قسمت اول
انگیزه نخست
شکست فاجعه بار ایالت متحده امریکا از افغانستان که به قدرت رسیدن دوباره طالبان بعد از فرار اشرف غنی و شکست دستگاهی دولتی وی به تاریخ 15 اگست 2021 صورت گرفت، برای مردم ما وجهانیان حادثه هولناک وغم انگیز میباشد. برای اینکه یکبار دیگر افغانستان زیر چتر سیاه قدرت تحجرگرای وبنیادگرایی سلفیستهای وهابیت عربی قرارمیگیرد. شوربختانه این تغییر نویدبخش روشن گرایی برای اینده مترقی ودموکراتیک برای نسل امروز فردای کشور نه بوده، بلکه میتوان انرا "دوران تاریک" قروسطایی نام گذاری کرد! برا ی مردم تحول ناپسند وناامید کننده میباشذ. افغانستان در روند تاریخی بعدازهر مرحله مترقی و پیشرونده، از زمان شاه امان الله تا سقوط دولت اشرف غنی سه مراتبه به این سرنوشت دچارشده است. اول، سقوط دولت امانیه توسط نیروهای ارتجاعی عقب گرایی دینی واجیران انگلیس؛ دوم سقوط نظام دمکراتیک خلق افغانستان تحت رهبری حزب دموکراتیک حلق افغانتسان (حزب وطن) و نظام جمهوری اسلامی اقغانستان به تاریخ 15 اگست 2021 به طالبان تسلیم داده شد. دراین مراحل شوربختانه هرسه زمامدار فراری شده اند! این مراحل با هم دیگر از لحاظ باورها وبرنامه های اقتصادی وسیاسی واجتماعی فرق دارد؛ که اثرو تحولهای بنیادی هرمرحله در اذهان مردم به طور خوش وناخوش باقی مانده و در حافظه تاریخ درج است. بعدازهر مرحله ارزشهای انسانی وشخصیتهای مترقی ازبین رفته وعوضش نیروهای سیاهی ارتجاعی تحجرگرا به قدرت رسیده است. این امر به سطح بین المللی ناشی از وضع ژیوپلتیکی اقتصادی وسیاسی ونظامی افغانستان؛ ودرسطح داخلی عدم درک وتجربه علمی رهبران ازگذشتها ی کشورجمع اختلافهای قومی، زبانی، منطقوی، قدرت نمایی وکسب قدرت با مداخله اقتصادی ونظامی نیروهای خارجی منطقه وجهان بوده است.
افغانستان ازاغاز کسب استقلال خود مورد تاخت وتاز نیروهای اجنبی منطقه وجهان بالخصوص نیروهای ارتجاعی وعقب گرایی اسلامی قرار گرفته است. این احزاب اسلامی متاثر از ایده های بنیادگرایان احزاب سیاسی اسلامی که توسط حسن البنا، سیدقطب ودیوبندهای پاکستانی ونیروهای اسلامی نیم قاره هند واخوان المسلمین مصر تشکیل یافته اند، بوده اند. شکل گیری احزاب بنیادگرایی اسلامی به نامهای خدام الفرقان توسط محمد ابراهیم مجددی، سپس تاسیس حرکت انقلابی اسلامی افغانستان به رهبری مولوی محمد نبی محمدی وحزب اسلامی گلبدین حکمتیار، پس ازان ظهور تحرک اسلامی طالبان دردهه نود قرن بیستم درایالت خیبر پشتونخواه پاکستان گسترش یافته که اساس ظهور وپرورش تحرک طالبان را رقم زد. اینها همه برضد نیروها واحزاب دموکراتیک ملی ومترقی افغانستان که در دوران شاهی بوجود امد، قرار داشتند. برخوردهای خشن وزشت وحتی دست به ترورشخصیتهای سیاسی وپاشیدن تیزاب به روی دختران دانشگاها انجام میدادند. این نیروها درزمان نطام جمهوریت دادوود که مخالفت بابرنامه های سیاسی واجتماعی واقتصادی وی داشتند از افغانستان به کشور پاکستان فرار نموده وبه دام دستگاهی جاسوسی انکشور افتادند وانهارا ازلحاظ مادی ومعنوی کمک وزیر پرورش خود گرفتند وبه انها اموزشهای نظامی دادند. بالخصوص بعد از قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خق افغانستان فعالتر نسبت به گذشته شده اند. ازکمکهای بی دریغ جهان غرب امریکا وشرکایش مستفید شده وعلیه برنامه های مترقی به طور مسلحانه اقدام به خرابی پلها، مکاتب، موسسات اقتصادی وفرهنگی وترور شخصیتهای سیاسی علمی وروحانیون وطن پرست عمل کردند. باورودعساکر نظامی اتحادشوروی این عمال به مراتب بیشتر شده که درعقب ان همه کشورهای غربی به شمول دولت وهابی عربستان وسایر نیروارتجاعی منطقه وجهان قرار گرفتند.
