قسمت نخست
حماسه است، حماسه، حماسه در وطن من
تهمتن است، تهمتن به عرصه، هموطن من
چه میکنند پلیدان خفاش، به خاک پاک من؟
که دیو راه ندارد به مساحت وطن من...
بگو به تیر زنندم به سر، ز پا فکنندم
که در اسارت دیوان، مباد جان و تن من
از این حماسه اگرچه به لکنتاند قلمها
ببین به الکن شعرم، وطن، وطن، وطن من
چه راه بکر بلندی! چه عزتی است خدایا!
به شوق رفتن راهت، به وجد آمدن من...
چراغ راه دلیران! ز تیغ و دشنه دیوان
چه لالهها که شکفته به باغ پیرهن من! راکعی.
کسانی که هزاران تن از مردم مظلوم ما را به شهادت رسانیده، شهرها، قرا و قصبات ما را ویران نموده، مال و دارایی مردم ما را به غارت برده است، وحشت را بر فضای کشور حاکم نموده، بر فرق مردم میخ کوبیدند، امروز با چنین پر رویی جبهه و یا تشکل میسازند.
اینان باید سالها قبل به اتهام خیانت و جنایت محاکمه میگردید و متأسفانه امروز ادعای رهبری حاکمیت ملی را دارد؟ دزدان، جنایتکاران جنگی، قطاع الطریقان، آدمکشان، قاچاقبران مواد مخدر، غارت گران و همه گردم هم جمع شدهاند تا از آخرین فرصتی بیکفایتی دولت کنونی برای ابقای سلطه جهل و وحشت بالای مردم مظلوم استفاده نمایند.
در اثر حملات امریکا، طالبان فراری و قوای جمعیت و شورای نظار با حمایت امریکا وارد کابل گردیدند هر چه تمامتر در حفظ قدرت کوشیدند. ربانی در چند روز محدودی که بار دوم در ارگ بر مسند قدرت تکیه زد طور ناگهانی به امارات متحده سفر نموده و در آ نجا با مقامات پاکستانی ملاقات نموده و به آنها اطمینان همکاری داد. وی به شدت از کنفرانس بن انتقاد نموده و نمیخواست تا از قدرت کنار آید. به ناچار مطابق فیصله نامه بن معامله یونس قانونی که ریاست دولت ربانی را قربانی بوجیهای، دالر و معاونت کرزی، وزارت داخله، دفاع، خارجه و امنیت ملی نموده بود به تاریخ ۲۲ دسمبر ۲۰۰۱ از کرسی به زیر کشیده شد.
جنگ سالار اصطلاحی است كه آمریكا در مورد آن دسته از فرماندهان محلی به كار میبرد كه از میل سلاح میخواهند زندهگی نمایند. هنگامی آمریكا تصمیم گرفت علیه طالبان وارد جنگ شود به تجهیز و تقویت آنها مبادرت ورزید. تفنگداران جنگ سالار بقا و نفع خویش را در ایجاد انارشیزم و برهم خوردهگی وضع اجتماعی دیده، از همین جهت پیوسته درصدد بیثبات نگهداشتن اوضاع تلاش های مذبوحانه مینماید و سود خویش را فقط و فقط در جنگ و تفنگ میبینند
آنها بهمنظور اغوا و سرکوب مردم، در تمام عرصهها دست به اقدامات خائنانه و ماجراجویانه میزنند. دولت پروسه به نام جمعآوری سلاح را روی د ست گرفت که میلیونها دالر را به باد فنا داد، ولی در ظاهر ارقام ارایه میگردد که امیدواریهای کاذبی را به مردم نوید میدهد.
افغانستان سرزمین دود و آتش با گذشت بیش از یک دهه با وجود موجودیت صدوپنجاه هزار نظامیان کشورهای مختلف جنگ، فساد، بیعدالتی، زورگویی، بیبندوباری، مردمآزاری، چپاولگری، قوم ستیزی همچنان بیداد میکند. ملت با درنظرداشت میلیاردها دالر کمک جامعه بینالمللی و پشتیبانی و حضور نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه جهانی، انتظارات بیشتر را داشتند و اما دولت کرزی و ائتلافیون تنظیمی و گروپی باکم کاری و روزگذرانی عملآ همه را ناامید و سرخورده نمودهاند.
