در افغانستان به طرز زود هنگام عقربهٔ تاریخ در مدار رخدادهای گذشته در چرخش میگراید. اکنون این عقربه در یک عقبگرد دراماتیک دور مکمل خود را در مدار سالهای دهه هشتاد با بازیگران پیشین و خطوط متفاوت میپیماید.
بازیگران اصلی: اردوگاه غرب به رهبری آمریکا، عربستان سعودی، امارات و قطر به حیث حامی و اسپانسر کنندگان تروریسم در یک رُخ جبهه و فدراسیون روسیه، چین، پاکستان، ترکیه، ایران و کشورهای آسیای میانه در سمت مقابل آن.
میدان بازی افغانستان ودر نقشها کماکان اسلامگرایان (طالب و داعش) تعین شدهاند. اهداف عبارت است از جنگ رقابتی و کشور گشایانه. تازهترین اجندای که درین سناریو جاه افتاده است در یک سمت استقرار و لشکر کشی گروههای تروریستی به سمت مرزهای روسیه، چین ایران، پاکستان و در خط مقابل نبرد با تروریسم وداعش، پایان اقتدار غرب در افغانستان و برچیدن پایگاههای آمریکا از کشور.
فتوحات چشمگیر روسیه در ماورای اوکراین و سوریه، شکست مفتضحانه غرب و تروریسم در نقشهٔ مطروحهٔ «خاور میانه بزرگ»، شکل گیری اتحاد جدید سیاسی به محوریت روسیه در مبارزه با تروریسم، پایان جهان تک قطبی و زایش جهان نوین نمایشگر تغییرات بزرگ ژئوپولتیک در منطقهٔ آسیا بهویژه افغانستان میباشد.
موجودیت تروریسم، طالب و داعش و صدور آن به کشورهای همسایه، همچنان حضور پایگاههای آمریکا در افغانستان حامل پیام دگرگون ساز و سرآغاز طغیان نبرد رقابتی سرنوشت ساز در افغانستان خواهد بود.
در یک آرایش کلی و ترکیب اضلاع اصلی بازیگران جهانی و منطقوی و اقلیم جدید سیاسی در قلمرو جهان و منطقه و سطح انباشتها و ریز رفهای سیاسی گردانندگان نبرد در کشور، میتوان داوری کرد که غرب ودر رأس آن آمریکا در افغانستان، در تله افتیده و با نشست اخیر سران چین، روسیه و پاکستان، حلقات محاصره بر آن تکمیل گردیده است.
درگذشته اتحاد شوروی سابق و یک رژیم قدرتمند نظامی مانند جمهوری دموکراتیک افغانستان در برابر هفتاد و پنج کشور جهان و حواریون شان در برابر اسلامگرایان داخلی و تروریستهای عربی می رزمید. اکنون ایالات متحده آمریکا در پی شکستهای بیسابقه سیاسی و نظامیاش پس از جنگ ویتنام، با اقتصاد ورشکسته و ابهت بربادرفته که چهرهٔ نفرت انگیز را بهمثابه حامی تروریسم در اذهان عامه تداعی نموده است باید با کشورهای پیروزمند و قدرتمند جهان چون روسیه و چین و مشارکت ایران، پاکستان، کشورهای آسیای میانه و سهم ترکیه درین تنگنا با قامت خمیده درین حصار برزمد تا باشد در درازنای شکستهای پیهم، لاجرم در سومین جبهه بخت سیاسی خویش را به حیث ابرقدرت پیشین جهان بیازموده و با جبهه نوین در جوار مرزهای شان دست و پنجه نرم نماید.
نبرد افغانستان بنا بر اهمیت ژئوپولتیک آن در آسیا به حیث داغترین نقطهٔ جهان کپ قهرمانی جهانی را بهجانب برنده اهدا خواهد کرد.
جبهه سیاسی به محوریت روسیه در حال حاضر دو گزینه در نبردشان علیه غرب و آمریکا در افغانستان در اختیار دارد. جنگ فرسایشی و طولانی مدت برای زمینگیر ساختن حریف و جنگ فیصله کن و شکست آنی غرب و شرکا در افغانستان. بر قول افسر بازنشستهٔ پنتاگون، آمریکاییها این جنگ را برای پنجاه سال در افغانستان برنامه ریزی نمودهاند، اما تغییرات جدید از ختم زود هنگام نبرد آمریکا در افغانستان سخن خواهد گفت.