با حجم بیشتر کمکهای نظامی ابعاد جنگ بیشترشده و به قتل وقتال مردم بی گناهی کشور افزود میشد. تا اینکه با تغییر سیاست اتحادشوروی درزمان گرباچف بدون خواست اکثریت حزب دموکراتیک خلق افغانستان دریک زمان نا معقول عساکر خودرامانند "عساکر امروزی امریکا ازافغانستان "تصمیم عجولانه گرفته، از افغانستان بیرون کردند که باعث فروپاشی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستا ن کردید. بعد از استعفای داکتر نجیب از مقام ریاست جمهوری پایه های دولت ضعیف شده وبه سقوطمواجه شد تا اینکه قدرت به شکل مسالمت امیز به مجاهدین تسلیم شد ومجاهدین به قدرت رسیدند. وسپس اختلافهای حزبی وتنظیمی جنگهای داخلی اغاز که هزاران تن کشته ومهاجر به خارج شدند. این عمل تنطیمهای جهادی که کشور را به ملوک الطوایفی تبدیل کرده بود، باعث پیدایش وظهور گروه طالبان در افغانستان شد. نخستین بار بنیادگذاری گروهی طالبان برای تامین منافع شرکتهای فرا ملتی نفت وگاز دراسیای میانه بود. پروژه طالبان که به نام «تحرک اسلامی طالبان» مسمی شد ازوجود فرماندهان میانه همه تنطیمهای که زیادتر به دستگاهای جاسوسی پاکستان، عربستان سعودی، انگلیسها وسیا امریکا وفادار بودند شکل گرفت. چنانکه ظاهر طنین درکتاب افغانستان درقرن بیستم ازقول فرد هالیدی ازمدرسه علوم سیاسی دانشگاه لندن نوشته کرده است:" طالبان ازمرده ریگ گروهای قبلی مجاهدین با کمک پاکستان وامداد عربستان سعودی قدبلندکرد."
طالبان در 1994 بوسیله بوتو به هدایت یک شرکت نفت امریکایی وتعدادی از نزدیکان خانوده بوتو که در اردوی پاکستان شامل بودند، حمایت خودرا از بنیان گذاری ورهبری طلاب پاکستانی افغانی ابراز داشتند، شکل گرفت. درهمین سال 1994 طالبان اماده تطبیق اهداف برناموی انها قرار گرفت. وظیفه انها انتقال اموال بازرگانی ازطریق شاهراهی چمن، ترکستان وعودت مصوون انها بود. دراین وظیفه طالبان موفق شدند که مسیر کاروانهای بازرگانی را از وجود دزدان، اخاذین وتنطیمهای جهادی پاکسازی کند. به این رو طالبان اعتبارموجودیت خودرا درمنطقه خفظ و تبارز دادند. طوریکه درکتاب ایتلاف های تنطیمی در افغانستان اثری نورمحمد سنگر امده است:" پیدایش قیام طالبان را از نطر تاریخی به طور رسمی می تواند ازمدرسه مختصری دردهکده یی «سنگ سر» درمنطقه «میوند» ولایت «قندهار» دانست؛ جای که مولوی محمد عمر یکی ازمجاهدین پیشین مشغول تحصیل بوده است."سرانجام طالبان ازپاکستان به شهر قندهار انتقال یافتند. درساختار این گروه نقش آی اس آی ووزارت داخله برازنده بوده که کمکهای سخاوتمندانه را در دولت بوتو به عهده گرفتند. تنطیم جدید طلاب پاکستانی را نیز به عهده گرفته وبعداز جلب وجذب در تحت رهبری ملاعمر می فرستادند. طوریکه بوتو دریکی ازمصاحبه های خود با بی بی سی درمورد نقش امریکا، پاکستان وانگلیسها درظهور طالبان گفته است:" سازمان سیا ی امریکا و آی اس آی پاکستان گروه متعصب طالبان را بوجود اورده است" همچنان خانم کلینتون وزیر اسبق امریکا دریکی از مصاحبه های خود نیز این نطر بوتورا تایید نموده است.
