(انتباه ها و درس هایی چند)
درین جا می خوانید
- پیش تبصره
- پیشنهادی به احزاب مترقی، نخبگان ملی، قلم بدستان و روشنگران و خردورزان
- فرمانده عبدالغنی علی پور کیست؟
- علی پور و توطیه ی شیطانی بزرگ استخبارات بین المللی
- ترس ناتو و غرب از توفان خشم مردم چگونه افشاء شد؟
- یادواره ای از توصیه و نسخه ی برژینسکی
- مرد مرموزی که چهره اش در تصاویر مستند، یک جا با فرمانده علی پور و آقای دانش دیده می شود کیست؟ + تصویر
-چه باید کرد؟ راه نجات و برون رفت کجاست؟
-پیش تبصره:
من در تحولات مبرم و رویداد های خونبار جاری کشور، همین امروز، همین ساعت و در همین لمحه، چیزی را بارزتر ازان نمی دانم، اینکه بایست به اظهارات آقای دونالد ترامپ منهمک شد و پس ازان سناریوی جنگ و به اصطلاح صلح با طالبان تروریست و خونریز را به بررسی گرفت.
آقای ترامپ رییسجمهور ایالات متحده آمریکا طی مصاحبه ی خویش با واشنگتن پست، طالبان را به حیث یک جنبش تروریستی!!! معرفی کرد:
«اما آنجا (هدف ترامپ؛ افغانستان است) خواهیم ماند، زیرا تقریبا همه کارشناسان می گویند که اگر ما در آنجا نباشیم، جنبش تروریستی طالبان درآنجا جنگ ادامه می یابد و من این موضوع را بار بار می شنوم»(1) چه اظهارات بیشرمانه ای.
جالب است، چه کسی به آقای ترامپ ماندن را درافغانستان مشوره می دهد؟ کارپوریشن ها یا تاراجگران وغارتگران منابع روزمینی و زیر زمینی (کشتزار های مواد مخدر با سود سالانه ی ده ها ملیارد دلاری و منابع زیر زمینی با ارزش بیشتر از سه تریلیون دالری). یا به عباره ی دیگر، الیگارشی اقتصادی خونخوار جهانی که همه آن را به نام امپریالیزم خوناشام می شناسیم. (2)
اما جناب ترامپ در جای دیگر این مصاحبه ی خویش بر مذاکره و مفاهمه و صلح با همین تروریستها چنین اذعان میدارند:
«طوری که شما می دانید ما در حال حاضر در مورد صلح با (جنبش تروریستی) طالبان صحبت می کنیم».
ترامپ چنین ادامه می دهد: من در زمان مناسب انجا میروم و شاید این اتفاق پیش از کریسمس (سال نو عیسوی) رخ دهد».
خوب نگاه کنید به این دو اظهار سخت متناقض از به اصطلاح رهبر یک سوپر پاور جهان!!!
اظهارات دوم آقای دونالد ترامپ، وقف مامور سخت سیه کار و کهنه کار امریکایی ی افغان تبار موصوف دکتر خلیلزاد از گنگ بیروت (این اجیر یونیکال و مدافع سرسخت منافع کانون توطیه های جهانی یا همان "بلدربرگ") است، (3) که طی بیشتر از چهل سال پسین، فقط دشمنی اش با مردم افغانستان، پیوسته روشن و برازنده بوده است، با ادامه ی قتل های زنجیره ای رهبران و نخبگان مقاومت علیه گروهک های تروریستی طالب- القاعده و اکنون داعش که همه دارای یک ریشه بوده و از یک منبع آب می خورند؛ به اسارت کشیدن ها، تحت پیگرد قرار دادن ها و به زندان انداختن های (ربانی ها، داوود ها... جنرال دوستم ها و عطا ها، قیصاری ها و جنرال قریشی ها...)، ارتباط تنگاتنگ دارند.
