درست پس از تهاجم آمریکا در افغانستان و استقرار رژیم حامد کرزی، بیش از یکنیم دهه است که «ارگ» ریاست جمهوری افغانستان در راستای دکترین اصلی جورج بوش «جنگ با تروریسم» آبشار خون را به راه انداخته است.
راه اندازی فاجعهٔ بزرگ و قتل عام صدها تن از شهریان بیگناه کابل در محلهٔ عمدتاً دیپلماتیک در وزیر اکبر خان کابل که در نوع خود بیسابقه میباشد، پیام آور وزش شدیدترین طوفانهای جنایتبار در کشور بوده و آرایشگر رویکرد نوین برای نفت افشانی بیشتر «جنگ نیابتی» افغانستان تلقی میگردد.
هرگاه چشم انداز میزان گسترهٔ بحران و دامنهٔ فزون بخش شیوع تروریسم را درست پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا در سایه ارتش آن کشور و ناتو مورد کنکاش قرار دهیم، یک گراف وحشتناک صعود تروریسم را در قالب پروژه طالب وداعش و سائر گروههای تروریستی، میتوان در تابلوی جنگ افغانستان رسامی نمود.
با توجه به استراتیژی آمریکا، سایهٔ آن بر دولت موجود و چگونگی موقعیت ژئوپولتیک افغانستان و رویکرد رقابتهای جهانی ابرقدرتهای جهان، بیگمان اکثر این رخدادهای ناگوار، کشتارهای انسانی، جنگهای نیابتی، ایجاد پایگاههای تروریستی، فساد دامنگستر و تزئید حجم تولید مواد مخدر بهمثابه لوکوموتیو این جنگ ویرانگر توسط کاخنشینان و تیمهای اختاپودی و مافیای آن مدریت میگردد.
با صراحت باید اذعان داشت که دولت موجود بهمثابه حافظ منافع غرب و دنباله رو استراتیژی آن در افغانستان هرگز قادر نخواهد بود تا اجندای صلح را برگزیند
با یک چشم انداز ساده و با توجه به دکترین جهانگشایانه و هژمونیک امریکا میتوان بهخوبی دریافت که آمریکا در هوا و اقلیم صلح در عرصهٔ جهانی و منطقوی جان میبازد.
استراتیژی امریکا در افغانستان، سیاست جنگ، تجاوز، مداخله و تشدید تنشهای منطقوی و رقابتهای سیاسی و اقتصادیست، لذا دولت موجود تحت رهبری غنی-عبدالله مأمور صحنه آرایی، خشونت و بحران آفرینی برای مشروعیت حضور دراز مدت آمریکا و تغییر و چرخش استراتیژیک نوین امریکا تحت اداره دونالد ترامپ برای گزینش استراتیژی جدید و اعزام بیشتر نیروهای آمریکا برای جلوگیری از سقوط نظام موجود، لشکرکشی و زورآزماییهای منطقوی و درهم شکستن مرزهای آسیای میانه خواهند بود.
افغانستان بهسرعت به سوریه دوم مبدل میگردد. با این تفاوت که مردان سلحشور و وطندوستی چون «بشار اسد» قهرمان و مردم آگاه سوریه به خاطر دفاع از مادر وطن در برابر تروریسم شجاعانه به پا خاستند و بدینوسیله با اتکا به شمشیر بران، حمایت متحدان خویش را درین پیکار عادلانه برتافتند، اما به طرز درد انگیز، کاخنشینان کابل و تیم جفاکار و تروریست پرور آن در همبستگی و تبانی با تروریسم علیه مردم خویش شمشیر کشیدهاند.
انگار هیچ افقی در درازنای این شبستان تاریک به نظر نمیرسد. تنها روزنهٔ که نجات کشتی سرنوشت مردم را بشارت میدهد، ظرفیتهای بزرگ ملی است که به طرز عمدی و طراحی شده در برابر چالشهای تنازعات قومی قرار داده شده است.
دولت حامی تروریسم است
شواهد معتبر و انکار ناپذیر موجود است که دولت «ضد وحدت ملی» به رهبری غنی -عبدالله حامی سرسخت تروریسم بوده و در تبانی با طالب، داعش و سائر گروههای بنیادگرا و تروریست علیه منافع ملی و علیه مردم افغانستان قرار داشته و همه مناطق و مردمان بیگناه مان را از وادی هلمند گرفته تا کندهار، پکتیا، خوست، بدخشان، تخار، بلخ فاریاب ... به حیث قربانیان این جنگ نیابتی آماج قرار دادهاند.