بیعدالتی، بیقانونی، بینظمی، زور خواهی تنظیمی، جنگ، کشتار، ویرانی، ناامنی، آوارگی، فقر، مرض، فساد اداری، بنیادگرای افراطی، تبعیضات قومی و مذهبی و زبانی، مواد مخدر، زورگویی، جنگ سالاری، بیکفایتی، مصلحتگرایی، تاراجهای کلان پولی، چنگال بخشی قدرت و اداره دولتی، محروم نگهداشتن ملیتهای مختلف، چپاول و غصب املاک دولتی و شخصی، تشنج، (و زورگویی، قانونشکنی و ماشه کشی در خیمه لویه جرگه پس از تشنج در انتخابات) و دهها مشکل دیگر، سالهاست که دامن جامعۀ را فراگرفته و زندگی آرام و خوش را از مردم کشور سلب نموده و همه نتیجه حاکمیت ننگین کرزی است.
قاچاقچیان و دزدان مشهوری که در پی شورا سازیاند و خود همین اکنون در پستهای بزرگ مرکزی و ولایتی لمیدهاند و طی بیش از دو دهه با چپاولگری، با استخراج، قاچاق و فروش سنگهای قیمتی و سایر احجار کریمه که بیشرمانه و خبیثانه به این دزدی خویش هنوز نیز ادامه میدهند؛ و قاچاق مواد مخدر، معادن، انبارهای اسلحه، چوروچپاول سرمایههای دولتی و شخصی، رشوت و رشوت ستانی، قتل و جنایت های تکاندهنده، دزدی و اختلاس، خویش خوری و قوم پرستی... به پیمانه زیادی به چشم میخورد، با اندوه فراوان با گذشت هر روز وسعت بیسابقه پیدا نموده و قانون و دولت را زیر سؤال بردهاند. فساد اداری، مواد مخدر، تروریزم، فقر، ناامنی، فقدان کار و زندهگی بخورونمیر، مشکلات با همسایهها، حاکمیت جنگ سالاران و نظایر آن همچون یک نظام پیوسته به هم عمل میکنند.
گذشته سیاه و خونین
جنگ های خونین بین گروههای متعدد تنظیمها تا سپتمبر ۱۹۹۴ ادامه داشت. هر بخش کابل و هر گوشه از کشور در تصرف گروپهای مختلف مجاهدین چون جمهوری های خودمختار قرار گرفت. مردم از مفهوم ملوک الطوائفی به معنی اصلی آن آگاه شدند. تجاوز به مال جان و نوامیس مردم یکی از دست آوردهای این دوره وحشت بود. دولت میبایست مطابق آنچه فیصله پشاور نامیده میشد پس از چهار ماه از قدرت کنارمی آمد ولی وی با خدعه و نیرنگ شورای حل و عقد را دایر و مدت زمامداری را دو سال تمدید نمود. پس از ختم این مدت دیگر نمیتوانستند شورای دیگر دایر کند ازین رو مدت ریاست جمهوری را تا مدت نامعین توسط قاضیالقضاتی که از خود دولت بود تمدید نمود. این اداره تنظیمی تا بالأخره در سپتمبر ۱۹۹۶ توسط طالبان از کابل رانده شد. ساحات تحت کنترولاش هر روزه محدود تر شده تا اینکه در ماه سپتمبر ۲۰۰۱ یعنی یک ماه قبل از حمله آمریکا به افغانستان، حدود اربعه دولت جمهوری اسلامی وی صرف به ولایت بدخشان محدود گردیده بود.
حلاوت و شیرینی پیروزی مجاهدین در کابل این عمر کوتاه چون حباب داشت. چرا که در سومین روز این پیروزى درحالیکه شلیک هاى شادیانه تفنگها همچنان ادامه داشت، به یکباره لوله تفنگ از آسمان به سوى یکدیگر نشانه رفت تا بار دیگر تراژدى خونین جنگ و کشتار و قصه تلخ در بدری ادامه یابد.
