دراین روزها، مسأله خط انتقال برق وارداتی از ترکمنستان، از پلخمری بسوی بامیان یا سالنگ ها، گفت و شنود ها و بحث های داغی را در افغانستان و برون از آن برانگیخته است. بخشی از رسانه های همگانی و شبکه های اجتماعی بویژه فیس بوک، بیشتر انباشته ازمطالبی در دفاع از فیصله های رسمی پیشین (خط انتقال برق از راه بامیان، وردک – میدان به کابل) در این زمینه هستند. این مطلب هم اکنون ازسوی کاربران دست به دست میشود و شورشگفت انگیزی در فضای واقعی و مجازی رسانه یی آفریده است.
برخی ازمقام های دولتی که خود تصمیم گرفتند و اکنون میخواهند آنرا بدون دلایل قانع کندده اقتصادی و اجتماعی بشکنند، واقعیت های عینی را به چالش کشیده اند و آن را به مسأله جنجال برانگیزی مبدل ساخته اند. ولی از سوی مدافعان نخستین تصمیم درست دراین زمینه، دلایل عینی اقتصادی و فنی کار شناسانه ای به پیش کشیده شده است. افزون برآن، اهمیت اجتماعی آن به درستی برجستگی ویژه ای یافته است.
تظاهرات گسترده و مسالمت آمیز مردمی به ویژه دربامیان که نامش درمرکز این مسأله قرار دارد، در روزهای پیشین برپا گردید. همچنان، گرد همآیی بزرگی درشهر کابل برگزار شد. برپایی این تظاهرات، گرد همآیی ها و همایش های دیگر، سخنرانی ها، مصاحبه ها، گفته ها و نوشته ها در این باب، بگونه عام بازتاب دهنده روشن خواست ها و نیازمندی های مردم بخش های مرکزی کشور، هزارستان یا هزاره جات و مردم جامعه هزاره بخاطر دستیابی به عدالت اجتماعی بوده است. انگیزه آشکار این فعالیت ها و گفتمان ها، داد خواهی ملی به دفاع ازدرستی در برابر نادرستی ها است.
در بحث پیرامون این مطلب، گروه های پرشماری ازمیان روشنگران، نویسندگان، فرهنگیان، اقتصاد دانان، انجنیران و سیاستمداران پیشین و نوین به نمایندگی ازهزاره های دردمند و برخی ازنمایندگان آگاه برخی از ملیت های دیگر افغانستان، شماری از نهاد های مدنی و فعالان سیاسی و اجتماعی، شرکت ورزیده اند و سلسله آن دوام دارد. در این مبارزه مدنی، عادلانه و دموکراتیک، میتوان رگه های نیرومندی از آگاهی ملی و اجتماعی و همبستگی میان قشرهای روشنفکری را دید. من هم به این وسیله، همبستگی خویش را با مبارزه داد خواهانه قلمی و فکری گروهی از نخبگان جامعه هزاره که ازپشتیبانی گسترده مردمی و آگاهان از میان برخی از جامعه های تباری – فرهنگی دیگر کشوربرخوردار است، ابراز میدارم. این مبارزه به روش ها و شیوه های گوناگون مسالمت آمیز و مدنی با بیان منطق و تحلیل های درست بخاطر حق طلبی اجتماعی انجام میگیرد که موجب دلگرمی گروه های بیشتر مردم میگردد.
