افغانستان بهمثابه پرنده طلایی در لحظات کنونی آماج تیر همه شکارچیان خود قرارگرفته است.
در میان همه جنگها و در آستانه خروج احتمالی ارتش آمریکا از افغانستان، جنگ نیابتی پاکستان علیه افغانستان وارد فاز نوینی خود میگردد.
از بخت بد ما، روسیه بهمثابه قهرمان معاصر شکست تروریسم در جهان که از جایگاه ویژه و پرافتخاری برخوردار بود، امروز به خاطر شکست آمریکا و تثبیت جایگاه ژئوپلیتیک خویش در افغانستان آینده، طالبان را افزار و وسیله بازیهای خود ساخته و با بزرگنمایی و شستشوی چکمههای خونین آنها، در نظر دارد تا این «پروژهٔ سهامی» را تحت ترفند برنامههای صلح بر مقدرات سیاسی افغانستان حاکم گرداند. راه جنایتکارانۀ را که تا کنون آمریکا در پایانیترین نفسهای سیاسیاش ریخته و توسط نماینده ویژه خود زلمی خلیل زاد طی نموده و میخواهد آن را به شکل فجیعانه تکمیل نماید.
از قضا، آب رود خانههای طالبانی مسکو و واشنگتن هر دو در یک آسیاب که پاکستان است جاری میگردد. تنها اختلاف و رقابت بر مقدار سهمیه مزد آسیاب باقیست.
نشست مسکو که در آن نیم رُخ صیقل شدهٔ طالبان به نمایش درآمد به طرز هوشمندانه توسط ساز و کارهای اطلاعاتی برنامه ریزی شده بود، نردبانی بود بهسوی اقتدار نظام امارتی طالبان در افغانستان و این گذرگاهی بود که با ویرایش برگههای خون آلود دفترچه طالبان، صفحات فریبنده جدید را در پهنه جهانی برای آنها گشایش بخشید.
فقید میر غلام محمد غبار در یکی از برگههای کتاب خود «افغانستان در مسیر تاریخ» مینویسد: «افغانستان هرگز در میدان جنگ شکست نخورده است، این سیاست مداراناند که افغانستان را در میدان صلح شکست دادهاند.»
نشست مسکو که مارک گفتمان بینالافغانی را بر پیشانی داشت بخشی از برنامههای جهانی و منطقوی و اوج بازی رقابتی بود. هم طالبان و هم اپوزسیون دولت هر دو از صلاحیت تصمیم گیری درین اجماع محروم بودند، این خود سازماندهی درامهٔ بود برای نمایش طالبان و بازنویسی تاریخ جدید برای این لشکر تاج شکن و تاجگذار.
کمترین نقص این نشست در واقع «غیر» بینالافغانی بودن آن بود. نخست این که طالبان بهمثابه لشکر نیابتی بیگانه و فقدان استقلالیت سیاسی، هرگز نمیتوانند صدای مردم افغانستان باشند و ثانیاً اشتراک کنندگان این نشست که اکثراً آگاهانه و غیرآگاهانه آب را بر آسیاب دشمنان مردم افغانستان به جریان انداختند، بیش از پیش بر مشروعیت، بزرگنمایی و وجاهت طالبان افزودند، و خود نقش سیاست مداران و سیاست گذاران درجه دو را در آنجا برتافتند نمیتوانند از وجهه نمایندگی مردم افغانستان برخوردار باشند. آنها از هیچ مرجعی حق مشروعیت نمایندگی مردم افغانستان را با خود نداشتند.
درین نشست و در اوج جنگ نیابتی پاکستان علیه افغانستان و حضور نیابتی طالبان، به گونه مستقیم و غیرمستقیم کشوری بنام افغانستان و دولت مربوط در تیررس برنامه ریزان اصلی قرار داده شد و سعی به عمل آمد تا حلقه انزوای سیاسی دولت افغانستان تکمیل گردیده تا روند تسلیم پذیری افغانستان برای پاکستان به طرز فزونبخشی تسهیل گردد.
سران ویژۀ مجاهدین و تکنوکرات های غربی درین نشست یکبار دیگر حق نمک شناسیشان را برای پاکستان به اثبات رسانیده و نشان دادند که در مراحل خطیر و سرنوشت ساز کشور، چگونه تبر پاکستان را دسته نموده و برای قطع سرزمین و نونهالان افغانستان آن را آماده میسازند. بیخبر از آنکه بدون دور اندیشی، آنها داوطلبانه بهپای خود به سمت پایهٔ دار در حرکتاند.
آنها با سنگرداران ضد افغانستان و لشکر نیابتی پاکستان عهد و پیمان بستند.
