جنگ اول جهانی با تقسیم جهان میان فاتحین در اروپا، بعد از امضای معاهده "ورسای" در فرانسه پایان یافت؛ جهان داخل مرحله جدیدی ازلحاظ اقتصادی و سیاسی شد. جنگ رویدادهای های مهمی را در قبال داشت: پیروزی انقلاب اکتوبر 1917 در روسیِه تزاری تحت رهبری حزب بلشویک، تسلط اقتصادی امریکا در جهان، آشفتگی وضع بحرانی اقتصادی و سیاسی در اروپا و بیداری کشورهای شرق برای کسب آزادی و استقلال خود از کشورهای استعماری.
جنگ برای یک عده از کشورهای خوبیها و موفقیتهای نظامی را در پی داشت وبر نیرومندی و تسلط آنها بر کشورهای ضعیف از لحاظ اقتصادی به افزود و کشورهای جدید تحتالحمایه و مستعمره آنها قرار گرفت؛ اما بعضی کشورها مانند المان که در جنگ شکست خورده بود، ضربه بزرگی را از لحاظ سیاسی و اقتصادی متقبل شد وام دهندهیی هنگفتِ مالی به فاتحین شد. اثرات ناگوار جنگ بالای همه کشورهای در گیر در جنگ از لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وارد شده وزندگی عادی مردم جهان را برهم زده و تلفات بزرگی مالی و انسانی را به جهانیان وارد ساخته بود. جهان بالای خرابههای جنگ باید اقتصاد خود دوباره آباد و رونق میداد و دولتها مجبور بودند، تا با رویکردهای جدیدی داخل کارزار انقلابی برای آبادی جامعه خویش شوند. این کارزار بازسازی روند طولانی و پشتبانی هنگفت مالی می طلبید. در جریان جنگ امریکا به متفقین کمکهای هنگفت مالی نموده بود که باعث پیروزی متفقین در جنگ علیه امپراتوری اتریش و المان وعثمانیها شد و آنها به شکست مواجه شدند. متفقین مجبور بودن که قرضداریها را دوباره به امریکا تصفیه ومسترد نمائید. این کشورهای فشارمالی را بالای مردم خویش و کشورهای که تحتالحمایه شان بود میاوردند، تا هرچه زورتر از مقروضی رها یابند. المان با داشتن صنایع بررگ در اروپا وتولیدات ماشین الات بعد از انگلیس در مقام دوم در جهان قرار داشت؛ بعد از جنگ فشار پرداخت وام جنگی بسیار گران برای المان تمام شد که بعد از مدتی نه توانست که تمام تکالیف خود را به کشورهای فرانسه المان ایتالیا اجرا نماید. این وضع روز به روز وضع اقتصادی المان وسایر کشور های دیگر را خرابتر میکرد و نارضایتی اقتصادی بیکاری بیشتر میشد که باعث رویکردهای جدید سیاسی بر مبنای ایجاد روحیه ناسیو نالیستی راست افراطی در عده از کشورهای اروپای قرار اتی شد؛ که ختم یک جنگ وصلح اغاز جنگی دیگری در جهان کردید!