"بشنو از ویء چون حکایت می کند
از "شرارت ها" روایت می کند"
به دام انداختن فرمانده علیپور، جزیی از همین برنامه های به اسارت کشانیدن دایمی مردم محروم از چاره ی افغانستان در زیر سلطه ی سیاه بنیادگرایی و تروریزم کنترول شده برای سیطره جویی، تاراج و غارتگری به شمار می رود.
- فرمانده علی پور کیست؟
مهمترین عامل ظهور شخصیتی به نام علی پور، حمله های متداوم طالبان و کوچی ها در مناطق مرکزی کشور شمرده می شود. غلام حسین ناصری، عضو مجلس نمایندگان از میدان وردک به سایت خبرنامه گفت که در ۱۵ سال گذشته در مسیر شاهراه مناطق مرکزی – پایتخت ۱۳۶ تن سر بریده شده اند.
این نماینده مجلس می گوید “تنها در سال ۱۳۹۲ در مسیر کابل – مناطق مرکزی ۳۳ تن به شمول ۳ زن به شکلی وحشیانه و فجیع شکنجه شده و سپس سر بریده شده اند.”
اعتراض های گسترده
ناآرامی ها در مسیرهای مناطق مرکزی افغانستان، همواره سبب اعتراض های گسترده شده است.
در سال ۱۳۸۷ خورشیدی، هزاران نفر از مردم کابل و مناطق مرکزی در اعتراض به حمله کوچی های مسلح با راه اندازی تظاهرات گسترده خواهان رسیدگی به نا امنی ها در مناطق مرکزی شدند. (4)
اما در مورد فرمانده علی پور
قوماندان علیپور یک فرمانده نظامی خیزشهای مردمی است که در مناطق مرکزی کشور به دلیل آنچه «دفاع از حقوق هزارهها» عنوان میشود شهرت یافته است.
مرکز اصلی فعالیتهای او ولسوالی بهسود ولایت میدان وردک است. ولایت میدانوردک یکی از مناطق ناامن در مرکز کشور است که طالبان در آن حضور گستردهای دارند.
قوماندان علیپور یک تشکیل نظامی غیردولتی در مناطق مرکزی را به نام «جبهه مقاومت» ایجاد کرده است. این جبهه پس از حملهی کوچیها به مناطق بهسود و ناامنشدن شاهراه میدانوردک – کابل که مردم مناطق مرکزی را به پایتخت وصل میکند، شکل گرفت. این تشکل نظامی محلی در مرکز افغانستان به دلیل مقاومت با طالبان و کوچیها طی چند سال گذشته در میان مردم شهرت یافته است.
فعالیت این جبهه در سال ۲۰۱۵ و پس از ناامن شدن مسیر ولسوالی جلریز شدت پیدا کرد. طی ۱۵ سال گذشته، مواردی از آدمرباییها در ولسوالیهای سیدآباد و بهسود و یا در مسیر میدانشهر – کابل و مسیر جلریز رخ داده است. در واقع، مسافران برای رفتن از کابل به سوی مناطق مرکزی باید از همین مسیرها در میدانشهر عبور کنند.
قوماندان علیپور معروف به قوماندان شمشیر، فرمانده این گروه مسلح در منطقه کجاب ولسوالی بهسود پیش از این در گفتوگو با رسانهها، دلیل روی آوردن خود و همراهانش به سلاح را نبود امنیت در این مناطق عنوان کرده است.
حکومت، آقای علیپور را متهم میکند که در بسیاری از ناامنیها در ولایت میدانوردک دست دارد. حتا گفته میشود که در طول ماههای گذشته مسوولان محلی در ولایت میدان وردک و ولایات دیگر چون غزنی، غور و بامیان، بارها تلاش کردهاند فرمانده علیپور و نیروهایش را بازداشت کنند، اما موفق نبودهاند. (5)
- پیشنهادی به احزاب مترقی، نخبگان ملی، قلم بدستان و روشنگران و خردورزان
رویداد های جاری کشور هر انسان هموطن بادرک و با احساس مان را به تعمق و پژوهش وامیدارد که افغانستان اشغال شده به وسیله ی «دیپت ستیت»، اساسا با کارگیری و بهانه آنچه توسط سیاه ترین نیرو های نیابتی و خود ساخته ی اشغالگران زیر نام طالب و داعش مستور میشود به اسارت و اشغال خونین وطن و مردم ما دوام میدهد و بر منابع عظیم زیربنایی شهیرش چمبر زده آن را تاراج می کند.
