در روزهای پایانی سال پیشین ترسایی ۲۰۱۸ (یکی – دو هفته پیش از امروز) همزمان با سالگرد برانداختن رژیم ترور و استبداد خونین حفیظ الله امین، آقای سید عبدالحکیم شرعی جوزجانی چیزهایی را سرهم بندی کرده و در فیسبوک خویش به نشر رسانیده است.
درباره واقعیتهای هولناک و سهمگین دوران فرمان روایی حفیظ الله امین هزاران نوشته وجود دارد و ازجمله، من بیش از یک سوم کتاب خاطرات بیش از یک هزار رویهای خویش را به آن اختصاص دادهام که هجده سال پیش به نشر رسید. در این خاطرات، چشمدیدها و تجربههای شخصی من از سیاه کاریهای آن دوران پرده برمیدارد. ولی آقای شرعی تلاش کرده است که آنها را پرده پوشی کند. وی خیلی «دلیری» به خرج داده است که پس از همهیی این سالها (پس از چهل سال) به پشتیبانی از آن رژیم برخیزد و گویا تاریخ سیاه آن دوران را ازنو سفید بنویسد. درحالیکه، بیهودگی کار در «بازنویسی تاریخ» اینست که با هیچ گونهای از سند سازیها و ترفندها نمیتوان حافظه تاریخی مردم و رویدادهای راستین تاریخ را زدود.
درباره نوشته فیسبوکی آقای شرعی جوزجانی زیر عنوان «نجات نخبه گان حزب» و طرح «قانون اساسی» دوران امین، بنا به احترام از خواست شماری از رفقا و دوستان گرامی، من این فشرده را نوشتم.
بهگونهای که بسیاری از رفقا، دوستان و هم میهنان میدانند، من همه سببها، بهانه جوییها، دوسیه سازیها، سند سازیها، توطئهها، اتهامهای ناروا، سر به نیست کردنها، شکنجههای بربرمنشانه و به زندان افگندنهای گروه بزرگی از رفقای پرچمی و روشنفکران و دگراندیشان زن و مرد و ازجمله خودم را در کتاب خاطرات خویش آشکارا بیان کردهام. در آن خاطرات (یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی) اتهامهای سرتاپا دروغ و بیشرمانه و چگونگی «محاکمه» غیابی و دروغین من از سوی «محکمه اختصاصی انقلابی ابتدایی و نهایی» قلابی، دفاعیههای راستین و انقلابی من و محکوم کردن دو بار حکم اعدام برای من، به گستردگی لازم نگاشته شدهاند. اینکه آقای شرعی اکنون ادعا مینماید که وی درباره، میانجی گری کرده است، من چیزی نمیدانم و در یادوارههای من بهگونهای که گفته شد، اشارهای درباره نمیتوانست وجود داشته باشد. اکنون که آقای شرعی بر چنین پیشنهادی از سوی خود پافشاری مینماید، بایستی درباره درزمانی به درازای چهل سال که فرصتهای زیادی در دست داشت، دست کم چیزی میگفت. ولی درهرحال آن تلاشها نمیتواند واقعیتها را، آن چیزهایی را که انجام گردیده است، تغییر بدهد که صدها هزار انسان آگاه از آنها باخبراند. من برعکس نوشتههای آقای شرعی در عمل تجربه کردهام که دستاندرکاران رژیم امین خلاف همه معیارهای انسانی و اخلاقی، ناسازگار با هرگونه درستی و راستی، برای من و شمار زیادی از رفقای حزبی پاپوش ساختند. در اثر یک توطئه اتهام خودساخته که هیچگونه سند، پایه و بنیاد حقوقی، واقعی و منطقی نداشت، من بازداشت، شکنجه، زندانی و در غیاب از سوی محکمه دروغین دو بار به اعدام محکوم شدم. از این «حکم» زمان بالنسبه زیادی سپری گردید تا اینکه حفیظ الله امین بهعنوان شاگرد وفادار، استاد و رهبر خویش نورمحمد ترکی را نیز سر به نیست کرد. اینکه ازجمله حکم اعدام مرا به بیست سال زندان (آقای شرعی از روی نوشتههای برخی از نویسندگان غربی بیخبر، پانزده سال نوشته است) تخفیف دادند، عکس ادعای آقای شرعی از روی کدام «خیراندیشی» نبوده است. امین همزمان میخواست وانمود کند که نورمحمد تره کی مسئول همه آن کارها بوده است.
