افغانستان در اثر تجاوزات استعماری یکصد و شصت سال قبل زمان تسلط انگریزیها و بخصوص پس از تحمل شکست ننگین شان در جنگ استقلال مشهور به جنگ سوم افغان وانگلیس درست یکصد وسه سال قبل در زمان اعلیحضرت غازی امان الله خان باکسب استقلال آزادی وایجاد نهضت امانی راه پیشرفت وترقی را می پیمود که بدسایس جنگ جدید نیابتی مواجه گردید.
جنگ پیچیده ی مذهبی بوسیله گروه های وابسته استعماری در لباس حضرات ومشایح، میا وملاهای وابسته به دربار! زیر پوشش دین ومذهب از سرزمین هند مستعمره به پیشکاره گی گروه های ایجاد شده ی مذهبی در وجود نوه ها ونواده های آنها در افغانستان به پیش برده میشد.
آنها پلان شوم برانداختن نهضت امانی رابا استفاده ی سوء از اشتباهات شاه امان الله، از جنوب کشور به سرکردگی يکی از مزدوران خويش به اسم ملا عبدالرشيد، مشهور به ملای لنگ در دشمنی با مردم افغانستان مطابق به اوامر استخبارات نظامی انگریزی با استفاده ی ابزاری از دین مبین اسلام و صدور فتوای جنگ توسط پساگروه های مذهبی بر ضد نهضت امانی وواژگون ساختند آن، آغاز و درمعرض تطبيق قراردادند، که درنتيجه با فتوای مياه گل تگابی خيزش جوان ساده دل کهدامنی را به مقصد «پیش زمینه دوره موقت اغتشاشی» برگزیدند وهمین حضرات وابسته به استخبارات انگلیس آن راغازی وخادم دین رسول الله نامیده واز مردم پاکنهاد وعقب نگهداشته ی افغانستان بنامش بیعت گرفتند.
«پس ازآنکه شاه در 4 جوزا وغلام نبی خان چرخی در 10 جوزا از افغانستان خارج گرديدند ودولت امانيه ازريشه برافتاد؛ اينک نوبت به اجرای وظيفۀ دوم انگليسها رسيد وآن اين بود که کشور را برای قبول يک رژيم ديگرآماده و مهيآ نمايد. اجرای چنين وظيفه ئی بالای مرد مسلمان وساده ئی چون حبيب الله کلکانی که درمرکز و ولايات ازطرف عمال شعوری استعماری درجامۀ هواخواهان صادقش محصور شده بود، کارمشکلی نبود. اينست که به سرعت اوضاع معکوس گرديد و درچهارماه نقشۀ جديد تا آخر تطبيق گرديد. کسانيکه تقريبآ پنجماه از اميرحبيب الله جداً حمايت کرده اورا بصفت «خادم دين رسول الله» به جامعه معرفی مينمودند، اينک همه متحد القول او را يک «دزد غدار ودشمن افغانستان» می ناميدند...»
بلی! اين بازی سياسی استعمارانگليس، روی سرنوشت يک ملت بپا خاسته ودرحال رشد بخاطری انجام گرديد، که آن ابرقدرت نمی خواست تا درهمسايگی هند طلايی يک افغانستان آزاد، آباد و مترقی و آنهم مخالف امپراتوری بريتانيا وجود داشته باشد. زيرا دولت انگليس می دانست، که امپراتوری او ازاشغال نظامی افغانستان برای هميش عاجز وناتوان است. پس هدف انگليسها درسرکوب نهضت امانی و تطبيق شعار «تفرقه انداز وحکومت کن» همانا اميد بميان آمدن دولتی در افغانستان بود، که حد اقل بتواند باحفظ استقلال ظاهری کشور، سياست خارجی خويش را معکوس سياست خارجی دولت امانيه قراردهد. يعنی اجتناب ازنزد يکی با اتحاد شوروی و وابستگی عام و تام به دولت انگليس را برگزيند. درعين حال اين دولت جديد بقدری مرتجع باشد، که ازاجرا وتحقق هرگونه تحول وترقی اقتصادی ـ اجتماعی و تأمين تساوی حقوق مردم وتقويه ی اتحاد ملی افغانستان جلوگيری نمايد.
