جنرال دوستم پس از عملیات نظامی در ولسوالی غورماچ ولایت فاریاب که به جوزجان بر گشته بود، در یک نشست خبری در شهر شبرغان با حرفهای تند و پرخاشگرایانهیی رهبری حکومت بهاصطلاح وحدت ملی و شخص اشرف غنی رییس جمهور و حواریون شان را مورد انتقاد شدید قرار داد که چنین شیوه و شدت بیان بیسابقه بوده است. وی بهصورت مستقیم رییس جمهور و رییس اجراییه را متهم میکند که از افراد فاسد و بی کاره، طرفداران و قوم شان حمایت میکنند. جنرال با صراحت بیان داشت که " اگر کسی از قوم رییس جمهور یا از قوم رییس اجراییه باشد، اگر فاسد و بیکاره هم باشد، نزد آنها عزیز است." جنرال دوستم علاوه نمود:" نزد داکتر عبدالله تاجیک که باشد؛ هر چه که باشد، ناتوان باشد، نزد مردم نام نیک نداشته باشد خوب است و نزد رییس صاحب جمهور کسی که پشتو گپ بزند، آدم خوب است و اگر پشتو گپ بزند و از لوگر باشد بسیار خوب است." وی از سیاستهای حکومت وحدت ملی انتقاد کرده میگوید که این گونه سیاست کشور را به انزوا خواهد کشاند و اضافه میکند:" رهبران حکومت مسؤولیت کلان تاریخی دارند و اگر فکر ملی نداشته باشند، نه جلو فساد گرفته میشود و نه پروژههای کلان تطبیق میگردد." جنرال دوستم حتا حمله بر کاروان نظامیاش توسط کمین طالبان را به دوش شورای امنیت ملی میگذارد و میگوید:" وقتی استانکزی به خاطر کشتن من از سازمانهای استخباراتی پول میگیرد، دوستان به من اطلاع میدهند که پول گرفته شده، متوجه جان خود باش." جنرال دوستم حواریون رییس جمهور را مشخص ساخته و با صراحت میگوید:" استانکزی، حنیف اتمر و سلام رحیمی اگر شیر را سیاه بگویند، اشرف غنی نیز شیر را سیاه میگوید."
این انتقادهای تند، غیرمعمول و پرخاشگرایانه و آنهم از جانب معاون اول رییس جمهور، کسی که در انتخاب رییس جمهور نقش کلیدی و تعیین کننده داشت، از مش جاری رییس جمهور که سخت در انحصار یک گروه کوچک متعصب گرفتار آمده، نشان دهنده اوج بحران بیاعتمادی و شکستی است که در ارکان مناسبات قدرت و اداره موجود به وجود آمده است.
چه انگیزههای در پشت این پرخاشگریها میتواند وجود داشته باشد؟
۱. هیچ تردیدی وجود ندارد که انحصار قدرت فردی شخص رییس جمهور و آنهم به شکل کامل و افراطی مناسبات قدرت و توزیع قدرت را در سطح بلند دولتی برهم زده و همه را به مقامهای نمادین مبدل نموده است. چنین تصور میشود که جناب رییس جمهور بهمثابه یک آموزگار در یک صنف درسی با اراکین دولتی همانند با دانش آموزان (شاگردان) برخورد مینماید و تمام این اراکین از نبود صلاحیت مینالند و بارها ادعا شده است که حتا در تقرر پایانترین سطح از کارمندان دولت نیز جناب شان مداخله دارند و در نتیجه صدها پوست دولتی بلاتکلیف گذاشته شده است. وی از متقاضیان امتحان میگیرد و با آنها مصاحبه حضوری میکند و در نهایت اشخاصی را بالا میکشد که اگر همه چیز داشته باشند، شایستگی و صلاحیت ندارند. ادعای رییس اجراییه که در ماهها فرصت ملاقات مستقیم و دو به دو را با رییس جمهور نیافتهاند، و بر همین شیوه شکایت نورالحق علومی وزیر سابق