سپس طالبان در سال 1996 با پشتبانی نظامیان پاکستان و کمکهای مالی آن موافق شد بعد از شکست مخالفین خود مجاهدین که نه تواستنه بودند درکابل صلح بیاورندو مصروف جنگهای داخلی بودند قدرت را کسب نماید وامارت اسلامی افغاسنتان ایجاد کردند. عدم هماهنگی چورچپاول، دزدی و اجرای عمال راه گیری شهوت رانی تجاوز به پسران ودختران وکشتار بی گناهان کابل وتشدید اختلافهای قومی وزبانی ومذهبی، ازسوی دیگر برای تامین منافع امریکا، پاکستان وسایر شرکایش درمنطقه و غرض دستبرد به معادن غنی افغانستان سبب ساز قدرت رسیدن طالبان شد. سپس دوره اول سیاه وغم انگیز طالبانی درافغاسنتان تسلط یافت. حقوق مساوی میان زن ومرد ازبین رفت وزنان حق فعالیتهای اجتماعی وفرهنگی نه د اشتندو بدون مردینه بیرون منزل کشت وگذار نمی توانستد صرف وظیفه انها اجرای امور منزل بود. اساسات دوران قرون تاریک اروپا درجهان مدرن در افغانستان با اجرای تفتیش عقاید اسلامی تحمیل شد.
دوکتور حسین مشیری نویسنده پژوهشگر وافغانستان شناس ایرانی عوامل پیذایش طالبان را چنین مینویسد:" دراین که پاکستان همسایه یی دیوار به دیوار افغانستان، یکی ازمهم ترین وسرسخت ترین حامیان طالبان بوده است. جای هیچگونه تردیدی نیست. دلایل که میتوان برای اثبات این اداعا ارایه کرد سرازیر شدن سلاح های جنگی از پاکستان برای طالبان؛ به رسمیت شناختن حکومت طالبان؛ وجود سربازان وافسران ومشاوران نطامی پاکستان درمیدان نبرد واموزشگاه ها ومیدانهای تمرین دربین واحد های نظامی طالبان و همچنان تشویق وترغیب طالبان برضد هندوستان وغیره"
طالبان مدت پنج سال باتاریک اندیشی وجهل پرستی به زور تفنگ در افغانستان حکومت کردند تا اینکه بعد از حمله تروریستی درمرکز تجارتی جهان توسط القاعده در یازده دسمبر 2001، امریکا ازرهبر طالبان تقاضای تسلیمی رهبر القاعده اسامه بن لادن را که درانوقت در افغانستان بودباش داشت کردند؛ اما طالبان دراین مورد مقاومت کرده با دولت امریکا کمک نه کردند. به این روامریکا به بهانه این امر به افغانستان لشکرکشی کرده با کمک تنظیمهای جهادی دولت طالبان را سرنگون وازبین برد.
سپس رهبری موقت به ریاست حامد کرزی بعد از تدویر کنفرانس بن برای دوران انتقالی بوجود امد. افغانستان داخل مرحله جدید از روند تاریخ شد. بعدازآن سازمانهای مدنی ودولتداری جدید برشالوده قانون اساسی جدید نهادینه شد.
اما دوباره جنگ با طالبان درزمان حامد کرزی شروع شد ودرزمان اشرف غنی به تکامل رسید. طالب به طور کامل ازبین نه رفت دوباره رشد یافت. وبزرگترین چالشهای را درمقابل نیروهای بزرگ جهان بوجود اورد. نسبت بی کفایتی رهبری کرزی واشرف غنی اختلافهای قومی وزبانی وسمتی اهسته اهسته رشد کرد. بااین وضع جنگ جدیدی فرسایشی میان دولت افغانستان با پشتبانی امریکا ناتو و 48 کشورجهان علیه طالبان تشدید یافت. طالبان نیز از پشتبانی مادی ومعنوی دولت پاکستان در منطقه با رویکردهای نوینی برخوردارگردید. استاد صباح درنوشتی پژوهش خود تحت عنوان «اختلافات درونی پاکستان وتشنج در افغانستان» ابراز داشته اند:" بعد از عملیات نظامی جنگجویان طالب والقاعده به شمول رهبران انها (ملاعمر، اسامه بن لادن وایمان اظواهری) شمار به استحکامات توره بوره وعده ای به سپین بولدک فرارنمودندوازانجا به پاکستان راه یافتند."
