شورای عالی نامنهاد صلح و همکاری پاکستان در تأمین صلح افغانستان یک کمیدی و مسئله خنده آوراست. کمیدی بودن این موضوع آن‌قدر روشن است که نیاز به تشریحات و مقالات دورودراز ندارد.

 

 می‌خواهم جان مطلب را بسیار مختصر طی چند سطری تصریح نمایم.

 

آن‌های که می‌گفتند اسلام در خطر است و امروز ز بی‌غیرتی دست به سینه گرفته نوکری عیسوی‌ها را می‌کنند. افغانستان را به چنگال مافیای بین‌المللی انداخته‌اند.

 

مافیای بین‌المللی که هدف نهائی آن ایجاد حکومت واحد جهانیست (به نظرم این مفکوره یعنی ایجاد حکومت واحد جهانی را از اثر مشهور «برتراند روسل» فیلسوف انگلیسی بنام «امیدهای نو» الهام گرفته‌اند) متشکل از عناصر آتی می‌باشد:

 

مافیای بانکی

 

مافیای صنایع اسلحه سازی

 

مافیای انرژی

 

مافیای اطلاعات و مخابرات

 

مافیای تکنالوژی

 

مافیای مواد مخدر

 

اداره همه امور فوق بدست امپریالیزم غرب بوده در وال‌استریت کوردینه و برنامه ریزی می‌شود.

 

اولیگارشی مالی جهان با ایجاد القاعده و طالبان و صحنه سازی های واقعه آسمان‌خراش‌های نیویارک، صحنه سازی های جنایات طالبان در افغانستان موفق شد آرای عامه جهان را فریب داده افغانستان را اشغال نماید.

 

هدف از اشغال، تاراج و غارت دارائی‌های سرزمینی و زیرزمینی افغانستان توسط کمپنی های امپریالیستی و تحت کنترول داشتن همسایه‌های افغانستان و ایجاد یک تخته‌ای خیز منطقوی برای گسترش و نفوذ محاسبه شده و مهم‌تر از همه توسعه و صدور تروریزم و پیشبرد جنگ‌های (هایبرید*) در کشورهای آسیای میانه، روسیه و چین و ایران و منفجر نمودن ممالک موصوف از داخل توسط (هایبرید وارز*) می‌باشد.

 

 البته غارت مواد معدنی‌یی که در سطح زمین قرار دارد و درآمد بلیون ها دالری از تریاک افغانستان فعلن از اهداف ضمنی شبکه جهنمی مافیائی قلدران تهاجم و غارتگران جهانی می‌باشد.

 

روی ملحوظات فوق غرب حضور نظامی خود را در افغانستان ضروری و حتمی می‌داند و ازاین‌رو ابداً به صلح افغانستان علاقه نداشته هر روز تلاش می‌نماید تا بی‌نظمی، جنگ و توحش را در افغانستان دامن بزند زیرا صلح افغانستان به معنی ختم حضور نظامی قلدران اشغال و تسخیر در افغانستان است.

 

غرب حضور نظامی‌اش را در افغانستان با ایجاد شبکه‌ای از پادوها و نوکران منطقوی‌اش مانند ترکیه و حرامزاده‌های انگریزی چون قطر، امارات، عربستان سعودی و پاکستان در خارج افغانستان و نوکران داخلی‌اش در ترکیب دولت و حکومت افغانستان، شبکه تروریستی طالبان، حکمتیار و حقانی، فاسدان و دارودسته حامد کرزی، غنی و اتمر اجیر و عبدالله نوکر با تیم‌های شان و دیگر همکاران اجنبی برآورده می‌سازد.

 

 از اینکه همه عناصر بالا به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم عضو یک شبکه بوده و نوکر یک باداراند بناً صلح و صلح بازی شورای نامنهاد صلح، کنفرانس صلح همه و همه جز مسخره بازی و فریب مردم افغانستان و جهان چیز دیگری نیست. حتا با دعوت چین در کنفرانس‌های صلح، امریکا توانست سر کله‌ی چین هم کلاه بگذارد.

 

اگر تأمین صلح در افغانستان واقعاً صادقانه و با خلوص نیت انسانی هدف می‌بود امریکا و متحدان اش توانائی آن را داشتند و دارند که در طول یک مدت کوتاه نه تنها تروریستان را نیست نابود کنند بلکه مدارس و باشگاه‌های تربیه و پرورش طالبان را در پاکستان مسدود و کمپ‌های تربیه آدمکشان را از بین ببرند و منابع مالی‌شان را قطع نمایند؛ اما برعکس این مافیای جهان خور و نوکرانش‌اند که به‌عوض سرزنش، تروریست‌ها را کمک مالی و تسلیحاتی می‌کنند و حتی گزارش رسانه‌های داخلی به‌صراحت می‌رسانند که چرخبال‌های خارجی نیز به خدمت توظیف شده‌اند تا در هر کجا که لازم و نیاز باشد انتقال داده شوند پس شما خوانندگان محترم خود فکر کنید که در چنین وضع سخن از صلح و صلح بازی به ریش همه خندیدن نیست؟

 

سناریوی صلح افغانستان خیلی‌ها مشابه به مسئله صلح فلسطین و اسرائیل است که نزدیک به هفتاد سال می‌شود که هنوز هم تأمین نه شده است. همه روزه فلسطینی‌ها کشته می‌شوند اما اسرائیل زمین غصب می‌کند و معادن نفت و گاز ساحلی را به تصرف خود درمی آورد.