حالا باید دید حرف برسر چیست؟
برپایه ارزیابی های فنی و مشورتی کار شناسانه نخستین، تمدید خط انتقال ولتاژ بلند برق ازشمال کشور باید ازبخش های مرکزی، از بامیان بگذرد و ازمسیر وردک – میدان به کابل برسد و بدینگونه در واقع، بخش های بزرگی ازمنطقه های مسکونی و حوزه های مهم بالقوه معدنی - صنعتی را که درحال حاضر بدون انرژی برقی اند، پوشش بدهد. ولی تصمیم دومی باصطلاح بازنگری شده بگونه ایست که ملاحظات و ضرورت های انسانی، اقتصادی و اجتماعی را گویا بخاطر اندک صرفه جویی درهزینه های مالی از کمک های خارجی و زمان تمدید خط برقی، درنظر نمی گیرد. بدینگونه، ازموضع دادخواهانه هزاره ها، شماری از نمایندگان آگاه بخش هایی از مردم افغانستان منصفانه پشتیبانی مینمایند؛ درحالیکه متأسفانه کسانی هستند که از تصمیم یکجانبه برخی ازدولتی ها پشتیبانی میکنند و خواست ها و نیازمندی های اجتماعی و اقتصادی بخش های بزرگی از توده های مردم محروم و رنجکشیده کشور را نه تنها بادیده شک و تردید می نگرند، بلکه آنرا دگرگون جلوه میدهند و با استفاده از فرصت طلبی سیاسی آگنده از تبعیض و تعصب به این مسأله برخورد میکنند. آنان با شتابزدگی و دستپاچکی دست به کار شده اند تا نه تنها راه عبور خط انتقال برق را بلحاظ فزیکی، بلکه مسیر فکری و هدف های مبارزه را با تعبیرهای نادرست تبارگرایانه و گزارش های منفی، تغییر بدهند. دراین میان کسانی هم هستند که حسادت میورزند و در برابرعدالت خواهی، نفرت پراگنی و تبعیض قومی را دامن می زنند.
من دراین یادداشت گونه کوتاه درپی آن نیستم که برپایه ارقام و حقایق به تنهایی ضرورت و قاطعیت رهیافت خط انتقال برق را ارائه بدهم؛ زیرا این کاریست که ازسوی شماری از نویسندگان، صاحب نظران و دست اندرکاران مسایل اقتصادی و فنی درداخل افغانستان و حتا در درون حاکمیت انجام گرفته است. ایشان در ارزیابی ها، بررسی ها، تحلیل ها و استدلال های علمی و فنی خویش بر ضرورت و درستیابی عبور خط برق از راه بامیان با ارائه ارقام و حقایق تأکید کرده اند که من هم مانند ده ها و صدها هزار تن دیگر، به آن یافته ها و داده ها موافقم. آنان برپایه توصیه های شرکت کارشناسی و مشوره دهی آلمانی بنام فشنر درسال ۲۰۱۳ و سپردن آن به بانک توسعه آسیایی که تمویل کننده این پروژه است و گنجاندن آن درماستر پلان برق رسانی و پذیرفته شدن در هردو مرجع که کار درستی بوده است، حقایق زیادی را بیان کرده اند.
من هم با استفاده از تجربه های پیشین، دراینجا صرف به تذکار برخی نکات می پردازم. به باور من، استدلال اقتصادی و تخنیکی تحلیل گران درباره برتری عبوراین خط (توتاپ) از راه بامیان و نه سالنگ ها، قانع کننده است؛ زیرا شمارش صرفه جویی ممکن مالی و زمانی عبور خط برق، در کنار خط های دیگر، از راه سالنگ ها، درکوتاه مدت نمیتواند جایگزین ارزشمندی های اقتصادی و اجتماعی تمدید آن از طریق دره شکاری و بامیان، در دراز مدت گردد. افزون برآن، چنین فرصت هایی گاه گاهی پیش میآید که توده های بزرگی از مردم از آنها بهره مند شوند. بنابرآن، نمیتوان این گونه فرصت های خوب، ممکن و منطقی را قربان خشک اندیشی ها و تنگ نظری های کسانی ساخت که به رشد و توسعه متوازن مناطق و گروه های گوناگون مردم و بهبود زندگی آنان نمی اندیشند. هرگاه قرار باشد که صرف به نام "صرفه جویی" و بزرگ نمایی درباره آن و آنهم درافغانستان کنونی، حق توده های بزرگ مردم برای رشد و توسعه، پایمال گردد، بهانه جویی یا دست کم پیش پای بینی ای بیش نخواهد بود. آیا دولت ها وظیفه ندارند که چتر حمایتی اقتصادی و اجتماعی را با پذیرش هزینه های مالی بر مردم نیازمند که ادعای حاکمیت برآنان را دارند، بگسترد؟
گذشته از آن، آگاهان درمقابل استدلال آنانی که صرف از "صرفه جویی" حرف میزنند، دلایل منطقی زیادی را مبنی براقتصادی بودن خط انتقال از راه بامیان برشمرده اند. آنان درنظرمیگیرند که اضافه بارشدن بلحاظ فنی و دشواری های جوی سالنگ ها بویژه در فصل طولانی سرما و یخبندان دردراز مدت، هزینه های اقتصادی را در زمینه حراست، نگهداشت و ترمیم ها بالا خواهد برد. البته خط های دیگر انتقال برق از پلخمری تاکابل از راه سالنگ ها هم اکنون مورد بهره برداری قرار گرفته است. پروژه جدید موافقت شده "کاسا یکهزار" برای برق رسانی ازکشورهای آسیای میانه به افغانستان و پاکستان نیز از کابل خواهد گذشت. هرگاه زیر ساخت های این خط ها بلحاظ فنی اضافه بار توتاپ را نیز بر روی همان پایه ها یا دیرک ها از راه سالنگ ها اجازه میداد، آنگاه پیشنهاد تغییر مسیر خط از سوی مدعیان آن میتوانست ارزش شنیدن داشته باشد. ولی درعمل چنین چیزی بلحاظ فنی امکان پذیر نیست. نکته دیگر شایان توجه اینست که درصورت قطع مؤقتی برق رسانی، بنابرعوامل جوی چون یخبندان ها و برف باری های شدید و ممتد، برف کوچ ها و رانش سنگریزه ها و همچنان بنابرمسایل امنیتی درشمال - سالنگ ها، میتوان ازخط توتاپ که از راه جداگانه ازغرب به کابل میرسد، بعنوان یک راه جایگزین انرژی برقی مورد نیاز کابل تا جبل السراج و حتا پنجشیر را تأمین نمود. بنابرآن، باید احساس مسئولیت کرد و پیش بینی های لازم و ممکن را در نظر گرفت. آیا تجربه زنده و تازه قطع برق در چند ماه پیش برای مدتی درکابل بنابر انفجار دادن پایه های برق رسانی در دهنه غوری پلخمری گواه بر این ضرورت نیست؟
آنچه ازاهمیت نخستین برخوردار خواهد بود، اینکه از خط برق درمسیرعبورآن توده های بیشتر مردم حداکثر استفاده را بعمل آورند. معلوم است که از پلخمری تا بامیان از راه دره شکاری و در دوسوی بخش بزرگی ازباصطلاح ستون فقرات هندوکش، دره های زیاد مسکونی (دره کیان، دره اشرف، دره آجر و شماری دیگر) و سیغان و کهمرد وجود دارد و مردم در هریک آنها به برق دراین سده بیست و یکم، خیلی ها نیاز دارند. هرگاه قرار باشد که مردم این دره ها نیز وارد زندگی مدنی و نوین شوند که مستحق آنند، ضرورت خواهد بود که درهرصورت برای ایشان برق رسانی صورت گیرد و چه بهتر که از این فرصت پیشآمده در مسیر خط از پلخمری تا بامیان استفاده بعمل آید. معلوم است که افزون برشمارش ارزشمندی ها و سودمندی های این پروژه، علاقمندی گروه های بزرگی از مردم بگونه طبیعی برای تأمین امنیت منطقه و نگهبانی ازخطوط انتقال و مراکز یا ایستگاه های فرعی (سب استیشن ها) جلب میگردد.