درواقع، حکم اعدام من در اثر مبارزه سرسختانه رفقای حزبی در درون و برون کشور، از کابل و شهرهای دیگر افغانستان تا بلگراد، پراگ و ماسکو، لغو گردیده بود. باری اسدالله سروری باوجود اینکه در بازداشت و شکنجههای من به گونه مستقیم دست داشت، در نخستین روزهای ماه جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی (برابر با نخستین روزهای سال ۱۹۸۰ میلادی) گفته بود که سه بار نام من و چند تن دیگر از رفقا از رده بالایی فهرست اعدام شوندهها، به میانجی گری برخی از مقامهای مرتبه بالایی رهبری برخی از کشورهای سوسیالیستی، حذف گردیده بود. بایستی یادآوری کرد که من توانسته بودم از توطئه اعدام با اندک امکانی کمیاب که برای باری در زندان دست داد، به خانواده خویش آگاهی بدهم. آن آگاهی از سوی همسرم کریمه کشتمند و برادرم اسدالله کشتمند که هردو در کمیته مخفی حزبی پرچمیها همراهی و همکاری داشتند، به همه جاهای لازم و در مرتبه نخست به رهبری کمیته مخفی حزبی رسانده شد و ازآنجا برنامه دفاع همگانی سازمان یافت. درباره چیستی و چگونگی کارنامهها و روان انقلابی هموندان کمیتههای حزبی در اختفا و خردورزیهای رزم جویانه رهبری کمیته مخفی حزبی، من در جلد دوم خاطرات خویش به گونه گستردهای پرداختهام.
بهگونهای که آشکاراست آن «تخفیف» در سطح بالایی، در ظاهر انجام گردیده بود و نه در اثر کدام پیشنهاد «خیرخواهانه» آقای شرعی، هرگاه وجود داشته است. شایان یادآوری میدانم که از نگاه امین و همکارانش کار به آنجا، مانند دیگر نابکاریهایش، پایان نیافته بود. من در اثر یک تصادف در زندان زنده ماندم و از آن زنده برون برآمدم. بهگونهای که آقای سید محمد گلاب زوی وزیر امور داخله آن زمان در نخستین روزهای پس از ششم جدی ۱۳۵۸ خورشیدی اعلام کرد، حفیظ الله امین درنظرداشت که با انجام یک کودتای دیگر درون دولتی ائتلافی آخرین تصفیهها را در میان رهبری پرچمیها و دگراندیشان تا آنجا که دسترسی داشت، انجام بدهد. چنانکه در حدود یک هفته پیش از ششم جدی دوکتوری/پزشکی برای نخستین بار در زندان پلچرخی به سراغ من آمد و به بهانه پیچکاری دواهایی را بهقرار معلوم با سوزن آلوده با ویروس ورم جگر در وجودم تزریق کرد. پس از چند روز از آزادی من از زندان، اثر ویروس به شکل زردی مفرط و تب شدید در وجودم آشکار گردید. مرا به گونه فوری در شفاخانه چهارصد بستر کابل بستری کردند و پس از یک هفته بنا بر نبود امکان تداوی لازم و پیشرفته در آنجا به ماسکو انتقال یافتم و دو ماه و نیم زیر درمان جدی و کارآزموده پزشکی در بیمارستان ویژهای قرار گرفتم و بهسختی بهبود یافتم. این رویداد به لحاظ پزشکی، بهداشتی و درمانی تایید شده است و من آن را گستردهتر از این در کتاب خاطرات خویش نگاشتهام.
در پاسخ به این پرسش که آیا بهراستی «اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان» بهعنوان قانون اساسی مؤقت کشور که در سالهای ۱۳۶۰ خورشیدی (۱۹۸۰ م) در عمل اجرایی شده بود، از مسوده قانون اساسی امین، ادعایی آقای شرعی، الهام گرفته باشد، بایستی گفت که چنین ادعایی درست نیست و اصول اساسی افغانستان به گونه مستقل از سوی هیئت تدوین، آماده گردید و از سوی شورای انقلابی آن زمان تصویب و اجرایی شد. من درباره چیستی و چگونگی اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان در جلد سوم کتاب خاطرات خویش به گستردگی یاد کردهام. درحالیکه بهاصطلاح قانون اساسی امین که تازه درباره آن چیزهایی از سوی آقای شرعی گفته شده، شاید در حد یک تصور یا ادعا باقی مانده باشد که نه نشر شد و نه تطبیق. با همه اینها، تدوین قانون چیزی است و معیار تحقق آن عمل است. گفته میشود که در مسوده آن قانون اساسی ادعایی چیزهایی درباره تشکیلات اداری کشور پیش بینی گردیده بود. هرچه بوده باشد، در اینجا مورد بحث من نیست.
در پایان این فشرده نوشتار درباره بخشی از نوشتههای فیسبوکی آقای شرعی، من به گونه عام به این باورم که تلاش برای تحریف تاریخ، نشان دادن وفاداریها به بهای فدا کردن راستیها و درستیها و به پشتیبانی برخاستن از چیزها و کسانی که قابل دفاع نیستند، نمیتواند کار درستی باشد. همچنان سند سازیها، نگرشها و روشهای ذهنی گرانه و کاربردهای نادرست آزادی بیان در شبکههای اجتماعی و رسانهای، حتا برای شهرت طلبی انسانها نیز نمیتواند کمک نماید.
پایان
۱۰/۰۱/۲۰۱۹