نه به خشونت!
نیم قرن گذشته، ما شاهد جنگ (اعلان ناشده و نیابتی) در وطن عزیز ما بودیم، این جنگ، جنگ ما نبود، جنگ شرق و غرب به خاطر منافع کلان خودشان بود اما متأسفانه این انسانهای افغانستان بود که افزار دست بیگانگان قرار گرفتند، سوختند و درد کشیدند اما کجاست دست ترحم و دست همیاری که مرهمی شود برای درمان زجر و درد انسانهای زخم خوردهی این دیار، دیاری که خداوند هم آن را فراموش کرده است.
جنگ، جان میلیونها شهروند کشور ما را گرفت، میلیونهای دگر را معیوب نمود و با دریغ و درد که میلیونهای دیگر مهاجر و بیوطن شدهاند.
در میان دود و آتش جنگ این زنان افغانستان بودند که بدترین روزگار زنده گی را تجربه و پیوسته در ماتم نبود عزیزان شان اشک ریختند، ناله و فغانشان را کسی نشنید و با آن همه درد و ماتم گوش شنوا و چشم بینا وجود نداشت.
باآنکه صدای فیر مرمی و ادامه جنگ وجود داشت اما زنان افغانستان حماسه آفریدند و خواستند صدای برای تغییر مثبت در افغانستان باشند.
متأسفانه که جامعه مرد سالاری و غرق در سنتهای ناپسندیده این همه فدا کاری و جان فشانی دختران و زنان را نادیده گرفته و به زنستیزی پرداختهاند.
دختران و زنان افغانستان در کنار تحمل جنگ، نبود اقتصاد خوب بخصوص عدم استقلال اقتصادی. فشارهای محیط و خانوادهگی، سخت زیر خشونت قرار داشتند و دارند.
این دختران و زنان افغانستان اند که انواع خشونت را بهخصوص خشونتهای روانی و فیزیکی را با خود کشیدهاند تا جامعهی سخت مذهبی و سنتی آرامش داشته باشد اما دریغا که این موجود زیبا که فرشتهی برای محبت، عشق و زنده گی اند درد خشونت را با خود حمل نمودهاند.
پس از تغییر سیاسی ۱۵ اگست ۲۰۲۱ خشونت علیه زنان بیشتر و بیشتر گردیده است، طالبان به بهانههای مختلف و طرح شعار شرعت کوشش کردهاند تا زنان را به حبس خانه گی بکشانند، برای بیش از یک میلیون دختر دروازههای مکتب بسته گردیده، زن حق آزادیهای شهروندی را ندارد، نقش آنان در سیاست، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع آنقدرها کم رنگ شده که بهیقین میتوان گفت که گویا زنی در افغانستان زندهگی نمیکند و همه چیز هویت مرد سالاری را به خود گرفته است.
چرا خشونت علیه دختران وزنان افغانستان صورت میگیرد؟
این پرسشی است که بار بار به آن پرداخته شده اما هیچ گاهی به خاطر محو ریشه این همه خشونت گامی برداشته نشده و هیچ گاهی نخواستهاند که مانع خشونت شوند.
عقیده من بر آن است که در کنار دهها عوامل اساسی همچنان نبود اقتصاد پیشرفته، فرهنگ پایین، اعتقادهای خرافاتی مذهبی و قومی، برتری جویی مردان و نبود حکومتهای پاسخگو و مردمی زمینه شدهاند تا خشونت نهادینه شده و نیم پیکر جامعه جایگاه دوم را گرفته و در بعضی موارد ارزشهای انسانی آنان زیر پا گردد.
در کنار عوامل بیرونی، خانوادهها زمینه رشد و گسترش خشونت علیه زنان شدهاند، هنوز که هنوز است ازدواجهای اجباری ادامه داشته و اکثریت زنان حق تعیین سرنوشت خود را ندارد.
مردان آگاهانه و یا غیرآگاهانه زیر تأثیر اعتقادات مذهبی و قبول سنتهای ناپسند به خشونت علیه زنان پرداختهاند که درد آن را زنان و همچنان مردان کشیدهاند.
همچنان در بعضی موارد خود زنان زمینه خشونت علیه زن دیگری شدهاند که ناشی از عقده، کینه، حسادت، نفرت و تعصبهای کور میباشد که هم جنس خود را یا خودش و یا توسط مرد شکنجه روانی و فیزیکی دادهاند.
چه باید کرد که خشونت کم و کمتر شود، با دریغ و درد که نابودی خشونت را بهطور کل ممکن نمیبینم؟
• در قدم نخست باید به خودآگاهی زنان و مردان جامعه پرداخت. زن باید حق و مسؤولیت خویش را بداند، ایستاده گی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را چنان بیاموزد که بتواند در زنده گی خود و هم جنس خود آن را عملی کند، همچنان مردان بفهمند که زادهی یک زن هستند، همسر یک زناند و بالاخره برادر و پدر یک دختر و زن میباشند و باید قبول کنند که زن حقوق و مسؤولیت مساوی با مرد را دارد.
• دوم اینکه برای رشد و گسترش زنده گی اقتصادی و فرهنگی جامعه توجه گردد تا زن از زیر بار فشارهای اقتصادی و فرهنگی مرد نجات یافته و خود نقش ارزنده را در اقتصاد خانواده و جامعه داشته و توانی باشد برای فرهنگ متمدن جامعه امروزی
• سوم اینکه جامعه و نظام قانونمند شود، قانون است که تعیین حق و مسؤولیت برای زن و مرد میکند، اگر پاسخگویی در مقابل قانون وجود داشته باشد آنگاه درجه خشونت پایین آمده و زنده گی همدیگر پذیر میان زن و مرد به وجود میآید.
• چهارم اینکه با تمام توان و شیمه علیه خرابات سنتی و مذهبی مبارزه صورت گیرد.
• در قدم پنجم باید به کار بزرگ روشنگری توجه شود، نقش رسانههای تصویری، صوتی، کتبی، مجازی نهایت ارزنده و مهم است، نشرات کمک کنند تا مردم بیشتر در چوکات انسان و انسانیت عمل کنند و هیچ گاهی زن را در قدمه دوم ندیده بلکه بهمثابه انسان مثل مرد دارای حق مساوی باشد.
باید به هر نوع ستیز علیه زن و مرد پایان داد و به هر نوع خشونت نه گفت، تا زن و مرد باهم یار و رفیق بمانند!
نوامبر ۲۰۲۲
صمد کارمند