هر چند توفان آتشزای برخاسته از جنوب مرزی کشور هر گوشه و کنار این سر زمین را در نوردیده است؛ اما وزش معکوس و مداوم تند بادهای موجود از سوی جنوب به سمت شمال کشور عوامل اصلی و بنیادین این صاعقه حاکی از آن است که جریان حوادث درد ناک تاریخی در کشور ما بزمانی بر میگردد که امیر عبدالرحمن خان جابر در زمان حکمرانیاش برای حفظ قدرت لگام گسیخته خود با توسل به قوه قهریه از کشتار آزادی خواهان گرفته تا سرکوب سران اقوام و تصفیه قومی و نسل کشی پیش رفت.
چنانچه امیر غضبناک پس از نسل کشی برادران ملیت هزاره، اقوام مرزنشین جنوب کشور را بنام اعمال مجازات به سمت شمال کشور تبعید کرده که بیشترین کوچ کشیها به لشکرکشی طولانی میماند. نقلوانتقال و جابجا سازی ها در طول زمامداری اخلاف امیر ادامه داشت تا که این روند در زمان حکمرانی خاندان آل یحی به یک امر جدی مبدل گردید.
در آن زمان سری نبود که به سنگ نادرشاه، هاشم و شاه محمود کوبیده نمیشد؛ زیرا که آنها سرکوب مردم و نسل کشی اقوام ناراضی را با قساوت قلب و نهایت بیرحمی انجام داده و به خاطر تحکیم سلطه شوم استبدادی خود در میان مردم تضادهای قومی، اختلافات سمتی، تعصبات دینی، نفاق و تفرقه را ایجاد مینمودند.
با چنین دسیسه کاریها، مردم بومی و باشنده گان اصلی سمت شمال و غرب کشور را بنام شورشی و به بهانههای گوناگون سرکوب نموده و بقایای آنها را زندانی و تبعید میکردند. و به خاطر اجرای اهداف استراتیژی سیاسی قومی خود، بهترین زمینهای زراعتی، باغات و مزارع آبی مناطق یاد شده را به تبعید شده گان (اصلاً ناقلین) و به اقوام لشکری و حشری خود اعطا میکردند.
درین رابطه مرحوم غبار تاریخدان شهیر کشور مینوشت «نخستین کار نادر شاه بمنظور سرکوب مردم ایجاد تفرقه در میان اقوام مختلف افغانستان با تولید نفاق ودشمنی همچون ادامه سیاست استعماری انگریز تضادهای قومی را بوجود آورد. شروع این کار با غارت ارگ کابل وتاراج داخل شهر توسط قبایل سرحدی بود که پس از تاراج کابل توسط همین اقوام به سرکوب کاپیسا وپروان لشکر کشید به این ترتیب، مردم ولایات جنوب وشمال کشور را بگردن هم انداخت. مرحوم غبار علاوه میکند نادر شاه که از سرکوب مردم در سمت شمال عاجز بود شاه محمود را با سپاه منظم حشری قومی به مزار فرستاد وهمراه با اردوی چهل هزار نفری از اقوام جنوب کشور مدت هشت ماه به بهانه دفع شورش با اهالی ولایات شمال جنگید ومردم را بسختی مورد سرکوب قرار داد وزندانها را از اشخاص وافراد بیگناه پر نمود. شاه محمود بدون حکم محکمه وتفکیک گنهگار وبیگناه اسرای جنگ را تیر باران میکرد وبیشتر از هزار نفر از اسرا را با پای پیاده زیر جلو سوار کاران جنگی همچون عساکر سواره نظام چنگیز به جانب کابل فرستاد، ضعیفان را در راه تیرباران کرده واز اسرای رسیده به کابل، تعدادی را کشتند، عده ی را زندانی وبخش دیگری را همانند برده ها بکارهای شاقه مجبور ساختند»
آنها میخواستند تا با چنین روش خطرناک پایه های استراتیژی سیاسی قبیله سالاری را محکم ساخته تا تمام محلات را مادام العمر تحت کنترول خود داشته باشند. قدرت ناقلین ولشکریان حشری آنها همانند فاتحین جنگی با تکیه بر مال ومنال بدست آمده، نفوذ و تسلط شان با پشتوانه دولتی با دیگر اقوام بومی یاد شده اصلاُ قابل مقایسه نبود. تا رفته رفته ناقلین به فیودال های بزرگ وملاکین بیرحم مبدل گشته نظام ارباب رعیتی را در سمت شمال کشور محکم سازند. زمامداران افغانستان که پایه های اساسی قدرت استبدادی شان را فیودالیزم ومفتخواران هرزه گوی تشکیل میداد با اتکا بر وجوهات مشترک با آنها ملاکین را در محلات وفرزندان مستبد آنها را در شهرها بر سرنوشت مردم حاکم ساختند که با عکس العمل های مردمی وخیزشهای روشنفکری وآزادی خواهانه مواجه بودند.