اينست که حکومت نامتجانس حبيب الله کلکانی دراثراشتباهات بزرک شاه امان الله؛ جمع نارضايتی مردم و فعاليت های تخريبی انگليسها ووابستگان شان، برضد برنامه های ترقيخواهانه دولت امانی، درحقيقت امر بمثابۀ پلُی ميان دو رژيم، يکی دولت ترقيخواه وعدالت پسند امان الله خان وديگری حکومت استبدادی ارتجاعی مزدورصفت جنرال محمد نادرخان، وارد صحنه وبازی های سياسی گرديد، که بعد از 9 ماه مطابق برنامه ی تنظيم شده ی قبلی انگليسها، با تهاجم قبايل دوطرف خط استعماری ديورند وسهمگيری فعال حضرات نورالمشايخ و فخرالمشايخ وتنی چند از درباريان چاکرمنش ملکی ونظامی، پايان يافت ويک رژيم جلاد و خون آشام براريکه ی قدرت نشست.»
(برداشت از بخش يازدهم رخدادهای خونبار سه سده ی اخير... منتشره تارنگاشت سپيده دم)
پس ازجنگ جهانی دوم وآزادی بیش از یکصد کشور جهان از مستعمرات انگلیس ومتحدین آن این بارآمپریالیزم ایالات متحده ی امریکا منحیث بزرگترین قدرت استعماری جهان ظهور نمود زمانیکه افغانستان در دهه ی شصت خورشیدی باردیگر داشت راه ترقی را می پیمود ايالات متحده امريکا شماری از گروههای بنياد گرای مذهبی فراری دولت محمد داوود را درپشاور به نام مجاهدين (!) ایجاد و آتش جنگ را توسط آنان بر ضد دولت جمهوری محمد داوود خان مشتعل ساختند و پس از تحول هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی بمنظور ادامه جنگ نیابتی اعلان نا شده برضد دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، ایجاد و نام شان را مجاهد، به جیب شان دالر، برسر شان پکول وبر زنخ های شان ریش، به گردن شان دستمال، بر تن شان قبای مذهبی وبه شانه های شان اسلحه گذاشته وبخاطر بربادی وتجزیه افغانستان گسیل دادند. به این ترتیب آمپریالیزم امریکا ومتحدینش با تمام قدرت بوسیله گماشتگان اجیر خود برضد افغانستان جنگیدند.
در نتیجه جنگ دشمنان ميهن و مردم مسلمان مان، بدستور سی آی ای وآی اس آی هفت میلیون نفر از ساکنان کشور را مجبور به مهاجرت نموده سه میلیون نفرراشهید؛ معیوب ومعلول نموده هست وبود مردم نابود و زیر ساختار های اقتصادی ومکاتب ومدارس، دانشگاه، شفاخانه ها، موسسات دولتی، فابریکات تولید ی مزارع، بند وانهار وکلیه هستی مادی و معنوی مردم بوسیله جهادیون نابودگردید ومردم به فقر، مرض، بیکاری وبیماری گرفتار گردیدنده کشوربه مرکز تولید وقاچاق مواد مخدره پایمال بیگانه گان وبه جولانگاه تروریزم جهانی مبدل گردید.
پس از فروپاشی حاکمیت دموکراتیک ودولت مردمی افغانستان با بقدرت رسیدن گروه های جهادی پرتاب شده از پشاورپاکستان وکشورهای عربی وعجمی جهادیون در جنگ تقسیم قدرت، افغانستان را بار دیگر بخاک وخون کشانیدند زنان ومردان را قتل عام کردند هشتاد هزار شهریان بیگناه کابل را کشته وفراردادند مال ودارایی عامه و مردم را از تخم مرغ گرفته تا بانک وتانک زرهی چور غارت کردند؛ زمینهای دولتی وخانه های مردم راتخریب وغصب نمودند.