نیاز مشترک مان مشخص است: مبارزه بر ضد اشغال و رهایی کشور. آگاهی بخشی و رهنمود دهی، میلیونها انسان آزادیخواه از راه بیرون رفت از اشغال!!!
بسیار ضروری است اینکه ما وقت گرانبهای خود را وقف پرداختن به معلول ها (فشار بر پاکستان، تقلب در انتخابات، صلح با طالب، طالب میانه رو و تند رو... و غیره) ننماییم، بلکه به علت ها بپردازیم.
علت همه ی این بلا ها اشغال کشور ما برای منافع حریصانه و ضد انسانی امپریالیزم و غارتجویان همراه و همسوی آن است و بس.
پیشنهاد من درین راستا، هرچه بیشتر متوجه دست اندرکاران رسانه ای مدعی آزادی، آزاد اندیشی، احزاب به اصطلاح چپگرا و روشنگر می باشد. بدبختانه امروز که سیل توطیه های پیچیده و مهلک علیه شخصیت ها، فیگور ها و حرکت های خود جوش در جریان است، این رسانه ها و احزاب، در مسایل و مطالب مطروحه روزمرگی ی بی ثمری نشان میدهند، کدام تحلیل و تحقیق زنده و بیدارکننده و کدام دیرکتیوی رهگشا در قبال بلاهای «دیپ ستیت» جهان خوار که مصروف تعمیل صد ها سناریوی تباهکن در هرجهت میباشد؛ از ایشان متبارز نمیگردد. البته یگان آسمان به ریسمان کردن و از آخرین کلام ها دم در آوردن را نمیگویم؛ چون واقعا توانایی درک و قضاوت بر آنها را ندارم. البته معلوم میشود که برای این بلند بالا ها کسر شان است که بر دسایسی چنانکه بر فیگور ها و حرکت های هزاره و حتی به جهت نسل کشی این ها یا دیگر ملیت ها روان است؛ مکثی نمایند؛ ولی مابقی چطور؟ والله اعلم بالصواب!(خدا داناتر است و حقیقت را خدا می داند!).
شک نیست که در سطوح پایین تر! کارهایی هم درین راستا ها شده است و میشود. ولی اولا با کارکرد ها، افکار و ادبیات رسانه و سازمانهای خادم و مزدور معلوم الحال ارتجاع و امپریالیزم فرق کمی دارد؛؛ یعنی اینکه بازهم بر اصل محور این منجلاب و مصیبت توجه نفرموده همان بازی با معلول ها از آب در می آید. در حالیکه علی القاعده حزب های با داعیه و سیاسیون آزاده فردن فردن بایستی در قبال مسایل، رخداد ها، طرح ها، و توطیه های دشمنانه - خایینانه و جاسوسانه حساسیت سریع نشان داده با ارایه ی تحلیل ها و تبصره های عندالموقع جادو و جمبل (از نظر سیاسی-عملی آیینی که از طریق آن تلاش میشود تا با کمک گرفتن از نیروی مرموز بیرونی بر حوادث مرتبط با انسانها یا طبیعت تأثیر گذاشته شود) سیاست اشغالگران رسوا نمایند، تا برای به پا خیزی مردم و به ویژه جوانان رسالت تاریخی ی خویش را بسر رسانند.
-علی پور و توطیه ی شیطانی بزرگ استخبارات بین المللی.
تازه ترین نمود برنامه ی رذیلانه ی ضد مردمی اشغالگران امپرالیستی که معمولن توسط سفارت ها و ادارات مزدور اجرایی میشود، دستگیری قوماندان علیپور همراه با توطیه استخباراتی پیچیده و کارزار رسانه ای غرب در تبانی با گروپ فاشیستی ی مزدور ارگ بود.
