پیشینه تاریخی:
در سال ۲۹ هجری قمری هنگامی که سپاهیان تازی در زمان عثمان بن عفان (رض) پس از فتح «طبس» و قهستان بهسوی خراسان رهسپار شدند در حقیقت پیروزی بر خراسان آغاز یافت، به گفتاورد یاقوت حموی در معجم البلدان «عبدالله بن سمره» والی خراسان عربی با شدت شهرهای خراسان چون: «رخ، زاوه، خواف، اسفرایین، باخزر، جوین، ابرشهر یا نیشاپور، نسا، طوس، هرات و مروه و دیگر شهرها را یکی پی دیگری فتح کرد».
چون خراسانیان مردم آزادی خواه بودند، در برابر تازیان چندین بار قیام کردند، که آخرین آن خیزش ابومسلم خراسانی بود، تازیان به خاطر کشتن رویه آزادی خواهی خراسانیان نزدیک به پنجاه هزار سپاهی را با خانوادههای شان در خراسان جابجاه ساختند، که با خدمه و خانوادههای آنان به دو صد هزار نفر میرسیدند، آنها با زبان و فرهنگ تازی در خراسان جابجا شدند، این نخستین کوچ و جابجایی تازیان در خراسان بود، به گفتاورد پطروشفسکی این تازیان وظیفه داشتند، تا زبان، فرهنگ و دین تازی را در خراسان نهادینه سازند. از همین جا نفوذ فرهنگی تازیان در خراسان آغاز یافت. این نفوذ با گسترش دین اسلام در خراسان وسعت بیشتر یافت.
پس از فراز شدن دولت صفاریان و پدیداری یعقوب لیث صفاری که به فرهنگ و زبان فارسی عاشقانه مینگریست،
یکبار دیگر زبان فارسی جان تازه گرفت، مگر مناسبات فرهنگی و دینی مانند گذشته ادامه یافت و تا ایدون ادامه دارد.
با ایجاد دولت عربستان سعودی توسط محمد بن سعود در سال ۱۷۵۰ ترسایی و سپس با به میان آمدن، عبدالعزیز بن سعود و گسترش سر زمین سعودی در شبه جزیرهای عرب به کمک شیخ محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیسم در جهان)، دولت عربستان سعودی در جهان عرب پدیدار گردید.
مناسبات افغانستان و دولت عربستان سعودی:
محمد ظاهر شاه پادشاه پیشین افغانستان در سال ۱۹۳۲ ترسایی به عربستان سعودی مسافرت نمود و با ملک عبدالعزیز دیدار کرد و توافقنامه یا همساز نامه دوستی میان دو کشور را دستینه یا امضا نمود.
پسانتر ها ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی در سال ۱۳۴۹ خورشیدی از افغانستان دیدن نمود.
در زمان دولت جمهوری محمد داوود خان نیز یکبار دیگر مناسبات سیاسی و دوستی میان افغانستان و عربستان سعودی بهبودی بهتری یافت. بر بنیاد این مناسبات، برای نخستین بار استادان عربستان سعودی در دو بخش یعنی در بخش دانشکده شرعیات و در بخش دیپارتمنت زبان و ادبیات عربی دانشکده ادبیات کابل در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی به کابل آمدند، که از آن میان استاد سعد الحمید Sad al humaid و استاد الشرقاوی را میتوان نامبرد که نخستین در دانشکدهای ادبیات و دومی در دانشکدهای شرعیات تدریس مینمودند. در حقیقت این نخستین تبادل فرهنگی میان افغانستان و دولت عربستان سعودی بود.
پس از رویداد هفتم ثور مناسبات سیاسی میان افغانستان و عربستان سعودی به سردی گرایید و دولت عربستان سعودی با سرمایه گذاری در میان مجاهدین و کمکهای میلیون دالری، اعمار مدارس دینی و تامین افزار جنگی برای مجاهدین پرداخت.
