به قدرت رسانیدن گروه طالبان توسط های قدرت های بزرگ و منطقه ای، خود یک استراتیژی بود. حاکمیت این گروه نیز، جزی از یک استراتیژی درازمدت است که توسط مجریان قوی با قدرت فوق العاده طراحی شده است. حال، گفته می توانیم که این گروه با حکم اصلی ماهیت آن، در یک تفاهم با روحیه افراط گرایی دینی، تروریسم قومی و قاچاق مواد مخدر و اسلحه، استراتیژی ای در درون استراتیژی است که مرحله به مرحله تطبیق شده و یکی با دیگری، پیوند دارند و همدیگر را تکمیل می کنند. البته که وجود چالش ها را در برابر تطبیق این استراتیژی و زیرمجموعه های آن، نمی توان نادیده گرفت. اما آنچه که مسلم است، ماهیت اصلی آن است که سبوتاژ و ویران گری، قابلیت غیر انکار به آن می بخشد. یعنی اتفاق نظر در مورد طالبان و به قدرت رسیدن دوباره شان، در میان همه وجود دارد و همه می دانند که این گروه ابزار استراتیژیک در دستان دیگران اند. این ابزار استراتیژیک، عملکرد های داشته و برنامه های را برای تداوم خودش و به اشاره دیگران، در عمل پیاده ساخته است که به اختصار به آن ها پرداخته می شود:
- ایجاد فضای خفقان که در تحت تیوری نفوذ به اذهان عمومی اجرایی می شود: طالبان از بدو به قدرت رسیدن شان، فضای فشار و استبداد را برای ایجاد ترس همگانی، در دستور کار قرار داده اند. گزارش ها از شکنجه های شدید و غیر انسانی، فشار مضاعف بالای عام مردم، جنگ روانی بسیار شدید و برنامه ریزی شده توسط سازمان های استخباراتی منطقه و فرامنطقه، نمایش قدرت در جاده برای تحت تاثیر داشتن مردم جهت ایجاد ترس بیشتر از قدرت سرکوب طالبان، تبلیغات رسانه یی بسیار ماهرانه در جهت سرکوب روحیه مقاومت مردم در برابر نظام تک قومی طالبان، ایجاد فضای پولیسی و تامین شبکه های ارتباط جاسوسی در جاده ها و پس کوچه های کشور مخصوصا در شهرهای که طالبان بیشتر احساس ترس و نگرانی از شورش از آن را دارند، به یک سیاست استراتیژیک طالبان مبدل شده است. این گروه با استفاده از فناوری مدرن، تلاش می کنند تا قبل از استفاده از قوه قهریه و سرکوب، مردم را در ذهنیت ها خفه سازند و ترس لازم را برای تحت کنترول داشتن آنها، ایجاد نمایند؛
- سیاست مدرسه سازی که میدان سرباز گیری را مهیا می سازد: طالبان از زمان بقدرت رسیدن شان، چند هزار مدرسه دینی را ایجاد کرده و قرار سیاست رسمی رژیم طالبان، قرار است، آموزش مدرن و عصری کنار گذاشته شده و سیاست مدرسه های حقانیه را در تاروپود نظام تحصیلی افغانستان، تحمیل کنند و آن را عمومیت بیشتر بخشند. عملکرد های گذشته طالبان و قرار ایدیولوژیک شان نشان می دهد که برنامه مدرسهسازی این گروه بسیار گسترده است و از سطح شهرها و مراکز ولایتها فراتر میرود و دورترین روستاها و قریهها را نیز در بر خواهد گرفت. به اساس اسناد موجود و مطابق برنامه مدرسهسازی گروه طالبان، بیشتر از سه هزار و ۷۰۰ مدرسه دینی کوچک و بزرگ در سراسر این کشور ساخته خواهد شد. بر اساس این برنامه، تاکنون مدارس بزرگ دینی و جهادی با ظرفیت پذیرش یک هزار طلبه در ۲۵ ولایت افغانستان، از جمله کابل، قندهار، غور، فاریاب، تخار، پنجشیر، ننگرهار، قندوز و میدان وردک، ساخته شده است و در شماری از ولایتها نیز در حال ساخت است. هر مدرسه دینی و جهادی طالبان بنا به دستور رهبر این گروه باید یک خوابگاه با ظرفیت پذیرش ۵۰۰ تا یک هزار طلبه را داشته باشد و برای هر طلبه نیز در شبانه روز ۱۵۰ افغانی اعانه در نظر گرفته شود. علاوه بر این، این گروه در ۲۱ ماه گذشته دهها مکتب دولتی مدرن و مرکز فرهنگی، از جمله ساختمان یک تلویزیون خصوصی، را به مدرسه دینی تبدیل کرده است و در بیست سال گذشته نیز در مناطق تحت کنترل خود، صدها مدرسه دینی را ایجاد و تقویت کرده بود؛
