واکاوی گفتمان ملی

 

واژه گفتمان ملی «national dialogue» طی سال‌های اخیر از وجاهت بزرگی در راستای حل منازعات، و تحولات اجتماعی و بحرانات سیاسی در جهان مبدل شده و به‌طور فزاینده به حیث ابزار مردمی برای تعین مسیر جوامع و کشورها بکار می‌رود.

 این تعریف مختصر شامل اصول برای تقویت فرآیندهای گفتمان ملی و ملاحظات برای بازیگران بین‌المللی برای حمایت از این فرآیندها است.

 طور خلاصه گفتمان ملی در حال تبدیل شدن به یک ابزاری به‌طور فزاینده محبوب برای حل منازعات و تحولات سیاسی است.

 در چند سال گذشته، گفتمان ملی در میان گروه‌های متنوعی از کشورها و شرایط معین انجام شده است. برای گسترش مباحثات در مورد تعین مسیر یک کشور، فراتر از گروه‌های متداول تصمیم گیران نخبگان، گفتمان ملی فرصتی است برای گفتگوهای معنی دار در مورد ریشه یابی درونی تضادها و راه‌های حل جامع در مورد این مسائل.

 

مؤلفه‌های گفتمان ملی

 برای پیشبرد موفقانه گفتمان ملی و جلوگیری از لغزش‌ها و سؤاستفاده جویی‌ها، کاربرد مؤلفه‌های آتی چون انعطاف پذیری، شفافیت و مشارکت عمومی، اجندای وسیع، برگزارکنندگان معتبر، پروسیجر مناسب و روشن از پروسه و یک برنامه اجرایی مهم است.

 این فرایندها که از طریق پیمان‌های سیاسی، فعالیت‌های جامعه مدنی، توافقنامه‌های صلح بین‌المللی و یا سایر سازوکارها آغاز می‌گردد، برای رسیدگی به انواع مختلف مسائل، مورد استفاده قرارگرفته و از اعتبار لازم برخوردار گردیده است

 گفتمان ملی در سال‌های اخیر به‌عنوان یکی از وسایل قدرتمند برای ایجاد صلح در سراسر آسیا، افریقا، خاور میانه و آمریکای لاتین مبدل شده است. امروز تلاش‌های گستره برای راه اندازی گفتمان ملی در لیبی، سودان، سومالی، مالی، میانمار و لبنان وجود دارد.

 از گفتمان ملی در زمانی که مشروعیت دولت‌ها و نهادهای سیاسی متلاشی می‌گردد، به‌عنوان مکانیسم مؤثری برای گردآوری بازیگران امور سیاست و قدرت استفاده صورت می‌گیرد. از گفتمان‌ها همچنان به‌طور فزاینده در جوامع انتقالی به‌عنوان وسیله‌ای برای اجماع ملی در مورد مسائل کلیدی برای پیشرفت بهره باید جست.

 تأمین صلح با استفاده از گفتمان ملی یک فرآیند دشوار است که با امکانات فراوان انجام می‌شود.

 

فاکتورهای مهم گفتمان ملی

 برای موفقیت گفتمان ملی باید فاکتورهای عمده و اساسی را مورد بررسی قرار داد:

 گفتمان ملی ابزاری برای حل و فصل اختلافات قابل حل است.

 سازمان‌های مدیریت تعارض و نزاع با درنظرداشت روش‌های جایگزین برای حل درگیری، ایجاد صلح و حل و فصل اختلافات عمیق در جوامع منقطب به گفتمان ملی تبدیل شده‌اند.

 با این حال، گفتمان ملی محدود به درگیری‌های جاری و باز نیست. گفتمان ملی به اشکال مختلفی از جمله کنفرانس‌های ملی (بن، کنگو، توگو، مالزی، نایجریا، زیر، چاد)، مذاکرات چند حزبی (کنوانسیون برای آفریقای جنوبی)، میزگردهای عمومی (لهستان، آلمان) و مجمع‌های تشکیل دهنده (بولیوی) متبارز بوده است. گفتمان ملی نیز می‌تواند در زمینه‌هایی مانند بن بست های سیاسی یا جایی که نهادهای سیاسی غیرقانونی است، مانند بحرین، عمل نماید.

 مسائلی که باید حل شوند، باید واقع‌بینانه باشند و اجندای آن در یک انجمن مشورتی مشارکتی جامع تعیین شوند.

 گفتمان ملی می‌تواند از طریق نشست‌های مشورتی ایجاد شود که منجر به اجماع در مورد مسائل کلیدی که در آن گفتگوها سازمان‌دهی می‌شوند، انجام شود. اغلب مهم است که در گفتمان ملی مسائل بااهمیت تعیین گردد.

 محدوده گفتمان باید به‌وضوح تعریف شود تا آن را واقعی جلوه داده و برای افراد مسئول در زمان معین قابل دستیابی و قابل کنترل باشد.

 در حالی که محرومیت اعضای کلیدی در گفتمان غیرعادلانه است، شمول موضوعات متعدد نیز می‌تواند گفتمان را خنثی کند، سدهای فراوان را برای حل و فصل پرابلم ها افزایش دهد ‌‌‌که از چنین روش پیشرفت‌های کمی در طول دوره‌های گفتمان به وجود می‌آید.

 کشورهایی که گفتمان ملی را مورد توجه قرار می‌دهند باید اجندای مربوط را به حداکثر ساده ساخته و آن را گسترش دهند.

 گفتمان ملی بهترین جاده برای مشارکت بازیگران برای حل و فصل اختلافات سیاسی است.

 گزارشات موسسه صلح ایالات متحده نشان می‌دهد، باوجود این که دیالوگ‌های ملی منابع زیادی را شامل می‌شود، از جمله مقدار زیادی از زمان، انرژی و همآهنگی، کشورهای در حال گذار اغلب این مکانیسم‌ها را ارزش می‌بخشند، زیرا می‌توانند به تمام احزاب و عموم مردم انگیزه بخشند

 هر گفتمان ملی دارایی ویژگی‌ها، فازهای معین و زمان معین می‌باشد.

 در حالی که هر گفتمان ملی منحصر به یک زمینه خاص است، باید برخی از مراحل گسترده را به دقت مورد توجه قرار داد، از جمله: آماده سازی، ایجاد میکانیسم، ایجاد کمیته برای نظارت، مدیریت و رهبری فرایند، کنفرانس، مشاوره، اجماع، وفاق، پیاده سازی و توسعه استراتیژی برای زمان پس از گفتمان ملی.

 امروزه بسیاری از کارشناسان معتقدند که برای گفتمان مؤثر، باید زمان‌بندی مناسب در نظر گرفته شود، هر چند بین چند ماه تا چند سال.

 یک رویکرد دموکراتیک کلید شروع گفتمان ملی است، اما نه لزوماً نتیجه، یک گفتمان مؤثر ملی ‌‌.

 فرایند سازمان‌دهی یک گفتمان ملی باید دموکراتیک باشد - یعنی چنان گسترده باشد تا همه بازیگران کلیدی در جامعه مانند سازمان‌های جامعه مدنی، انجمن‌های حرفه‌ای، رهبران مذهبی، احزاب سیاسی و جنبش‌های مخالف مسلح یا غیرمسلح را شامل شوند.

 گفتمان ملی پیچیده است، اما احتمال حصول نتایج مثبت در شرایط معین را دارا می‌باشد.

 سرانجام، برای میزبانی یک گفتمان ملی، حداقل الزامات معین وجود دارد. در حالی که جامع نیست‌. هنگام طراحی یک گفتمان ملی باید این مسایل را در نظر گرفت: اعتبار برگزارکنندگان، اقدامات اعتماد سازی در مورد خصومت‌های مداوم، توافق در مورد پایان دادن به خصومت‌ها در طول گفتگو، شامل ساختن وسیع همه بازیگران، و یک مرحله قبل از مشاوره به‌وضوح مشخص شده است، و پس از آن گفتگوهای واقعی، پیاده سازی و برنامه‌های پس از گفتگو.

 در مرحله آماده سازی مهم است که کمیته‌های جامع تشکیل شود که اتفاق نظر در مورد مسائل اصلی را تشکیل دهند. یک کمیته مشورتی اغلب برای مشورت با افراد یا سازمان‌های کلیدی مورد استفاده قرار می‌گیرد، در حالی که یک دبیرخانه می‌تواند پشتیبانی لجستیکی و عملیاتی را ارائه دهد. در صورت لزوم، یک کمیته هماهنگ سازی نیز ممکن است در اجندای مربوط شامل شود.

 در وضع کنونی که افغانستان در اعماق بحرانات فزاینده دست و پنجه نرم می‌نماید، ضرورت راه اندازی گفتمان ملی به‌مثابه یک راهکار طبیعی و منطقی برای حل این بحرانات چند لایه، جدی و اجتناب ناپذیر است.

 گفتمان ملی باید حول تمامیت ارضی کشور، حاکمیت، استقلال ملی، صلح، دموکراسی، چگونگی ساختار قدرت دولتی، مشروعیت اقتدار سیاسی، ویرایش قانون اساسی، مشارکت ملی در دایره قدرت راه اندازی گردیده، نکات مورد منازعه باید ریشه یابی شده و راه‌های حل منطقی آن هموار گردد. به‌ویژه در لحظات که پروسه مذاکرات سیاسی میان طالبان و بازیگران سیاسی جهان در غیاب مردم افغانستان در چرخش است، بیش از پیش ضرورت برپایی گفتمان ملی در افغانستان محسوس بوده و ازین طریق است که نقش اقتدار ملی و اراده مردم افغانستان در جریان این گفتمان برجسته شده و زمینه‌های برپایی صلح عادلانه و پایدار را مطرح می‌سازد

 هرگاه به طرز ریالستیک فاز تکاملی جامعه افغانستان را به‌طور ژرف مورد بازنگری قرار دهیم، در بسا موارد ورشکستگی‌های بزرگ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را می‌توان به وضاحت در جامعه افغانستان مشاهده نمود.