عربستان سعودی با رویکرد به نقش سرزمین دینی و تاریخیاش در جهان اسلام از همان استان پدیداری خود را تنها منادی حقیقی اسلام در جهان میداند، که با برنامههای قدرت طلبی امریکا و غرب همسانی دارد. این کشور با پیشینه گی تاریخیاش همواره تلاش در نشر و پخش ارزشهای دولت آل سعود یعنی وهابیت به خرج میدهد. در این میان کشورهای مانند افغانستان که از زمینه اسلام خواهی و اسلام گرایی بالا بلندی برخوردار است و از ۹۰ در صد بالای جمعیت آن را بیسوادان و تهیدستان شکل داده است بهترین بستر برای گسترش وهابیت و طالبانیزم میباشد.
استفاده از ظرفیت حج تأسیس مدارس دینی، مراکز فرهنگی چند منظوره یی و چاپ و نشر کتاب و قران کریم، از مشقات فرهنگی سعودی ها در نفوذ هر چه بیشتر در افغانستان به شمار می آید،
میتوان نقش فرهنگی عربستان سعودی را در افغانستان به سه مرحله جداگانه به پویش و کاوش گرفت:
مرحله نخست:فرستادن استادان دانشگاهی به منظور تدریس زبان و ادبیات تازی و امور شرعی اسلامی در فاصله میان دولت شاهی و پایان جمهوری. در این مرحله مناسبات فرهنگی بر بنیاد مناسبات متقابل برخوردار بود، استادان دانشگاهی به منظور آموزش دانش آموزان آمده بودند، با آنکه این مناسبات یک جانبه بود، یعنی استادان از سعودی به منظور آموزش زبان تازی آمده بودند، مگر از سوی افغانستان استادی جهت آموزش زبان های فارسی و یا پشتو به عربستان سعودی نرفته بود، زیرا در دانشگاه های عربستان سعودی زبان فارسی تدریس نمی شود، در حالی که در دانشگاه های اغلب کشورهای جهان زبان فارسی جهت پویش و آموزش فرا گرفته می شود. با آنهم این مرحله یک مرحله آرام فرهنگی بود و مناسبات فرهنگی نیز بر رویه احترام متقابل برخوردار بود.
مرحله دوم: در این مرحله کشور شاهی عربستان سعودی با استفاده از گروه های جهادی و فراریان افغانستان در کشور پاکستان و اروپابا استفاده از امکانات مالی، سیاسی و دینی توانست تا گروه های افراطی جهادی را تمویل و تسلیح نماید و آنها را برای جنگ داخلی به افغانستان بفرستد. در این مرحله کمکهای ملیونی عربستان سعودی، فرستادن، آموزگاران، تمویل مصارف تسلیحاتی و دیگر امور لوژستیکی مخالفان دولت آنوقت از کارکرد های دولت سعودی برای افغانستان بود، که این حالت تا ایدون نیز ادامه دارد. افزون بر این ها کشور عربستان سعودی پشتبانی و تمویل سلفی گری را در مراکز رسمی ودانشگاهی نیز سازماندهی نمود، در این مرحله نفوذ فرهنگی ودینی عربستان سعودی را پشتبانی از تفکر سلفی گری از راه مراکز غیر رسمی، مساجد و مدارس مذهبی و اعزام مفتی و مبلغان مذهبی از مرکز «الرابط العالم الاسلامی» واقع در جده و پشتبانی از بخش نا متوازن عربستان سعودی از تفکر سلفی گری تکفیری از راه سرویس های امنیتی و اطلاعاتی و برخی واسطه ها ووابسته ها های نفوذی دیگر در منطقه میتوان پنداشت، در فرایند این دخالت، در افغانستان و به ویژه در مدارس و احزاب جهادی و طالبی تفکر سلفی گری رشد و تقویه گردید و این تفکر به ثمر نیز رسید، پیروزی مرحله نخست طالبان در افغانستان که از سوی عربستان سعودی به رسمیت شناخته شده بودند، فرایند این دخالت بود ودر مرحله پسین، کار در زمینه باز سازی و تقویه طالبان در بخش های ارتشی و نظامی و سیاسی نیز از همین شبکه ها آب می خورد.