- سیاست باج گیری از مردم افغانستان وکشور های منطقه: گروه طالبان در دوران اول و دوم به قدرت رسیدن شان، از سیاست باج گیری، بهانه گیری و اخاذی، منابع فراوان مالی را کسب کرده و توانسته اند، تحت این بهانه دست به سرکوب گسترده بزنند. این گروه، افراد عمدتا از قوم تاجیک را به بهانه شامل بودن در دولت سابق( مخصوصا نیروهای امنیتی دولت پیشین)، جبهات مقاومت و غیره، ابتدا دستگیر کرده و بعداز تحمیل شکنجه های غیر انسانی و اسلامی، وادار به پرداخت مبالغ هنگفت پول، خریدن سلاح، تجهیزات نظامی و حتی وسایط نظامی می کنند. این گروه همچنان از تجار ملی، سرمایه داران، اشخاص با نفوذ و زمینداران، به زور پول اخذ کرده و بواسطه آن، بر تحمیل حاکمیت خویش جبارانه خویش، مهر تایید گذاشته اند. فراتر از این سیاست در داخل افغانستان، این گروه جاهل از منطقه بواسطه گروه های تروریستی خارجی که این گروه میزبان آن است، اخاذی سیاسی می کنند و منابع فراوان مالی را به جیب می زنند. تعامل با چین، ایران، روسیه و کشور های آسیای مرکزی، حتی امریکا و سایر کشور های اروپایی، از سیاست های معمول حکومت این گروه است. هر زمانیکه میزان کمک های پولی، کاهش یابد، فورا کارت تروریسم، داعش و سایر گروه های تروریستی خارجی که فعلا در تحت چتر حکومت مستبد و غیر اسلامی طالبان، پناهگاه های امن را ایجاد کرده اند، فعال کرده و منطقه را مجبور به پرداخت جزیه می کنند. جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبیکستان، انصارالله تاجیکستان، جند االله ایران، تی تی پی پاکستان که پرسش های زیادی در خصوص آن وجود دارد، از جمله های منابع در آمد این گروه برای استمرار حکومت شان، محسوب می شود؛
- سیاست یکدست سازی قومی: سرکوب جمعی سایر اقوام غیر پشتون، مخصوصا تاجیک ها، انتقال تی تی پی به شمال، غصب زمین های تاجیک تباران در شمال و شمال شرق افغانستان، جابجایی اخراجی ها از پاکستان که هنوز هم گمانه زنی های زیادی در خصوص اصلیت شان وجود دارد و منبعی از نگرانی و سئوال هستند، تلاش برای حذف زبان فارسی، تاجیک ستیزی و ایجاد فضای پشتونوالی برای تضمین حاکمیت تک قومی و فاشیستی پشتون تبار ها، ایجاد فضای همگانی ساختن زبان پشتو و تلاش برای ریشه کردن لوحه ها، آدرس ها و نام های جاده ها و جا های رسمی و غیر رسمی و جایگزینی آن با زبان پشتو، نشان میدهد که حاکمیت طالبان، یک حاکمیت تک قومی، فاشیستی و برتری طلب است که تنها حکومت وقدرت سیاسی و ثروت ملی را برای چند نخبه پشتون می خواهد، در حالیکه اکثریت مردم پشتون تبار هنوز هم در فقر و بی چاره گی به سر برده و محروم هستند. این گروه با شعار دروغین اسلامیت و تحت عنوان افغانیت در تلاش اند تا مردم بیچاره و مظلوم افغانستان، مخصوصا تاجیک ها را در زیر لفافه دین و مذهب، افغانیزه ساخته و اجازه ندهند، تاجیک ها به قدرت بر گردند. این سیاست از سالهای سال برضد تاجیک ها ادامه داشته و به اساس تیوری "سقاوی دوم" که دکتورین اصلی پشتون تباری را می سازد، جغرافیا، سیاست و منابع قدرت و ثروت ملی در افغانستان باید کاملا افغانیزه شده و تحت کنترول پشتون ها باشند؛