سپس بن الادن رهبرالقاعده دراول می 2011 توسط نیروهای نظامی امریکایی درایبت آبادپاکستان کشته شد.
مداخله نظامی امریکایهای بعد از یازده سپتامبر 2001 همه رویکردهای نیروهای خارجی وداخلی را درسطح ملی وبین المللی دگرگون ساخت. ازجمله سیاستهای دولت پاکستان د رموردافغانستان با مداخله بیشتر نظامی واقتصادی به طالبان بیشتر شد ه وانهار را تقویه و حمایت کرد.
دولت پاکستان بالخصوص آی اس آی بعدازسرنگونی دولت طالبان فعالیتهای خودرا در افغانستان تغیر ورنگ دیگری داد که باعث زنده ماندن طالبان الی رسیدن دوباره قدرت باقی ماند. عوامل که طالب دوبار رشد کرد:
- یک، تشدید جنگ وتقویه بی دریغ پاکستان از طالبان درمقابل دولت افغانستان به خاطر مناسبات خوبی هند با دولت افغانستان که روابط بین هند وپاکستان بعد از حمله جدایی طلبان کشمیر درسیزده دسامبر 2001 به پارلمان هند تشدید وبغرنج شد. نخست وزیر هند این حمله را محکوم کرد.
- دوم، درطول بیست ویکسال طالب نسبت ضعف رهبران افغانستان درعرصه رهبری ارتش درجنگها، واشغال شهرها وقصبات شهرت جهانی کسب کردند. وچالشهای بزرگی را برای تامین صلح در افغانستان بوجودآوردند. طالب ازاین وضع استفاده کرده وروابط سیاسی خودرا با کشورهای منطقه چین، پاکستان، اسیای میانه روسیه ایران تامین وبهتر ساخت وبه انها اطمینان داد که درصورت پیروزی روابط خوبی میان هم وجود خواهدداشت. دراین مدت طالب ملیاردها دالر ازدرک قاچاق مواد مخدره ازافغانستان به خارج کمایی کرده است. درحدود 97 درصد مواد مخدره جهان در افغانستان توسط طالبان تولید میشدو ازاینطریق طالبان خودرا تمویل میکردند. پیش از 7 میلیون انسان در افغانستان محتاط مواد مخدره شدند. افغانستان دراین دورآن اشغال بیست یکساله به ذخیره گاه و گدام مواد تولیدی جهان غرب تبدیل شده است. افغانستان قطعآ به یک کشور مصرفی تبدیل شد.
سوم، امریکا با تحلیل وضع سیاسی، اجتماعی جامعه افغانی که دولت اشرف غنی سرگرم اختلافهای قومی زبانی استند؛ فساد اداری ورشوت ستانی هروز افزایش میابد وهمه مصروف تقویه منافع شخصی خود بوده، اما دشمن ازاین وضع استفاده و درصفوف قوای مسلح رخنه کرده و انتحاری های زنجیری را انجام داده؛ دولت نه توانست جلوی انر بگیرند. تنفر مردم ازدولت وقوای خارجی دررآس امریکا روز به روز بیشتر میشد. ازسوی دیگر وضع سیاسی اجتماعی در داخل امریکا و رشد اقتصاد ی چین درجهان واحتمال بیشترآن به مثابه نیروی قدرتمند جهانی درمقابل امریکاسبب شد تاجوبایدن سیاست خودرا در افغانستان تغییر بدهد وکمکهای نظامی خودرا مطابق قراردادصلح میان امریکا وطالبان دردوحه قطع نماید و عساکر خودرامطابق آن الی اخیر اگست 2021 ازافغانستان اخراج نماید. تازمینه برگشت وانتقال قدرت به طالبان مساعد شود. ارزوی امریکاییها اینست که در افغانستان یک دولت بنیاد گرایی دینی مانند عربستان در اسیامیانه داشته باشد تا بتواند ایران کشورهای اسیا میانه وترکستان چینی (اویغورها) را زیر کنترل گیرد وعلیه چین تحریض نماید تا منافع امریکا را دراسیای مرکزی تامین نماید. ازاین سبب گروهای تروریستی را که از سوریه وعراق درسرحدات شمال افغانستان قبلا در زمان کرزی وغنی جابجا کرده است رهبری وکمک نماید. امریکا میخواهد که طالبان رابه مثابه نیروی نیابتی درافغاستان داشته باشد. نقش لابی گری را درمنطقه پیش ببرد! مانند عربستان از وی استفاده ابزاری نماید.