البته خبر دستگیری علیپور همچو آذرخشی در رسانه های کشور، به ویژه شبکه های اجتماعی همچون فیسبوک و تویتر، پیچید و در میان کاربران آنها در کشور و بیرون آن عمومی شد و غرش کنان همه را همچو طوفان و سیلاب به واکنش وا داشت. خیزش های مردمی به صورت برق آسا جاده های غرب کابل را درنوردید. مردم همه با یک صدا، هم پا و هم آوا خواستار آزادی فرمانده شان که در دفاع از سنگر های مناطق مرکزی بر ضد طالبان و کوچی های غاصب مسلح سرزمین هزاره ها می جنگید، شدند.
امروزه گزارش هایی در میان مردم فرستاده میشود، که علیپور در یک توطیه استخباراتی- روانشناسی ی بسیار پیچیده به یاری آقای سرور دانش معاون دوم رییس جمهور به کابل خواسته شد و پس ازان دستگیر گردید ولی با دادن تعهد نامه و قرائت ویدیویی ای آن توبه کرد و تسلیم شد.
به راستی تعهد نامه ای هست ولی معلوم نیست که در تحت چه شرایطی بر یک زندانی تحمیل و قبولانده شده است، حتی گفته میشود که در به کاربرد قرائت این تعهد نامه از زرق پیچکاری ویژه ای هم استفاده شده است.
به هر حال اینکه پیامد آن را تسلیمی فرمانده علیپور اعلام داشتند؛ فرار ننگین از حقیقت است که در قیام سیل آسا و قهرمانه مردمان ملیت برادر هزاره ما تبلور تاریخی یافته است؛ اشغالگران و مزدوران شان از بیم مردم؛ علیپور را ناگزیر زنده رها کردند البته که به طرق دیگر دست از سرش نبرداشته اند و نمی بردارند.
- ترس ناتو و غرب از خشم مردم افغانستان چگونه افشاء شد؟
گزارشی از جلسهی مشترک سرور دانش معاون رییس جمهور، محمد معصوم استانکزی رییس امنیت ملی و شماری از نزدیکان علی پور میگوید، که علیپور از سوی نیروهای امریکایی در کابل دستگیر شده است...
استانکزی در این جلسه گفته است که علیپور را امریکاییها دستگیر کرده و سپس به امنیت ملی تحویل دادهاند. (6)
- مرد مرموزی که در تصاویر مستند، یک جا با فرمانده علیپور و دانش دیده می شود کیست؟
در تمامی ی عکس های فرمانده علیپور با سرور دانش؛ مردی عینکی ای به مشاهده می رسد که موجودیت یکبارگی ی این چهره با علی پور سر نخ های نامرئی را به دست می دهد. این شخص داکتر رسول طالب امریکایی تبار است که زمانی سخنگوی حزب وحدت به رهبری استاد مزاری بوده است.
داكتر رسول طالب، نماینده حزب وحدت كریم خلیلی در پشاور با هشتصدهزار دالر خود را به امریكا رساند (۸۰۰ هزار دالری را كه خاین رسول طالب بالا رفته، كمترین مقدار است). (7)
پس از اشغال افغانستان به وسیله نیروهای غربی در راس ایالات متحده ی امریکا داکتر رسول طالب به افغانستان برگردانیده می شود. موصوف به پست های مختلف گماریده می شود. فعلن مشاور آقای غنی احمد زی است. حضور این آدمک در هر تصویری پس از دستگیری آقای علی پور، با علیپور بازگوی توطیه ی بزرگ به همیاری همین شخص مورد اعتبار ارگ میتواند تلقی شود.