همچنان از نعمات و برکات این خط برق رسانی میتواند ملیون ها انسان و بخش های بزرگی از هزارستان یا هزاره جات و مردم ولایت میدان – وردک بهره مند شوند. ارزش انسانی و اجتماعی و فرهنگی این پروژه خیلی ها بزرگتر ازهزینه های اقتصادی آن شمرده میشود. مردم این بخشی از کشور با دسترسی به برق میتوانند به روشنایی فکری و فزیکی، به دانش و آموزش همگانی، به انترنت، تلویزیون و به امکانات گوناگون علمی و فنی و فرهنگی دست یابند. این مناطق با داشتن کوه های بلند و دره های زیبا، صنایع دستی، محصولات حیوانی و نباتات طبی و بویژه با جاذبه های فرهنگی و گردشگری بامیان و بند امیر، با داشتن معدن های گران بها و مردم سخت کوش و زحمتکش، میتوانند ازطریق دسترسی به انرژی برق راه رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی را بپیمایند. باینگونه سرانجام، هزاره های محروم نیز میتوانند سرپای خود بایستند و به میهن و به کشور مشترک و به امنیت و توسعه اقتصادی و اجتماعی آن و به مشارکت همگانی بیش از پیش خدمت نمایند.
مدعیان تغییر مسیر خط، باصطلاح وعده میدهند که گویا درآینده بگونه جداگانه خط برق رسانی مستقلی از کابل تا بامیان تمدید خواهد شد. چنین وعده هایی، نخست تضمین اجرایی ندارد. دوم، به هزینه های بیشتری بلحاظ مالی نیاز خواهد بود که منبع تمویل آن معلوم نیست. سوم، تنها بامیان مطرح نیست، بلکه منطقه گسترده ای باید از برق ارزان تر بهره مند شوند. امید است که چنین وعده های سرخرمن صرف برای خاک به چشم پاشیدن نباشد. البته در هرصورتی در درازمدت این خط بخاطر پیوست کردن شبکه های برقی کابل با خط انتقال برق توتاپ در بامیان باید ساخنه شود و در مسیر آن مردم وادی ها و دره های غوربند، سرخ و پارسا، شیخ علی، ترکمن، شبر، بلوله و منطقه های دیگر همجواراز برق استفاده نمایند. لازم است که در شرایط امنیتی شکننده و دشواری های آب و هوایی این منطقه های کوهستانی، دست کم دوشبکه برقی عمده باهم متصل شوند و در صورت ضرورت بگونه متقابل بگونه جایگزین همدیگر را کمک کنند. درحالیکه بدون عبور خط توتاپ از بامیان این هدف هرگز برآورده نمیشود.
اهمیت اقتصادی این بخش پروژه توتاپ در حوزه ایجاد کسب و کار، بهره وری تولید و بهبود زندگی مردم و ایجاد زیرساخت های فنی، بهره برداری سودمند از معدن ذغال سنگ اشپشته و معدن بزرگ و منحصر به فرد آهن حاجی گک، میتواند برای همگان آشکار باشد. همچنان با یک نگاه، ارزشمندی اقتصادی این پروژه را میتوان درک کرد که چگونه ساخت و ساز کارخانه های تولید برق حرارتی درجوار معدن های ذغال سنگ دره صوف و اشپشته و انتقال برق تولیدی آنها در خط های ولتاژ بلند از پیش ایجاد شده، امکان پذیر میشود. باید درنظر گرفت که هرگاه اراده سیاسی بوجود بیاید که معدن حاجی گک مورد استخراج و بهره برداری قرار گیرد، به پیمانه بزرگی وابستگی به انژی برق ایجاد میگردد. بویژه اینکه هرگاه کار آهن گدازی و فولاد ریزی در نظر باشد، افزون بر برق رسانی، به مقدار بزرگ ذغال سنگ مخصوص که صرف معدن دره صوف دارای چنین خاصیت و خصوصیت است، ضرورت میافتد. درهرحال برای استخراج و بهره برداری از معدن آهن حاجی گک باید خط انتقال برق تمدید گردد و چه خوب که از پیش زیر ساخت های آن از سوی بامیان ایجاد شده باشد. درغیر آن باید خط انتقال جداگانه از کابل تمدید گردد که هزینه های بزرگ اقتصادی اضافی برای آن ضرورت خواهد بود. البته درباره برق رسانی به معدن بزرگ مس عینک درلوگر و درمجموع برای تمدید خط های انتقالی برق به ولایات جنوبی و همچنان پیوست ساختن با شبکه های برقی حوزه های رود های هلمند و ارغنداب درارزگان و قندهار، خط توتاپ نزدیک تر و باصرفه تر خواهد بود. در اینصورت باید صرفه جویی های واقعی را در دراز مدت برای برقی ساختن افغانستان محاسبه نمود.
