جنگ تحمیلی چهل ساله در افغانستان وارد سیاهترین مرحلهی در تاریخ خود گردیده است. اوضاع پیش آمده حاکی از وقوع یک توفان جدید و سونامی قتل عام مردم و نسل کشی نفوس باقیمانده کشور بوده که در مجموع وطن را در عمق بحرانیترین جنگهای تاریخ و خطرناکترین لبه پرتگاه نابودی میکشاند.
سؤال درینجاست که آیا آتش انتقام قدرتهای متجاوز و مداخله گر در طی بیش از چهل سال جنگ تحمیلی، نیابتی و فرمایشی تا هنوز فرو ننشسته است؟ چرا فرو نمینشیند؟
مگر غافل از آنند که در آتش برافروخته و دوزخ طراحی کردهی دست خود، بالاخره یکزمانی خود اندر آن خواهند سوخت؟؟؟؟؟؟؟؟؟. این را افغانستان میگویند. پاسخ هر متجاوز را بوقت و زمانش داده است و خواهد داد.
این سرزمین کاوهها، میرویس ها، خراسانیها، خوشحالها، اکبرها، بابکها، محمودها، میر مسجدیها، امانیها، میربچه ها، زهرا ها، ملالیها، عارفانی ها و فرزندان آزاده آنها میباشد.
و اکنون فرزندان آنها یعنی صاحبان اصلی وطن، عاشقان استقلال و آزادی، احزاب ترقیخواه و عدالت پسند، نیروهای چپ و دموکراتیک، نهادهای صلحدوست، گروههای وطنپرست وطنخواه، مبارزین سر بکف نجات میهن، علمای اندیشمند و دادخواه، انسانهای روشنضمیر وخیر اندیش، مومنین پاکنهاد وخیرخواه، شخصیتهای مستقل ملی، مویسفیدان با اعتبار وعموم روشنفکران وطندوست وعناصر دلسوز، متعهد وبامسُولیت بهتر میدانند که دشمنان افغانستان در تبانی با ارتجاع داخلی، رفته رفته وطن اجدادی و آبایی ما را بسوی بیسابقه ترین فاجعه ی انسانی وگرداب نابودی سوق میدهند.
حالا به همگان وحتا به خفتگان و خوش باوران ساده لوح ومرغان هوا نیز واضیح گردیده است که سناریوی قتل عام کشور از کجا وتوسط کدام عناصرنوکر صفت و خریداری شده زیر نام دین ومذهب طرح ودیزاین شده و همواره عملی میگردد.
از طرفی هم اوضاع داخلی کشور حاکی از آنست که متاُسفانه گروه ها ونهاد های سیاسی واجتماعی بنحوی بمقابل هم قرار گرفته از آنجمله دولت مصروف جنگ سیاسی ونظامی با مخالفان خود بوده و دربین جامعه فضای بی اعتمادی وبحران سرآسری حکمفرماست. زورمندان غارتگر تشنه بقدرت، مشغول زد وبندها ومعاملات ننگین باقبول هرگونه شرایطی از آنجمله معامله وطن، برای بقای خود در قدرت وحفظ ثروت غارتگرانه شان تلاش میکنند.
نیرو های سیاسی ترقیخواه، چپ و دموکراتیک بشکل پراگنده بجان هم افتاده اند تابحدی که ایتلاف های میکانیکی، نیمبند ونا پخته شان نیزپس از مدتی ازهم میپاشد. زیراکه احزاب سیاسی ونیرو های چپ و دموکراتیک در داخل وخارج کشور تا هنوز در مرحله ساختاری خود دست و پا میزنند.
همین نیروهایی که با گذشته مسُولانه وجانبازانه با قربانی های فراوان بشکل متحد ویکپارچه از هر وجب وطن دفاع کرده اند و حالا نیز مردم چشم امید بسوی آنها دارند، اکنون روی دلایل گوناگون به عناوین سلامت وملامت از هم فاصله میگیرند.
