نیش موجودی اگر نبود ز کین
اقتضای طبع او باشد چنین
هرچند برف زمستانی شاخههای عمرش را خمیده ولی بنای بنیادینش، ریشه در جریانی با منشأ خارجی ممیزات درونی آن را معین میسازد. مشخص است که موضوع عودت گلبدین حکمتیار همراه با تعبیرات گوناگون و سؤالبرانگیز است؛ اما واقعیت این است که مختصات درونی این مرد سالخورده هرگونه تغییرات ماهیوی را در خصلت، کرکتر و مفکوره ذاتی خود نفی میکند. موجودی که با خصلت افراطی، کرکتر تندروانه و مفکوره ایگویست و بیگانه نواز که بر بنیاد آن خواصش روی گزینههای جنگی متمرکز بوده است که نکاتی چند از آن ارایه میشود.
اول ـــ باید گفت اساساً مشخصات یادشده در وجود این مرد فرامرز گزین برمیگردد بزمانی که مردم افغانستان در حدود چهار دهه قبل داشتند زنجیر استبداد نظام فاسد شاهی و پایههای لرزان فیودالی آن را درهمشکسته تا سرنوشت خویش را به دست گیرند. مادامیکه زحمتکشان و روشنفکران کشور به رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال ۱۳۵۷ خورشیدی پیروزی را به دست آوردند، ارتجاع داخلی و استکبار جهانی تاب و تحمل آن را از دست داده در تبانی هم از ملت عقب نگهداشته کشور ما سرباز گیری کرده و در خاک پاکستان تنظیمهای جهادی آفریدند.
در این میان آقای گلبدالدین حکمتیار از همه پیشی داشت تا زیور طلایی امارت حزب اسلامی را نثارش کردند و آن هدایا در ازای نخستین میثاقی بود که حزب اسلامی حکمتیار، پیشبرد جنگهای نیابتی را بر ضد مردم و دولت دموکراتیک افغانستان از خاک پاکستان ضمانت میکرد وبر چرخه سوخت ماشین جنگی غربیها در افغانستان با هزینه امریکایی و متحدانش روغن میریخت که منجر به بربادی وطن ما گردید. در آنوقت گلبدین حکمتیار به بهانه موجودیت قوای خارجی میگفت الی خروج خارجیها میجنگیم او در عین حال هرگونه گرایش متفاوت نسبی تنظیمهای میانه رو و معتدل جهادی را مورد نکوهش قرار میداد.
دوم ــــ مادامیکه قوای نظامی روسها در سال ۱۳۶۷ خاک افغانستان را ترک کردند، علی الرغم اعلان مصالحه ملی از جانب حزب و دولت افغانستان باز هم مرغ آقای حکمتیار یک «لنگ» داشت و میگفت تا نابودی آخرین پایگاه دولتی افغانستان میجنگم و به این ترتیب میثاق صلح بینالمللی را زیر پا گذاشت. و این همان حکمتیاری است که با ادامه مواضع جنگی پس از رفتن روسها مسئله جهاد را نیز زیر سؤال برده و جهاد پس از موجودیت قطعات نظامی شوروی سابق، معنای اصلی خود را از دست میداد زیرا تا دیروز جهاد به بهانه حضور قوای (یک) کشور کافر ولی پس از عودت آن باکی و ادامه آن برای چی؟
سوم ــــ طوری که گفته آمدیم بعد از رفتن روسها از افغانستان، گلبدین حکمتیار بار دیگر جنگ را علیه هموطنان مسلمان خود ادامه داده و توافقات پنج فقرهیی کنفرانس ژنیو را پشت پا زد و گذشته از آن با همراهی لشکر زرهی پاکستان به دروازههای شهر جلال آباد حملهور شد که بهره ایشان از آن درسهای تاریخی را خود دانند.