نشست اخیر سران روسیه، چین و پاکستان و مشارکت فعال ایران در حوادث افغانستان که بیشترینه نقش سیاسی را در نبردهای نیابتی در افغانستان دارند، نوازشگر آلارم خطر برای غرب و دولت کابل پنداشته میشود.
در فقدان نمایندگان آمریکا و دولت افغانستان این نشست تاباننده سیگنالیست که آمریکا در راستای تعین مقدرات سیاسی افغانستان مثل سوریه در حاشیه کشانیده شده است.
اعلام اخیر کشورهای روسیه و ایران در راستایی روابط شان با گروه طالبان و حضور پاکستان در نشست اخیر ماسکو با توجه به سطح بالای ارتباطات با طالبان بازتاب دهنده شکل گیری چرخش جدید در افغانستان میباشد.
به نظر میرسد که برداشتهای سیاسی کرملین و شرکاء از برنامههای استراتیژیک آمریکا و گزینش غرب از تروریسم وداعش بهمثابه افزارهای نظامی و سیاسی در میدان نبرد، روسیه، چین ایران و پاکستان را ملزم ساخته است، تابه تسلط غرب و آمریکا در افغانستان پایان بخشیده و با زدایش خطرات بالقوه در مرزهای خویش احساس آرامش نمایند.
در چرخش گاه تاریخ، همسانی منافع مشترک کشورهای ضد غربی و تعریف یکسان از حضور، انتقال و مأموریت داعش در افغانستان این کشورها را متحد ساخته و وادار نموده است تا به اقدامات تعرضی توسل جسته و با گستره جنگهای نیابتی و استفاده از ریزرفهای دست ناخورده نبرد فیصله کن را در افغانستان آغاز نمایند.
تداوم کاربرد سیاستهای هژمونی و اشغالگرانه غرب در افغانستان و تحمیل پلتفورم ناکام برای تأسیس دولت فاسد ضد ملی، ضعیف، منزوی، منفور و تروریست پرور و تشکیل قوای مسلح ناتوان از یک سو و رویکرد عدم حمایت ملی ازین نظام با مظاهر روشن وابستگی آن با گروههای تروریستی و حمایت از آن، بیش از پیش بنیاد این دولت را آسیب پذیر ساخته است.
علاوه برشمار شواهد محکم در قبال وابستگی و حمایت غرب و دولت کابل از تروریسم و داعش، اظهارات اخیر ویتالی چورکین نماینده روسیه در شورای امنیت ملل متحد مبنی بر مأموریت چرخبالهای ناشناس برای انتقال داعش، گروهای تروریستی قفقاز و آسیای میانه و جابجای هفتصد خانوار مربوط به اردوگاه تروریسم در شمال افغانستان تاباننده تصاویر وحشت انگیز تروریستی در افغانستان بوده و بر سرعت اقدامات واکنشی روسیه و متحدین صحه میگذارد.
اظهارات اخیر ضمیر کابلوف نماینده ولادیمیر پوتین در خبرگزاری «اناتولی» ترکیه و نگرانی ماسکو از موجودیت (نه) پایگاه نظامی آمریکا در همسایگی روسیه در افغانستان آن کشور را مصمم ساخته است تا براین نگرانی نقطهٔ پایانی بگذارد.
استقرار تجهیزات جدید نیروهای نظامی فدراسیون روسیه در نزدیک مرزهای افغانستان در «کورگان تپه» تاجکستان بهمثابه نیرومندترین لشکر در آسیای مرکزی سطح آمادگی و نگرانی روسیه را واضحاً به نمایش میگذارد.
آگاهان سیاسی معتقد هستند که تقابل غرب و جبهه مقابل آن در افغانستان روسیه را به واکنشهای پیشگیرنده و غیرقابل پیشبینی وادار خواهد ساخت.
بیگمان چنین رویکردی افغانستان را به میدان بزکشی مبدل نموده و احتمالاً این کشور حتی سوگوارانه خطر تجزیه را برای تثبیت حوزهٔ نفوذ کشور گشایان تجربه خواهد کرد.