فقط این مردم است که در آتش نفاق وجاه طلبی، تفوق طلبی قومی، تعصبات زبانی، سمتی، مذهبی وجنسیتی میسوزند. کیست که بر سر این آتش تبهکن آبی بریزد؟ کیست که صدای دادخواهانه ومتحدانه مردم را بگوش جهانیان برساند وکیست که با اتحاد وهمبستگی، نیروی منسجم سیاسی را در سطح کشور وجهان، منحیث نیروی مطرح در قضایای جاری افغانستان پیشکس سازد؟ کیست؟ کیست وکجاست؟ کیست که نجات وطن را از حرف وشعار بعمل پیاده کرده بتواند؟ کیست که بالاخره در یک زمانی، این شعار ودریک مکانی این ساختار را هماهنگ و همگانی سازد؟
با این وضع پاسیف و حرکت کند ونامحسوس هر چه میشود باسرنوشت ما بازی میشود؛ یعنی که رفته رفته فرصتهای طلایی مبارزه را عملاً از دست میدهیم. ببینید سازمانها واحزاب چپ و دموکراتیک کشورهای دیگرکه در مسایل مهم وبزرگ، چگونه صدای دادخواهانه خود را بگوش جهانیان وسازمان ملل متحد میرسانند وخود رادر سطوح کشورهای شان و جهان بمثابه یک سازمان اپوزیسیون نیرومند، صلحدوست و آزادی خواه مطرح میسازند.
ولی ما برسر مسایل خورد وکوچک بهترین فرصتهای کاری را از دست میدهیم. در زیر نظر ما، دارد وطن از دست میرود اما نمیتوانیم بطور لازم از آن دفاع نماییم «من بچشم خویش می بینم که جانم میرود»
در عرصه خارجی برای این کشورجنگ زده ی چون دیگ بی سر پوش در خارج از وطن و در غیاب مردم افغانستان سر نوشت درست میکنند، گفته میشود که پاکستان با چراغ سبز امریکا به بلعیدن وطن ما دهن باز میکند.
حامد کرزی زمانی در مورد حضور نیروهای خارجی چنین اذعان کرده بود که مفهوم آن چنین بود «در وطن ما تفاوت بین استقلال واشغال فقط به اندازه یک برگه نازک چون کاغذ وجود دارد». حالا بنظر میرسد که همان برگه نازک همچون کاغذ را نیز باد های سر چپه از بین برده باشد.
در چنین حال وهوا و اوضاع بحرانی، عناصراستفاده جو و قدرتمند داخلی در همدستی با عناصر خارجی در پی منافع غارتگرانه و آزمندانه خود شان بشدت تلاش میکنندتا با دزدان وغارتگران همراهی نموده ثروتهای طبیعی وهست وبود مردم را بیغما ببرند.
بقول برخی از تحلیلگران سیاسی، محققین وپژوهشگران مسایل تاریخی و بنقل از منابع خبری واطلاع رسانی با توجه به رسانه ها واخبار نشر شده در ماه اگست سال روان گفته میشود که امریکا در تداوم اشغال افغانستان وبازی های عوامفریبانه جنگ با تروریزم در مسله مذاکرات قطر که در غیاب مردم افغانستان دنبال شد خطوط قرمز را عبور نموده است. در مضمون دیگری گفته میشود «افغانستان پلیگون آزمایش سلاح گردیده وتخته مشق انواع رژیمهای سیاسی نیز بوده است». در گزارشنامه افغانستان با اشاره به مذاکرات صلح نگاشته اند، طالبان از آجندای افراطی قبلی خویش یک گام عقب نشینی نکرده اند در بخش دیگری همین منبع مینگارد که نیروهای حافظ مدنیت وقانون باید آماده یک پیکار بزرگ نظامی باشند.
بقول یک منبع دیگر تحت عنوان «برآمد برآمد» مینگارد که برآمدن امریکا دروغ شاخدار است. واز قول جنرال میلر برای ماندن در افغانستان حرف میزند. در ادامه مینویسد که اگر این توافقنامه هم نهایی شود وامارات اسلامی طالبان برسمیت شناخته شود باز هم امریکایی ها افغانستان را ترک نمی کنند. حالا طوریکه معلوم است در سایه ی چنین تصورات وتوافقات اظهار نظرهایی وجود دارد که در رسانه های خبری چنین بازتاب یافته است.
بگونه مثال درمضمونی تحت عنوان «کنگره امریکا: توافق با طالبان توافق با داعش است» بنشر رسیده است. پس معلوم میشود که بر پایه ی چنین توافقات وتصورات وحشتناک در چشم انداز آینده افغانستان بغیر از صلح هرچه دیده خواهد شد.
