قدرتهای بزرگ جهان با توجه به موقعیت جیوپولیتیک و جیواستراتیژیک کشورهای منطقه، به خاطر بدست آوردن منافع خود و تعقیب اهداف استراتیژیک شان، سرزمینهای مختلف را مورد حملات پلان شده نظامی قرار میدهند.
افغانستان از لحاظ موقعیت استراتیژیکی از گذشتههای دور برای مردم این سرزمین وهم برای قدرتهای جهانی دارای استراتیژی مهم و از لحاظ جیوپولیتیک مرکز کشمکشها، جنگها و تقابل قوتهای نظامی منطقوی وجهانی بوده است که بخصوص در دو قرن اخیر شتاب بیشتری به خود گرفته است. چنانچه حملات استعماری انگلیس در سال ۱۸۳۷ و پس از آن مداخلات همسایهگان بر پیکر جغرافیایی و اوضاع جیوپولیتیک این سرزمین تأثیرات بزرگی وارد کرده است.
پس از جنگ جهانی دوم نیوکلونیالیزم و اشغال گری بر بنیاد رابطه ناسالم اقتصادی، کنترول منابع زیر زمینی و بازار یابی جهانی به خاطر بدست آوردن سود سر سام آور شکل دیگری به خود گرفته است که با ایجاد پروژههای تولیدی و تحمیل ناعادلانه و غارتگرانه سیستم تجارتی در بستر استعماری کشنده طرحریزی شده و مسیر تسلط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قدرتهای جهانی را به خاطر اهداف جیواستراتیژیک شان هموار میسازد که بهمنظور جلوگیری از نفوذ رقبای بینالمللی و در عین زمان پیشرفت پلههای اقتصادی و منافع انحصاری غاصبانهشان راه اندازی گردیده که عمدتاً زیر نام همکاریهای اقتصادی شکل میگیرد.
واضح است که قدرتهای بزرگ سلطه جو پلانهای بزرگ اقتصادی را با بازیهای بزرگ انحصاری تا برانداختن رژیمهای مخالف و نفوذ دادن عناصر وابسته به خود را در درون نظامهای دولتی و ایجاد دولتهای فرمایشی تحتالحمایه و بعضاً انتخابات قلابی و تبلیغات دموکراسی و همکاریهای بشردوستانه تمام قدرت سیاسی را وابسته به خود ساخته سرنوشت مردم و کنترول منابع و ثروتهای زیر زمینی کشورها را بدست میگیرند؛ که نمونه مثالهای زیادی در جهان وجود دارد چنانچه حملات بر کشورهای کوچک امریکای لاتین، کشورهای افریقای مرکزی و جنوبی، شمال افریقا، شرق میانه و جنوب شرق آسیا و افغانستان. البته خواهی نخواهی اینگونه مداخلات و اقتدار گرایی استقلال سیاسی، اقتصادی، تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها را زیر سؤال میبرد.
در کشور ما فعالیتهای اقتصادی خارجی از جمله غربیها ها زیر نام پروژههای عامالمنفعه و همکاریهای اقتصادی در دهه سیام قرن حاضر خورشیدی بنا گردید. گفته میتوان از جمله دهها پروژه به گونه مثال ولایت هلمند که از همان آغاز داستان این ولایت در اولویتهای کاری و همکاری قرار داده شد. هلمند از نگاه جیوپولیتیک منطقه ایست که در جنوب کشور موقعیت داشته همراه با ولایت قندهار با پاکستان همسرحد است. از طرفی هم این ولایات محاط به کوههای بلند و قبایل نشین در عرصههای فرهنگ و اقتصاد رشد چندانی نداشته با فرهنگ سنتی قبیله اداره میشوند. همچنان زراعت و دامپروری مهمترین شغل ساکنین این مرزوبوم میباشد. در اثر مراجعه جوانان به مدارس دینی و مراکز مذهبی پاکستان نفوذ معنوی همسایهگان بر افکار و عقاید آنها مسلط بوده که این خود درونمایهی مداخلات خارجی را در حریم کشور تشکیل میدهد.
ایجاد پروژههای امریکایی بیشتر از نیم قرن قبل در ین ولایت بیانگر موقعیت جیوپولیتیک این منطقه میباشد. گفته میتوان این همان هلمندی است که زمانی شهر لشکرگاه واشنگتن کوچک یاد میشد و غربیها به آن آشنایی کامل دارند که اوضاع جغرافیایی و جیوپولیتیک آن زیر ذره بینهای آنها از همان آغاز کار قرار داشته است که در حال حاضر نیز در مرکز توجه جهانیان قرار دارد. مشخصه ولایت هلمند نسبت به دیگر ولایات متفاوتتر است بخصوص در سه موارد.
اول عقبماندهگی عمومی فرهنگی و هنجارهای سنتی قبیلهیی، دوم مساعد بودن محیط به حاصلخیزی مواد مخدره و نزدیک بودن آن با مرز جنوبی و غربی کشور، سوم موجودیت مهمترین منابع زیر زمینی که حتا نمیتوان گاز و نفت را به آن مقایسه کرد که مورد دلچسپی خارجیها قرار گرفته ازین سبب گاهگاهی دیده میشود که بعضی مناطق این ولایت دست بدست طالبان و القاعده و دیگر گروهای خارجی گشته ناآرامترین نقاط کشور را تشکیل میدهد. اهمیت استراتیژی این ولایت منحیث دالان عبور تندروان و تروریستان از خاک پاکستان همچنان قاچاق و انتقال منابع قیمتی از هلمند به پاکستان برای خارجیان از اهمیت بسزایی برخوردار است از همین سبب است که دشمنان افغانستان نسبت به هر منطقه دیگر در هلمند متمرکز بوده و شعلههای جنگ را همواره تازه نگه میدارند.