دو رقیبان مسعود و حکمتیار که در کوهها متوارى بودند و به غرش تفنگ دل خوش میکردند، جنگ با یکدیگر را تدارک دیدند و به تدریج دیگر گروهها و رقیب را نیز در این جنگ، کشتار، ویرانی و بی سرنوشتی سهیم کردند. حاصل این ستیز و تضاد جدید تحمیل چهار سال جنگ، ویرانی شهر کابل، قتل و کشتار بیرحمانه مردم و دهها شهر دیگر، افزودن بر انبوه معلولان و مجروحان و تداوم مهاجرت و یاس و ناامیدى بود. ایالاتمتحده از همان ابتدا حرکت، "مجاهدین" را حمایت نموده و سیلی از کمک های مالی خود را از طریق اسلامآباد به آدرس آنان سرازیر نمود. اسلامآباد درست به همین دلیل بعدها به خود حق داد که به عنوان قیم "جهاد" افغانستان در مورد سرنوشت آن تصمیمگیری کند. پس از سرازیر شدن امدادهای خارجی به سرکردگی آمریکا- به سوی "مجاهدین"، افغانستان به محل رقابت جدی کشورهای جهان تبدیل شد. "مجاهدین" با قدرت وصف ناپذیری که کسب کرده بودند در یک خلأ سیاسی قرار گرفتند. حتی عدهای از رهبران "جهادی" آرزو داشتند که حکومت چند صباحی بیشتر دوام بیاورد.
حضور مجاهدین در کابل به دلیل اختلافات فراوان درونی منجر به خلأ قدرت مشروع و در نتیجه نزاع بیپایان گردید. با ورود "مجاهدین" به کابل در هشت ثور ۱۹۹۲، چور و چپاول داراییهای عامه، از جمله موزیم کابل آغاز یافت. هر یک از گروهها هر کدام باالنوبه هر آنچه در دستشان آمد به یغما بردند و آن را در بازارهای پاکستان به قیمت ناچیز بفروش رسانیدند. ساختمان و یک تعداد آثار موزیم کابل در اثر جنگهای ذاتالبینی تخریب گردید. حکومت ربانی در ماه می همان سال، هوتل کابل را جهت نگهداری آثار باقیمانده تاریخی برگزید و آنچه را که بیست در صد باقیمانده مجموع آثار تاریخی موزیم کابل محسوب میگردید بدانجا انتقال داد و تا اشغال کابل توسط "طالبان"، این آثار درین گدام نگهداری میشد. شورای نظار هنگام فرار از کابل در سال ۱۹۹۶، بسیاری ازین آثار ارزشمند را و به خصوص آنچه در زیرزمینیهای د افغانستان بانک بود با خود برده و به مرور زمان به خارج انتقال دادند و بفروش رسانیدند.
دولت پشاوری مجددی و به تعقیب آن ربانی، از محدوده ارگ بیرون نرفت. نیروهای احمدشاه مسعود که یکی از طرفین اصلی جنگ و در حاکمیت قرار داشتند، به امر مسعود، از کوه تلویزیون هر جنبندهای را به گلوله میبستند. نیروهای سیاف، گلبدین و مسعود هر کدام برای سرکوب طرف مقابل، از هیچ وسیلهای دریغ نمینمودند. کابل در ظرف چند روز به ویرانهای شباهت پیدا نمود که همه آن را به شهرهای بمباران شدهای بعد از جنگ دوم جهانی تشبیه مینمودند. از آسمان و زمین، باران مرمی و راکت و هاوان میبارید.
