به سلسلهٔ بارانهای متداوم خون درین بلاد فلکزده و در پی یک تهاجم تروریستی، این بار مزار شریف، امنترین و بزرگترین دژ تاریخی و مهمترین پایگاه نظامی دولت افغانستان " قول اردوی ۲۰۹ شاهین" را بارش خون درهم پیچاند و جان بیش از یک صد و پنجاه سپاهی سرافراز وطن را گرفت.
صدهای دیگر را زخم آلود و خونبار نموده و هزاران انسان را در غم و ماتم همیشگی فرو نشاند.
فاجعهٔ بزرگ و جنایت کمنظیر مزار شریف بزرگترین آزمون و خطرناکترین تکانهٔ ایست برای بازشناسی و بازنگری ماهیت" نظام "تروریست پرور غنی- عبدالله، برای وابستگی این رژیم خونتا به اردوگاه تروریسم، برای مأموریت بلامنازع این نظام به خاطر تحقق اهداف ژئوپولتیک بیگانه و برای استراتیژی" انتقال جنگ در شمال" که اساسات آن در زمان رژیم حامد کرزی گذاشته شد و تا امروز با شتاب ادامه دارد.
در جو احساسات و نگرشهای عاطفی، اکثر قلمزنهای وطندوست مان در وسایل اطلاعات جمعی، حضور چند مهرهٔ ناکارا و بیکفایت را درین جنایات هولناک گنهکار پنداشتهاند، اما در یک دید استراتیژیک با یک ارزیابی بایسته میتوان چنین برداشت نمود که سراپای این نظام آلوده به" سرطان خبیثه" است و این رشتهها بخش اعظم از پیکر امنیتی و دفاعی نظام و شاهرگهای رهبری "کاخنشینان بیرحم" را فراگرفته ودر امتداد آن، این ملت، این ارتش و سرباز وطنمان همه و همه با چشمان سرمه دار منتظر تیغ قربانیاند.
جمع کثیری از مهرههای ارشد سکان اقتدار سیاسی، از فراز کاخ تا وزارتهای امنیتی، قطعات ارتش، پولیس ملی، و ریاست امنیت و شبکههای مربوط به وظایف خاص، چون دانههای بازی در بساط شطرنج افغانستان ماهرانه چیده شدهاند.
حادثه خونین مزار شریف ماسکهای بیشماری را دریده است و قداندام نظام بیکفایت و تاراجگر را بهدرستی تصویر بخشیده و از رخسار این اختاپوت آدمخوار پرده بر میدارد.
کارگزاران و کارشناسان حوزه استخبارات بهدرستی میدانند که انجام این عملیات پیچیده در قلب یک پایگاه بزرگ نظامی، به سازوبرگهای گسترده، جو سازی، جابجای مهرهها و زمینه سازی بزرگ برای انجام عملیات وسیع اوپراتیفی برای انجام یک قتل عام نیاز دارد.
گمارش افراد معین و متقاعد و چهرههای شناخته شده و وابسته به آی اس آی پاکستان مثل" جنرال مهمند کتوازی" قوماندان قول اردوی ۲۰۹ شاهین با تاریخ کودتا گرانه و جنایتبار و جابجای افراد مشخص در ردههای بالا و متوسط این قول اردو برای انجام این فاجعهٔ بزرگ صاعقه ایست که لاجرم سر کلاوه را بازگشایی نموده و اینجاست که پافشاری رییس جمهور برای تهدید پارلمان به خاطر ابقای وزرایی سکتور امنیتی و دفاعی کشور معنی مییابد.
حادثه فاجعه بار مزار شریف که در پی آزمایش" مادر بمبها" در افغانستان اتفاق افتید، آهنگ مرگ را به صدا درآورده و از آغاز یک نبرد نوین و"جنگ اصلی" و هیبتناک در کشور سخن میگوید.
مردم باید برای روزهای دشوار و تحمل قربانیهای گسترده آماده باشند. افغانستان به حیث مرکز زور آزمایی جهانی و منطقوی برگزیده شده است، جمع کثیری از پهلوانان جهان و دولت مردان آزمند کشورهای منطقه با همه سازوکارهای، مالی، نظامی و استخباراتی گرد آمدهاند تا برخی با افزار تروریستی داعش و طالب، شکست و ریختهای سالهای اخیر را در جبهات از دست رفته جهانی تلافی نموده و شمشیر انتقام را از نیام برکشیده و با راه اندازی نبردهای رقابتی، تاج پیروزی را به قیمت ریزش دریاهای خون این ملت زخم آلود و بیدفاع بر سر کشند و برخیها چون کرکسان و لاشخوران گرد هم آمدهاند تا افغانستان را به جولانگاه اهداف شریرانه خویش درآورده و بر این بلاد سیطره جویند. اینست سادهترین تعریف این بازی خون و آتش!
