به نظر میرسد که حكومت ساخته شده از درون تقلبها، دروغها و ريا کاریها به نام «وحدت ملى» اينك در سراشيب پايان نيم عمر خود رسيده است.
آن هياهوى تبليغاتى در جريان انتخابات و آن لاف و پتاقهاى بعد از انتخابات حكومت چند سره، نه تنها جنبه عملى نيافت بل به گرههای كور افزود و دهها خارهای ديگر را نيز آب داد، تا قلب و روان مردم را آبله باران كنند.
ريا کاریها در توافقات، دروغ گويى در معاملات، زور گويى و يكه تازیها، بیاعتمادی و بى باوریها و دسيسه سازى ها حتا با موافقان و معماران سیاسیشان، در مجموع نظام را در اوج تشنج و رسوايى سوق داد و حكومت نتوانست حد اقل آن وعدههايى ميان تهى را نيز به سر برساند.
تشنج، كشمكش و رويارويى ميان حكومت دوسره نه تنها فروكش نكرد بلكه هر روز از اوج اختلافات و ناباوریها گاهى ميان دوسر ميان خالى و گاهى هم در میان سخنگويان شان پیوسته مضمون رسانهها شده است.
اشرف غنى اخيراً باز در دفاع از عدم تغير نظام كه گويا بر بنياد قانون اساسى شكل گرفته است موضع گرفت و تيرى را به قلب عبدالله كه پيوسته از ضرورت تغییر نظام به نظام پارلمانى سخن میگوید حواله كرد، از طرف ديگر هفت تن از سر پرستان وزارت خانهها نيز خار چشم پارلمان و موافقان و مخالفان آن گردیدهاند و بهطور اخص بعد از سر پرست شدن وزير خارجه، اوج اختلافات ميان سر پرست وزارت خارجه با نفر اول حكومت سر زبانها گرديده و آقاى ربانى از زور خود در مقابل ريس جمهور سخن میگوید و آقاى ولى مسعود از دوباره گرفتن قدرت توسط مجاهدين يخن پاره میکند.
نفر اول حكومت كه دونيم سال تمام را براى سبكدوشى سرپرست ولايت بلخ در كمين نشسته بود، در معامله غیرمترقبه و قرار دادن اش در مقابل عبدالله و تيم اش، عمر ده ساله والى بودن آن را در بلخ بار ديگر ابقاء میکند.
معامله ننگين با گلبدين حكمتيار همچنان اين نظام پوشالى و استخباراتى را رسواتر میسازد، از آن توافقات ننگين كه اينك بيش از شش ماه میگذرد، گاهى كابل و گاهى جلال آباد را براى قدمهای كثيف او میآرایند هنوز هم به سر منزل نه رسيده است؛ اما این گلبدين است كه امتياز كمايى میکند، نامش از ليست سياه كشيده میشود، جبارترين قوماندان اش به نام زرداد فريادى از زندان انگليس رها میگردد، صدها تروريست اش از زندانها در افغانستان آزاد میشوند و هنوز انتظار دارد تا چانه زنى كنند كه دارو دستههایش به مدارج قدرت دست بیابد، ولى غنى و تيم اش مطمين باشد كه ازين بازيگران و مهرههای بد نام و بازنده و ميان خالى چيزى را نصيب نمیشود جز سياه رويى، شرمندهگی و ناكامى.
حكومت دو سره و تيم استخباراتى لجوج و ناكام اش ضمن همه ناکامیها و رسواییها در سطح كشور، منطقه و جهان درين اواخر با موافقان و معماران سياسى خود نيز جفا و خيانت را آغازيده و در صدد توطيه و دسيسه در مقابل پر نفوذترین و اساسیترین پايه حكومت نيز برآمده است و از شلوار مردار ايشچى توغ زيارت ساخته تا به جنرال دوستم ضربه وارد سازند، اين دسيسه از هر جايى كه آب میخورد، آگاهانه پاهای لرزان و لنگ و لنگان حكومت لنگان را در سراشيب سقوط و رسوايى كشانيده است.
اين حكومت بى مسؤولیت و پوشالى را بهعوض این كه اصل توجه را به جواب متقابل، به هزاران توپ و راكت باران پاكستان معطوف بدارد كه قلب و روان مردم ما را نشانه گرفتهاند و عامل شهادت دهها و بیخانمان ساختن هزاران هموطن ما گرديده است با بیشرمی تمام مهر سکوت بر لب زده است گویی آب از آب تکان نخورده است. اين حكومت فاسد را خدا شرمانده است كه دهها زن را داعشيان به غرامت گرفته و هزاران بدبختى ديگر را بار آوردهاند كه هنوز هم خاموش است و باید گفت که اين سکوتها و گذشتن غير مسؤولانه از حوادث دردناك دهها معامله وطنفروشانه ديگر را بگوش میرساند كه در حال تكوين است.
چنين وضع، حالت و بحران نشان میدهد كه مهر ناكامى و بدنامى بر پيشانى سران نظام حك شده است، آنها ديگر توانايى بيرون رفت از اين لجن زارى را كه خودشان كنده و ساختهاند، نخواهند داشت. هر روز نامهای سياه شان سیاهتر و ناکاراییشان مبرهنتر خواهد شد؛ و نام شان با اطمینان در سر خط ليست سران ناكام حکومتهای جهان شامل ويكى پديای دنيا خواهد شد.
در چنين حالت جنبشهای ترقى خواهى، روشنفكران، نیروهای ملى و دموکراتیک بايد هوشيارى كامل شان را به كار گيرند، صفوف شان را فشرده سازند و با استخراج شعارهای واقعبینانه، ابعاد نفوذشان را در جامعه گسترش دهند و همپا با نياز زمان حركت كنند و خود را با قلب، روان و خواست مردم گره بزنند و شانه به شانه تودههاى میلیونی قدم بر دارند اين مهمترین و حیاتیترین ضرورت است كه بايد آن را استخراج، درك و در عمل پياده كرد.