چهارم، تاسیس راهی ابریشم چین است که چین دراین پروژه هشتصد میلیارد دالر هزینه کرده، این خط از افغانستان وپاکستان ایران، تاجکستان ترکمنستان وقزا قستان میگذرد و کشورهای عربی اروپا افریقا را باهم وصل میکندوبه مثابه پل عبوری میان این کشور هاخواهد بود. این امر باعث قدرتمند شدن چین درمیدان رقابت جهانی خواهدشد که از امریکا پیشی خواهدگرفت! بنابراین امریکا می خواهد دراینده با کمک طالبان به مصرف کمی مالی جلوی روند تاسیس راه ابریشم رابوسیله نیروهای اسلامی درترکستان شرقی، داعش والقاعده در افغانستان درکشورهای جمهوریتهای اسیامیانه، به شمول ایران بگیرد.
بنابرین تصمیم گیری جوبایدن با استفاده از قراردادصلح بین دولت امریکا بوسیله زلمی خلیل زاد ورهبری طالبان به تاریخ 29 فبروری 2020 دردوحه امضاشده بود، انرا دستاویز قرارداده، برای تحقق اهداف بعدی خوددرمنطقه خروج عساکر خودرا از افغانستان الی اخیر اگست 2021 اعلام کرد؛ بنابراین خروج نا بهنگام اغاز شد. این امر درمیدان جنگ بالای روحیه اردوی افغانستان ورهبری دولت افغانستان تاثیر منفی کرد. باعث سقوط پی در پی ولایات وشهرها شد از سوی دیگر طالبان دوپای دریک موزه ساخته بودند که باید رهبری دست نشانده امریکا مطابق قرارداد صلح دوحه استعفاء دهد تا روندصلح در افغانستان تسریع کردد، بدون آن تحقق مواد موافقه صلح ناممکن است؛ به غیرآن جنگ ادامه خواهد یافت. فتح شهرها وپیشروی طالبان در اکثریت جغرافیای افغانستان به دستور دولت غنی و امریکا همه را آشفته ودست پاچه نمود ه ولایتها بیشتر ازکنترول دولت خارج وبه طالبان تسلیم میشد. دراین هنگام فرار غیرمترقبه اشرف غنی ودارودسته وی که صدایش چندروزبعداز امارات متحده عربی بلند کردید باعث رسیدن ملیشه های طالبان به دروازه های کابل گردید. بلاخره طالبان بعد از فرار اشرف غنی وسقوط تمام شهرها به غیرازپنجشیر به تاریخ 15 اگست 2021 داخل شهر کابل شدند ودرتمام نقاط کابل تسلط یافته وگلیم جمهوریت را جمع کردند. دراین وقت از بقایای دولت سابق عبدالله وحامدکرزی رهبر حزب اسلام افغانستان گلبدین حکمتیار به نام شورای هماهنگی برای تسلیم کردن کامل قدرت برای تامین منافع خود دراینده به کابل باقی ماندند. سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان طوری نا به هنگام بدون مقاومت باداشت سه صدهاهزار عساکر تربیه شده باتجهیزات نظامی هوایی وزمینی برای همه یک پدیده ناهنجار وغیرمترقبه درموجودیت قوای نظامی امریکا، انگلیس، فرانسه والمان صدها سوا ل را خلق نموده است!
طوریکه روزنامه دیلی اکسپرس نوشته است:" غرب و از جمله انگلیس، مسوول تعمیق تنشها در کابل و بی ثباتی ایجاد شده در افغانستان است.
روزنامه دیلی اکسپرس نوشت سرعت سقوط دولت اشرف غنی در برابر شورشیان بنیادگرا، فراتر از انتظار بود. این نشریه افزود: تصمیم جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا مبنی بر بیرون
کشیدن نیروهای نظامی آمریکا از منطقه، متحدان آمریکا از جمله انگلیس را ناچار ساخت نظامیانشان را از افغانستان خارج سازند.
به نوشته دیلی اکسپرس، جو بایدن، همچون دونالد ترامپ، درباره هدف از حضور آمریکا در افغانستان، تردید داشت و به همین علت، نه تنها از شمار نظامیان آمریکایی کاست بلکه
گفتگو با طالبان را آغاز کرد و به این گروه مشروعیت بخشید.".