کابلیان در خون فرزندانش غسل تعمید میدیدند. کابل به فرمان باداران پاکستانی این تنظیمها میسوخت و رهبران بیتوجه به این همه خونریزی و چور و چپاول، همچنان سرگرم زدوخورد بودند، بیش از ۶۵۰۰۰ کابلی را کشتند، بر زنان و دختران و پسران تجاوز نمودند، گوش و بینی مردم را بریدند و بر فرقشان میخ کوبیدند، این همه خون ریخته شده و قتل و غارت و بیناموسی، چرت رهبران تنظیمها را خراب نکرد و زمانی که "طالبان" برای ادب کردنشان به کابل هجوم آوردند، دو پا داشتند و دو پای دیگر قرض نموده و به پنجشیر فرار نمودند. زمانی که دوباره با کمک و در پناه بی ۵۲ به کابل یورش آوردند، در پست های حساس و کلیدی دولت جابجا شدند و چهار سال خون و جنایت (۱۳۷۱-۱۳۷۵) را در خاطرههای مردم زنده کردند و برای اینکه جنایتهایشان را از اذهان مردم زدوده باشند، هشتم ثور را به عنوان جشن پیروزی "جهاد" نامگذاری نمودند و برای این کار همهساله ملیونها دالر را خرج مصارف جشن نمودند و با چشمان کلوخی و وجدان های یخزده به نظاره ویرانیهایی مینشینند که خود عامل آن بودهاند. رهبران تنظیمهای هشت ثوری چنان بی چشم و حقیر اند که برای رسیدن به پست و چوکی حاضر به هر نوع معامله و پستیاند. این روز که جز تباهی زیربناهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و غیره و کشتن انسان های بیگناه، ارمغانی نداشته است، تنها از سوی کسانی تجلیل میشود، که به نحوی در ویرانی و چور و چپاول دخیل بودهاند. این روز در تاریخ کشور ما، یک روز نحس و سیاه است و اگر امروز خاینان و قاتلان مردم برای برگزاری آن جشن میگیرند، فردا که خورشید رهایی و بهروزی مردم بدمد، خاینان هشت ثوری برای ارتکاب جنایات و ریختن خون، به پای چوبههای دار خواهند رفت. جنایتکاران و ناقضان حقوق بشر برای پوشاندن جنایات و چهرههایشان و دفاع از خود به ایجاد جبهۀ جدیدی دست زدهاند، که "جبهۀ ملی" نام دارد. در رأس این جبهه کسانی قرار دارند که در زمان دولت اسلامی، کشور را به خاک و خون نشاند ه و بیش از هفتاد هزار کابلی را نیست و نابود کردند.
در زمان حاکمیت (تنظیمی) کابل در آتش سوخت و دزدان مسلحش مردم را به تماشای رقص بسمل نشاندند، بر دختران پاکدامن تجاوز نمودند، چشمها را کشیدند و گوش و بینی بریدند... آنانی که باید به خاطر جنایات و تبهکاریهایشان در حق مردم افغانستان به پای میز محاکمه کشانده میشدند، از الف تا یا در دستگاه های دولتی حضور دارند و با زور تفنگ و پول، حرف اول و آخر را میزنند.
و رو چپاول، دزدی و رهزنی، راه گیری و وند بازی، قتل و قتال، وحشت و بربریت، ظلم و ستم، بستن و بردن، بگیر و بزن، فیر راکت سکر و کلستر، توپ و تانک، رقص مرده و خنده زنده، تیزاب پاشی و میخکوبی، بریدن شرم جاهای انسانها و ولادت نمودن زنان در پوستههای امنیتی ... جزی مصروفیت روزانه نیروهای امنیتی گردیده بود. (فیلکس ارماکورا) نماینده سازمان عفو بینالمللی، بعد از بازدید از کابل، در آن زمان گفت: < ... در کابل وضع حقوق بشر ناگوار تر از سابق و چوروچپاول و قتل های فردی و دستهجمعی وجود دارد، و راکتها به طور مسلسل اصابت میکند و هم آب و برق و قانون وجود ندارد. صرف در جلالآباد و مزارشریف وضع نسبتاً بهتر است و در متباقی مناطق افغانستان قضاوت در مورد جرایم به اساس شرعیت اسلامی از جانب خود قوماندانان محلات و مناطق صورت میگیرد... > در ماه مارچ 1993 رهبران تنظیمها راهی مدینه منوره شده و با حضور داشت پادشاه عربستان سعودی و نواز شریف صدراعظم پاکستان تعهد سپردند و قسم خوردند که دست از جنگ کشیده و در تقسیم قدرت به همه جوانب درگیر اقدام نمایند اما به مجرد مواصلت، جنگ و کشتار جدیدی آغاز گردید. درین مذاکرات فیصله گردید بود: ربانی در تحویلی قدرت تا هژده ماه اقدام نموده، اسلحه از مردم جمعآوری و هکذا ملکیتها و داراییهای تاراج شده دوباره به مالکین آن مسترد گردد و حکمتیار به حیث صدراعظم منسوب شود. مولوی خالص از امضای این معاهده امتناع ورزید و مجددی در پایان معاهده نوشت که با ملاحظات امضاء شد.