- سیاست تروریست پروری: طالبان با مدنظرداشت ماهیت اصلی شان، تروریسم را دوست دارند، چون با تروریسم وجهه مشترک و تفکر همسان دارند. اصلا خود گروه طالبان، بر آمده از یک جریان تندور تروریستی بوده که تنها با سیاست های تروریستی، در تلاش قدرت بوده اند. این گروه در تلاش است تا با استفاده از کارت تروریسم و موجودیت گروه های که قبلا از آن ها نام برده شده، از منطقه و جهان باج گیری کنند و نشان دهند که اگر به طالبان باج و جزیه پرداخته نشود، خطر تروریسم همه را تهدید می کند و منطقه و فرا منطقه مجبور است برای جلوگیری از حاد شدن بحران تروریسم، به این گروه پول بپردازد؛ منبعی که در دوسال حاکمیت این گروه، باعث تقویت و تداوم پایه های حاکمیت آن بر جغرافیای افغانستان شده و توانسته ارزش پول افغانستان را ثابت نگهدارد. اطلاعاتی در مورد ارسال بیش از 10 ملیارد دالر امریکایی به این گروه در دوسال گذشته وجود دارد. البته این مقدار جدا از کمک های است که چینی ها، ایرانی و ها و روس ها در اختیار این گروه قرار داده اند. بنا، این گروه با استفاده از موجودیت گروه های تروریستی، از یک طرف آن ها را پناه داده، تجهیز و تمویل می کنند و تحت حمایت دارند و از سوی دیگر، بواسطه موجودیت آن ها، از منطقه و فرامنطقه باج گرفته و پول هنگفتی را به جیب می زنند. گروه های تروریستی که این گروه در افغانستان، در مناطق جنوب، جنوب شرق، شمال و شمال شرق از آنها حمایت می کنند، دارای ساختار های منظم جنگی بوده و آموزش گاه های تربیت نیروهای تروریستی را در اختیار دارند که چندان پیام خوشی برای امنیت منطقه و جهان نیست و باید جدا منطقه وجهان در جهت مقابله با این سیاست گروه تروریستی طالبان، اقدام نمایند؛
- سیاست ترور و شکنجه در تحت شعار عفو عمومی: تا حال صدها افسر و کارمند نیروهای امنیتی دولت سابق افغانستان، با استفاده از ترفند عفو عمومی در دام طالبان افتاده اند و تحت هول ناک ترین شکنجه های غیر انسانی و اسلامی قرار گرفته اند. سیاست "عفو عمومی" در واقع، ترفند و نیرنگی بود که بواسطه آن، گروه تروریستی طالبان، توانسته به سرکوب گسترده مخالفان خود، دست بزند و همه را در تحت این شعار دروغین، فریب دهند. همین اکنون بیش از 20000 زندانی تنها از یک قوم به جرم "هیچ" در تحت بازداشت و بازجویی های غیر انسانی گروه طالبان، مخصوصا "ریاست چهل" استخبارات طالبان قرار دارند و همواره و بدون وقفه الی نفس کشیدن، شکنجه می شوند. این گروه تمام این افراد و سایرین را که به دام افتاده اند، با استفاده از شعار فریبنده عفو عمومی، به دام انداخته و سر به نیست کرده است. حتی بسیاری ها را از کشور های همسایه افغانستان به داخل کشور خواسته و با بکار گیری مکر و حیله، اقدام به نابودی آنها کرده اند. سیاست ترور و شکنجه طالبان تحت عنوان "عفو عمومی"، یک بازی کاملا امنیتی بوده و ابعاد وحشتناکی را در بر می گیرد. سیاست شکنجه که یکی از مخوف شبکه ها استخباراتی ( ریاست استخبارات طالبان) آن را رهبری می کند وبه طور سیستماتیک به سرکوب، شکنجه و قتل عام مردم، تحت عناوین مختلف می پردازد؛
-ایجاد شبکه های فعال قاچاق مواد مخدر و اسلحه: حاجی بشر، عبدالاحد طالب فرمانده واحد ویژه چهل هزار نفری هیبت الله نام و صدها مقام دیگر طالبان با استفاده از امکانات امنیتی و قدرت، دست به ایجاد شبکه های مواد مخدر، قاچاق و فروش اسلحه از افغانستان به گروه های تروریستی منطقه، زده و از این درک ثروت بسیاری را در نزد خود ذخیره دارند. این شبکه ها همواره از منابع در آمد خود در جهت استحکام پایه های قدرت، امیال و خواست های شخصی رهبران، رقابت میان گروهی و ایجاد فضای مجلل زندگی برای خانواده های شان، استفاده برده اند. طالبان به عنوان ماهرترین گروه در قاچاق مواد مخدر و اسلحه، دولتی را با امکانات امنیتی وافر برای فعال سازی هرچه بیشتر شبکه های قاچاق مواد مخدر در اختیار دارند و از این درک منافع خود و سایر گروه های همفکر خود را که در تبانی با کشور های منطقه و فرا منطقه قرار دارند، تامین می کنند؛