غریو و خیزش مردم هزاره چنان طوفانی و خشماگین شد که کاخ استبداد را نی تنها در کابل، بل در غرب نیز لرزانیده، ناتو را به واکنش در مورد، مجبور ساخت. " دیو بتلر، سخنگوی این نیروها گفته است، نه نیروهای امریکایی و نه نیروهای حمایت قاطع ناتو ارتباطی به بازداشت علیپور ندارند". گویا ناتو در دستگیری فرمانده علیپور دخل و غرضی نداشته است. (8)
چرا غرب و ناتو این چنین با دستپاچگی خود را از درگیر شدن با مردم کنار کشیدند؟
این همه پیامد توصیه ها و نسخه های برژینسکی بود. برژینسکی همیشه توصیه میکرد که برای حصول اهداف، باید خاطر مردم را درنظر گرفت، و به آن احترام گذاشت!
زبیگنیو برژینسکی، در زمره برجسته ترین سیاستمداران، ژئواستراتژیستها و دولتمردان آمریکا قرار میگرفت؛ او در بیست و شش ماه می سال دوهزار و هفده در سن 89 سالگی درگذشت. به گزارش هاآرتص کارتر در مراسم مرگ او چنین از وی تجلیل می کند: "او کسی است که به مدت 4 دهه نقش مهمی در زندگی همه ما داشت."
نقش مختصر این جانی و جنایت کار قرن درمورد کشور و مردم افغانستان را در برگپاره ی پایانی ی این نگارش ملاحظه فرمایید. (9)
علی پور در مطابقت با تعهدنامه، گفته می شود که تمامی سلاح های خود را به حکومت تسلیم می کند. علی پور در اثر یک توطیه استخبارات بین المللی و به کمک اجیرانی چون سرور دانش و دکتر رسول طالب از امریکایی های افغان تبار دستگیر، گوشمالی، تحقیرو خنثا شده است.
ناظرانی هم چنین باور کسب کرده اند:
"سقوط ناگهانی فرمانده علی پور
حکومت، فرمانده علی پور را به یک فرد خنثی تبدیل کرد.
حکومت کابل موفق شد که فرمانده علیپور را به اندازه شهرتی که کسب کرده، تنبیه و تحقیر کند. حکومت همچنان موفق شد که دست آورد قدرت مدنی جامعه هزاره را
از نظر تبلیغاتی فرش قدم های انتخاباتی سرور دانش کند. علیپور نتوانست حرمت فداکاری های مردم را نگهدارد. قدرت اجتماعی هزاره ها ظاهراْ سنگین تر از آن است که پیشتازانی چند در سطح رهبری سیاسی
آن ها قادر به تبدیل آن به نیروی راهبردی پایدار و غیر قابل فساد باشند. می توان گفت که حکومت، شکست خود را به طریقه یی جبران است که ماحصلش دو سر- بُرد بُرد- بود. اگر دقت کنیم، فرمانده مورال
باخته به رضای خودش در حبس تعلیقی قرار گرفت و نشر ویدیویی مشابه به یک توبه نامه، کم نظری آشکار به خون جوانان هزاره بود.
خیزش گسترده مردمی در پایتخت، بامیان و مزار شریف نتوانست به علی پور اعتماد به نفس سیاسی عطا کند. کاروان حضور مردم در جاده ها به صورتی ماهرانه افت کرد. کمی مقاومت لازم بود تا
فارمول حکومت برای همیشه تغییر بخورد؛ اما چنین نشد. علی پور حالا در همان قفسی پرسه می زند که قیصاری و حسیب قریشی در آن حضور دارند.
او از نظر سیاسی، میدان برده شده را بنا به تلقین سرور دانش و رسول طالب به حکومت واگذار کرد؛ اما حضور آگاهانه و مصمم هزاره برای بقا و اقتدار در خط داغ شرایط جاری، از علی پور عبور خواهد کرد. هزاره
دنبال یک پیش آهنگ کمربسته وسنگین وزن است تا خودش را از بحران رهبری کنونی بیرون بکشد."(10)
-چه باید کرد؟ راه نجات و برون رفت کجاست؟
در کشوری که به اشغال امریکا با موافقت و مشارکت حدود پنجاه کشور درآمده است، راه نجات و برونرفت را چگونه میتوان دریافت؟
همه میدانیم که خبر دستگیری فرمانده علیپور همچو یک بم انفجار کرد و خشم و خروش مردم را در جاده ها باعث گردید. گویی سیلاب وحشی و هیبتناک سرازیر گشت. این شور و خیزش ارگ کابل را تا قصر سفید تکان داد. ما درین جا به توطیه های پس پرده کاری نداریم. هدف مان تذکار و تجلیل از زور و خشم مردم است. خشم ملیت دردمند و بلادیده و قهرمان هزاره در طول تاریخ چندین قرنه ی این کشور.
