پاسخ این سؤال بزمانی بر میگردد که مردم آزاده افغانستان در راستای مبارزات آزادیخواهانهشان، چهل سال قبل پرچم مبارزه را به خاطر دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان و زعامت زنده یاد ببرک کارمل بزرگ به هدف تأمین صلح و ترقی و عدالت اجتماعی، وحدت ملی، رشد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور بر افراشتند که به تأسی از آن دموکراتیزه ساختن حیات سیاسی و اجتماعی جامعه و مشارکت گسترده مردم در اداره دولتی و قدرت سیاسی کشور در یک جبهه واحد ملی، مردمی و مترقی با اقدامات سازنده و همه جانبه حزبی و دولتی روی دست گرفته شد که مایهی نگرانی دشمنان افغانستان گردید و سر انجام غضب ارتجاع، استبداد و استعمار را بر انگیخت و آنها با سرباز گیری از داخل و خارج کشور ما، جنگ تمام عیار نیابتی و تجاوز کارانه را از سرزمینهای دور و نزدیک، علیه تمامیت ارضی، استقلال و حاکمیت ملی افغانستان به راه انداختند.
دولت دموکراتیک و مردمی افغانستان مطابق به اهداف صلح خواهانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان با موضعگیری صلحجویانه خویش سیاست مصالحه را در داخل کشور وهم در سطح بین المللی وجامعه جهانی بشکل پیگیر ومسُولانه روی دست گرفته با مخالفین دولت وکشور های ذیدخل در قضایای افغانستان، موضوع مذاکره مفاهمه وآشتی را با همصدایی خلق کشور وتاکید مقامات عالی حزبی و دولتی مطرح ساخت که در مصوبات حزبی وبخصوص شانزدهمین پلینوم کمیته مرکزی حزب وتیزسهای دهگانه زنده یاد ببرک کارمل وخطوط اساسی وظایف دولت مسجل گردید.
یکی از رهکارهای بزرگ سیاسی آن دوران تدویر لویه جرگه بزرگ کابل بود که بمنظور ختم جنگ وتامین صلح در سال ۱۳۶۴ خورشیدی به دعوت مقامات حزبی و دولتی وقت، به اشتراک سرآن اقوام وقبایل، شخصیتهای با اعتبار ملی، علما وروحانیون پاکنهاد کشور وسایر اقشار زحمتکش وروشنفکران منور، آگاه وصاحبنظر از سرتاسر کشور وحتا از آنسوی مرزها حضور بهم رسانیده بودند تدویر یافت و بنده نگارنده نیز در همین لویه جرگه منحیث سپاهی حزب در بخش تنظیم و امور سازماندهی آن افتخار خدمت داشتم.
بیاد دارم در جریان سخنرانی زنده یاد ببرک کارمل که بلسانهای پشتو ودری طنین انداز بود، گروهی از نماینده گان اقوام اپریدی وختک داخل تالار گردیده، کارمل بزرگ با صدای رسا از آنها استقبال نموده فرمودند که این دلاوران آزاده از آنسوی خط، زنجیر ها ی مرزاستعماری را شکستانده خود را در کنار مردم افغانستان به لویه جرگه صلح رسانده اند.
زنده یاد ببرک کارمل در بیانیه ی تاریخی شان ضمن سخنرانی با ارایه ی پیشنهادات صلحجویانه وتوضیح راه ها ووسایل نیل به صلح پایدار وطرح همه جانبه روی یک میکانیزم عملی ختم جنگ در کشور همچمان در رابطه به عودت قطعات نظامی اتحاد شوروی بکشور آبایی شان تاکید نموده از آماده گیهای لازم برای دفاع مستقلانه قوای مسلح افغانستان بصراحت یاد آوری کرد که این صدای رسا وتاریخیُ شان از همان لحظات اول، خواب غربیها وهمسایگان افغانستان را پریشان ساخت.
چند سالی بعد از آن داکتر نجیب الله در وقت وزمانش با اعلان سیاست مصالحه ملی در جریان سخنرانی با سران مردم وشخصیتهای ملی از مخالفین دولت دعوت بعمل آورده با گذشت بیحد واندازه آتش بس یکجانبه وآشتی را پیشنهاد نمودند ولی با نتیجه گیری ازعکس العمل های مخالفین دولت با فریاد بلند گفتند که مخالفین دولت صلاحیت وستقلال مذاکره در انتخاب صلح را ندارند واگر میداشتند با رفتن قطعات نظامی شوروی از افغانستان به روند صلح می شتافتند.
