سخن روز این هفته را با مسأله مهاجرت آغاز میکنم، به خاطر آن که رییس جمهور سرزمین مألوف ما، یک بار دیگر در مصاحبه خویش با خبرنگار بی بی سی درفشانی نمود و به آدرس مهاجران بلاکشیده و مردم رنجدیده و سرگردان کشور خویش از ابراز همدردی غمشریکی و درک وضع بد و ابتر آنها دریغ ورزید. این در حالی است که دومین مغز متفکر جهان بر مردمی که حکومت میراند، بارها آنها را به تازیانه طعن و بیتوجهی بسته و گاهی آنها را قاب شوی خطاب میکند و زمانی بر جان داده گان شان در راه پر خطر مهاجرت اظهار بیتوجهی و بیزاری میکند. پس چی تفاوتی میان او و آن یانکیهای که بر مردههای هموطن ما شاشیدند وجود دارد؟
اگر از گله و نفرین بگذریم، آرزو دارم در برابر جناب رییس جمهور منتصب ما تصویری از مهاجرت و سیر انکشاف آن در درازای سالهای پسین بکشم تا اگر این مقال روزی روزگاری به خوانش مبارک شان برسد، دریابند که مردم افغان مانند سایر مردمان و ملتهای جهان بهحکم اجبار، و نی به اختیار، تن به خطر سرد و گرم سفر و مهاجرت داده و با قبول هزاران مشقت در جستجوی یک زنده گی بهتر برای خود و فرزندان خود اند. یک زنده گی آبرومندانه که حق آنهاست، نی امتیاز.
کشور جنگ زدهمان، که از دهه پنجاه خورشیدی قرن حاضر به اینسو میدان جنگ میان جهالت و ترقی، جنگ میان طرزی و ملای لنگ است، یک بخش نه چندان بزرگی از خانواده شصت میلیونی مهاجران و پناه جویان است. از کشورهای مانند بوروندی، رواندا، جمهوری آفریقای مرکزی، کانگو، سودان، سومالیا، کینیا، مالی، شمال نایجریا، دماغه عاج، فلسطین، عراق، سوریه، لیبیا، یمن، برما، السلوادور، کولمبیا، اوکراین، یوگوسلاویای سابق و شمار دیگر از کشورها مردم در اثر جنگ سوم جهانی اعلان ناشده، ناگزیر به مهاجرت شدهاند. برای تکمیل این نگارش، چند رقم درشت از شمار مهاجران در میان ملتها از سال ۲۰۱۴ ارایه مینمایم:
سوریه: ۱۱،۷ میلیون
کولمبیا: ۶،۴ میلیون
عراق: ۴،۱ میلیون
افغانستان: ۳،۷ میلیون و قص علیهذا
ناگفته نمانیم که اینها تنها ثبت شده گی ها توسط کمیساریای عالی ملل متحد میباشند که از دید من نمای حقیقی پناه جویان را معرفی نه میدارد.
جدول زیر برگرفته از تارنمای انترنتی روزنامه لوماند فرانسه میباشد:
http://www.lemonde.fr/…/le-nombre-de-migrants-et-refugies-a
از قول کمیساریای عالی ملل متحد در امور پناهنده گان، پس از آغاز ۲۰۱۱، یعنی سالی که جنگ در سوریه را آغاز کردند، شمار پناه جویان و بیجا شده گان در جهان بهطور بیسابقه و سرسام آور در تاریخ معاصر، بلند رفته است. اینهمه در پی جنگها، اختلافها و اعمال شکنجه قهاران روزگار ما (که در رأس شان آنگلوساکسونها قرار دارند) بر مردمان ناتوان و دولتهای تضعیف شده، که فرانسویان با پر رویی جهان سومش خواندهاند، رخ داده است؛ و حالا رسیدهایم به شمار ۶۰ میلیون و بالاتر از آن.
اگر ارقام امسال به دست مان بیفتد، شمار پناه جویان بالاتر از ۶۰ میلیون خواهد بود، لذا از هر ۱۲۰ باشنده کره خاکی ما، یکی آن پناهجو و بیجا شده است.
به قول آنتونیو گوتیرس، کمیسار عالی سازمان ملل در امور پناهنده گان «ما شاهدان یک تغییر نمونهیی، یک لغزش غیرقابل کنترول بهسوی یک مرحلهیی هستیم که در حال حاضر به صحنه تیاتر بیجا شدن اجباری بیسابقه در سرتاسر جهان مبدل گشته است.». رجوع شود به گزارش کمیسارای عالی ملل متحد در تارنمای همین سازمان بینالمللی.
http://www.unhcr.fr/5581a037c.html
در سال ۲۰۱۴ برگشت تنها ۱۲۶۸۰۰ تن به کشورهای شان ممکن و میسر بوده است؛ اما به باور من این رقم در سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ بهمراتب بیشتر است، زیرا اتحادیه اروپا و سایر کشورها مانند کانادا، استرالیا و ایران و پاکستان به برگشتاندن اجباری پناه جویان پرداختهاند.
از جمله شمار مهاجران، به قول کمیساریای عالی ملل متحد، بیشتر از نیم آن را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند. افزایش شمار پناه جویان در سال ۲۰۱۴ به ترتیب در اروپا ۵۱٪، در خاور میانه و شمال آفریقا ۱۹٪، مناطق صحرای آفریقا ۱۷٪، آسیا در کل ۳۱٪ و آمریکا ۱۲٪ بوده است.
اگر به ارقام سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ دسترسی پیدا کنیم، باآنکه شاهد سونامی پناه جویان سوریه، عراق و افغانستان بهجانب اروپا بودیم، این ارقام دست کم به ۲۰٪ افزایش یافته است.
با چنین تصویری میخواهم به جناب اشرف غنی بگویم که مسأله از تصور جناب شان بیرون است. این غایله تنها مربوط کشور محقر و فقیر ما نیست، بل ابعاد جهانی دارد و ضرورت آن چی میباشد که حرفهای سران بیاحساس و مفتخوار اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا … را طوطیوار تکرار کرد که این مردمان آواره باید به وطن خود برگردند و کشورهای خود را اعمار نمایند. سبک سری هم حدی و حدودی دارد.
خدایش هدایت کناد!