اکنون به این مسأله مهم پرداخته میشود، اینکه برای برقی ساختن کشور، ایجاد زیر ساخت های دورادور یا حلقه یی دردرازمدت و بخاطر تنوع خطوط برق رسانی، ضرورت جدی است تا در فصل های گوناگون سال درشرایط جوی متفاوت افغانستان و درحوزه های مهم اقتصادی، کم بود برق جبران گردد. تمدید خط انتقال ولتاژ بلند توتاپ بمثابه حلقه اولی و اساسی، در دراز مدت برای وصل به شبکه های برقی در جنوب، جنوب غرب، شرق و حتا غرب کشور کمک خواهد کرد.
باییستی درنظر گرفت که نمیتوان برای همیشه چشم به برق وارداتی دوخت. سرمایه گذاری ها برای تولید برق داخلی چه برق آبی باشد یا حرارتی و یا برق از منابع تجدید پذیر یا بازپروری مانند بادی، آفتابی و برق حاصله از سوخت مواد نباتی و حیوانی ضرورت جدی است. وجود زیر ساخت های خط های انتقال ولتاژ بلند برق و وجود سب استیششن ها میتواند سرمایه گذاری ها درصنایع و تولید داخلی انرژی برقی را امکان پذیر بسازد. در هزارستان یا هزاره جات کوهستانی امکانات گسترده ای برای تولید برق آبی به پیمانه های کوچک و متوسط وجود دارد و بیشتر رودخانه های افغانستان که به چهارسو: شرق، غرب، شمال و جنوب سرازیر میشوند، از اینجا سرچشمه میگیرند و از اینجا نیرو کسب میکنند. درحال حاضر مردم از نبود انرژی برق بسختی رنج میبرند. بنابرآن، استفاده از انرژی و نیروی برق دربخش های مرکزی کشورو ایجاد زیربنای انتقال برق برای آینده ها نیز، درگرو این پروژه برق رسانی پلخمری – بامیان – کابل قرارگرفته است.
اکنون حرف برسرگذاشتن نخستین تهداب یا زیربنا برای توسعه آتی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هزارستان یا هزاره جات و برقی ساختن آن در دراز مدت به موازات بخش های دیگر افغانستان است. این آرزومندی میتواند با تمدید خط انتقال برق توتاپ از راه بامیان تا کابل برآورده گردد.
بنابرآن فعالیت های گسترده دموکراتیک نهادهای مدنی، روشنگری و فرهنگی وشبکه های اجتماعی، شرکت گروه های آگاه مردم و نمایندگان تأثیر گذار آنان در این مبارزه دموکراتیک، مدنی و عادلانه، میتواند راه را برای دریافت حقیقت و غلبه دادخواهی بر زورگویی و خردورزی بر خشک اندیشی، هموار بسازد. به امید پیروزی دگرنگری و دورنگری برنظر تنگی و خرد گریزی و واقع گرایی برفرصت طلبی سیاسی!