وقتا که یک لشکر نیابتی به طرز آگاهانه و حساب شده و به خاطر ایجاد نفاق ملی، تضعیف پایگاه دولت، و برداشتن موانع عمده از سر اهداف سلطهجویانهشان عدم مشروعیت دولت را مورد پرسش قرار داده، از گفتگو با دولت اجتناب میورزند، پس چرا این نخبگان (!) سیاسیمان مشروعیت طالبان و حق نمایندگی آنها بنام شهروند افغانستان را مورد پرسش قرار نداده و بدون توجه به بلانس سیاسی موجود، با آنها بهطور یکسان دور یک میز نشسته و حول سرنوشت یک کشور بزرگ مثل افغانستان بحث نمودند؟ آیا آنها نمیدانند که طالبان از حق تصمیم گیری محروماند؟
پرواضح است که به روایت طالبان بحث مشروعیت رژیم، بحث کرسی دکتر غنی نیست. این بحث شامل انهدام و فروپاشی همه سیستم، نهادها، سازمانها، و دستآوردهای مادی، معنوی، فرهنگی و تاریخی منجمله حقوق و آزادیهای زنان میگردد. بحثی که حتی برخی از نخبه نمایان افغانستان از عینک طالبان به این موضوع نگاه نموده و ساده اندیشانه بدون هیچ پیش شرطی خواهان برپایی زمین لرزه شدید سیاسی بر پیکر دولت و فروپاشی یک تمدن در افغانستاناند.
بینیاز از گفتار است که ما این حق را برای خود محفوظ میداریم تا کماکان سیاستها و کارکردهای دولت را به طرز نقاد مورد برسی قرار داده و اتخاذ موضع اصولی نماییم، اما در بحث سرنوشت مردم افغانستان، حاکمیت و تمامیت ارضی کشور نباید تا همسفر باد شده و با دشمنان مردم افغانستان همصدا گردیم.
از دید این قلم در ساختار یک نظام نیابتی و در بازیهای پیچیده استخباراتی موجود، هنوز جایگاه رییس جمهور و موقف سیاسی آن در محوریت برنامه صلح میان آمریکا و طالبان به طرز قابل اعتمادی تضمین کننده نیست، و هر لحظه در خط اهداف برناموی طراحان این برنامه قابل تغییر است. لذا جایگاه شخص نباید ملاک قضاوت و موضع گیری سیاسیاش در خط منافع ملی افغانستان گردد.
ما نباید بهسان زنبورهای عسل عقب امیران و شاهان حرکت نماییم.
نشست ماسکو بار دیگر برخط سیاسی امارتی و تمدن ستیزانه طالبان سخن گفت و معلوم شد که طالبان بهجز از استقرار رژیم استبدادی بنیادگرایی مذهبی چیزی دیگری در افغانستان نمیخواهند. نخستین نشانگاه آنها قانون اساسی، ارتش و انهدام کامل نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان است. پیام بهتر ازین برای عزم و ارادهٔ طالبان برای انهدام شالوده دفاعی کشور نمیتوان سراغ داشت. آرمانهای را که سالها قبل نواز شریف به خاطر تحقق اش جایزه گرفت.
لحن بلندپروازانه نمایندگان طالبان نشان داد که آنها خود را مأمور استقرار نظام آینده افغانستان میدانند و دولت موجود باید برای آنها تسلیم داده شده و بقایای آن در خط آنها حرکت نماید.
این نشست همانطوری که پیشبینی میگردید، نتوانست تا راهکار معین برای استقرار صلح عادلانه در افغانستان جستجو نماید.
از سوی دیگر نشست مسکو حاکی چرخش نوین در همسوی با دیدگاههای میهن دوستانه مردم افغانستان است. این نشست به طرز یکسان و در سراسر افغانستان، در میان همه اقوام، قبایل و مذاهب کشور، اقشار، طبقات، سازمانها و احزاب سیاسی و اکثریت قاطع مردم افغانستان به خشم و انزجار سراسری ملی مواجه گردید.
واکنشهای سراسری در افغانستان نشان داد که با حفظ تشنگی صلح، مردم افغانستان صلح ذلتبار و اسارتبار را نمیپذیرند. جامعه حاضر نیست تا برای صلح کذایی قیمت بزرگ را متحمل شده، با از دست دادن سرزمین، پذیرش بربریت و اسارت همیشگی قربانی ترفندهای صلح خیالی گردند.
شعار تاریخی جنرال ضیا که گفته بود «افغانستان را آهستهآهسته بسوزانید» هنوز سیاست اصلی آی آس آی را در قبال افغانستان بازتاب میدهد.
مردم افغانستان به طرز آگاهانه و وطنپرستانه درین نشست موضع گیری واحد از خود تبارز داده و آن را محکوم نمودند.
واکنش مردم تصادفی نیست، مردم بهخوبی میدانند که این گونه نشستهای عوامفریبانه، به انقطاب ملی دامن زده، اتحاد و همبستگی ملی را متلاشی نموده، حق استقلال و آزادی را از آنها سلب نموده و کشورشان را در آستانه خروج احتمالی ارتش آمریکا از افغانستان، به صوبه پنجم پاکستان مبدل میسازد.
مردم افغانستان بار دیگر نشان دادند که به خاطر حفظ سرزمین شان و دفاع از افغانستان واحد و سربلند، حاضرند تا همه مرزها را عبور نموده و باهم متحدانه عمل نمایند.
حفظ اتحاد و همبستگی ملی مردم افغانستان در وضع کنونی بهترین و عالیترین وثیقهٔ پیروزی در میدان جنگ و برپایی صلح در افغانستان است؛
بهپیش بهسوی ختم جنگ و استقرار صلح عادلانه در کشور؛
با احترامات بیپایان
لندن، فبروری ۲۰۱۹