلوس بر تخت شاهی ایراد کرده بود مقایسه کنید "ای ملت معظم افغانستان ...وقتیکه ملت بزرگ من تاج پادشاهی را بر سر من نهاد من عهد بستم که بایستی دولت افغانستان مانند سایر قدرتهای مستقل جهان در داخل و خارج کشور آزاد و مستقل باشد. ملت افغانستان در داخل ازا دی کامل داشته و از هرگونه تجاوز و ظلمی محفوظ باشد کار اجباری و بیگاری در تمام رشتهها ممنوع است ...من در اجرآت امور کشور مشورت را بهحکم شاورهم فی الامر اجرا قرار میدهم".
چه میتوان گفت جز یک هیهات تاریخی که بعد از گذشت دهها سال استعمار بار دیگر آن را در افغانستان به تکرار گرفته است.