اما در ترکیب کابینه بین رهبران تنظیمها، بعد از مناقشات زیاد در جلالآباد توافق به میان نیامد و یکبار دیگر حملات راکتی بالای شهر کابل شدت بیسابقه کسب نمود. طى سالهاى 1992- 1996 تفنگداران قدرت پرست که در داخل شهر کابل سنگر گرفته بودند مرتکب ویرانى شهر کابل و کشتار بیش از پنجاه هزار نفر مردم غیرنظامى و بالنتیجه مسبب اصلى جنایت علیه بشریت شدهاند. بنیادگرایان جنگ سالار طی سالهای نخستین زمامداری خویش جنگ را تا سطح کوچههاى کابل، در جمال مینه و چنداول و منطقه ا فشار و دیگر نقاط شهر گسترش دادند، و در این فاجعه بیش از چهار هزار انسان بىگناه (از ملیت مصیبتدیده هزاره) را در کابل به وسیله توپ و تانک و بمباردمان بیامان قتلعام کردند که این شهکاری آنان به (فاجعه افشار) مسما گردید. این جنایت جنگى یکى از شواهد انکارناپذیری است که مردم کابل آن را فراموش نخواهند کرد.
کشتار مردم هزاره و شیعهی منطقه ا فشار در بیست و دو دلو هفتاد و یک خورشیدی لکه ننگی است که تا همیشه بر دامان تفنگداران فاتحه کابل باقی میماند. در نیمه شب این روز که با سالروز انقلاب در ایران هم زمان بود، نیروهای دولت که عبارت بودند از قوتهای: شورای نظار، جمعیت، اتحاد سیاف، حرکت اسلامی و حزب وحدت شاخه اکبری به فشار یورش برده و در این حمله، منطقه به تصرف نیروهای یادشده درآمد. نیروهای متعرض به مدت بیست و چهار ساعت، افزون بر کشتار مردم، دست به ویرانی، غارت، آتش زدن خانهها و تجاوز به زنان و ربودن کودکان و جوانان سرگرم بودند. همین رویداد بارها در هجوم های نیروهای فاتحه در چنداول، دهمزنگ، کوته سنگی و غرب کابل تکرار شد. تفنگداران با فروش آثار ارزشمند تاریخی و تخریب آنچه که قابل انتقال نبودند، آغاز کردند، با چور و چپاول دارایی های عامه، از جمله اموال شخصی خانههای مردم تا منابع ذخیروی وزارتخانهها، ادارات دولتی، مؤسسات ملکی و نظامی و حتا حمله و غصب کردن و دستدرازی به مواد امدادی که برای خانوادههای مستحق و مردمان تهیدست مد نظر گرفته شده بود و بالأخره غصب خانهها و زمینهای تا امروز ادامه داده میشود. یکی از استدلال های کجروانه جنگسالاران در آن وقت برای سالهای سال این بود که با استخراج و فروشی سنگهای قیمتی مانند لاجورد و زمرد و سایر احجار کریمه پشتوانه اقتصاد جنگی خود را تأمین مینمایند تا در مقابل ارتش شوروی بهتر و منظم تر جنگیده بتوانند. اینها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمایه هنگفت دست یافتند.
تاراج گران جمعیت اسلامی و شورای و نظار و اتحاد سیاف همراه با همرزمان و همراهان در گوشه و کنار میهن کمین گرفتند؛ کشور تاراج شد و مردم میهن به خاک سیاه نشستند.
جنگ ویرانگری سراسر کشور ما را فراگرفت، شهرها تاراج شدند، مال بیتالمال غارت گردید، آثار هنری و ثروت های ملی به عنوان مال غنیمت به بازارها سرازیر شدند. در جریان همه این جنایت خواجه که خود را امیر میپنداشت با خورجین های زر ا ز شهری به شهری در ستیز و گریز بود. کوچیگری و کولیگری دولتمداری را او در تداوم فرار و بیعرضهگی محمد خوارزم شاه در قرن بیستم به نمایش گذاشت. ربانی و شورای نظار و سیاف برای اثبات وفاداریاش به سازمان امنیت پاکستان به ارسال تروریست و خرابکار به کشمیر و چچنیا و آسیای میانه پرداخت. وی از جنگجویان بنیادگرای تاجیک به حمایت پرداخته و به آتش جنگ داخلی در تاجیکستان دامن زد.
ربانی از سازمان امنیت پاکستان بعد از آنکه متحدانش اردوی مجهز افغانستان را با قوای هوایی آن نابود کرد، خواست تا به تأسیس اردو و سازمان امنیت افغانستان بپردازد. شورای علمای ربانی در رابطه با حقوق زنان به تدوین دقیقأ همان مواردی پرداخت که بعدها طالبان با پیگیری آن را اجرا کردند.