این خشم آن قدر سترگ بود؛ که اگر توطیه های فریبنده و تردستانه نمی بود، احتمالن بساط قلدور ارگ را می روفت.
با نگرش این خشم و خروش هزاره ها، سایر ملیت های بهم برادر، اهم از پشتون ها، ازبک ها، تاجیک ها به خودیکه خورده به استقبال ازان برآمدند. درین جا به اظهارات ویدیویی آقای پاچا خان یکی از وطنپرستان صدیق کشور زیر عنوان " حمله پاچا خان به اشرف غنی، معصوم استانکزی و سرور دانش بعد از دستگیری قومندان علیپور "اکتفا می کنیم. (11)
https://www.youtube.com/watch?v=4LtXd0ibTpM
اگر همه ملیت های باهم برادر دست به دست هم داده، برای تامین و تحقق عدالت، رهایی از بند، و آزادی همچو برادران هزاره، یک جا، هم پا و هم آوا یکی شویم؛ اشغالگران را به زانو درآورده به تعمیل اهداف و امیال خویش نایل می آییم.
باید یکی شویم
دریک صف فشرده و چون کوه استوار
برضد اجنبیان جهانخوار نابکار
برجانیان قرن، درس دگر دهیم
درسنگر نبرد
با طرح رهگشا
از بند بردگی
خود را رها کنیم
درهر کرانه دام و قفس زیر پا کنیم
باید طلسم شوم سیاهی بهم زنیم
دشمن فنا کنیم
باید یکی شویم
راهی بسوی جاده ی آینده واکنیم
این نسل را به باور دنیای حریت
در راه پیچ پیچ و
شیب و فراز آشنا کنیم
باید یکی شویم
گر موج موج و قطره قطره بهم اتکا کنیم
پیروز می شویم
هریک شهید ما
خورشید میشود
خفاش های کور جادوی انگریزیان شوم
واهریمنان قرن
نومید میشود
نابود میشود!
20 اکتوبر 2018
***
منابع اسناد و مدارک:
2 http://www.vatandar.at/Drjahish38.htm
4 http://www.rasad.af/1395/07/11/highway-taking-hostage-naseri/
5 https://8am.af/clash-with-alipour-commander-left-11-dead/
7 http://pz.rawa.org/50/50reality.htm
9 افغانستان
برژینسکی که به طراحی سیاستهایی سرسختانه علیه اتحادیه جماهیر شوروی شناخته میشد، در سال 1979 تلاشهای جدی را در جهت حمایت از گروه مجاهدین در پاکستان و افغانستان آغاز کرد؛ این تلاشها توسط سرویسهای امنیتی پاکستان و حمایتهای مالی آژانس مرکزی اطلاعات (سیآیاِی) آمریکا و امآیسیکس (MI6) انگلستان جامه عمل به خود گرفت. بخشی از برنامههای سیآیاِی توسط کارشناسان بخش فعالیتهای ویژه (Special Activities Division) صورت میگرفت که شامل تجهیز، آموزش و راهنمایی مجاهدین افغان میشد. هدف از این سیاست اساساً توانمندسازی اسلام رادیکال و نیروهای ضد کمونیست بود تا از این طریق حزب دموکراتیک خلق افغانستان که سکولار کمونیست و حاکم بر افغانستان بود، سرنگون گردد. از این رو کودتا علیه حافظ الله امین و جنگ قدرت میان اعضای انشعاب پرچم از حزب دموکراتیک خلق افغانستان که مورد حمایت شوروی بود، در نهایت منجر به دخالت نظامی شوروی شد. سالها بعد، در مصاحبهای که آرشیو امنیت ملی سیانان در سال 1997 با برژینسکی ترتیب داد، وی آن استراتژی را که در دولت کارتر علیه شوروی در سال 1979 طراحیشده بود، چنین تشریح کرد: پس از اینکه شوروی وارد خاک افغانستان شد، بلافاصله یک روند دوگانه را آغاز کردیم. اولین روند واکنشها و تحریمهایی را در برمیگرفت که اتحادیه جماهیر شوروی را هدف قرار میداد و هم وزارت خارجه