بیش از ششهزار طیاره، چهارونیم هزار، تانک جنگی، چهارهزار پنجصد موتروسایل نقلیه وهزاران هزار قبضه وسایل جنگی وماشینهای محاربه یی سبک وسنگین رابمثابه نوامیس ملی کشور به پاکستان تحویل داده نیم میلیون قوای مسلح دفاعی ورزمی مملکت را منحل و با چنین کارهای ننگین ضد اسلامی وضد ميهنی شان وقبول غلامی به پاکستان قوتهای دفاعی کشور را تا به آخر نابود ساختند.
ایالات متحده امریکا پس از جنگ وبربادی افغانستان بوسیله مجاهدین ساخت پاکستان بخاطر ادامه ی پلانهای استراتیژیک خود در رابطه به انتقال پایپ لین نفت وگاز از ترکمنستان به پاکستان وهند ونفوذ همه جانبه ی خود به آسیای میانه وکنترول براعظم آسیا ازخاک افغانستان به تغيیر مهره های قدرت دست یازیده تا زمینه برای رسیدن گروه طالبان بقدرت، مساعد گردید.
امارت اسلامی طالبان که درنتیجه شکست مفتضح مجاهدین قبل از ایشان استقرار یافت در بخش اداره با تطبیق احکام شریعت به جبهات جنگی مجاهدین ومتحدین آنها مواجه گردید.
درنتیجه عقب ماندن پلانهای غارتگرانه امریکا در رابطه به پایپلین نفت وگازوشرکت یونیکال در زمان طالبان تصمیم به اشغال مستقیم افغانستان را گرفتند وبا آوردن ناتو وقوتهای نظامی کنترول کشور رابوسیله اشخاص دست نشانده خويش تحت عنوان گروه تکنوکراتها دررأس کرزی وغنی بیست سال بدستیاری دبل عبد الله کشورمارا زیر نام نظام جمهوریت ودموکراسی درهرج ومرج نگهداری کرده حکومت وحدت دزدی رابنام وحدت ملی نمایش داده وبه چشمهای مردم افغانستان خاک پاشیدند.
به این ترتیب گروهای شامل در رهبری ومقامات دولتی مرکب از مجاهدین، سران تنظیمی وتکنوکراتها میلیاردها میلیارد دالراز کمک جامعه جهانی را که بمنظور باز سازی افغانستان اختصاص یافته بود؛ اکثریت عظیم آن را با شرکای خارجی خود غارت نمودند وباغارت دارایی عامه وپول های کمکی باد آورده زمینهای دولتی ومردم راغصب نموده برای خود قصرهای زرهی وآسمانخراشها وشهرکها ساخته ومیلیاردها میلیارد ثروت از خون ملت را به بانکهای کشورهای غربی وعربی بروزهای مبادای خود انتقال دادند.
در مدت بیست سال اخیر، فاسد ترین وغارتگر ترین دولت مشترک مجاهدین وتکنوکراتها بود که افغانستان رادر صف اولین کشور در فساد اداری وگندیده گیهای اقتصادی وتولید مواد مخدر در جهان قراردادند.
علاوتاً آنها در توفان غارتگری ونفاق قومی سمتی وزبانی آنقدر فرو رفتند، که از تطبیق کامل استراتیژی قدرتهای استکباری جهان عاجز ماندند ودرهمین دوران بود که انتقال وجابجایی داعش، القاعده والجیش المسلمين ودیگر گروه های تروریستی وفنده منتالیستی، عقبگرای مذهبی وپنجابی در نواحی مختلف و بخصوص در شمال کشور جابجا گردید.
با انتقال قدرت در پانزدهم اگست ۲۰۲۱ وایجاد امارت اسلامی طالبان عده کثیری ازاقشار مختلف جامعه ازهراس وتشویش رو بفرار نهادند. همچنان سران جهادی به مراکزجاسازی شده ی پس اندازهای خود درکشورهای خارجی گریخته وهنوز هم هوای جنگ افغانستان وفکرغلا می بقدرتهای ذیدخل بخاطر رسیدن شراکت در قدرت سیاسی را در سر پرورانیده به این ترتیب دست مداخله گرانه ی پاکستان را بیشتر از گذشته در امورداخلی افغانستان دراز میسازند.
