تا تجا وزها و جنگ دهشت است
وحدت ی ملی نه بلکه وحشت است
رشد وانکشاف تخنیک پیشرفته ی جنگی وتکنالوژی پیچیده ی نظامی، گسترش سلاح کشتار جمعی ومسابقات تسلیحاتی، صلح جهان را بخطر انداخته و جوامع را به پرتگاه بحران عمومی وگسترده نزدیک میسازد. مسلماً توسعه ی تسلیحات نا متعارف وهرگونه تحرکات نظامی که مغایر روحیه ی کانوانسیونهای صلح جهانی باشد قابل رد و محکوم است.
اما با توجه به شرایط بحرانی واوضاع خطرناک جهانی، چنین بنظر میرسد که گویا مهمترین شرط آزادی کشورها و عنصر حیاتی استقلالیت ملتها مقدم بر همه دو چیز است. یکی وحدت ملی ودومی قدرت هسته یی؛ زیرا قدرتهای سلطه جوی بزبان زور حرف میزنند وآنها کم از کم شرایط هولناک وابستگی را بکشورها تحمیل نموده و بشیوه های مکارانه وحیله گرانه بنام دوستی وهمکاری با پاشیدن تخم نفاق، مرض، فقر وبیکاری، اعتیاد و فساد، قاچاق وارسال جنگ وتروریزم، ثروتهای طبیعی کشورها راغصب و غارت کرده وسرزمینهای اشغال شده را به ویرانه تبدیل نموده حقوق و ملتها را پامال وسرنوشت شان را به بازی گرفته همه در یک خط نا مقدس زیر شعار دموکراسی و حقوق بشرخلقهای جهان را وحشیانه سرکوب نموده جان هزاران نفر را میگیرند و از باقیمانده ی مردمان مظلوم جهان، گروهای مهاجر درست کرده و از میان هزاران قربانی یک طفللک ژولیده موی را با ژست گویا انساندوستانه بشکل تمسخر آمیزی با بسته خوراکه بتصویر کشیده برسانش و نما یش میگذارند و به این ترتیب خاک بچشم مردم دنیا میپاشند البته این چند سطر بطور مقدمه تقدیم گردید.
وحدت ملی در کشور های کثیر الملیت مطابق به سلیقه حکومات وقدرتهای ذیدخل با طرز دید گا ها ونظریات مختلف تعریف میشود ودر کشور ما که نسبت به همه چیز محتاج به صلح است وحدت ملی نظر به موقف وجایگاه تاریخی آن تا هنوز تعریف واحدی نداشته و قبل عبور از موانع بوسیله ی دو عامل بازدارنده ی وحشتناک داخلی وخارجی سر کوب میگردد.
یکم عامل داخلی: که عبارت از جهل، عقب مانی، باورها ی ناسالم، رسوم، عادات ناپسند وعنعنات تبهکن وغیر پسندیده.
عامل خارجی: همانا سیاست تفرقه انداز و حکومت کن که ریشه در زمان استعمار کهن داشته الی اکنون گاهی در میان موج شعله ها وگاهی در آتش زیر خاکستر، وطن ما را میسوزاند.
پس راه نجات نیزدفع همان عوامل باز دارنده یعنی قطع مداحلات خارجی وعوامل بیگانه، ر یشه کن ساختن جهل یعنی جهاد علیه جهالت بمنظور بیداری وهوشیاری مردم وبلند بردن سطح آگاهی ملتها در عرصه های گوناگون وبالخصوص دانش وفرهنگ که معادل قدرت هسته یی و استقلال کشور اهمیت دارد رسالت دوران کنونی قشر آگاه وطن را تشکیل میدهد. هرچند که چنین ارزشها برای دشمنان مکاره داخلی وحیله گران خارجی غیر قابل تحمل میباشد.
بگواهی تاریخ هر زمانیکه کشورها برنامه بیداری ملت وپیشرفت کشور وحدت ملی وراه ترقی را در پیش گرفته اند از طرف نیروهای مذهبی ارتجاعی و فتنه انگیزان خارجی مورد سرکوب خونین قرار گرفته اند ودر کشورما افغانستان این پروسه سه بار صورت گرفته.