امروز در افغانستان جنگ های مذهبی میان شیعه وسنی، ایجاد نفرت سنی های سلفی از شیعه ها، نفرت نسبت به حقوق بانوان، نفرت از دموکراسی و عدالت اجتماعی در میان بخشی از جوانان سلفی از برکت همین وهابی گری عربستان سعودی است.
مرحله سوم: دولت شاهی عربستان سعودی که مخالف دموکراسی و آزادی های بشری است، افزون از راه های استخباراتی و امنیتی با استفاده از مناسبات باز دیپلو ماتیکی نیز تلاش می ورزد، تا سلفی گری، عربی گرایی و بنیاد گرایی وهابی را از طریق منابع باز نیز در کشور نهادینه بسازد، از همینرو در سال ۱۳۹۳ خورشیدی قرار داد یا همخوان نامه ساخت یک مرکز بزرگ اسلامی را در افغانستان دستینه و امضا نمود، این مرگز که هزینه و مصارف آن از سوی عربستان سعودی پرداخته می شود و از ۴۵ تا ۱۰۰ میلیون دالر برآورد شده است و بر بنیاد بیان مسولان و مقامات عربستان سعودی قرار است در این مرکز آموزش اسلامی و زبان وادبیات عربی فرا گرفته خواهد شد، نیز نماد مرحله سوم مناسبات فرهنگی عربستان سعودی و افغانستان میباشد.
بدون شک این مرکز زیر نام فرهنگی و اسلامی در راستای نزدیک ساختن فرهنگ اسلامی مردم افغانستان با تفکر آل سعود همسویی دارد، تا پارسی زبانان افغانستان را که در خوزه تمدنی ایران باستان قرار دارند، با خود نزدیک کنند، آموزش علوم دینی مورد تآیید سعودی ها با نگرش های سلفی در این مرکز از عمده ترین مراکز تبلیغ ارزش ها و فرهنگ سعودی ها در افغانستان خواهد بود، چون مردم افغانستان به علوم دینی دلچسپی وافری دارند، بیم آن می رود، که این مرکز بتواند، در آینده به یک مرکز مهم منافع تروریستی و سلفی گری عربستان سعودی در افغانستان مبدل گردد، وشاید از آن شخصیت های برجسته سیاسی با تفکر سلفی گری ومبارزه با دانش بشری و حقوق شهروندی و دادخواهی بر خیزند و درخت نو شگوفه دموکراسی را نیز در افغانستان برای ابد از بنیاد بر افگنند.
وهمچنان امکان آن میرود، تا فارغان این مرکز در انجام عملیات های تروریستی به منظور نابودی دگر اندیشان بی باکانه برزمند.
با به دیده داشتن سه مرحله یی مناسبات فرهنگی افغانستان وکشو عربستان سعودی، میتوان به این فرایند نزدیک شد، که کشور عربستان سعودی در تمام مراحل مناسبات فرهنگی طور یکجانبه در پی پخش و اشاعه تفکر آل سعود و سلفی گرایی میباشد و در این راستا به پیروزی های چشمگیری نیز نایل شده است.
بادرد ودریغ این مناسبات جاده یکطرفه بوده و هیچ نشانه ای از پخش تفکر اسلامی میانه رو و به ویژه اسلام حنفی گرایی و پخش و اشاعه زبان فارسی در عربستان سعودی به دیده نمی آید. این جاده یکطرفه تنها به عربستان سعودی می آنجامد، اگر وزارت خارجه افغانستان و به ویژه وزارت های تحصیلات عالی و اطلاعات و فرهنگ به گسترش فرهنگ دیر پا و کهن زبانهای فارسی و پشتو در جهان و به ویژه در عربستان سعودی رویکرد نمی نمایند، بهتر است تا این مناسبات یکطرفه که در گذر تروریسم و سلفیت به بن بست می رسد. قطع شود و یا در مناسبات فرهنگی دو کشور بازنگری لازم گردد. بادرود ومهر