چهارم ــــ پس از آنکه درنتیجه چرخش عظیم جهانی و تحولات منطقوی و در یک جنگ نابرابر، ناعادلانه و ظالمانه که در سال ۱۳۷۱ منجر به فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان گردید، این بار نیز همان گلبدالدین است که با دولت جدیدالتأسیس جهادی و اسلامی راه جنگ را که هیچ توجیه شرعی و اسلامی نداشت در پیش گرفت به این معنا که حزب اسلامی با دولت اسلامی میجنگید تا حدی جنگید که کابل به ویرانه مبدل گشت و هشتاد هزار انسان بیگناه کشته و زخمی و صدها هزار دیگر آواره گردیدند. یکی از صدها مناطق ویرانشده، پیکر زخمی و تکهتکه قصر دارالامان است که با استواری شاهد راکت پرانیهای جنگ تنظیمی در افغانستان میباشد.
پنجم ــــ پس از رویداد جنگ در کابل و بحران عمومی در کشور و ناکامی دولت تازه به قدرت رسیده و حامیان بیرونیشان، سران تنظیمهای جهادی به شمول آقای حکمتیار در سال ۱۳۷۲ سری به خانه کعبه زدند و در آنجا بنام خدا، قرآن و خانه کعبه قسم خوردند که دیگر جنگ نمیکنند فقط بیست روز از قسم خوردن سران جهادی در خانه خدا گذشته بود که با راکت پرانی از سر گرفته شد. این بود پابندی آنها به تعهد در خانه خدا و این زمانی بود که آنها مسلمانان مخالف خود را به کفر و الحاد و بیدینی نسبت میدادند.
ششم ــــ پس از خونریزیهای بیشمار جنگهای تنظیمی در مناطق کابل و دیگر ولایات کشور این بار نیز همان آقای حکمتیار بود که بار دیگر سر در آغوش رژیمهای خونتای پاکستانی کشیده و مدت بیست سال بعدی با سازوبرگ قدرتهای دیگر، در کنار طالب، القاعده و دیگر تروریستها، بر ضد دولت اسلامی افغانستان و وطنش میجنگید. باید گفت با توجه به موضعگیریهای متضاد آقای حکمتیار در طول چهل سال جنگ که شمه آن در شش موارد مهم تذکر داده شد نمونه اندکی از بسیاری عملکردهای حزب اسلامی چون قطرهی به مقیاس بحر از آن تذکر داده شد که آقای حکمتیار در تمام این مدت نتوانست روحیه خود را به امر صلح متمرکز سازد.
بنا بر آن معلوم بود که آقای حکمتیار در همین مدت چهار دههی جنگ نه از روی خصلت و کرکتر ونی از لحاظ وابستگی میتوانست از جنگ و خونریزی دوری گزیند و حالا نیز طوری که معلوم است آقای حکمتیار همان چیزی که بوده هست؛ زیرا او در حال حاضر با شعارهای متضاد و سخنان نیم بند و بهنوعی اخطاریهها که اندیشه خود محوری، قبیله سالاری، بیگانه نوازی و حس انتقام جویی در رگ و ریشه سخنانش موج میزند، چگونه میتواند بجای افراطیت، اعتدال، جای تندروی عطوفت و بجای خود محوری، خواست جمعی را برگزیند و بروند صلح همکاری نماید.
این در حالی شده میتواند که آنها بجای استفاده از عقبماندگی مردم، اشک خون آلود مردم را پاک کرده و با معذرت خواهی از مردم گذشتههای نامیمون را جبران و با مشکلات ناشی از ترک عادت مقابله نمایند و در آزمون اخیر و پیشگاه مردم افغانستان زخمهای خونین وطن را التیام بخشند؛ زیرا مردم افغانستان با کسب تجارب از چهار دهه جنگ، باز آزمودنی آزموده شده را خطا دانسته عمل گروهها را به تجربه میگیرند. لهذا شرایط موجود، طرفهای درگیر و مسئول را به تفکر جمعی ملزم میسازد که با در نظر داشت تجارب از همه چرخشهای سیاسی و رخدادهای نظامی با دگر اندیشی و تحمل پذیری به گفتهها عمل کرده زیرا که محک و ملاک قضاوت انسانها عمل است. همه میدانند که در حال حاضر در افغانستان و منطقه شرایط دیگری حکمفرماست.