بآنکه اخیراً قطع مذاکره از طرف امریکا اعلان گردید اما از ادامه قطع مذاکرات معلوماتی در دست نیست. یکی میگوید تا که تو باشی میجنگم ودیگری میگوید تا که جنگ هست من میباشم. پس از چنگ ودندان کشیدنها معلوم میشود که جنگ وحضور عالیجنابان جنگ طلب خارجی مطابق به استراتیژی قبلی شان تا دیر زمانی نیز ادامه خواهد داشت زیرا بنظر میرسد که دشمنان افغانستان دوام جنگ را دوام وبقای خود دانسته ورفتن به بهشت موعود را نیز از راه افغانستان محاسبه وانتخاب کرده باشند.
بنا بر آن سناریوی جنگ این افسانه سر منگسک را بغیر از بیداری واتحاد مردم صلحدوست وطنخواه افغانستان هیچ کس دیگری نه میخواهد ونه میتواند صلح را بر قرار کند.
زیرا با توجه به اوضاع جاری معلوم میشود که راهی برای مردم افغانستان باقی نگذاشته اند. بقول یکی از تحلیلگران امور سیاسی نشر شده در رسانه های خبری، هرچه زود تر باید صدای مشترک ومحکم سیاسی از افغانستان با لا گیرد. اوضاع نیازمند اجماع ملی است. گروه ها، شخصیتها وفعالان سیاسی باید حساسیت «بویژه موضع امریکا» را در مورد آینده افغانستان درک کنند. در مسایل ملی باید همه جانبه اندیشید وهمه جانبه عمل کرد. چشم وگوش جامعه جهانی بویژه دولتهای اروپایی وجهان غیر از امریکا وغیره بسوی این صدای مشترک است در غیر آن دیر خواهد شد.
با تحلیل از مباحثات فوق اکنون وقت آن رسیده است که نیروهای مترقی، جنبش چپ و دموکراتیک، سازمانها واحزاب سیاسی، نهاد های حقوقی وصلحدوست، مبارزان آزاده،
وطندوستان مدافع استقلال، آزادی وتمامیت ارضی کشور، مومنین پاکنهاد، شخصیتهای با اعتبار ملی همه در یک خط مقدس ملی ونجاتبخش متحد گردند وبرای نجات کشور از پرتگاه نا بودی متحدانه دست بدست هم داده برای ختم جنگ و تامین صلح و عدالت مبتنی بر ارزشهای قانون اساسی به خاطر گسترش صلح، آزادی ودموکراسی واقعی در راه اهداف والای مردم ومنافع علیای خلق کشور گامهای مشترک برداشته شود واز وجب وجب خاک، استقلال و آزادی کشور اجدادی وآبایی ما افغانستان مستقل آزاد وسربلند دفاع همه جانبه صورت گیرد.
کوچی وظیفه ی تو نظر دادن است وبس
در فکر آن مباش که شنید ند یا نخیر
اکنون وقت آن رسیده است که ترقیخواهان وطندوست عدالت پسند و آزادیخواه، متعهدومسُول، کلیه نهاد ها واحزاب سیاسی ترقیخواه، اختلافات ذات البینی خود را کنار گذاشته با صدای متحدانه خواست افغانستان واحد آزاد، مستقل وسربلند را بگوش جهانیان برسانند ومنحیث نیروی متحد ومتشکل بدفاع از صلح و آزادی عرض اندام نموده خود را در مسایل بزرگ سیاسی کشور مطرح سازند.
در غیر اینصورت با ازدست دادن فرصت، تاریخ آنانی را هرگز نخواهد بخشید که مسایل بزرگ ومبرم وطنی را فدای منافع شخصی ساخته و بار مسولیت دین طنی وتعهدات سیاسی خویش را پامال بسازند.
رفقای عزیز ودوستان گرامی بیایید بدور هم جمع شده راه نجات وطن خویش را از بحران بربادی، متحدانه پیدا کنیم ونگذاریم کشتی شکسته وطن مطابق میل دشمنان سوگند خورده ما غرق توفان وتلاطم گردد زیرا همه بهتر میدانند که غرق شدن کشتی نجات وطن غرق شدن همگانیست.
پا یا ن جنگها را نه تو دانی و نه من
آن حرف ریا را نه توخوانی ونه من
درکشتیُ غم من و توگفتن ننگ است
گرغرق شود آن، نه تومانی ونه من
باعرض حرمت