با ظهور طالبان، ربانی از نخستین کسانی بود که حمایتش را از این گروه اعلام نمود. و سران شورای نظار تا میدان شهر به استقبال آنان شتافت او حتا پول در دسترس آنان قرارداد. زمانی که مجاهدین هراتی با رشادت و جانبازی تا لشکرگاه پیشروی کردند او علیه اسماعیلخان که در حالت مریضی با طالبان میجنگید، دست به کودتا زده و موجب شکست مجاهدین هراتی شد. صدها هراتی به دست طالبان و پاکستانیها شهید و اسیر شدند. شهر هرات به دست طالبان افتاد و نخستین دژ مقاومت و سازندگی شگاف برداشت. هرات به مستعمره داخلی به پایگاه تجاوز پاکستان مبدل شد. خاطرات ویرانگریهای چنگیز و تیمور در این خطه مجدداً زنده شد.
ربانی که ملأ زادۀ فقیری بیش نبود صاحب ثروتهای افسانوی شد. او از کوخنشینی نه به دلیل کار و زحمت و ذکاوت، بلکه به دلیل فروش و تاراج دارایی های عامه به کاخنشینی رسید و صاحب ثروتهای افسانوی شد. کاخ های ربانی، همسر و فرزندانش در کابل و امارات متحده همه گواه این مطلباند. او که در این خاک خودش را مصؤن از هر انتقادی میداند و در برابر هر انتقاد اوباشان و اراذلش به تهدید مردم میپردازند، از یاد برده است که اگر امروز در پناه معاملهگریهایش از گوانتانامو نجات یافته است، جایگاه دیگری بنام دنهاگ وجود دارد که وی را در درازمدت از آن رهایی نخواهد بود. ربانی و وهابیون شورای نظار که به روشنفکران و وطنپرستان این کشور زباندرازی میکند ا ز یاد برده است که این حامد کرزی بود که تا به حال سپر بلای وی شده است. خانوادههای شهدا، خانوادههای زنان به غارت برده شده و صاحبان زمین های غصب شده، قربانیان بیگناهی که به دست دژخیمان وی کشته شدهاند، همه در انتظار عدالتاند. ملوسویج دیکتاتور و قاتل مردم مسلمان بزنیا و کوزوو، در اثر سکته قلبی در دنهاگ درگذشت و در آنجا حجرۀ در زندان جنایتکاران جنگی سازمان مللمتحد خالی شده است. اکثر جنگسالاران سه دهه اخیر که صدها هزار افغان را به کام مرگ فرستادهاند، هنوز شانه به شانه رییسجمهور ظاهر میشوند و آن گونه که سازمانهای تحقیقی آمریکا اعلام کرده، این جنگسالاران یکجا با طالبان و رهبران قبیلهای بیش از هفتاد درصد قلمروی افغانستان را در اختیار خویش دارند. حاکمیت قانون هم فقط در شکل چیزی بیش نیست ... و هزاران هموطن غیرنظامی ما طی این سالها قربانی ناامنی شدهاند، و صدها خانواده را گلولههای نیروهای خارجی که برای تأمین امنیت ما آمدهاند، به خاک و خون نشاندهاند.
شورای جهادی و شورای دفاع
سیاف به شدت پایبند طرز تفکر سلفی است. او برای اثبات وفاداری خود به عقاید سلفیان سعودی، حتا نامش را از عبدالرسول سیاف به عبدالرب رسول سیاف، تغیر داد و همین باعث شد که باری یکی از نمایندگان دولت عربستان سعودی در جلسهای در پیشاور، به او طعنه بزند و بگوید که ما بودیم تو را مسلمان ساختیم و حتا نام مسلمانی برایت انتخاب کردیم!
امروز رسول سیاف یکی ازجمله رهبران جهادی است که صاحب میلیاردها پول است. زمانی که سیاف در دوران حاکمیت حزب دمکراتیک خلق، کشور را ترک میکرد، به گفتهای خود او: یک عصا چوب بیشتر نداشت، اما پرسش این است که سیاف این همه سرمایه را به چه بهای به دست آورده است؟
روزگاری است که ...
راههای وسیعتر بنا کردهایم اما تنگ؛
ساختمانهای بلندتر ساختهایم اما افق دید ما کوتاهتر شده است.