اکنون که در تنگنای هولناکی از تاریخ قرار داریم، اکنون که گروههای داعش و هزاران تروریست دیگر از سرزمینهای شرق میانه به مقصد لانه سازی در ین منطقه آسیا در حرکتاند و دشمنان افغانستان میخواهند برای تحقق استراتیژیهای کلان خویش خاک افغانستان را پامال دزدان، قاچاقبران، تروریستان و آدمکشان داعش و القاعده بسازند. حالا که طالبان این برادر خواندههای کرزی، غنی و اتمر همراه با حکمتیار راه مشترک را در پیش گرفته و روز تا روز در نفس قدرت و دولت نفوذ داده میشوند، اکنون که دولت افغانستان از راست بهجانب راست افراطی در حرکت است و تصفیهی قومی بر پایهی قبیله سالاری بشدت جریان دارد، حالا که با توجه به موقعیت جیوپلتیک کشور تحرکات تازه بر اهداف جیواستراتیژیک منطقه روی دست گرفته میشود و اکنون که معادن افغانستان تازه توجه جهانیان را به خود جلب کرده و همانند مار و ملخ و زنبور بر پیکره بیجان معادن کشور با نیشهای زهرآلود و دستان ناپاک غارتگرانه همانند قاچاق و ترافیک مواد مخدره توسط مافیای بینالمللی چپاول میشود.
در چنین حال و هوا آقای حکمتیار چگونه میتواند با ژست رهبرانه چهره تغیر را در سیمای خود ترسیم کند در حالی که مواضع حکمتیار در قبال اوضاع افغانستان کاملاً روشن و میزان صلاحیت مذکور در سخنانش آشکاراست. چنانچه سخنرانی موصوف در مقالات علمی دوستان بزرگوار بهتفصیل و با نتیجه گیریهای همه جانبه انعکاس یافته است که در اینجا بهتفصیل آن نیازی دیده نمیشود.
بعضاً گفته میشود که آمدن گلبدین حکمتیار بهنوعی چالش بر سر راه آقای غنی خواهد بود در حالی که به همگان معلوم است که اگر غنی و عبدالله از راه غرب و گلبدین و دیگر همراهان از راه جنوب وارد کشور گردیدند همه دست پرورده یک منبع، تمویل و تحمیل شده یک قدرتاند.
اکثر گمانه زنیها از نفوذ آقای حکمتیار منحیث پر آخر برای سرعت بخشیدن برنامه ریزی قومی و نفوذ دادن طالبان و دیگر جناحهای راست افراطی در اداره و هموار ساختن راه برای جابجا سازی گروههای دیگر در سمت شمال کشور حکایت دارد زیرا در سخنان آقای حکمتیار ناتوانی دولت و تغیر ساختار دولتی و کلمات بهنوعی اخطار آمیز به آدرس نهادهای اجتماعی نشاندهنده پا فرا گذاشتن آن از حدود موافقت نامه صلح میباشد و این خود بیانگر اهدافی است که در شراین فکری خود و متحدانش بهطور یکسان موج میزند.
و اما راه مردم افغانستان راه متفاوتی است. راه مردم راه صلح و آرمش راه نجات است و مردم افغانستان نیازمند دولتی قانونمند هستند که با قاعدههای وسیع و پایههای مردمی مجهز با پروگرام صلح و آزادی، عدالت و دموکراسی باشد. جامعه روشنفکری و ترقی خواهی افغانستان مستلزم همکاریهای ذات البینی گروهای نو اندیش ترقیخواه و عدالت پسند میباشد که هر گونه تمایز و برتری جویی و تعصبات قومی، زبانی و سمتی را کنار گذاشته همه در یک طیف وسیع روشنگرانه وطنپرستانه و دادخواهانه بهسوی وحدت مردمی و ملی گام برداشته تا شرایطی به وجود آید که آزادی شهر وندان کشور در تمام عرصههای حیاتی و سرنوشت والاگهر مردم افغانستان را ضمانت کند و راه را بهسوی سعادت انسان زحمتکش باز گشایی نماید.