 قدرت بی‌همتای جهل، اسیر بودن جامعه به دستان سازمان‌ها و تنظیم‌ها و ضعف احزاب دموکرات، ترقی‌خواه و عدالت‌خواه وعدم اتحاد و تشکلات واحد، حضور کشورهای اشغالگر و استقرار فرهنگ استعمارگری، تأثیرات استخباراتی سازمان‌های اطلاعاتی جهانی در افغانستان، انقطاب سیاسی و اجتماعی، وجود دولت ناتوان، منزوی و غیر مشروع، حضور تروریسم و بنیاد گرایی و سطح تشتت و پراگنده‌گی جامعه، ابعاد فقر، بیچارگی و سطح بیکاری جامعه، تداوم چهار دهه در کشور و حضور مستقیم و نیابتی کشورهای خارجی در کشور با منافع مختلف از مهم‌ترین مؤلفه‌هایست که پروسه گفتمان ملی را در افغانستان به چالش کشیده و جامعه را به سکوت واداشته است.

 طبق برآوردها، در حال حاضر بیش از هفتاد حزب سیاسی در افغانستان حضور فعال داشته و تعدد کاندیداتوری روسایی جمهور کشور و کاندیدای پارلمان، از عمق انقطاب سیاسی و اجتماعی افغانستان سخن می‌گوید. جامعه از لحاظ فرهنگی کاملاً ورشکسته شده و انقطاب شدید سیاسی و سازمانی، انارشیسم و یأس در تاروپود احزاب و سازمان‌های سیاسی به‌ویژه احزاب ملی و ترقی‌خواه تنیده است، که این خود پروسه گفتمان ملی را در افغانستان خدشه دار می‌سازد.

 اما هنوز ظرفیت‌های بزرگ برای راه اندازی گفتمان ملی در جامعه وجود دارد، دردمندانه سطح پراگنده‌گی و افتراق سیاسی و ملی، توان همه نیروها را به چالش کشیده است، که راه حل آن در اتحاد و همبستگی سیاسی و ملی ممکن است.

 سوگوارانه اکثر سازمان‌ها و قدرت‌های مطرح در افغانستان، خطوط منافع بیگانه را در افغانستان دنبال نموده و خواستار تأمین منافع ملی نمی‌باشند.

 سطح مداخلات خارجی، شیرازه‌های سیاسی و اجتماعی افغانستان را به‌کلی متلاشی نموده و اکثر این سازمان‌ها و گروه‌ها تمثیل کننده منافع ملی در کشور نبوده و ازین رو به‌طور پیهم مصائب ملی را در کشور سبب می‌گردند. این‌ها درس‌های تلخی است برای نسل‌های نوین تا با ترک طریقت سیاسی پیشین، و با قطع روابط سیاسی با این‌گونه سازمان‌ها و رهبران، ساختارهای ملی و دموکراتیک را برای افغانستان آینده طراحی نمایند.

 موضوع مصالحه و صلح با طالبان در قاموس گفتمان ملی یک جریان نهایت پیچیده می‌باشد. به باور آگاهان سیاسی، طالبان «نیروی استراتیژیک» پاکستان‌اند که به خاطر تأمین سیطره بیگانه علیه مردم افغانستان سنگر گفته‌اند. درواقع جنگ کنونی از لحاظ محتوا یک جنگ میهنی بوده و عملاً جنگ میان دو کشور پاکستان و افغانستان در جریان می‌باشد.

 اصولاً این منازعه باید در گفتمان بین‌المللی حل و فصل شود، اما سوگوارانه بازیگران جهانی در تبانی با پاکستان، طالبان را آرایش میهنی بخشیده و به خاطر تحقق منافع آزمندانه شان، افغانستان را به قربانی گرفته‌اند. هنوز نخبگان سیاسی افغانستان و دولتمردان کشور به دلایل روشن، تعریف مشخصی از طالبان و ماهیت سیاسی آن‌ها برای جامعه ارایه نداشته و وجود همین ابهام نقش بازدارنده را برای سرکوب طالبان پدید آورده و به گسترش و تقویت روز افزون نیروی طالبان منجر گردیده است.

 به باور من به خاطر گفتمان صلحی را که آمریکا با طالبان در غیاب مردم افغانستان دنبال می‌نماید، راه اندازی گفتمان ملی برای پیدایش راهکارهای واحد ملی در برابر پاکستان و حامیان طالبان و برای دفاع از ارزش‌ها و تمامیت ارضی افغانستان ضروریست.

 به پندار من راه اندازی گفتمان ملی در افغانستان یکی از نیازهای مبرم جامعه و تاریخ است، یکی از چالش‌های بزرگی که گفتمان ملی را در افغانستان تهدید می‌دارد حضور قدرت‌های بزرگ در افغانستان است. هر گفتمان ملی قبل از همه باید موضوع استقلال و آزادی افغانستان را در دستور کار خود قرار دهد؛

 با احترامات بیکران

 لندن

 فبروری ۲۰۱۹