گزینههای نجات
حوادث زنجیرهیی، رخدادهای برنامه ریزی شده و شیوه مدیریت بحران در کشور در حضور یک نظام مظنون و سراپا آغشته در فساد، موجودیت اختاپوت و مافیای جهانی در بالاترین اهرم اقتدار سیاسی و موجودیت خط استراتیژیک بیگانه در سرلوح پالیسی نظام غنی -عبدالله هیچگونه امیدی برای تابش خورشید نجات و رهایی ملت ازین تالابهای خون باقی نمیگذارد.
شرایط موجود مستلزم تحلیل هوشمندانه و استخراج بایستهترین نسخه برای نجات این ملت دربند است. اینجا چالشهای بزرگی باهم گره یافته است:
افتراق عمدی و سازمان یافتهٔ ملی، موجودیت فقر جانکاه، اسارت ملت در چنگال مافیای قدرت، نبرد رقابتی کارتلهای مخدر، گرایش روز افزون دولت به سمت ارتجاع سیاه، حضور اقتدارگرانهٔ باندها و گروههای تروریستی و معافیت تروریستهای جانی از کیفر جنایتهای سازمانیافته، تسلیح و تجهیز تروریسم از سوی شبکههای دولتی، فقدان اپوزسیون نیرومند ملی برای نقش آفرینیهای بازدارنده و فقدان احزاب ملی و جبهات بزرگ برای سمتدهی مردم، از بزرگترین چالشهای ایست که دامنه اوضاع ناهنجار کنونی را وسعت میبخشد.
با توجه به ماهیت و درونمایهٔ سیاسی نظام موجود و اعماق نفوذ استعمار گرانه و چرخش اساسی نظام در راستای تحقق اهداف بیگانه، پایانی برای این مصیبت بزرگ به نظر نمیرسد و ناگزیر باید شالودهٔ تغییر" نظام سیاسی را در افغانستان مطالعه کرد":
ایجاد ایتلاف ها و تنظیم جبهات بزرگ وطنخواهان ترقیخواه ملی و تمرکز همه قوا برای الترنایف نظام موجود باید در دستور کار قرار گیرد.
باید سکوت سیاسی را درهم شکست، احزاب که درفش دادخواهی، ترقیخواهی، وطنخواهی، نشان ملی و شعار افغانستان واحد و تجزیه ناپذیر را در سرلوح مبارزات سیاسیشان قرار دادهاند باید از حالت یخزدگی، جمود فکری، بیتفاوتی، عزلت نشینی و خود خواهی بیرون شده ودر ین گردونه در کار زار بزرگ و بنای یک ساختار گسترده و جبهه نیرومند آزادیبخش ملی نقش پیشقراول را ایفا نموده و مردم را بهسوی رستاخیز ملی هدایت نمایند.
یکی از گزینههای دیگر عبارت از مبارزات مدنی، تظاهرات گسترده و متداوم در شهرها و ولایات و برانگیختن مبارزات خود جوش ملی برای یک جنبش بزرگ و سراسری و فشار متداوم و پیهم است تا سران نظام را به استعفا وادارد.
استیضاح رییس جمهور، ایجاد نظام موقت و راه اندازی انتخابات شفاف و منصفانه یکی از نسخه هایست که میتواند راه را برای ایجاد افغانستان مستقل و آزاد و دولت ملی بهمثابه پاسدار جان، شرف و ناموس ملی باز نموده و اینجاست که با گزینش دیپلماسی فعال و سیاست گزینی علمی، افغانستان را از دایره رقابتهای جهانی، و منطقوی بیرون کشیده و آهنگ صلح و همزیستی برادرانه را در کشور پدید آورد.
حوادث بهسرعت نور در کشور در چرخش است، کشتی سرنوشت مردم درین امواج طوفنده در حالت غرق شدن است، برخی را امواج طوفانی به موجها افگنده است، باید برای نجات کشتی و مابقی سرنشینان بیدفاع هرچه عاجل چاره اندیشید.
محاسبه و شکنجهٔ ابدی تاریخ با رهبران، شخصیتهای ملی، سران سازمانها و احزابی که این جویبار خون را از دور نظارت نموده و بر آن چاره نمیاندیشند بسیار سخت و دشوار خواهد بود، باید از همین روز دست بکار شد.
درود بیپایان به همه شهدا و جانباختگان عزیز فاجعهٔ خونین مزار شریف
تسلیت بیپایان برای فامیلها و وابستگان قربانیان
لندن، اپریل ۲۰۱۷