- حذف گسترده زنان از جامعه: گروه تروریستی طالبان را می توان زن ستیز ترین گروه سیاسی در جهان نام داد. این گروه از زمان به قدرت رسیدن شان تاحال، بیش از بیست فرمان را درجهت محدود سازی فضای زندگی اجتماعی، سیاسی و تحصیلی و شغلی بر زنان افغانستان، تحمیل کرده و همین حالا بزرگ ترین زندان را برای زنان روی دنیا، در افغانستان تحت کنترول شان، ساخته اند. دختران، زنان و فعال گروه های مدافع حقوق بشری در افغانستان تحت کنترول طالبان، با محدودیت های جدی مواجه اند و هر روز، قیودات این گروه بر زنان افغانستان بیشتر شده می رود. گزارش های متعددی از قتل، زندانی ساختن، تجاوز گروهی و سر به نیست کردن فعالان زن در افغانستان تحت حاکمیت گروه طالبان، به نشر رسیده و از جانب نهادی های مدافع حقوق بشر و زنان، تایید شده است؛
- جایگزینی علم مدرن و عصری با کتب فقهی و مذهبی وارداتی از پاکستان: طالبان عملا بار ها اعلان کرده اند که از سیاست آموزشی به اصطلاح غربی، دوری جسته و خواهان جایگزنی نصاب سابقه غربی با «نصاب آموزشی امارت اسلامی»، «دروس اسلامی» و «علوم اسلامی» هستند. با توجه به اینکه اکثر رهبران و اعضای ارشد گروه طالبان در «دارالعلوم حقانیه» در کویته پاکستان تحصیل کردهاند، به نظر میرسد که آنها از نصاب آموزشی این مدرسه برای تدریس در مدارس جهادی خود استفاده خواهد کرد. دارالعلوم حقانیه به «دانشگاه جهادیها» معروف است و شاگردان خود را بر اساس عقاید مکتب دیوبندی آموزش میدهد. با این کار، گروه طالبان در تلاش اند تا سیاست های آموزشی گروه های تندور مذهبی پاکستانی را جایگزین نظام آموزشی افغانستان بسازند. این کار برای استحکام حاکمیت طالبانی، مفید تمام می شود و هم باعث می شود تا جامعه و مردم افغانستان، از تحصیل و سواد و دانش مدرن، محروم مانده و به خطری در برابر حاکمیت نامشروع و تروریستی طالبان، مبدل نشوند. سیاست های طالبان، در اصل نسخه کاپی شده از سیاست های تندورانه دیوبندی بوده و در درون خود روحیه ستیزه جویی، افراط گرایی، تکفیر و مقابله با علم مدرن و عصری را پرورش می دهد. این گروه با مدرسه سازی گسترده و هدفمند در تلاش اند تا جامعه افغانستان را از درک حقایق موجود و تلخ سیاسی ناشی از حاکمیت جبارانه طالبان، دور نگهداشته و مانند رعیت گوسفندی بر آن ها حکمرانی کنند. اکنون نیز یکی از اهداف عمده این گروه از تأسیس مدرسههای جهادی، تربیت صدها هزار سرباز باالقوه برای جنگهای آینده در داخل کشور و یا صدور آنها برای «جهاد» در بیرون از افغانستان است. همچنان تربیت نسل های بعدی در افغانستان، با روحیه تندرویی، افراط گرایی دینی، تکفیر، نفرت و انزجار، امکان هرنوع تغییر سیاسی، پلورالیزم سیاسی، حرکت به سوی دانش مدرن و اندیشه انتقادی سیاسی را، منتفی ساخته و یک جامعه کور را در خدمت اهداف طالبان قرار می دهد.
با توجه به اصول اصلی سیاست ها و استراتیژی های طالبان، این گروه همواره بر تطبیق آنها تلاش دارند. این گروه به خوبی می داند که یگانه راۀ در کنترول داشتن قدرت، افراط گرایی، دشمنی با علم مدرن، یک دست سازی قومی، زن ستیزی و باج گیری برای تداوم حاکمیت شان است. برای این کار از قاچاق مواد مخدر، اسلحه، باج گیری و سرکوب گسترده مردم در تحت شعار دورغین و فریبنده" عفو عمومی" استفاده برده و می خواهند برای مدت طولانی، صاحب و مالک بلامنازع قدرت سیاسی و حاکمیت در افغانستان باشند که تداوم این سیاست برای آینده منطقه و جهان، خطرناک بوده و موجب بروز چالش های جدی امنیتی در سطح منطقه و جهان خواهد شد.