طوری که گفته آمدیم در حال حاضر افغانستان را با داشتن موقعیت جیوپولوتیک و جیواستراتیژی آور آسیا شامل بازیهای بزرگ وجدید میسازند. درین گونه بازیهای بزرگ امریکا و سایر کشورهای منطقه در رقابت با هم کشور ما را تخته خیز قرار داده همچون دانههای شطرنج قربانی بازیهای بزرگ ساخته بقول معروف ممکن است آن خاور میانه بعدی باشد؛ زیرا ذخایر بزرگ آسیای میانه در چشم انداز قدرتهای بزرگ جهان موقعیت جیوپولیتیک ولایت قندز و دیگر مناطق شمال کشور را برجسته ساخته که خارجیها به آن تمرکز بیشتر دارند.
پاکستان که یکی از طرفهای بازی بزرگ در افغانستان محسوب میشود نیات شومش طوری است که با پلان عمیق استراتیژی اش در افغانستان به منافع سرشار اقتصادی برسد. به همین سبب است که جنگ با افغانستان که آغاز گر آن پاکستانیها و تمویل کننده آن امریکا و دیگر قدرتهای غربی بودهاند افزار این جنگ نیابتی را گروههای مسلح و تربیه شده در خاک پاکستان اعم از گروههای مذهبی، طالب، القاعده وداعش تشکیل داده و باعث تباهی کشور گردیدند.
البته شکلگیری مختلف این گروهها در قدرت بنا بر موقعیت جیوپولیتیک افغانستان و جیواستراتیژی غرب در کشور ما به همسایگی کشورهای آسیای میانه بستگی دارد که یکی پس از دیگری روی صحنه آمده با نفوذ روز افزون در تشکیلات دولتی بر سرنوشت مردم مظلوم و ستمدیده افغانستان زیر نام اسلام حکمروایی میکنند. واضح است که موجودیت جنگ در افغانستان و حضور قوتهای خارجی تا حصول منافع آنها ادامه خواهد یافت که در چشم انداز صلح به این زودیها در آن چیزی دیده نمیشود. از همین رو با وصف فداکاریهای قوای مسلح کشور ما به خاطر دفاع از تمامیت ارضی و آرامش مردم، هنوز شعلههای جنگ در بیشترین مناطق کشور زبانه میکشد از نظر تحلیلگران سیاسی موجودیت تروریزم و مبارزه به آن در کشور ما و منطقه بعد مهمی از بازی بزرگ است که حضور قوتهای خارجی را تا مدت زمان زیادی در افغانستان توجیه میکند.
در اخیر بعد دیگر مشکل جنگ و صلح در افغانستان موجودیت عناصر نفوذی در قدرت دولتی، عناصر مزدور بیکفایت، نفاق افگن، قومگرا، فاسد، قانون شکن، متعصب، خود خواه، زراندوز، فاقد اعتبار و شایستگی و محروم از باور و اعتماد مردم جدا از مردم ودر عدم پشتیبانی مردم، خوار و ذلیل و پوشالی در معامله با خارجی و حافظ منافع بیگانه گان و در زیر چتر حمایت آنها که مردم را بگرو گان گرفته ودر خدمت اربابان بینالمللی خود قرار دارند. به ا ین ترتیب آنها و شرکای خارجیشان آگاهانه مملکت را در ضعف عمومی نگهداشته و عمداً به میدانگاه تاختوتاز بیگانه و جولانگاه دشمنان افغانستان قرار میدهند.
درین اواخر بهرغم موجودیت قوای نظامی جامعه جهانی و کمک میلیاردها دالر از منابع خارجی برای مصارف عمومی کشور خاصتاً امور امنیتی تا هنوز وضع امنیتی بهبود نیافته روزی نیست که در اثر حملات انتحاری خون دهها انسان این وطن نریزد و صدها زخمی بجا نگذارد. دولتی که مدعی کار در افغانستان است با فقر کاری و احساس مسؤولیت در زمان بروز حوادث هم نمیتواند حتا به شکل نمادین احساس مسؤولیت از خود نشان داده خصایل کذایی خود را پنهان نگهدارند. چهرههای این دولت مردان دیگر برای مردم افغانستان وجهان آشکارا شده در عمل ثابت ساختند که آنها حافظ منافع خارجی و پاکستانیها بوده و برای مردم افغانستان هرگز نخواهند توانست صلح را بمیان آورند.
البته نجات افغانستان در مجموع به تفکر عمومی و اندیشه وسیع سراسری و متحدانه نیاز دارد تا تمام وطن دوستان با کنار گذاشتن تفاوتهای سیاسی، سلیقوی و تخلفات قومی و سمتی و زبانی همه در یک صف مقدس درین برهه حساس تاریخ، وطن را از حالت کنونی نجات داده صلح و دموکراسی واقعی را به ارمغان بیاورند.