معاهدات صلح کذایی آمریکا وطالبان منعقده قطرکه در چنبرهٔ اهداف استراتیژیک آمریکا وپاکستان تدوین یافته است، گذرگاهی را بسوی صحرای مرگ باز گشوده است. درین شکی نیست که این معاهده اسارتباربا قلمی که از رشحه اش خون شهدای وطن موج میزند نگارش یافته است.
تهاجمات گسترده طالبان،پسا موافقتنامه صلح ریایی درین بلاد خون وآتش که تیغ کشتار طالبان را بیش از پیش بران ترساخت وقتل وکشتار بزرگی را بر شهروندان غیر نظامی وافسران وسربازان "بیدفاع" ودست بسته وطن تحمیل کرد،فقط توانست باعث گشایش ودرهم شکستن زنجیر زندانها واهدای تحفه بزرگ حکومت برای رهای هزار زندانی طالبان شده که به لطف دکتر غنی برای طالبان در ازای قتل وجنایت شان اهدا گردید.
کشتار گسترده اخیر طالبان ،در ولایات خوست ،غور،بلخ،جوزجان ،لغمان و...تلفات بزرگ انسانی برجا گذاشت.
طالبان امروز ننگرهار را به بیابان خون مبدل ساخت ودرمانگاه غرب کابل را به مسلخ انسانی در آورد وبار دیگر نشان داد که ماشین کشتار طالبان که به لطف آمریکا ومحتوای این توافقنامه، مشروعیت جواز کشتار بیچاره ترین مردم افغانستان را بدست آورده است،فقط با نیروی خون می چرخد.
کشتار وخون وآتش، اصلی ترین هویت وماهیت سیاسی طالبان وسلاح وخمپاره وبمب، جوهر اصلی این لشکر نیابتی پاکستان را تشکیل میدهد.مسلمآ که صلح در چنین قالب وکابوس مرگ جای نداشته وترفندیست برای بدام انداختن کامل مردم،اسیر ساختن جامعه ،انهدام نظام ونابودی کامل ارزشهای مادی،معنوی وتاریخی واستقرار صوبه پنجم پاکستان در افغانستان .
در چنین چشم انداز روشن وتبانی میان آمریکا وپاکستان که در برابر خورشید حقیقت میدرخشد،تا چه زمانی باید در قید اسارت امریکا باقی ماند ومقدرات سیاسی جامعه افغانستان را روی اهداف راهبردی آمریکا رقم زد؟
در پسمنظر سناریوی قطر حال بدرستی میتوان دشنه های خون رانه تنها کف دست زلمی خلیلزاد وطالبان ،بل روی انگشتان سردمداران ارگ وسپیدار نیز مشاهده کرد.
غنی وعبدالله در حاشیه یی سناریوی مرگبار قطر چرخ ماشین نظامی ودولتی افغانستان را درهم شکسته،چه در بساط منازعات قدرت وچه در تغافل عارفانه واوج بیکفایتی وتزریق سم اجتماعی ،دست وپای نظام دفاعی و امنیتی افغانستان را فلج نموده و جولانگاه بزرگی را برای عملیات نظامی طالبان هموار ساخته اند.
تهدیدات توخالی وترفند های عوامفریبانه ومتداوم وزیر دفاع کشور،موج یآس ونا امیدی را برای مردم افغانستان وکتلهٔ عظیم سربازان که درچنگال اسارت گرگان درنده افتیده اند،به بار آورده است.
بارزترین بند موافقتنامه قطر عبارت از رهای پنج هزار طالب از زندان میباشد.گزارشات منابع امنیت دولتی میرساند که طالبان،احتمالأ حدود ۶۱۰ تن از اسیران دولتی را به قتل رسانیده باشند.واکنش دولت در برابر این جنایت بزرگ طالبان نهایت عاطفه انگیز وبخشایش دهنده بود.سخنگوی امنیت دولتی،کماکان خون سردانه از ارتکاب جنایت جنگی طالبان درین راستا سخن گفت وبس.
قرار گزارشات،طالبان تاحال فقط ۱۷۱ زندانی دولت را در ازای ۱۰۰۰ زندانی طالبان ،رها نموده و ظاهراً مشت شانرا باز نموده که دیگر اسیری در سلول های وحشتناک آنها باقی نیست.
بی نیاز از گفتار است که موافقتنامه قطر وآرایش زلمی خلیلزاد از سیمای طالبان،بهای آنها را در معادلات سیاسی وعرصه تبادل آنها با اسیران دولت را فزونی بخشیده است.حال در چنین چشم اندازتلخ ،تبادل تاریخی هزار اسیر فلسطین در برابر "یک" تن از سربازان اسرائیلی در ذهن انسان تداعی میگردد.
هرگاه مفاد موافقتنامه صلح امریکای دوحه را در ترازوی پیمان شکنانه طالبان وابعاد جنایت گسترده مورد داوری قرار دهیم،دیگر این موافقتنامه از لحاظ اخلاقی،حقوقی وسیاسی مرده است،نیاز است تا با برپای" گفتمان ملی" وبابازنگری میهنپرستانه تدابیر وراهبرد های نوین واستراتیژی جدید سیاسی،دفاعی وتعرضی بخاطر نجات افغانستان در برابر طالبان این نیروی نیابتی پاکستان اتخاذ گردد.
دولت باید قادر گردد تا بطرز صریح،جنایت فاجعه بار طالبان را باحانب آمریکا به بحث گذاشته واز آمریکا بخواهد تا از حمایت طالبان وتداوم تحمیل موافقتنامه قطر دست بردارد.
باید فشار های سیاسی و مدنی بردولت افزایش یافته وسران کشور را برای اتخاذ تدابیر سریع دفاعی و امنیتی ملزم نماید.
لازم است تا مردم خود مقدمات دفاع از جان ،مال ،شرف وناموس خود را در محلات ،شهر ها و ولایات مورد برسی قرار داده ودر برابر ظهور طوفانهای ویرانگر آینده که از قطر میوزد آمادگی دفاعی اتخاذ نمایند؛
با احترام بی پایان
لندن،می ۲۰۲۰