بنابر نوشته این نشریه انگلیسی:" تخلیه سریع باقی مانده سربازان آمریکایی و متحدانشان از افغانستان در تابستان امسال، فاجعه بارتر بود، زیرا نیروهای امنیتی افغانستان را
از حمایتهای فناوری و هوایی محروم کرد. با این که آمریکا از سال 2001 میلادی،64 میلیارد پوند برای آموزش و تجهیزات ارتش افغانستان هزینه کرد، به علت نبود حمایتهای پشتیبانی، ارتش افغانستان نتوانست در برابر طالبان بایستد". َ
این نشریه انگلیسی افزود: بحران افغانستان، بزرگترین بی آبرویی سیاست خارجی انگلیس از زمان بحران کانال سوئز در سال 1956 است و با این که انگلیس در 21 سال اخیر، حدود 40 میلیارد پوند در افغانستان هزینه کرد و 456 نفر از نظامیانش را در آن کشور از دست داد، همه این موارد گویی دود شد و به هوا رفت."
این رویکردها ضد انسانی وبشری که خلاف ارزشهای انسانی میباشد در روند تاریخ بارها. بارها ازجانب امر یکا درسایرنقاط جهان ازجمله در ویتنام، شرق میانه، عراق و لیبی حتی در زمینه سقوط دولت شاهی ایران و به قدرت رسانیدن اخند ها برای تامین منافع ملی خود انجام داده است. سیاستهای ماکیاولستی که در قرون تاریک دراروپا رواج داشت، ذره به ذره توسط رهبران جهان امروز اعم از غربی وشرقی عملی میکردد. ازسوی دیگر تغییر نظم جهانی مطابق اهداف "پست مدرن" وچند قطبی شدن جهان دوباره بعد از سقوط اتحادشوروی که پیامد آن به قدرت رسیدن ترامپ بود، درجهان درحال تحقق است. ما می بینیم که تیوری های دهه شصت وهفتاد قرن بیست دوباره درجهت بنیادگرایی دینی به شکل نوین آن درکشورهای اسلامی ومسیحت اعم از اروپایی شرقی وحتی درامریکا دوباره ظهور کرده است. درامریکا درسالهای گذشته ریس جمهورمجبور نه بود که مذهبی باشد بیشترسکولار بودند. حالا اینطورنیست برعکس باید دینی ومذهبی باشد. چرا دین مذهب برای شان منبع درامد وتسلط داشتن بر منابع طبیعی کشورهای اسلامی وغیراسلامی میباشد. باید نسل امروزوفردا با این روحیه تربیه شود تا ارمانهای عدالتخواهی واستثمار فرد ازفرد ازبین برود وهمه زیر چتر دین مذهب درکشورهای اسلامی با حفط نظام جهان سرمایداری زندگی نمایند. ازجانب دیگر میخواهند کشورهای اسلامی انهارا به نام" کتابدار اسمانی" بشناسند. برای اینکه مشترایان بازرگانی خودرا ازدست نه دهند. نقش سلفیستها وهابی دراین زمینه دست بالارادر عربستان سعودی وسایر کشورهای عربی دارند. شوربختانه امروز کشور ما نیزاین افتخارا کمایی خواهد کرد!
امریکایها به افغانستان آمده بودند تا دولتی سازی وملت سازی کنند تا افغانستان برایشان تبدیل به پایگاه استراتژیک مطمئن شود. در پهلوی ان ارتشی برای افغانستان شکل گیرد تا در خدمت سیاستهای آنها درمنطقه باشد. این لشکر کشی بیست سال طول کشید، بیشتراز 2000 میلیار دلار هزینه داشت و دو باره به نقطعه صفر بازگشت وبه قدرت رسیدن طالبانیسم منجر شد. واقعیت آنست که آمریکا در سیاست خود در افغانستان شکست خورده است. شکست آمریکا شکست استراتژی جهان یک قطبی است. ملتها باید ازاین شکست تجربه بگیرند.
به این رو نقش نیروهای خردورزدگراندیش ودمکرات وسکولاردرکشور ما اینست تا تفکر خردگرایی را به خاطر مبارزه برضد هرنوع خرد ستیزی فوندامنتالیزم تبعیض قومی نژادی اجتماعی سیاسی وایدایالوژیکی وافراط گرایی درمیان نسل جوان تبلیغ وعیله هرنوع تضاد درمقابل ارزشهای انسانی مبارزه کرد.
مارکس میگفت: " کشف حقیقت به تسخیر قله ها می ماند. پس از تسخیر قله، کوهنورد خسته دربرابر خود قله ای دیگر می بیند که چشم به راه پوینده نوینی است وتنها به چشم ساده لوحان اخرین قله هاست." پایان
22 اگست 2021