با پیروزی قیام ثور ۱۳۵۷ برهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نخستین بار در تاریخ کشور عدالت، مساوات، برادی وبرابری اقوام وملیتها در سرتاسر کشور بمیان آمد. تمام اقوام وملیتها در برابر قانون با حق مساوی وهمزیستی برادرانه بسر میبردند. حزب وحاکمیت دولتی مطابق به اهداف ترقی خواهانه وسیاست انساندوستانه متکی بر عدالت وبرابری اجتماعی، مبارزه بر ضد عقبگرایی و ریشه کن ساختن انواع تبعیض، نفاق، تعصبات قومی و بیعدالتی را بمنظور تحکیم وحدت ملی، رشد متوازن اجتماعی کلیه اقوام وملیتها پروگرام های هدفمند وبرنامه کاری رویدست گرفته بود. سیاست عادلانه دولت مبنی بر مشارکت وسیع مردم اعم از اقوام وملیتهای ساکن کشور واشتراک وسیع زنان در ساختار دولتی وتامین حقوق مساوی زنان با مردان، رشد علمی وگسترش فرهنگ مترقی در بین اقوام وملیتها که برای نخستین بار در تاریخ کشوربا تقرر کادر های برجسته تمام اقوام وملیتها در مقامات عالی دولتی در صدر کار دولت قرار داشت.
اما این دستا ورد ها با چالشهای رنگارنگ زیر نام اسلام و دسایس شدید و تحمل ناپذیر دشمنان افغانستان مواجه گردید که توفانهای برخاسته از آنسوی مرزها توام با موجهای وحشتناک از دور ونزدیک جهان را درپی داشت که منجر به فروپاشی حاکمیت ح د خ ا گردید.
با فروپاشیدن نظام دموکراتیک در کشور، بحران اجتماعی، برتری جویی قومی وگروهی، تفوق طلبی، انواع تبعیضات وتعصبات سمتی، لسانی، مذهبی، قومی وجنسیتی توام با روحیه ی قبیله سالاری از بالا به پایین واز سطح تا عمق بار دیگر جامعه را فراگرفت که تا دولتهای بعدی الا اکنون در چشم انداز سیاسی آن تلاشها و تفوق طلبی ها در وجود یک استراتیژی سیاسی قبیله سالاری بمشاهده میرسد.
