پذیرفتن رسمی نمایندگان طالبان در اسلام آباد درین اواخر و سفر همزمان دکتور خلیل زاد نماینده خاص وزارت امور خارجه ایالات متحده به پاکستان که تحت پوشش مساعی اسلام آباد در راستای دستیابی بیک راه حل صلح آمیز بحران جاری افغانستان انجام یافت، بیشترینه در قالب یک کمپاین کاذب صورت داده میشود تا اداره نظامی اسلام آباد بتوانند از اتهام وارده مبنی بر حمایت از گروهای تروریستی و اعزام ملیشههای مسلح در خاک افغانستان خود را تبرئه نموده و از فشار جهانی که نسبت به نقش مخرب اداره جاسوسی و پالیسی ویرانگر اسلام آباد علیه افغانستان بر پاکستان وارد است، بکاهد.
در غایت برای دولت و مراکز عمده قدرت در پاکستان بهخوبی قابل درک است که رویکرد تقابل و رویاروی با واشنگتن در مسأله افغانستان بسود آن کشور نبوده لذا آن کشور با اتخاذ یک سیاست گذرا در قبال جنگ افغانستان سعی خواهند کرد تا گروه طالب را در دور جدید مذاکره احتمالی با امریکا متقاعد نموده تا به روند حل مسالمت منازعه جاری به نحوی بپیوندد که به منافع و نیات راهبردی پاکستان زیانی وارد نگردد.
بدیهی است که خاتمه جنگ و خونریزیهای بیوقفه مردم افغانستان با در نظر داشت ماهیت خارجی جنگ بینیاز از همکاری عاملان و حامیان بیرونی بحران بوده نمیتواند که درین میان جایگاه پاکستان که طراح اصلی سیاست بیثبات سازی و تداوم ویرانگری در محدوده جغرافیائی کشور ما از سالهای متمادی بوده از اهمیت ویژه برخوردار است و از همین جهت واشنگتن که در صدد تقلیل کمیت نیرو نظامی و نیز کاهش هزینههای جنگی است قدمهای محتاطانهای در برابر پاکستان یعنی کشوری که مهد آرایش جنگی، تربیت شبکههای دهشت افگن و عامل منطقوی بحران اطراف افغانستان است، به خاطر جلب همکاری پاکستان در روند کنونی مصالحه افغانستان، روی موجودیت کانونهای تشنج و حضور شبکههای تروریستی در قلمرو پاکستان توجه لازم تاکنون از خود متبارز نساخته و یا هم نخواسته است روی فکتورهای اساسی بحران تمرکز نماید.
به باور غالب و با توجه به موقف حال و گذشته پاکستان در قبال نقش مداخله گرانه آن در امور افغانستان میتوان اذعان داشت که حتا در صورت ایجاد تغییر در رویکرد کنونی آن که بخواهد تحت فشار و یا در بدل امتیازات معین حاضر به همکاری در روند صلح افغانستان گردد و طالبان را به ترک منازعه مجبور سازد، صلح و ثبات که مردم این سرزمین خون و آتش متوقع است بدان دست نخواهند یافت و بی ترید سیاست مداخله و تجاوز از آدرس پاکستان در وجود سربازان اجیر و حلقات تروریستی درین نوبت تحت نقاب و پوشش دروغین دیگر برای و بیثباتی سازی افغانستان ادامه خواهد یافت، چنانچه (کرستین فیر) محقق و پژوهشگر برجسته غرب در مورد چنین باورش را تبین میبخشد: پاکستان با توجه به عمق استراتیژی اش قبل از این که یک کشور باشد، یک تفکر عظمتطلبانه است که برایش مرزهای ایدیولوژیک از بدوی موجودیتش به مثانه یک واحد مستقل در (۱۹۴۷) ترسیم نموده و برای وصول به مرزهای از قبل تدوین یافته، ارتش آن کشور توظیف گردیده است لذا ازین جهت است که ارتش و اداره نظامی درین کشور همواره در نقش قدرت اساسی متبارزِ بوده است.
لذا بر پایه این دکتورین، مرزهای ترسیم شده فکری اداره پاکستان با عبور از محدوده جغرافیای سرزمینی مخوف بنام پاکستان، تمام نیم قاره هند، آسیای مرکزی و وسطی را دربر خواهد گرفت ارتش و در پیشاپیش آن نهاد جاسوسی آن ملزم است که به هدف نیل به مرزهای ترسم شده از طرق گوناگون، روشهای متنوع قطع نظر ازین که با چه اصول و هنجارهای حاکم در جهان مدرن مغایرت دارد، استفاده نماید، فلهذا در فضای کنونی استفاده از ابراز دین علیه کشورها و سرزمینهای پیرامون بخش انفکاک ناپذیر راهبرد پاکستان را شکل میدهد، لذا از همین جهت است که کاربرد و یا استفاده از تروریزم دوگانه در سیاست خارجی آن کشور از عناصر محوری در اهداف راهبردیاش محسوب میگردد.
با امعان به مطالب فوق، صلح در افغانستان زمانی تحقق خواهد یافت که قدرتهای مؤثر، نهادهای مسؤول بینالمللی منجمله شورای امنیت ملل متحد، ایالات متحد و قدرتهای منطقوی با توجه به خطرات فوقالعاده جدی که از ناحیه نقش منفی پاکستان که تروریزم و بنیادگرائی برخاسته از آن کشور امنیت جهانی را به مخاطره روبرو ساخته است، در مواجهه با اداره اسلام آباد صادقانه و مصرانه از ابزارهای لازم حقوقی، دیپلماتیک و اقتصادی که بهکارگیری ازین ابزارها لازمه نظامها و دولتهای یاغی است استفاده نماید و آن کشور را به ایجاد تغییرات بنیادی در راهبرد آزمندانهٔ اش که مشمول برچیدن پایگاههای امن تروریستی مستقر در خاک پاکستان، تأسیسات آموزشی و همکاریهای اطلاعاتی به مزدوران چند ملیتی میگردد، مجبور سازند، لذا در صورت تداوم سیاست چشم پوشی در برابر حکومت پاکستان که با تألم به دلیل نوع تعامل و تضادهای منافع قدرتها از سالهاست ادامه دارد، کشانیدن این و یا هم فلان تشکیلات مسلح به روند مصالحه در افغانستان تأثیری چندانی بر کاهش بیثباتی درین کشور نخواهد داشت.