 

همین‌طور در طول هفتاد سال دیگر مردم عادی افغانستان کشته خواهند شد و مافیای خارجی و داخلی (همکاران اشغال) زمین‌ها، آب‌ها، جنگلات و معدن افغانستان را تاراج خواهند کرد. مگر آنکه معجزه‌ای رخ دهد و مردم افغانستان بیدار شده به پا خیزند تا دست مافیا و امپریالیزم از حلقوم مردم افغانستان قطع گردد.

 

 کلمه هایبرید بیشتر در بیولوژی و مخصوصن در نسل گیری حیوانات و نباتات به کار رفته در فارسی Hybrid * - دورگه معنی می‌دهد. بر علاوه امروز این کلمه در تخنیک و سیاست و مسایل نظامی هم استعمال می‌شود. چنانچه به موترهایی که توسط برق و پترول حرکت می‌کنند هایبرید گفته می‌شود و اما در سیاست و ادامه آن یعنی جنگ معنی خاص دارد و می‌توان گفت که کلمه هایبرید یک کته گوری فلسفی است و به پدیده‌های اطلاق می‌شود که متشکل از دو و یا بیشتر اجزا و عناصر باشند.

 

Hybrid wars*

 

- جنگ‌های هایبرید «اندریو کریبکو» نویسنده و مبصر سیاسی امریکایی کتابی بنام هایبرید وارز نوشته است، همچنان مقالات او را در مورد جنگ‌های هایبرید می‌توانید در لینک زیر مطالعه نمایید.

 

http://www.globalresearch.ca/hybrid-wars-destabilizing-scenarios-and-colored-revolutions-the-balkans-chechnya-and-the-central-asian-spring/5520441

 

قرار ریسرچ و تتبع ای که کرده‌ام چنین به نظر می‌رسد که غرب بعد از اشغال افغانستان و عراق ستراتیژی از پای درآوردن و مضمحل کردن ممالکی را که هدف تیر بلایش قرار می‌گیرد تغییر داده و فعلن بیشتر از ستراتیژی جنگ‌های هایبرید کار می‌گیرد، مخصوصن امریکا می‌داند که راه اندازی جنگ‌های متداول به مقابل روسیه و چین باعث تلفات کتلوی، استعمال اتوم و جنگ جهانی سوم می‌گردد، بناً جهت شکست حریفان از ستراتیژی جنگ‌های هایبرید کار می‌گیرد.

 

به اساس نظر فوق امریکا بخش اعظم قوای متداول خود را از افغانستان کشیده است اما خود یکجا با شبکه همکاران داخلی و خارجی‌اش جنگ شدید هایبرید را بر ضد مردم بی‌دفاع افغانستان پیش می‌برد.

 

امریکا در پیشبرد جنگ‌های هایبرید از تکتیک های آتی استفاده می‌کند

 

- استخدام و جذب تعداد زیاد شهروندان مبتکر و بانفوذ کشور مورد هدف توسط سرویس‌های استخباراتی و توظیف شان جهت اجرای وظایف خاص در تمام قدمه ها.

 

- نفوذ دادن و صدور «ان جی او» ها به کشورهای مطمع نظر.

 

- صدور گروپ‌های تروریستی و خرابکار به مملکت مورد نظر.

 

- دامن زدن و تحریک اختلافات قومی، مذهبی، لسانی و منطقه وی.

 

- صدور انقلابات رنگین و مخملی و نارنجی برای تغییر رژیم کشورها.

 

طبق نظر «اندریوکریبکو» بهار عرب، انقلاب‌های رنگین گرجستان، قرغزستان و ناآرامی‌های اندیجان ازبکستان، کودتای میدان اوکراین و جنگ سوریه همه جنگ‌های هایبرید امریکایی‌اند، مخصوصن پروژه اتحادیه یورو آسیای روسیه و راه ابریشم چین شدیدن هدف جنگ هایبرید امریکا قرار دارد.

 

به اساس آنچه در بالا نگاشته شد «هایبرید وارز» را می‌توان جنگ‌های غیرمتداول چند بعدی و یا جنگ‌های دورگه ترجمه نمود.