صلاح الدین ربانی وزیر امور خارجهی افغانستان اخیراً بهصراحت ابراز داشت که، افغانان پناهجویی که از کشورهای اروپایی و ترکیه دوباره به افغانستان بازگردانده میشوند، در افغانستان پذیرفته نمیشوند؛ یعنی آنان دیگر بیوطناند و هر بلایی بر سرشان میآید بیاید.
وزیر خارجه در حالی چونین غیر مسؤولانه و دور از ترحم و اخلاق، مانع ورود دوبارهی پناهجویان افغان به خانهی آباییشان میشود که، فقط چند روز پیش محمد اشرف غنی رییس جمهور کشور در مصاحبهای با خبرنگار بی بی سی گفته بود که، با پناهجویانی احساس همدردی و دلسوزی ندارد که کشورشان را ترک گفته، در بازسازی آن سهم نمیگیرند ــ ولو هر مصیبتی برای آنان پیش آمده باشد. «آدم شاخ میکشد.» رییس جمهوری به این سنگدلی و قساوت و وزیر خارجهای به این بی مسؤولیتی و سبکسری من نمیشناختم. شاید بتوان بهعنوان رهبران و حافظان منافع ملت، کوچهای دسته جمعی جوانان را از کشور و خطرات جانی ناشی از آن را با ارایه ی دلایل و توجیهات وطنپرستانهای انتقاد نموده، توضیح و تشریح نمود و مانع رفتن و کوچ کردن شد؛ اما چگونه میتوان کینهتوزانه و خشمآگین با چونین قساوت و سنگدلی به مادری دلسوزی و همدردی نداشت که سه فرزند برومندش در آبهای یونان غرق شده باشند؟ و یا مانع برگشت و اقامت دوبارهی پدران و مادرانی شد که پسران عزیزشان را در راه هجرت از دست داده ولی کسی برایشان پناه نداده است؟ رییس جمهور سوریه پناهجویان کشورش را که همه مخالفان سیاسی او هستند دوباره به کشورشان دعوت مینماید ولی رییس جمهور ما با پناهجویان کشورش که از ترس طالبان و تروریستان، کشور را ترک کردهاند، حتا احساس همدردی و دلسوزی نداشته از مرگ شان اندوهگین نمیشود. آیا وقتی ایشان این جملات را به خبرنگار بی بی سی میگفتند به معنای آن اندیشیده بودند؟ به نظر من یا نیندیشیده بودند یا اصلن گپ دل شان را بازگفتهاند. به این معنا که واقعن با مادرانی دلسوزی و ترحم ندارند که فرزندان شان طعمهی ماهیان دریا شدهاند. به باور من این اظهارات غیراخلاقی و خلاف عاطفهی بشری گواهی دهندهی نهایت بیتدبیری و بیکاره گی حکومت و حکومتداران کابل است ــ بیکاره گی و بیتدبیری که حد و مرز نمیشناسد. این اظهارات همچنان درون تاریک دولتمردان افغانستان را، نیت و قصد و اهداف شیطانی پشت پردهی شان را بهخوبی به نمایش میگذارد. همین اظهارات سنگدلانه و سبکسرانه، خود بمردم ــ بخصوص به جوانان کشور میفهماند که در زیر سایهی این حکومت و این رییس جمهور، پناهگاه مطمینی برای کار و زنده گی نمیتواند وجود داشته باشد. هرگاه رییس جمهور صادقانه و عادلانه به اطرافش نظر انداخته و حقایق را در نظر بگیرد؛ مردم از بیپناهی خانهی آباییشان را ترک میگویند. مردم خود را در کشور خود بیپناه و ناامن حس مینمایند. مردم دیگر توان تحمل ناامنیهای روزافزون، بیکاری و بیعدالتی بیش از حد را ندارند. مردم توان روبرو شدن با دزدان و غاصبان زمین، و توان مقابل شدن با زورمندان و بوروکراتان چپاولگر را هم ندارند که جناب رییس جمهور همه را به دور خویش جمع نموده و همانند رییس جمهور پیشین حامد کرزی، بجای مبارزه در برابر آنان، همه را به منصب و قدرت میرسانند. اساساً تا جایی که معلوم است، حکومتها و در رأس رهبران و روسای جمهور در قدم اول، حافظ منافع شهروندان شان ــ در هرجایی که هستند ــ باید باشند. به آنان شرایطی را مهیا سازند که با آرامش خاطر و آبرومند به زنده گی خویش ادامه دهند. رییس جمهور و رهبر خردمند باید بزرگوار، بخشایشگر، دلسوز و مترحم باشد نه آنکه کینهتوزانه پناهجویان بیپناه و غمدیده ی کشورش را از خود براند و با قهر و خشم به آنان بفهماند که هرگز به آنان ترحم و دلسوزی ندارد؛ و به ادامهی آن وزیر خارجهاش با سبکسری و بدون تدبیر به جهان اعلان نماید که هرگاه افغانان پناهجو به کشورشان بازگردانده شوند، اینجا جا ندارند. راستش من تا هنوز پاسخ درست و کاملی به این پرسشها نیافتهام که، چرا رییس جمهور غنی با پناهجویان داغدیده و بیپناه هموطنش ترحم و دلسوزی ندارند؟ و چرا وزیر خارجهی کشور ما پناهجویان بازگردانده شدهی افغان را به افغانستان راه نمیدهند؟ اگر شما دوستان و هموطنان خوبم پاسخ این پرسشها را میدانید، لطفن اینجا با ما هم شریک نمایید. پایان ماه اپریل ۲۰۱۶