گمان میرود که رهبری روسیه و متحدین سیاسیاش منتظر بازنگری استراتیژیک از سوی دونالد ترامپ رییس جمهور منتخب آمریکا در قبال افغانستان بوده و تا آنگاه به طرز احتیاط آمیز مقدمات سیاست گزینی های راهبردی والترناتیف را درین خصوص پیریزی خواهند کرد.
اما احتمال همسوی روسیه با آمریکا تحت رهبری دونالد ترامپ گزینههای تقسیم «حوزه نفوذ» را میان قدرتگشایان ارتقا بخشیده و این خطر افغانستان را نیز تحت سایهٔ خود قرار خواهد داد.
بازیهای تروریستی و پروژه انتقال داعش به سمت مرزهای شمال، وجود پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان، برای همسایگان آلارم خطر را به صدا در آورده و باعث گردیده است که افغانستان بیش از پیش در بستر جدید بحرانها غوطه خورده ودر فقدان همبستگی ملی و زعامت شایسته، لاجرم در یک سیاهچاله تاریک و خموش پرتاب گردد.
به اعتقادم مظاهر چنین تعاملات و رخدادها حول کشور عزیزمان افغانستان ضرورت بازنگری سیاسی و استراتیژیکی و اتخاذ مواضع جدید را برای فرونشاندن این آتش فشان از سوی کاخنشینان و حامیان بینالمللیشان باید در پی داشته باشد. سران کاخ باید درک نمایند تا چرخش آسیاب خون را برای تحقق اهداف بیگانه در افغانستان متوقف سازند.
یکی از بازیهای نابکار غرب و رژیم هوادار آن، برانگیختن جرقههای شمال است. جای که جنبش ملی جنرال دوستم نقش شاهین ترازو را در تعین و شکلدهی اقتدار سیاسی امروز و آینده وحفظ ثبات افغانستان ایفا خواهد کرد. بینیاز از گفتار است که رخدادهای نوین حول تعین مقدرات سیاسی جامعهٔ افغانستان بر تعین جایگاه جنبش ملی اثرات شگرفی بجا خواهد گذاشت.
در صورت موجودیت دیدگاه هوشمندانه در ارگ و حامیان غربی آن، روزهای آینده شاهد آبستن تاکتیکهای جدید و رویکردهای نوین سیاسی خواهد بود.
رخدادهای اخیر و انکشافات بیرون مرزی افغانستان در ماورای خلیج، نشست ماسکو و روابط طالبان با ماسکو و تهران پیامهای تلخیست که غرب و دولت دکتر غنی را از فراز تکبر و یکه تازی تا فرود شکیبای عاجزانه و بازنگری سیاسی و شگردهای اپورچونیستی ملزم خواهد ساخت.
حرف نهایی را در قبال این سناریو تاریخ خواهد گفت اما آنچه مایه نگرانی و دلهرگی را بهصورت آنی پدید آورده است کماکان حضور و نقش شیطنت آمیز و بلند بالای پاکستان درین پروژه و مهندسی سرنوشت جامعهٔ افغانستان میباشد.
در طغیان چنین امواج طوفانی در کشور که بهسرعت در گسترهٔ میهن پهن خواهد گردید، ندای تاریخ برای نجات افغانستان عمدتاً بر نیروی «سوم» تمرکز دارد، نیروی خموش. اینجاست که ظهور شخصیتها، گروهها، احزاب ملی و وطندوست، کاررایی و بیداری احزاب یخزده با مارکهای دموکراتیک و ترقیخواه، اتحاد و همبستگی ملی، در گستره جبهه ملی میتواند بهترین نسخهٔ الترناتیف و جاگزین را برای بیرون شدن ازین ورطهٔ هلاکت در افغانستان مطرح نماید.
هرگونه تعلل جفای بزرگ و جبران ناپذیر بر سرنوشت میهن پنداشته شده و عذاب و شکنجهٔ تاریخی را در پی خواهد داشت.
زنده باد اتحاد و همبستگی ملی؛
لندن، جنوری ۲۰۱۷