پس از انتقال قدرت بدست مجاهدین در شرایطی که هنوز جنگ ادامه داشت و آقای ربانی طالبان را فرشته گان صلح نامیده بودند ولی نتیجه این شد که در اثر مداخله قدرتهای بزرگ وتجاوزات مستدام خارجی و دسایس آی اس آی ومعاملات غرب با گرباچف، زنده یاد ببرک کارمل در سال ۱۳۶۵ از قدرت کنار زده شد، وبا هجوم طالبان بشهر کابل در سال ۱۹۹۶ داکتر نجیب الله در اثر دسایس دشمنان افغانستان بشهادت رسانده شد و در سال ۱۳۹۰ خورشیدی آقای ربانی که ریاست کمیسیون عالی صلح را بعهده داشت جان خود را از دست داد.
به این ترتیب تمام اقدامات سرآن در امر صلح بخاک وخون یکسان شد. بدلیل اینکه مخالفین دولت بنا به گفته مشهور، صلاحیت مذاکره وتصمیمگیری جنگ وصلح را نداشتند؛ زیرا که آنها بمثابه ابزار جنگی ومعاشخوارانی بودند که بجز اسلحه وپول چیزی بدست آنها نبوده وکلید اساسی حل قضایای افغانستان فقط در دستان قدرتهای بزرگ قرارداشت.
بنا بر آ ن با یک نتیجه گیری ساده، اسرار و دلیل طولانی شدن جنگ درافغانستان وتمرکز قدرتهای جهانی به قضایای جنگ وصلح افغانستان را میتوان در دو نقطه خلاصه کرد.
موقعیت جیو پولیتیک وجیو اکو نومیک کشورکه اهداف ومنافع کشورها وقدرتهای ذیدخل را از نگاه منابع وموقعیت مشخص میسازد.
دوم موقعیت جیو استراتیژیک که میزان کاربری واهداف کلان کشورهای منطقه وقدرتهای جهانی روی منافع شان را در منطفه وجهان تشکیل میدهد؛ که هردو عوامل بر سر نوشت جنگ وصلح در افغانستان نقش اساسی و تعین کننده دارد.
بنا بر آن با توجه به سیاستهای چند جانبه وپالیسی جهانی قدرتهای ذیدخل در راستای حل سیاسی قضایای افغانستان، مذاکراتی در ماسکو، قطر ونهاد های بین المللی اینجا وآنجا بعمل می آید که نتایج آن برای مردم غیر ملموس بوده وراهبردی چندانی نداشته است.
بآنکه صلح عادلانه ومذاکره به خاطر ختم جنگ آرزو وآرمان هر انسان وطندوست وصلح خواه بوده وبرای تمام هموطنان عزیز وشرافتمند قابل تایید وپشتیبانی میباشد ولی دلایل بنبست این راه دراز بیشتر به اراده ونیت خارجیها یی که در قضایای کشور دخالت دارند متمرکز است.
بنا بر آن دلایل عدم دسترسی به ختم جنگ وایجاد صلح در کشور ما در بعد خارجی مسُله، همانا موضع کلیدی قضا یا یست که در دستان قدرتهای بزرگ وهمسایگان افغانستان قرار داشته که درین جنگ نیابتی وتحمیلی، میزان منافع آزمندانه ومستدام قدرتهای بزرگ وهمسایه، زمان ومکان جنگ واستراتیژی صلح را در افغانستان مشخص میسازد.
طوریکه گفته آمدیم بر طبق گمانه زنی ها شاید مذاکراتی پشت پرده در سطح داخل و خارج کشور در جریان باشد ولی ظاهراً مذاکرات نمایشی با طالبان در گوشه ونقاط جهان بجز وقت کشی ومصروف ساختن اذهان مردم به توافقات خیالی وچانه زنی ها چیزی بیش نخواهد بود.
در اخیر طوریکه گفته آمدیم تا وقتی که قدرتهای ذیدخل در افغانستان روی حصول منافع خود در افغانستان ومنطقه به نتایج مطلوب خود نرسند، در چشم اندازآینده کشورصلح بسیار بعید بنظر میرسد. موُکداً خاطر نشان میگردد که افغانستان بنا به موقعیت جغرافیایی که دارد صلح درین کشور حد اکثر به چگونگی راهبردی استراتیژی سیاسی واقتصادی قدرتهای شامل در قضایای افغانستان بستگی داشته ودر دستان آنها ست.
لذا با توجه به ابعاد خارجی قضایا واوضاع افغانستان، مذاکره به خاطر صلح در نهاد های با صلاحیت بین المللی وجامعه جهانی بخصوص بین کشورهای امریکا، روسیه، چین وهمسایه گان آن در خور توجه جدی میباشد.