و هم شورای امنیت ملی فهرست بلند بالایی از تحریمهایی که میبایست اتخاذ میشد تهیه و اقداماتی را که میتوانست هزینههای شوروی را افزایش دهد طراحی کردند. روند دوم اقدامات منجر به سفر من به پاکستان یک ماه پس از حمله شوروی به افغانستان شد؛ هدف از این سفر انجام هماهنگی لازم برای اقدامی مشترک با پاکستانیها بود؛ در این اقدام تلاش میشد زمان درگیری و تلفات شوروی تا آنجا که ممکن است بالا برود. از این رو هماهنگیهایی نیز با سعودیها، مصریها، انگلستان و چین صورت گرفت و از منابع مختلف تسلیحات لازم را در اختیار مجاهدین قرار دادیم ـ برای مثال مقداری تسلیحات ساخت شوروی از مصر و چین تهیه شد. حتی مقداری سلاح از حکومت کمونیستی چکاسلواکی تهیه کردیم؛ آمادگی پذیرش انگیزههای مادی، این حکومت کمونیستی را در برابر خواسته ما تسلیم کرد. همچنین با توجه به فساد گسترده در میان ارتش شوروی، در برخی موارد از خود ارتش شوروی در افغانستان برای مجاهدین سلاح خریداری شد.
میلت بِردن (Milt Bearden) در کتاب «دشمن اصلی» (The Main Enemy) مینویسد که برژینسکی در سال 1980، با عقد قراردادی با ملک خالد، پادشاه عربستان سعودی، از او تعهد گرفت تا کمکهای آمریکا را به دست افغانها برساند و اطمینان حاصل کرد که بیل کیسی (Bill Casey) در دولت ریگان همچنان انجام این قرارداد را پیگیری میکند.
بنا بر برخی اظهارات سیاست، آمریکا در این باره که حتی برای خود مجاهدین افغان نیز ناشناخته بود، بخشی از یک استراتژی کلان بود که قرار بود «شورویها را به انجام یک حمله نظامی تشویق کند.» در این میان مصاحبهای با مشاور امنیت ملی یعنی برژینسکی به چشم میخورد که در آن از قول او گفته شده است که کمکهای آمریکا به مجاهدین پیش از حمله شوروی، اقدامی بود به منظور تشویق شورویها به انجام این حمله. برژینسکی شخصاً صحت این مصاحبه را تکذیب کرد. بنا بر گفتههای برژینسکی، یک کارگروه کارشناسان مسائل افغانستان در شورای امنیت ملی با تهیه گزارشهای متعددی از اوضاع نابه سامان افغانستان در سال 1979 خبر داد، اما رئیسجمهور کارتر توجهی به این مطالب نکرد تا اینکه حمله شوروی به خاک افغانستان تصورات او را از اوضاع و احوال منطقه، بر هم زد. برژینسکی مدعی شده است که آمریکا پیش از آغاز حمله «رسمی»، کمکهای مالی اندک و ادوات ارتباطاتی مختصری برای مجاهدین فراهم آورد که این اقدام تنها واکنشی بود به استقرار نیروهای شوروی در مرز افغانستان و کودتای 1978 و هدف آن بود که از تجاوزگری و تعدی هر چه بیشتر شوروی در این منطقه جلوگیری به عمل آید. بنا بر مطالب دو سندی که از حالت محرمانه خارج شدهاند، اندکی پیش از حمله شوروی، کارتر با امضای اسناد مذکور «فراهم آوردن کمک لازم برای مجاهدین افغان را به صورت یک جانبه یا از طریق کشور ثالث چه در قالب کمکهای مالی و چه به صورت کمکهای غیر مالی» تأیید کرد و دستور داد «تبلیغات مخفی» در «سراسر دنیا» به منظور «تضعیف» حکومت چپ در افغانستان صورت گیرد و «آن را مستبد و آلت دست اتحادیه جماهیر شوروی» و «تلاش مجاهدین افغان را در جهت باز پسگیری استقلال کشورشان» جلوه دهند.