داخله که موفق نشده بود با رییس جمهور ملاقات کاری مستقیم در هشت ماه داشته باشد، بیانگر آن است که تمام این مقامها یا مورد اعتماد نیستند و یا این که جناب شان به اعضای کابینه ضرورت ندارند و بهمثابه عقل کل و یک شخص اقتدارگرا حتا در سطوح پایین وزارتها مداخله و عمل میکنند. وزیر سابق معادن داکتر داوود شاه صبا منحیث یک شخص وارد و مسلکی از اثر مداخلات بسیار بیمورد شخص رییس جمهور و حواریون شان، ناگزیر به استعفی میگردد و این وزارت بسیار مهم در وضعیت کنونی نیز به مرض سرپرستان گرفتار میشود. نظر گذرا به تقسیم وظایف معاونان رییس جمهور و خاصتاً صلاحیت و وظایف معاون اول خود بیانگر آن است که آنان چهکارهاند و یا هیچ کارهاند؟! همین نبود اعتماد و صلاحیت که عمدهترین اصل را در مناسبات قدرت تشکیل میدهد، کافی است که شیرازهها را از هم بدرد و از استعدادها آنطوری که باید استفاده نشود. معاون اول رییس جمهور به صفت یک نظامی بزرگ و سیاستگر باتجربه، گرم و سرد روزگار چشیده، بهعوض مسؤولین دفاعی و امنیتی کشور در خط اول جبهه قرار میگیرد و با دشمنان وطن شجاعانه و از خود گذرانه میرزمد، و با آنهم ساحه عملیات وی خط کشی میشود و نهادهای امنیتی از همکاری با وی خودداری میورزند. به این باورم که همین عوامل بهتنهایی کافی است که سر انجام مرز برده باری و تحمل بشکند و پرخاشگری آغاز گردد. دفتر ریاست جمهوری با نشر یک اعلامیهیی ناشیانه که بیشتر به تپ تپ پای شباهت دارد، میخواهد این گرگ باران دیده را بترساند! و شاید هم بخواهند با استفاده از نفوذ رهبری ترکیه، از طریق ناتو و ایالات متحده امریکا با پیشکش نمودن امتیازهای جدید و ارتقا رتبه نظامی وی، این غایله را ماست مالی نمایند؛ ولی هیچگاه نمیتوانند اثر عمیق آنچه را که گفته شده از صفحه تاریخ پاک نمایند و عواقب آن را نادیده بگیرند.
۲. حالا مردم ساده هم میدانند که جغرافیای جنگ از جنوب به شمال انتقال یافته و جنگ در شمال از طرف استخبارات کشورهای بزرگ جهان مدیریت میشود. جمعیت بزرگی از مردم از آن طرف خط دیورند به عناوین گوناگون و از راههای مختلف، حتا با استفاده از لاریهای انتقال خربوزه و دیگر میوههای تازه به شکل پنهانی و یا علنی و یا هم از راههای دشوار گذار ولایات غربی و شمال غربی بهسوی آن مناطقی که زیر نظر و شامل پروژهاند ـ ولایات شمالی ـ انتقال داده میشوند. نیروهای رزمنده طالب که بعدها به داعش تغییر نام خواهد یافت، بهصورت مستقیم و غیرمستقیم با تمام امکانات و تجهیزات محاربوی اکمال میگردند. در این جابجایی و اکمالات در سطح ولایت کارمندان امنیتی ولایت و همچنان در ارگانهای مرکزی، مقامهای امنیتی و دفاعی آن ارگانها نقش برجسته دارند و چندین نمونه آن از طریق رسانهها افشا گردیده است. بیموجب نیست که جنرال دوستم بلندترین مقام امنیتی حکومت را شریک و متهم به دست داشتن در توطئه قتل خود میداند. وی با صراحت میگوید: " حمله به جان من در بادغیس از طرف شورای امنیت طرح ریزی شده بود." و " من میدانم که شورای امنیت از کجا دستور میگیرد."
