زنده یاد محمود بریالی
زنده یاد محمود بریالی

با درد و اندوه فراوان دوازده سال قبل جنبش دادخواهانه كشور یک‌بار دگر، دوست، رفیق و همرزم فرزانه خویش، زنده یاد رفیق محمود بریالی مبارز پرشور، بی‌باک، عیار و عدالت‌خواه را از دست داد.

 رفیق محمود بریالی به تاریخ ششم دسامبر سال 2006 به جاودانگی پیوست و رهروان عزیز خویش را تنها گذاشتند.

 رفیق بریالی ازجمله بنیان گذاران جنبش دادخواهانه و عدالت‌خواهانه كشور بود، كه از اوان جوانی سرنوشت خویش را با سرنوشت مردم زحمتكش كشور گره زد تا آخرین رمق حیات قهرمانانه رزمید. زمانی كه رژیم ملی و دموكراتیك بلااثر توطیه‌های جهانی (امپریالیزم امریكا و رژیم شوروی وقت به رهبری گرباچوف و یلتسن اعضای معلوم‌الحال SIA) به كمك ارتجاع منطقه و تنظیم‌های فروخته شده به‌اصطلاح جهادی از هم پاشید، زنده یاد رفیق بریالی به‌حکم وجدان و دستور رهبر خردمندشان رفیق ببرك كارمل در داخل كشور باقی ماند. این در حالی بود كه همسر عزیزشان جمیله ناهید بریالی، كه با اصابت راکت‌های كور دشمنان مردم افغانستان در بستر بیماری قرار داشت، آن را نادیده گرفت و به خاطر نجات و تشكل مجدد فرزندان اصیل وطن دست بكار شد و از خود کارنامه‌های بجا گذاشت، كه ثبت مبارزات دادخواهانه كشور و سرمشق پیكار و مبارزه برای نسل‌های آینده كشور خواهد شد.

 می‌خواهم از جمله صدها خاطره فقط به یك خاطره از مبارزات رفیق عزیزمان خدمت رفقا، دوستان عرض نمایم.

 روزی كه زنده یاد رفیق جنرال عبد الحق علومی از جانب فروخته شده گان شرف و عزت مردم و كشور به شکل وحشیانه به شهادت می‌رسد و به خاطر مراسم تدفین و خاک‌سپاری‌شان تدابیر اتخاذ می‌گردید، اكثریت رفقا، از اشتراك رفیق بریالی ممانعت می‌کردند. ولی موصوف در حالی كه گلوی شان بغض و چشمان اشك آلود داشت، فریاد زد:

 رفقا! خون من از خون رفیق شهیدمان جنرال حزب شهیدان و قهرمانان مان، هزارها رفیقان، سربازان، افسران و مردم كشور ما كه در جنگ اعلام ناشده امپریالیزم جنایتكار، همدستان منطقوی و شرارت پیشه گان داخلی جان‌هایی شیرین خود را فدا كرده، برتری ندارد. من باید در مراسم خاک‌سپاری شركت كنم تا دشمن جبون و وحشی بداند كه وطن‌پرستان از مرگ هراس ندارند.

 همه رفقا آرام شدند، بیشتر اصرار نكردند.

 بعدن رو به‌طرف من كرده گفت: رفیق زیارمل، با استفاده از تمام امكانات عاجل نزد رفیق كارمل رفته و از جریان حادثه و سایر وظایفی كه برایم سپرد، گذارش دهم.

 خلاصه این كه فردای آن روز من نزد رهبر خردمند حزب دموكراتیك خلق افغانستان رفتم و از وقوع حادثه دردآور و سایر جریانات به رفیق كارمل گزارش تقدیم داشتم.

 رفیق كارمل در حالی كه سگرت را متواتر دود می‌کرد و در اتاق كانتینری خود قدم می‌زد، بعد از تسلیت گفتن برای همه رفقا و دوستان گفت: فرزندان صدیق زحمتكشان کشور نباید از دست دادن همرزمان خود كه دشمنان وطن آنان را نشانه گرفته، از میان می‌برند، ترور می‌کنند، دهشت می‌آفرینند، هراس داشته باشند. از آغاز مبارزه به خاطر نجات مردم زحمتكش از یوغ ظلم و بی‌عدالتی، آزادی، عمران و شگوفایی كشور پرچم مبارزه را بلند كرده و در برابر مردم تعهد سپرده‌اند، بی‌باكانه باید رزمید. از نام من برای همه رفقا و خانواده جنرال با شهامت تسلیت بگویید.

 بعد از سپری نمودن یك شب و اخذ دساتیر، فردای آن روز كه به كابل بازگشت می‌کردم، رفیق كارمل مرا در آغوش پر مهر گرفته و گفت:

 برای رفیق (بری) بگویید: كه با تمام قوت و ابتكاری كه همیشه داشتی، در حفظ جان رفقا، خانواده‌های شان و هموطنان تلاش كند، من نه تنها به حیث رفیق و همرزم، بل به صفت برادر نیز به وجود، مبارزه و از خود گذری‌شان افتخار می‌کنم.

 من با امانت‌داری هدایات رفیق كارمل عزیز خویش را به رفیق بریالی گران‌قدر انتقال دادم.

 زنده یاد رفیق بریالی انسان جسور، خردمند و بادانش، سازمانده و سخنوری بود كه نظیرشان در جنبش چپ، ملی و دموكراتیك كشور كمتر دیده شده است.

 

روح شان شاد، خاطرات شان گرامی و آرمان‌های شان پیروز باد.