بههرحال شکی وجود ندارد که برژینسکی از فراهم آوردن کمک نظامی برای مجاهدین حمایت میکرد، درحالیکه وزارت خارجه تحت زمامت ونس به دنبال یک راه حل مسالمتآمیز بود.
برژینسکی خواهان تجهیز مجاهدین بود چرا که مدعی بود که «میبایست هر چه زودتر این منازعه با پایان برسد.» اما «در مورد آغاز این حمله به هیچ وجه خود را مقصر نمیداند» و تصریح میکند «حتی اگر ما به مجاهدین کمک نمیکردیم آنها بدون این کمک به مبارزات خود ادامه میدادند چرا که پول بسیاری را از دولتهای عربی حاشیه خلیجفارس جذب کرده بودند. آنها به این دلیل که ما از ایشان خواستیم، دست به اسلحه نبردند. آنها مبارزند و خواهان استقلال؛ بنابراین نمیتوانند حضور نظامیان مسلح را در خاک کشور خود تحمل کنند. تأمین سلاح و تجهیز ایشان گامی مهم در جهت شکست دادن شوروی بود و تا آنجا که به من مربوط میشود، این اقدام، اقدام صحیحی بود.» وی در پاسخ به این سؤال که «بنابراین آمریکا پس از اینکه روسها حمله خود را آغاز کردند به کمک مجاهدین شتافت نه پیش از آن؟» گفت: «کمکهای نظامی؟ مسلماً بعد از حمله. هیچ شکی در این باره نیست. اگر باور ندارید سندی را بر خلاف این گفته ارائه کنید [!].»
یکی از پرهزینهترین و طولانیترین عملیاتهای مخفی سیا، کمکهای نظامی این سازمان به مجاهدین افغانستان بود. سیا کمکهای خود را از طریق سرویس مخفی پاکستان، یعنی سرویس اطلاعات داخلی (Inter-Services Intelligence (ISI)) به دست مجاهدین بنیاد گرای افغانستان میرساند. این عملیات، عملیات سیکلون (Operation Cyclone) نام گرفت. رقمی بین 3 تا 20 میلیارد دلار آمریکا برای تجهیز و آموزش این نیروها هزینه شد. گفته میشود اسامه بنلادن نیز در میان کسانی بود که از کمکهای آمریکا بهرهمند شد که البته آمریکا این گفته را رد میکند و مدعی است که به هیچ وجه از «عربهای افغان» حمایت نکرده است.
مطالعهای که در سال 2002 در این باره انجام شد نشان داد که در هنگامه انقلاب اسلامی در ایران، آمریکا به دنبال برقراری روابط حسنه با افغانستان بود؛ از این رو حمله شورویها به این کشور زمینه را برای بسط نفوذ آمریکا در افغانستان فراهم آورد؛ شکلگیری القاعده را میتوان تا حدودی به دلیل تجهیزات و کمکهای مالی میلیاردی آمریکا در حمایت از مجاهدین افغانستان برای بیرون راندن نیروهای شوروی از این کشور نسبت داد.
10 http://www.razaqmamoon.com/2018/11/blog-post_161.html
11 https://www.youtube.com/watch?v=4LtXd0ibTpM
12 آرشیف نگارنده.