تیم ارگ درین راستا چندین رویکرد را برای حمایت صریح از تروریسم برگزیده است:
- گمارش چهرههای مشکوک، بیکفایت و فاسد در رأس ارگانهای امنیتی و دفاعی و قدمههای سرنوشت ساز دولت.
- اکمالات تسلیحاتی و لوژستیکی گروههای تروریستی از طریق گذرگاههای زمینی و انتقال گروهی تروریستهای پاکستانی برای تدارکات نبردهای شمال کشور.
- سقوط شهرها و ولسوالی ها و اکمالات غیرمستقیم گروههای تروریستی.
کاربرد هلیکوپترهای ناشناس (!) در تحت پیشرفتهترین رادارهای امریکا و کنترول مرزهای فضای افغانستان بهوسیله پایگاههای نظامی آمریکا برای اکمالات گروههای تروریستی در اکثر ولایات شمالی و ولایتهای پروان، هرات، غزنی ...و سکوت مرگبار دولت مداران افغانستان و فرماندهان آمریکا درزمینهٔ؛
هرگاه مجموع سناریوهای فریبنده و رخدادهای فاجعه بار را در چهارچوب استراتیژی غرب و آمریکا در کنار هم به تصویر درآوریم، معلوم میشود که «گروههای تروریستی» لشکر استراتیژیک اصلی و اولی و «ارتش ملی» افغانستان با عدم اکمالات و تجهیزات دیر پا بهمثابه قربانیان جنگ، جایگاه فرعی را در ساختار دولت موجود و اسپانسرهای خارجی آن احراز میدارد.
خاستگاه راهبرد تروریستی
نزدیک به نیم سدهٔ اخیر اردوگاه غرب بهویژه ایالات متحده آمریکا، برای تحقق اهداف راهبردی خویش از «تروریسم اسلامی» به حیث سلاح استراتیژیک استفاده میبرند.
به قول پروفسور میشل چوسودوفسکی اقتصاد دان، نویسنده و استاد دانشگاه «اتاوا» در کانادا «جهانی ساختن جنگ» یکی از پروژههای هژمونیک ایالات متحده امریکا بوده و آمریکا درین استراتیژی بهطور همزمان دو فاکتور اصلی یعنی تهاجمات نظامی و عملیات مخفی استخباراتی را بکار میبرد. چنین گزینهها تا کنون در شرق میانه، اروپای شرقی، صحرای جنوب افریقا، آسیای مرکزی و شرق دور بکار رفته و کشورهای افغانستان، فلسطین، اکراین، سوریه و عراق را آماج قرار داده است.
درفش دروغ
درفش دروغ و یا «فالز فلگ» رویکرد عوامفریبانه ایست که توسط دولتها، با انجام حوادث فاجعه بار مصنوعی، کشتار شهروندان بهوسیله گروههای تروریستی خودی به خاطر تغییر افکار عامه، برقراری نظامهای دیکتاتوری و پولیسی، تغییر و آرایش ذهنیتهای عامه برای تغییر استراتژی سیاسی و نظامی و راه اندازی تهاجمات، اشغال و سقوط دولتها، ایجاد «استراتیژی ترس انگیز» و گم ساختن پل پای دولتها در راستای حمایت شان از تروریسم صورت میگیرد.
پروفسور میشل چسودوفسکی تحت عنوان «جنایت سازی دولت» مجموع حملات تروریستی پاریس، نیس، برلین و بروکسل را در وبگاه گلوبال ریسرچ در خصوص حملات تروریستی و کشتار تراژید انسانی بهمثابه انگیزه ساز تغییر پالیسی و استراتیژیکی که به مدد ناوگانهای رسانهٔ به چرخش میافتد، مورد پژوهش قرار داده و آنها را محصول سازوکارهای استخباراتی دولتهای مربوط دانسته خاطر نشان میدارد که «بسیاری مردم در کشورهای غربی بیخبرند که حکومتهای خودشان حامی تروریسم بوده و آنها را حمایت مالی مینمایند. آنها از یکسو با تروریسم وداعش در نبرد اند و از سوی دیگر آنها را حمایت مینمایند».
درین خصوص یکی از میلیاردرها و استراتژیست های امریکا بنام داوید راکفلر در سخنرانی خویش در «شورای تجارتی» ملل متحد بیان داشت: «ما در آستانه تحولات جهانی قرار داریم، آنچه که ما نیازمند آنیم ایجاد بحران بزرگ است، انگار ملتها نظم نوین جهانی را خواهند پذیرفت».
پرواضح است که آنچه در افغانستان در مدار پروژههای تروریستی در چرخش است، کاپی استراتیژی جهان غرب است.