در حال حاضر دولت که خصلتاً برپایه ی گرایشات قبیله سالاری به سمت وزش بادهای سرچپه در حرکت است اعتبار ملی خود را دارد ازدست میدهد زیرا بوضاحت دیده میشود که سازش های پنهانی داخلی ومعاملات خارجی دولت، منافع علیای مردم را به نابودی سوق میدهد و جریانی را بوجود می آورد که نهال آزادی، ترقی وعدالت را ازریشه میخشکاند. چنانچه بقول یک منبع رسمی، بنا بگفته یکی از سخنگویان دولتی بنام آقای مجیب الرحمن که اخیراً چنین اظهار داشته است «قوم گرایی وجنگ داخلی یک هشدار برای مردم است» ودر جای دیگر انگشت انتقاد را بسوی رهبری دولت گرفته میفرماید «اگر تصمیم باشد که اشرف غنی بخواهد قومگرایی وجنگ داخلی را راه اندازی کند ریاست اجراییه آرام نخواهد ماند»
همچنان در روزنامه افغانستان از قول داکتر ثنا نیکپی در مقاله تحت عنوان «سیاست تغیر جغرافیای افغانستان عملی میشود» چنین آمده است در حال حاضر وضع بحرانی کشور حاصل انتقال عوامل جنگ در کشور است که از بیست سال گذشته آغاز گردیده والی اکنون بصورت تشدیدی ادامه دارد. خواننده ها مطلع هستند که موضوع انتقال طالبان مسلح از جنوب به شمال افغانستان در رسانه ها نشر شد که حتا سال گذشته انتقال طالبان مسلح توسط هلیکوپتر های جنگی انگلیس در بغلان که افشا شده بود مورد اعتراض ساختگی حامد کرزی قرار گرفته بود این اقدامات سیاست دولت افغانستان را مبنی بر انتقال جنگ از جنوب به شمال را نشان میدهد. به عباره دیگر (انتقال جنگ از جنوب بشمال افغانستان) سیاست دولت افغانستان است»
درین رابطه سایت همایون در مقاله تحت عنوان چرا راز ورمز... میخوانیم «اخبار مبنی بر انتقال طالبان از جنوب بشمال تمویل وتجهیز طالبان تا پرتاب کانتینر های سلاح ومهمات ومواد غذایی به ساحه زیر تسلط طالبان حتا در سنا وپارالمان به بحث وگفتگوها کشانیده شده است. اکنون اوضاع شمال با در نظرداشت موجودیت پایگاه های امریکا در کشور روبه وخامت بیشتر پیش میرود. باز هم این در حالیست که زمین وهوا وفضا ی کشور زیر فوکس وکنترول نیروهای اشغالگر خارجی است وحاکمیت مزدور هم از واکنش به چنین رویداد ها طفره میرود»
طوریکه معلوم است تقویت تبلیغات زهر آگین بنام اسلام وانتقال طالبان توسط چرخبالها در ولایات کندز وسر پل وافزایش کشت کوکنار تشدید فقر وسرباز گیری طالبان از مردم فقیر کشورهمه موضوعاتی است که با مسایل یاد شده مرتبط است که دوامش کشور را از دم پرتگاه نیزمی افگند زیراکه در شرایط کنونی وضعیت کشور هر روز به وخامت پیش میرود.
میزان نا امنی ها ونگرانی از اوضاع امنیتی، باوجود فداکاری نیروهای امنیتی مردمی، هنوز هم قتل عام وکشتار مردم بیگناه توسط جلادان آدمکش داعش واختطاف انسانها ی بیگناه، ایجاد ترس وحشت واختلافات قومی ملی سمتی وزبانی کما کان ادامه داشته وراه را برای تجاوز دشمنان افغانستان باز نگه میدارد. سوال بر انگیز است که پاسخ آن بعهده دولت افغانستان وزمامدارانی که برای مردم تعهد سپرده اند میباشد.
با وجود ملیاردها میلیارد دالر از کمکهای خارجی، کمبودات تجهیزات عصری عسکری، بی ثباتی ونا امنی، قتل وخونریزی وتشدید حملات انتحاری، عدم باز سازی دستگاه های تولیدی وزیر ساختار های اقتصادی وزیر بنایی کشور بیکار ی، بیماری، فقر، مرض وجهالت محصول بی توجهی وتکتیک های نادرست دولت های بیکفایت نابکار وقبیله سالاری افغانستان است که بخاطر اغوای مردم وحدت ملی اش میخوانند.
راه نجات از حالت کنونی هما نا تفاهم ملی وحدت نیروهای روشنگرا ومترقی کشور بخاطر رویکار آمدن یک نظام سیاسی موثر وتحکیم واقعی وحدت ملی وصلح عادلانه در راستای منافع ملی کشور میتواند کشور را از بحران عمومی حاضر نجات دهد.
در چشم انداز اخیر حوادث بخوبی معلوم میشود که استمرار وزش بادهای معکوس واکنشهای شدید منطقوی را در پی خواهد داشت. به باور این قلم بلاخره زمانی فرا خواهد رسید که با طلوع خورشید آزادی وتغیر جوسیاسی در کشور کوهستانی، بادهای سرچپه متوقف خواهد شد. برغم اینکه انگیزش شمال متقابل مصرف داخلی هم اگر داشته باشد ولی نمیتوان امواج توفنده آنرا در فضای باز سیاسی کشور مرزبندی نمود.