۳. موج بزرگ مخالفت با رییس جمهور رو ز تا روز گستردهتر میشود. رسانههای داخلی که در تعیین و ایجاد افکار عامه در موافقت و یا مخالفت با حکومت نقش اساسی دارند، کمترینه در موضع دفاع از حکومت و شخص رییس جمهور قرار میگیرند. صدای مخالفت وکلای پارلمان هم شدیدتر شده میرود و کار بالای حل مسایل اساسی و اصلاحات پیش بینی شده که در سرلوحه موافقت حکومت وحدت ملی قرار داشت، همچنان دست نخورده باقی مانده و با عوام فریبی کامل از آن طفره میروند. فساد، بیکفایتی و بی امنیتی بی داد میکند. مردم هم در زیر فشار چنین فضایی غیرقابل تحمل، همواره نارضایتیشان را با داد و فریاد ابراز میدارند. جنگ و گریزهای تکتیکی و یا استراتژیک موجب فرار مردم از خانه و کاشانهشان شده و این فرار و در بدری خود در بسا موارد، فاجعه انسانی به وجود آورده است. این موج مخالفت تمام ارکان قدرت و اداره دولتی را شدیداً تکان میدهد و به فروریزی تهدید مینماید. در این گیر و دار این مردم هست و نیروهای امنیتی و دفاعی که همه روز ه قربانی میدهند. باوجود تمام این واقعیتها اپوزیسیون قانونی که نمایندهگی از خواستههای بر حق مردم کند شکل نمیگیرد و در این راه گامی مؤثر گذاشته نمیشود. در نبود کار سیاسی و سازمانهای سیاسی، این مخالفتها ماهیت قومی، زبانی و منطقهیی یافته و این مرض مزمن و ساری سر تا پای جامعه را در مینوردد و آن را در همین راستا منقطب میسازد که به بربادی بیشتر افغانستان میانجامد.
۴. وضعیت بسیار بااهمیت جیواستراتیژیک افغانستان و منطقه سخت اثر پذیر است از رویدادها و انکشافاتی که در شرق میانه میگذرد. سرنوشت جنگ در سوریه، عراق، یمن و لیبیا و شکست گروه افراطی موسوم به دولت اسلامی (داعش) در این حوزه و بهاحتمال زیاد جابجا شدن این لشکر مخوف از شرق میانه از طریق پاکستان بهسوی افغانستان و آسیای میانه، وضعیت التهابی موجود را در این منطقه داغتر میسازد. قدرتهای بزرگ و بازی کنان اصلی بار دیگر بخت شان را در سر زمین افغانستان به آزمایش میگیرند و جنگ نیابتیشان را در همین کشور تعمیق خواهند بخشید که موجب خونریزیهای بیشمار و ویرانیها بیحساب خواهد گردید. برای آمادهگی در این دور جدید بازی استراتژیک منطقهیی، قدرتهای بزرگ هر کدام نیروهای مساعد و مهرههای اثر گذار و آماده به خدمت را در افغانستان پیشاپیش جلب، تنظیم و بسیج مینمایند. وضع متشنج موجود و ادامه آن، کار بازی کنان اصلی و قدرتهای بزرگ را آسانتر میسازد.
با در نظر داشت این مؤلفهها، افغانستان دریک وضعیت تاریخی بسیار حساس و سرنوشت ساز که بود و نبود آن رقم خواهد خورد، قرار گرفته است. برای برون رفت از این وضعیت بسیار خطیر، نیروهای ملی و ترقی خواه را چگونه باید بسیج نمود؟
شما در این راستا چگونه میاندیشید و کدام شیوهها و سیاستهای مؤثر را پیشنهاد مینمایید؟
۲۸ اکتوبر ۲۰۱۶