یکی در زمان نهضت بیداری سید جمال الدین افغانی که استعمار انگریزی وعوامل آن طومار اصلاحاتش را درهم پیچیده وخودش را جبراً از کشور خارج ساختند.
بار دوم در زمان نهضت امانی که استقلال کشور مسلمان را از استعمار انگریز گرفت وخطبه های نماز را مطابق شریعت اسلامی وبنام اسلام جاری ساحت با تمام اهداف وآرمانهای والایش این پادشاه ترقی خواه، مسلمان وطندوست را عناصر مرتجع خاین بوطن وعوامل استعماری با نهضت ترقیخواهی آن واژگون نموده وخودش را جبراً از وطن خارج ساختند.
بار سوم در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان خورشید سعادت مردم افغانستان توسط ابر های سیاه جاری شده از فضای استعمارپوشیده و فعالیتهای ترقیخواهانه ی کشورتوسط ارتجاع وگروه های اجیر شده توسط متجاوزین بیرحمانه سرکوب گردید جای وحدت ملی و مردم سالاری را نفاق وخانه جنگی گرفت زیرا سلطه جویان خارجی وعوامل مزدور آن بارشد دانش وپیشرفت وحدت ملی کشورها منافع آزمندانه ی خود را در خطر دیده جنگ را براه می اندازند که هیزم آنرا تعصبات دینی، نفاق قومی، سمتی، زبانی، جنسیتی، رنگ وپوست ودشمنی دوامدار تشکیل میدهد بدین منظورقدرت خود را بوسیله ی عوامل مزدور خود بنام دولت بر سرنوشت مردم تحمیل میکنند این پروسه ضد ملی شدیداً مانع عمده ی وحدت ملی وهمبستگی مردمی، آزادی، پیشرفت وعدالت میشوند.
با توجه به اصل موضوع با مرور مختصری به واژه های ملت وملیت، قوم وقومیت روابط خونی وپیوندهای اتنیکی باید گفت که ملت افغانستان از ملیتها واقوام مختلف تشکیل گردیده است که ترکیبی از اقوام پشتون، تاجیک، ازبیک، هزاره، پشه یی، بلوچ، نورستانی، عربی، قزل باشی، ترکمنی، ایماقی، قرغزی، گوجری، اهل هنود، همه دارای هویت ملی بوده ودر ترکیب ملت واحد این کشور شامل اند.
وحدت ملی در یک جغرافیای مشترک وخط مقدس دفاع از استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و منافع ملی بر پایه رشد متوازن اجتماعی، سیاسی، فرهنگی واقتصادی بر سرنوشت مشترک ملت ها نقش اساسی دارد.
در حالیکه افراط وتفریط، خود محوری، برتری جویی وجدایی طلبی مربوط به هر ملیتی که باشد قابل رد وضد ملی دانسته میشود ولی بآنهم هستند کسانیکه بزور دارایی وقدرت افتصادی اولاً خود را بنام نماینده ی یک ملیت و مردم تحمیل نموده وطی یک معامله شخصی در تقسیم قدرت با شرکای خود به بهانه ی اکثریت واقلیت رده های سرتاسری قدرت ومهره های کلیدی نظام را بر خلاف معیارها، صرفا بخاطر تعلقیت بیک قوم وملیت غصب میکنند واین خود بیانگر قانون شکنی بیعدالتی وتضعیف آشکارای وحدت ملی میباشد.
در حالیکه تشکل قدرت وساختار های دولتی بر بنیاد شایستگی عدالت، دموکراسی وقانون که آقایان مدعی آن هستند ایجاد میشود. کشور ما نیازمند وحدت ملی بشکل واقعی برای تامین صلح عادلانه، مشارکت عموم مردم در دستگاه دولت، برابری حقوق شهر وندی، جذب عناصر ملی وطنپرست وشخصیتهای مستقل ملی بر بنیاد لیاقت وکاردانی پاکی وصداقت وشایستگی میباشد.
