آقاي غني در صحبت خود كه از طریق بي بي سي به نشر رسيد، فرارش را كه باعث سقوط نظام سياسي، اقتصادي، فروپاشي ارتش و نيروهاي دفاعي افغانستان شد، تكذيب نمود و چنان وانمود ساخت كه وي به دلیل تهديد كابل توسط طالبان ناگزیر گرديد تا كابل را بهقصد خوست ترك نمايد، اما توسط مشاور امنيتي خود از سقوط خوست مطلع بعد به صوب نامعلوم از افغانستان بيرون شد، وي در گفتار ضدونقيض، خود را وطنپرست كم نظير معرفي و علل فروپاشي نظام و دولت را مداخلات متحدين بینالمللی در امور کاریاش معرفي و اذعان نموده است كه صلاحیتهای محدود در امورات مهم داشته است.
آقاي غني درين مصاحبه كه به نكات چندي تأمل نمودم، در جنب تلاش و خاک زدن به چشم مردم، واقعیتهای ناگفته را نیز بیان داشت، منجمله، دست نشاندگي و گوش بهفرمان بودن به متحدين خارجي، كه او با تيم سه نفري خود ناگزير بود تا از دساتير دولتهای اطلاعت نمايند كه دو بار وي را تحت پوشش يك انتخابات مضحك و تقلبی به كرسي قدرت ابقاء نموده است.
هكذا وي بهصراحت اذعان نموده است كه از اوضاع كشورش در چنين مقطع حساس كه خود را قوماندان اعلي عنوان میداشت، آگاهي نداشته، حتی از حضور لشكر طالبان در حومه كابل بیاطلاع بوده است.
آنچه كه مبرهن و غیرقابل انكاراست، اين موضوع خواهد بود كه بعد از سال (٢٠١٤) و ابقای دوباره آقاي غني به قدرت توسط امريكا، موصوف دكتاتوري خشن را درپيش گرفت وتفكرتوتاليريستي كه ناشي ازعطش وي درتك محوري بود فضاي سياسي چند بعدي افغانستان را متأثرساخت، اوبا اعمال رويكرد حذف، ساكنان وطن از اقوام گوناگون را در مقابل هم قرار داد، افراد غيرشايسته را در سطوح مختلف قدرت با بيش از (٦٩) مورد نقض صريح قانون اساسي منصوب، قواي مسلح را از وجود كدرهاي مجربووطنپرست تهي وتحت پوشش جوان سازي نيروهاي دفاعي، افراد مقرب بخود كه تعدادي كثيري آنها از تجارب درعرصه دفاعي بي بهره بود دررهبري امور، ازقومانداني ولسوالي تا قول اردوهاگماريد، فسادگسترده دربخشهاي مختلف قواي مسلح، وجود سربازان خيالي، غارت واختلاس تسليحات واعاشه رزمندگان توسط مسؤولين بيك فرهنگ مبدل شده بود، فلهذا اين همه اقدامات متناقض ارزشهاي جمعي مفهومي جزء ازين نخواهند داشت كه روند فروپاشي مدتها قبل درموجوديت يك اداره درحال انقراض شكل گرفته وباگذشت هرروز تكوين وقوام يافت.
بنايرين تسليمي پيهم قدرتهاي محلي وبيزهاي نظامي با هزاران سرباز وافسربدون هيچگونه مقاومت كه عقب نشيني تاكتيكي ناميده شد، دال برين است كه تمهيدات لازمي ازقبل درصورت بيرون شدن رزمندگان خارجي براي واگذاري قدرت وترك افغانستان توسط حكام مخلوع كاملن قابل پيش بيني بوده ووابستگي به قدرتهاي خارجي بحدي گستره وسيع دردولت كابل داشت كه حتی درموجوديت هزاران نظامي امريكاني، آقاي غني وتيم چند نفري وي دوام نياورد كه اين خودبيانگراين واقعيت است كه مشت ازشيفتگان قدرت وترسوازوقوع روزهاي سرنوشت ساز، دربيش ازهفت سال به سرنوشت مردماني حاكم گرديده بود كه تعهدي به آنها نداشته است.
بحران انساني كه دامنگير بيش از نيم ساكنان كشورگرديده است، ناشي از بيعدالتيهاي فجيع درنظام اقتصادي، سياستهاي ناكام رژيم دركاهش فقر، ايجاد فرصتهاي كاري واستخدام ونيزتفاوتهاي چشمگيري در زمينه پرداخت حقوق كاركنان خدمات عامه دردولت گذشته بود، بگونه مثال تعدادي ازافراد نرديك به دائره قدرت، ماهيانه ده ها هزار دالرحقوق دريافت ميكردند، درحاليكه اكثريت كارمندان دولت ونيزسربازان كه درخط مقدم دفاع قرارداشتند، ماهانه از پنج تا ده هزار افغاني حقوق دريافت مينمودند، لايه هاي اجتماعي كم درآمد واكثريت فقراي وطن بمثابه شهروندان درجه دوم درميان طوفان غارت وچپاول رايج ناپديد گرديده بودند، به گزارش اماج نيوز چون مشت نمونه خروار، آقاي رئيس جمهوردريك سفرخارجي مبلغ (٣٥٠) هزاردالرمعادل سي ميليون افغاني را در جريان چند روز از بودجه يك كشور فقيرودست نگر، با ميليونها آواره، بيوه، وارثين شهدا وبي سرپرست، به مصرف رسانيده بود، درتصويرزيرين خانم آواره افغان كه در مرزميان ايران وتركيه به دلیل فقرومجبوريت ازشدت برودت وسرما جان خود را ازدست داده واطفال وي كه سرماي شديد دستان شانرا فلج ساخته است، ديده ميشود، اين شمه از مصايب وسياه روزي هاي است كه بافرارآقاي غني كه ناخواسته عنوان شده است ونير ناشي ازسؤمديريت يكدستگاه قدرتي است كه چندعنصرفساد پيشه ازنام مردم نگون بخت مان دراختيارداشت، حادث شده است.
آنها فراركردند اما بايد بخوبي دانسته باشند كه مسووليت كليه بدبختيهاي كه همين اكنون دامنگير لشكرآواره گان، تهي دستان وميليونها انسان كه شب گرسنه ميخوابند وفرزندان شانرا ازفرط گرسنگي چون امتعه بفروش ميرسانند، بدوش ميكشند وهكذا مجموع كانونهاي غارت كه در دودهه گذشته به ثروتهاي نجومي دست يافتند، بايد بدانند اگرمردم افغانستان امروزه بيدفاع ومظلوم قرارگرفته اند، فرار ازدادگاه تاریخ ممکن نخواهند بود.