برعلاوه المان ازجمله کشورهای که از نتائیج جنگ اول جهانی ناراض بود وضع اقتصادی و اجتماعی ان بدتر میشد ووضع بحرانی داشت، ایتالیا بود. کارگران ومامورین وسایر زحمتکشان از وضع ناراض بودند، چپی ها ازجمله حزب سوسیال دموکراتها در ایتالیا از قدرت زیادی برخوردار بودند وبالای اتحایه های صنفی حاکمیت داشتند ودرمقام های بالای دولت مدیریت می کردند. این حزب نمی خواست از نیروی عظیم کارگران که درعقب ان قرارداشت، به نفع گسترش عقاید خود استفاده نماید، اعتدال ومیانه رو بودند ودر رویکرد های سیاسی به نتیجه مطلوب نمی رسیدند؛ باعث عدم علاقمندی کارگران درتسریع روند وتحقق ایده های شان میگردید. این امر زمینه انرا مساعد ساخت تا طبقه سرمایدار یکجا بامالکین فیودال دست را یکی نمایند و علیه اتحادیه های کارگری و حزب سوسیال دموکرات داخل اقدام شوند وانهارا سرکوب واز میان بردارند. طبقه سرمایدار برای تحقق این اهداف خود متوجه گروهای شدند که بعد از جبهه جنگ برگشت نموده بودند و از وضع راضی نه بودند، این افراد زیر نظر "بنیتو موسولینی " گروهی رادرسال 1919 ترسایی تشکیل داده بودندکه بنام" فاشی دی کومبا تیمانتی" یا گروهی جنگجو نامیده میشدند. این افراد وظیفه داشتند، درهرکجا نمایندگان ویا اتحادیه ها وانجمنهای کارگری وشهرداری وموسسات ا حزب سوسیال دموکرات ویا لیبرالها می بود حمله کنند. از این وضع سرمایدارن بزرگ ومالکین بزرگ صنایع از این گروهی جنگجو به نفع خویش باپشتبانی کمکهای مالی وهوا داری ازانها علیه قدرت سوسیالیستها استفاده عظیمی کردند. با ایجاد این گروه جنگجو سیر تکامل آنها درجهت یک حزب ویا گروهی جنگجویی بزرگ" تحت رهبری " بنیتو موسولینی" بنام «فاشی دی کومباتیمانتیک» سازمان یافت که حزب "فاشیستها" ازان تشکیل کردید. موسولینی شخصِ بود: دریک خانواده که پدرش اهنگر واز جمله سوسیالیستها بود بدنیا امده، با افکار سوسیالیستی رشد و بزرگ شده بود. او یک سخنران ومبلغ اتشین بود وبه اثر تبلیغات انقلابی اش از ایالت نیمه مستقل سویس به خارج تبعید شده واز روشهای تروریستی و خشونت علیه دولت پشتبانی میکرد. موسولینی دردوران جنگهای مختلف با دول خارجی یکجا با رهبران سوسیالیست از جنگ گاهی مخالف و گاهی هم پشتبانی میگرد. نسبت عمال تحریک وخشونت امیزچند ماه زندانی شد. اوکسی بود که میگفت: "خشونت را با خشونت باید جواب داد:
این گروه تحت رهبری موسولینی که خشونت را هدف خویش قرا داده بودند، برروی دوتضاد سازمادهی داشتند: یکی علیه کمونیسم ودیکری علیه سوسیال دموکراتها. با این دشمنی خویش علیه نیروهای چپ هواداری طبقه سرمایداررا باخود داشتندوبه نفع آنها عمل میکردند. فاشیستها روش واهداف معین نداشتند، گاه علیه سرمایداری وگاه به نفع کارگران شعار میدادند واز این طریق میخواستند که مردم رابدور خود بسیج واز انهابه نفع خویش استفاده برند. از سوی دیگر موسولینی درمیان ارتش فعال بود وافسران انرا به خود جلب کرده ونفوذ خودرا درمیان آنها افزایش میداد. بالاخره فاشیستها درسال 1922 تحت فرمان ژرنرالهای ارتش از شهر میلان به سوی شهر روم حرکت کردند وبا رسیدن آنها نخست وزیر ایتالیاحکومت نظامی اعلام کرد که از جانب پادشاه ایتالیا پذیرفته نه شد وشخصی نخست وزیر را خلع وبه عوض اش موسولینی را به نخست وزیری منصوب ساخت. درانیصورت فاشیتسها در 30 اکتوبر 1922 ترسایی پیروز شدند. فاشیستها فاقد برنامه تنظیم شده بودند، تنهاهدف شان مبارزه وخشونت علیه کمونیستها، سوسیالیستها ولیبرالها بود، از خود فلسفه وایدیالوژی معین نداشتند. طوریکه موسلینی گفته بود:" برنامه ما خیلی ساده است ما میخواهم برایتالیا حکومت کنیم."