تنها به زندگی، سالهای عمرمان را افزودهایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان؛
تا ماه رفته و برگشتهایم اما حاضر نیستیم برای یک آشنا از یک سوی خیابان به آن سو برویم؛
زمانه انسانهای بلندقامت اما کوتهنظر و دونهمت است.
زمانه ارقام، اعداد و کمیات است و نه اصول و ارزشها!
عصر ما، عصر خانههای شیکتر و رویاییتر اما خانوادههای از هم دور و همخانههایی ناآشنا است!
عصری است که دغدغهها و چالشهای بیشتری داریم اما نیایش و مناجات کمتری داریم.
پیام رنگارنگ به خاطر منافع شخصی بمردم میفرستیم اما پیامهای روشن آسمانی را نمیگیریم.
چندی قبل شورای احزاب جهادی متشکل از هشت تنظیم اعلام موجودیت کرد.
در این گروپ، احمد ضیا مسعود معاون جمعیت، محمد کریم خلیلی حزب وحدت، حضرت صبغت الله مجددی جبهه نجات ملی، انورالحق احدی حزب افغان ملت، پیرسید احمد گیلانی محاذ اسلامی، سید حسین انوری حرکت اسلامی، قطبالدین هلال از اعضای حزب اسلامی، حاجی عزیز الله دین محمد، حزب اسلامى، قاضی محمدامین وقاد، رییس شوراهاى اتحاد حزب اسلامى، مولوی عبدالحکیم منیب، رییس حزب حرکت انقلاب اسلامی، محمد نذیر احمدزی معاون دوم مجلس نمایندگان، حضرت عمر زاخیلوال، مشاور رییسجمهوری، مصطفی ظاهر، رییس اداره حفاظت از محیط زیست حضور داشتند. صبغت الله مجددی، میگوید، حکومت وحدت ملی کارهای خوبی انجام داده اما او همزمان گفت که این حکومت دچار اشتباهاتی نیز شده که نیاز به اصلاحات دارد. مجددی هشدار داد که وضعیت در کشور عادی نیست و از احزاب سیاسی و مردم خواست که دست به دست هم بدهند و مشکلات کشور را حل کنند.
پس از تشکیل شورای احزاب جهادی در کابل که به اشرف غنی نزدیک هستند، «شورای دفاع ازافغانستان» نزدیک به دبل عبدالله با محوریت سیاف اعلام موجودیت کرد. پس از تشکیل «شورای احزاب جهادی» که گفته میشود اعضای آن، بیشتر به محمد اشرف غنی رئیسجمهور این کشور نزدیک هستند، اینان نیز با نام «شورای دفاع از افغانستان» را اعلام موجودیت کردند. با نگاهی به اعضای شورای دفاع به نظر میرسد که این افراد بیشتر به دبل عبدالله نزدیک هستند. یکی از مشاوران نزدیک به «عبدالرب رسول سیاف» گفته که شورای دفاع از افغانستان با محوریت سیاف تا چند روز دیگر به طور رسمی آغاز به کار خواهد کرد.
عبدالرب رسول سیاف رهبر حزب دعوت اسلامی، «عطا محمد نور» سرپرست ولایت بلخ، «محمد محقق» رهبر حزب وحدت اسلامی مردم و معاون دوم رئیس اجرایی، «اسماعیلخان» از رهبران جهادی و وزیر سابق انرژی و آب، «صلاحالدین ربانی» از اعضای ارشد حزب جمعیت اسلامی و وزیر امور خارجه «بسمالله محمدی» از اعضای ارشد حزب جمعیت اسلامی و وزیردفاع سابق، «امانالله گذر» از فرماندهان جهادی سابق در شمال، «حضرت علی» از فرماندهان مجاهدین سابق در شرق، «فضل هادی مسلمیار» رئیس مجلس سنا، «عبدالرئوف ابراهیمی» رئیس پارلمان، «یونس قانونی» از چهرههای مجاهدین سابق، «جان محمد» از فرماندهان جهادی سابق و «عبدالهادی ارغندیوال» وزیر سابق اقتصاد از اعضای این حزب سیاسی هستند. تمامی شخصیتهای مجاهدان از ۶ ماه گذشته تاکنون در تلاش، برنامههای دفاعی از این کشور را نیز در دستور کار خود قرار دهند.