جنایت بزرگ و سازمان یافته «چهار راهی زنبق» که حدود دو صد کشته و هفتصد زخمی از خود بجا گذاشت در آستانه تغییر استراتیژی امریکا در نقطهٔ حساسی که جهانیان صدای آن را شنید، به وقوع پیوست و با توجه به سطح تدابیر شدید امنیتی در آن محله و کاربرد بزرگترین عملیات پیچیده تروریستی با حفظ تبلیغات دولت، سؤالهای فراوانی را بر میتابد. بازتاب هیولای جنایتبار حادثهٔ خونبار وزیر اکبر خان در گذرگاه تاریخ از گریبان قاتلین بیرحم سر بدر خواهد آورد و چهرهٔ خون آلود دستان آلودهٔ را به نمایش خواهد گذاشت.
شواهد محکم و معتبری موجود است که ایالات متحده آمریکا و دولت خونتا و جهنمی پاکستان در خصوص افغانستان در یک تبانی مرگبار قرار داشته و منافع مشترک شان را در آینده افغانستان گره زده و طی چهار دهه است که دولت خون آشام پاکستان بیدریغ در هر گوشه و کنار کشور جویبار خون را به راه انداخته است.
سیاست سکوت و تساهل جویانه کاخ سفید در برابر جنایات گستره پاکستان در افغانستان و توافق هردو کشور در خصوص استقرار پایگاه حکمتیار در کابل مبین این استراتیژی مرگبار است.
رخدادها حول چرخشهای سیاسی و نظامی و اوج بحران امنیتی در کشور و ماورای آن با استقرار راکتهای استراتیژیک اسکندر روسیه در پایگاه تاجیکستان و هشدار اخیر روسیه به امریکا برای حمایت از تروریستها وعدم بهرهبرداری ژئوپلیتیکی امریکا از رخدادهای خشونتبار وزیر اکبر خان، همچنان پرسش جدی آن کشور از ناتو در خصوص اکمالات تروریسم بهوسیله هلیکوپترهای ناشناس در کشور نشان میدهد که افغانستان در آستانه جنگ «اصلی» و استراتیژیکی میان ابرقدرتهای بزرگ و کشورهای منطقوی قرار دارد. بدون شک امضا کنندگان پیمان امنیتی با امریکا و مدیران این جنگ نیابتی مسئول همه جنایات و ریزش خونهای سیلآسای مردم افغانستان خواهند بود.
سناریوی سوریه و عراق دارد در افغانستان ورق میخورد، این ابر طوفانزا که در چهره تروریسم، داعش و طالب تجسم یافته است، زمانی بر فراز این ملت زخمی و بیدفاع چیره گردیده است که دولت افغانستان با ایجاد افتراق شدید در میان نیروهای ضد تروریستی، به حاشیه کشانیدن و مجازات ساختن فرماندهان وطندوست مانند جنرال دوستم در یک دسیسهٔ طراحی شده، تبانی با حامیان اصلی تروریسم و تضعیف پایههای دولت و سقوط مرگبار اعتماد سیاسی و ملی و تقویت پایگاههای تروریسم در شمال، جولانگاه بزرگی را برای عملیات اردوگاه تروریسم در افغانستان پدید آورده است.
راهکارهای نجات
- تشدید فشارهای دامنه دار مدنی در چهارچوب نظم اجتماعی برای تغییر مهرهها، سیاستها و استراتیژی ها؛
- ایجاد کمیتههای مردمی، برانگیختن قیامهای مردمی در امر بسیج و همبستگی مردم و دفاع متحدانه از ولسوالی ها، شهرها و ولایات و ایجاد صندوقهای تعاون برای هزینههای دفاعی؛
- طرح مقدمات سیاسی، ایجاد ایتلافهای سیاسی، اتحادهای سیاسی و ایجاد جبهات بزرگ فارغ از رنگهای قومی و ایدئولوژیک برای دفاع مستقلانه و لاجرم ایجاد بدیل بایسته و ملی برای دولت تروریست پرور موجود.
- راهیابی و همسوی خطوط واحد رسانهیی و تمرکز نقش قلم به دستان برای آفرینشها و انگیزههای دفاعی و میهن دوستانه و تشدید خود آگهی مردم برای سمت یابی و بسیج اجتماعی؛
به پندارم یگانه راهکارهای دفاعی در وضع موجود همین مؤلفهها خواهد بود، بگذار دوستان عزیز، نخبگان و میهندوستان گرامی آن را غنا بخشیده رسالت بزرگی را در قبال مادر وطن بسر رسانند.
درود بیپایان بر روان پاک شهدای عزیز وزیر اکبر خان؛
بر همه مادران، پدران برادران و خواهران گران ارج و همه بازماندگان دردآلود تسلیت باد؛
لندن /جون ۲۰۱۷