فاشیست ها علائم مخصو صی بخود دارد که دراصل از لحاظ تاریخی به علائم امپراطوری رم باستان که درانزمان پیشا پیش امپراتوران وروئسای روم بود حرکت داده میشد. این علامت یک دسته چوبی بود که تبری هم در وسط آنها قرارداشت. این چوب «فاشس» نا میده می شد که کلمه فاشیست ازان گرفته شده است. سلام فاشیستی که «فاشیستا» نام دارد، سلام قدیمی رومی است که به هنگام سلام دادن دست راست را بالامی اوردند و با بازو های کشیده سلام می دادند. براین اساس فاشیستها هم روحیه جهان گشایی وگسترش حاکمیت وقدرت در جهان مانند امپراطوریهای قدیم بودند و رویای مجدد انرادرتخیل داشتند. موسولینی رهبر فاشیستها «ایل دویچه» یعنی دیکتاتور لقب داشت. فاشیستها پیراهن های سیاه به تن میکردند که به «پیراهن سیاهان» معروف شدند. بعد ازقدرت گرفتن موسولینی فاشیستها درایتالیا قدرتمند شده خشونت راعلیه مخالفین خویش تشدید بخشیده ودرسال 1926 قوانین ومقرات لازم را برای سرکوبی و دستگیرمخالفین دولت تصویب نمودند. ا
مردم توسط این قوانین جزا وبه کیفر عمال شان میرسیدند وعده زیاد مردم زندانی وبه تبعید گاه ها اعزام میشدند. از نوامبر 1926 الی اکتوبر 1932 هزارتن به دادگاها کشانیده شدند. سه جزیره بنام: پونزا، ونتلن و تره مینی بودکه وضع زندگی دراین جزایر بسیار بد وزشت بود.
اسپانیا که در جنگ اشتراک نداشت اما درداخل با زدوبندهای و چالشهای سیاسی و اجتماعی مواجه بود. در اسپانیا پارلمان ضعیف وجود داشت که بنام «کورتس» نامیده میشد، روند تحولات وتکامل بطی بود وضع سیاسی بی ثبات داشت، بالخصوص بعد از پیروزی انقلاب اکتوبر طبقه کارگر هسپانیا هم ارزوداشند، تا همچو انقلابی را به پیروزی برسانند، چون اتحادیه کارگری و انارشیسم توسعه یافته داشتند ویکجا با عناصر رادیکال طرفدار سوسیالیسم علیه دولت مظاهره هاواعتصاب ها را سازماندهی میکردند، تا یک حکومت دموکرات درانجا بوجود اورند؛ اما این مظاهره ها واعتصاب ها ازطرف ارتش تحت نظر شاه هسپانیا سرکوب وخاموش کردید وقدرت به دست شاه متمرکز و روش استبدادی را پیش گرفت.
شاه با استفاده ازاین وضع میخواست که تا پارلمان را ازبین ببرد وحکومت دیکتاتوری بوجود اورد. میان ارتش وشاه برسری رهبری جکومت اختلاف برپا شد، درسال 1923 شورشی توسط نظامیان سازماندهی شد که به نفع آنها تمام کردیدوپارلمان لغو وقدرت به ارتش انتقال یافت. درراس این دیکتاتوری "پریمودوریورا" قرار داشت که بازور گویی ها وفشار وسانسور مطبوعات توسط نظامیان ادامه یافت. حکومت پریمو بنابر استبداد وظلم بالای مردم وارتش حاکم بود، بالاخره مردم ونظامیان نظر به نابسامانی ها درسالهای 1930 و 1931 درهسپانیا خسته شده واز او هواداری وپشتبانی نکرده درسال 1930 شاه هسپانیا پریمورا ازقدرت خلع ومعزول ساخت. درهمین سال انقلابی