امارت اسلامی طالبان که بروی خاکستر جنگهای قدرت طلبانه ی مجاهدین وتکنوکراتها وخرابیهای، فساد، غارتگری، نفاق وتعصبات قومی که درنتیجه جنگهای غارتگرانه نیابتی پاکستان وغرب برضد افغانستان جریان دارد، برطبق منابع خبری قدرتهای متجاوزخارجی بمنظورایجاد جبهات تازه جنگ وعبور آتش نا امنی به فرامرزی افغانستان و بخاطر پیشبرد اهداف استراتیژیک خویش گروه های فنده منتالیست وعقبگرای مذهبی وتند روان اسلامی مانند داعش، طالبان پاکستانی، الجیش المسلمين، پنجابیها را درنقاط سرحدی شمال کشور انتقال داده اند واین قدرتهای متجاوز خارجی وپنجابی ازدرگیری جبهات وشعله ور نگهداشتن جنگ درداخل افغانستان نفع می برند؛ که درصورت ادامه ی جنگ هردو طرف جبهه جنگی از مردم قربانی میگیرند واین مردم جنگ زده ی افغانستان هستند که در گرو جنگ ودرمیان دو سنگ قربانی میشوند.
همین اکنون در کشور جنگ زده ما، از يکطرف فقرجانکاه، مرض، بیکاری، بیماری، تجاوز به جان، مال مردم، بيکاری و بیسرنوشتی وهزاران محرومیت دیگر بیداد میکند؛ از جانب بازداشت ها و سربه نيست کردن افسران وبیکاری مأمورين نظام قبلی و فرهنگيان، نويسندگان؛ هنرمندان، ژورناليستان؛ حقوقدانان و زنان و دختران مستعد و مستحق به کار و تحصيل که درنتيجه آن بحران امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم افغانستان چه سرنوشتی رابر سر آنها بوجود خواهند آورد و کشورهای ذیدخل ومنابع خارجی درین رابطه تا حالا با آرامش خاطر و واکنش های نمايشی و انفعالی، تماشابين هستند؛ معلوم نيست پس از آن چه راهی را در پیش خواهند گرفت.
سوال تاریخی که دربرابر مردم افغانستان وآگاهان امور قراردارد اینست که چگونه این مشکل پیچیده را از سر راه مردم جنگ زده و نگونبخت افغانستان برداشت وراه حل نجات افغانستان را از بلای اين جنگ تحميلی جستجونمود؟
به باور اين قلم، این رسالت تاریخی همه ميهن دوستان متعهد؛ فرهنگيان رسالتمند؛ اعم از استادان دانشگاه؛ و دبيرستان؛ احزاب و سازمانهای سياسی و نهاد های مدنی و دست اندرکاران رسانه های جمعی است که همه و همه، دست بدست هم داده کار سازنده را در جهت تشکيل جبهه متحد ملی، در جهت تشکيل دولت مستقل و فراگير ملی که همه شهروندان افغانستان حضور فعال خود را در اداره و رهبری آن از دهستانهای دور تا قدرت مرکزی کشور لمس و احساس کنند؛ آغار و با دست های بهم فشرده خویش مردم را از مصیبت جنگ؛ فقر وبدبختی و اسارت ومداخلات بيگانگان رهایی بخشند.
با اطمينان کامل می توان گفت که عمال بیگانه و بخصوص امريکا ـ انگليس و پاکستان مطابق اين آيت قران مجيد، که فرموده است: «وقل جاء الحق وزهق الباطل إن الباطل كان زهوقا»
مردم افغانستان در جايگاه حق برآن آنها پيروز شدنی و عمال خارجی در جايگاه باطل محکوم به شکست قطعی هستند.
عبدالوکيل کوچی