تاریخ پنجهزار ساله کشور ما گواه آنست که وحدت ملی برای نخستین بار در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحت زعامت زنده یاد ببرک کارمل بطور علمی قانونمند وعادلانه با مشارکت تمام ملیتها اقوام وقبایل کشورعناصر ملی وطنپرست وعموم زحمتکشان کشوربر پایه ی شایستگی واهلیت صداقت دلسوزی ایمانداری پاکی تقوا وفدا کاری با حقوق مساوی تحکیم یافت که برای نخستین بار در تاریخ کشور از قوم شریف هزاره صدر اعظم از اقوام پشتون وتاجیک رهبری حزبی ودولتی واز اقوام شریف ازبیک ترکمن نورستانی پشه یی بلوچ وغیره وزرا وسفرا عز تقرر حاصل کردند. درین دوره طلایی وحدت ملی بود که معارف، فرهنگ ورسانه ها در سر تاسر کشور بشکل متوازن وبزبان محلی ومادری اساس گذاشته شد ورشد یافت وچانس تحصیلی مساوی اعطا گردید.
در عرصه های اقتصادی و سیاسی وانکشاف متوازن اجتماعی رشد یافت برای وحدت تمام ملیتهای باهم برادر اتحادیه ها ونهاد ها شورا ها، جرگه ها ومراکز نماینده گیها تاسیس گردید ونماینده گان تمام ملیتها واقوام در پارالمان کشور راه یافتند.
اکادمیسین پوهاند جاوید در رابطه به مسایل وحدت ملی در زمان حاکیت ح د خ ا تحت زعامت ورهبری زنده یاد ببرک کارمل چنین نگاشته اند دوران زعامت ببرک کارمل یگانه دورانی بود که در آن مسله زبانها وملیتها بگونه بهتر ی حل گردید ه بود. ببرک کارمل به صحت اندیشه های ملهم از جهانبینی علمی واندوخته های سیاسی واقتصدی اش از جامعه شناسایی علمی واعتقاد راسخ داشت وی ارتجاع وآمپر یالیزم را دشمن اساسی بشریت وعامل اساسی جنگ فقر عقب مانی بد بختی وتیره روزی میدانست بنا برین رشد اقتصادی متوازن وپالیسی اجتماعی مسایل صلح وجنگ وتقسیم عادلانه منافع مردم برای مردم وآبادی از خدمات جدی دولت بود که اینهمه پیشرفتها بمثابه خارچشم ارتجاع وآمپریالیزم ما نع ایجاد کردند.
پس از فروپاشی حاکمیت ح د خ ا با در گیری جنگهای تنظیمی بر سر قدرت ومسابقه خدمتگذاری به اربابان پاکستانی شان بار دیگر خلق کشور را در آتش نفاق قومی وملی ومذهبی وزبانی وسمتی وجنگهای خانه بخانه فرو بردند که از برکت جنگهای تنظیمی مجاهدین، کشوربه پایگاه متجاوزین گروه های دهشت افگن تروریست از چندین کشور جهان مبدل گردید ودست پاکستان بر حریم کشور ما بالا شد جنگ وخونریزی مطابق نقشه آی اس آی پاکستان در حد غیر قابل کنترول رشد ودوام نمود ه وهر روز از خلق کشور قربانی میگیرد مصیبت در کشور تاحدی رشد داده شده است که استقلال وحاکمیت وتمامیت ارضی در خطر بود ونبود قرار گرفته است وسرنوشت پنجهزار ساله کشور ما بدست خارجیها وپاکستانیها تعین ومعامله میشود؛ که اینگونه تجاوز ومداخلات بیشرمانه را هرهموطن بادرد وبا احساس شدیداً محکوم میکند.
به باور این قلم راه نجات کشور درآنست تا چیزی را که از دست داده ایم پس بدست آوریم وآن وحدت ملی بطور واقعی کلمه هست زیرا وحدت ویکپارچگی ملی اقوام وملیتهای برادر وهمبستگی سیاسی احزاب وگروه های وطنپرست ملی ومترقی شخصیتهای مستقل وبا اعتبار ملی عناصر روشنگرا وچیز فهم اقشار دلسوز وآگاه
میتوانند همه در یک خط مقدس ملی وهمبستگی سر تا سری این توانایی را بوجود خواهند آورد که بر مبنای آن وحدت ملی تامین وطن از حالت بد بختی نجات یابد.