ازجانب نیروهای مترقی وزحمتکشان وکارگران صورت گرفت که سرکوب گردید؛ اما احساس های مترقی ودموکراتیک مردم اوج گرفت وخواهان رژیم جمهوری شدند. جمهوری خواهان بخاطر ارمانهای خویش در انتخاب شهر داری اشتراک کردند که درانجا اکثریت وقدرت خودرا به نمایش گذاشتند. این وضع «الفونس» شاه هسپانیا را تکان و اشفته ساخته از سلطنت استفاء وبه خارج فرار نمود. بعداز فرار وی حکومت جمهوری ایجاد که جوان ترین جمهوری در اروپا بود و شاه سابق را از سلطنت برکنار وانرا غیر قانونی اعلان کردوسپس مبارزه خویشرا علیه قدرت کلیسا اغاز وادامه وگسترش داد. سپس در 18 جولای سال ترسایی 1936 شورش جنرال فرانسیسکو فرانکو علیه دولت جمهوری هسپانیا با کمک نظامیان هسپانیا ومراکش اغاز کردید، اما جمهوری هسپانیا با پشتبانی مردم خود مقاومت کرده به اسانی نه توانستند که پیروز شوند. فرانکو از طرف ارتش ایتالیا و المان کمک میشد وتا دروازه های پایتخت هسپانیا رسید، امابا مقاومت عظیم مردم مواجه شده وپیشرفت شان متوقف کردید. شورش فرانکو یک شورش ضد دموکراسی و تحکیم فاشیزم در هسپانیا بودواز جانب دوقدرت دیگری فاشیستی پشتبانی میکردید. امضای موافقتنامه که میان انگلستان وایتالیا انجام شد، درعمل برای شناسایی رسمی فرانکو بود و مطابق این موافقتنامه ایتالیا میتوانست ازادانه درهسپانیا از فرانکو پشتبانی نمایدو جنگ داخلی هسپانیا کشورهای جهان را به دوگروهی فاشیست وضد فاشیست تقسیم کرده بود و اثرات جنگ هسپانیا باعث اتحاد المان وایتالیاشد. درسال 1936 ترسایی بعد از بروز جنگ درهسپانیا، میان هیتلرو موسولینی توافق بوجود امد که بنام"محور رم ـ برلین " نامیدند. سپس جاپان نیز به این پیمان پیوست و سه دولت درمخالفت باکمونیست بین المللی توافق نموده که محور انر بنام پیمان " ضد کمینترین" نامیدند.
کشور ژاپن با روسیه وچین اختلافت منطقوی و بالخصوص بالای منچوری و سیبری با روسیه وچین داشت وهمیشه تجاوزهای وقفی را دراین کشورها انجام میداد. جاپانی ها از لحاظ تاریخی بسیار وطنپرست ودارای احساس های بلند پروازانه نسبت به وطن خویش هستند. دولتهای وقت خیال وارزوهای امپراتوری را در سر داشتند ومیخواستند که بادارو فرمانروای جهان باشند. درسال 1915 بود که گروهی ویافرقه ء تازه شکل گرفت که بنام «اوموتوـ کیو» نامیده میشدو به زودترین فرصت در سرتاسری جاپان شهیر شد؛ این گروپ میگفتند:"ما تنها هدفمان ان است که امپراتور جاپان حکمران وفرمانروایی تمام جهان باشد زیرا او تنها سلطان وحکمران جهان است که ماموریت روحانی را از قدیمترین اجداد خود که در جهان خدایی بوده اند به میراث دریافت داشته است."
تجاوزات جاپان درسال 1931 به منچوری ودر جنوری 1932 در خاک اصلی چین در نزدیکی شانگهای که به کشته شدن هزارتن چینی ها تمام شدادامه داشت.
کشور المان به اثر ناتوانی حزب حاکم سوسیال دموکرات و تمرکز سرمایه به دست بازرگانان یهودی ورشد اتحادیه های کارگری وحزب کمونیستی وطبقه کارگر بعد از انقلاب کبیر اکتوبروعدم هماهنگی حزب سوسیال دموکرات با این نیروهای چپ، ثبات سیاسی و اقتصادی نداشت. از جانب دیگر پرداخت غرامات جنگی بعدازختم جنگ اول جهانی به فرانسه وانگلیس وایتالیا وهمچنان پرداخت قروضش به امریکا، باعث پائین امدن ارز ش پولی المان میشد که یک دالر ویا پوند به ملیارده ها مارک رسیده بود، به این بی ثباتی افزوده بود. المان مجبور بود که مقدار 6 ملیاردو 600 میلیون لیره استرلینک غرامات جنگی را به اقساط سالیانه به متفقین می پرداخت. از جانب دیگرخلع سلاح ارتش المان مطابق قرارداد" ورسای" و ازدست رفتن سرزمینها ی قبلی حدودی امپراتوری المان، همچنان بحران مالی 1933 که فقر وبیکاری را در قبال داشت، بالای اتوریته ومحبوبیت حزب سوسیال دموکرات اثری منفی گذاشته وپایه هایش درمیان توده ها ضعیف وناتوان کردید. شکست المان در جنگ وپرداخت جریمه جنگی وازبین رفتن ارتش المان، یک نوع نفرت وانزجاررا درمیان مردم وبالخصوص قشر جوان علیه کشورهای خارجی وهمچنان سرمایدارن خارجی تشدید میشد. این چالشها اقتصادی و اجتماعی باعث بوجود امدن احزاب ملی سوسیالیستی درالمان کردید. رویه ضد یهودی وخارجی درمردم قصدی صورت میگرفت واز هیچ نوع تحقیروتوهین علیه آنها دریغ نمی شد. هویت حکومتهای پارلمانی و دموکراسی در کشورهای اروپای ضعیف وازبین می رفت، یک نوع روحیه ضد دموکراسی در یک عده کشورهای اروپایی بوجود میامد و نازیستها به قدرت میرسیدندوحکومتهای فاشیستی جای دموکراسی وپارلمان را میگرفتند، این همه عوامل دست به دست هم داده و نظام فاشیستی هیتلر را بوجود اورد. فاشیستها ازجمله ناراضی ها و ضد انقلاب سال 1918 المان که درجریان جنگ بوقوع پیوست بودند. فاشیزم علیه تمام جنبشها ی مترقی، دموکرات، لیبرال، سوسیالیست وکمونیست در جهان بود؛ روحیه ضد ازاد منشی ودارای خصوصیات ارتجاعی بودند. فاشیزم نظر به پیچیدگی شرایط براساس روحیه تمایلات مردمی به قدرت رسیدندو چون قشر عظیم توده ها از وضع زندگی ناراض وفقیر ناتوان شده بودند. درمقابل نازیها وعده های چرب نرم را به مردم میدادندوعمال سوسیال دموکراتها را محکوم میساختند. با قدرت رسیدن فاشیستها، تمام سازمانهای دموکراتیک بشمول احزاب و اتحادیه های کارگری از میان رفت و اصل خشونت وشدت عمل و تجاوز حاکم شد.
ادولف هیتلر یکی ازالمانی های اتریش بود وپیش از گرفتن قدرت حتی هویت المانی نداشت. او درزمان جنگ درارتش اتریش رزمیده بود. هیتلر بعد ازختم جنگ بعد از تشکیل جمهوری المان دریکی از کودتای نظامی اشتراک داشت وبعد ازاین واقع او زندانی شد. بعد از رهایی از زندان حزب «ناسیونال سوسیالیست» را تشکیل داد. این حزب مخالفت شدیدبا حزب سوسیال دموکرات المان داشت وبر ضد ان تشکیل شده بود، کلمه "نازی" ازدوکلمه "ناسیونال" وسوسیالیست" بوجود امده است. هرچنداین حزب نام خودرا سوسیالیست گذاشته است، اما به هیچ وجه سوسیالیست نه بلکه مخالف ان بوده است.
نشان حزب نازی علامت بنام" سواسیکا" یا صلیب شکسته نامیده میشود، این کلمه سانسکریتی است که از روزگاران قدیم در جهان وجود داشته است. نازیها نیروی رزمندهء را تشکیل دادند که بنام" گروهای طوفان" یاد میکردید که لباس نصواری قهوه یی شکل به تن میکردند وبه این نام مشهوربودند. طوریکه فاشیستهای ایتالیایی پیراهن های سیاه به تن میکردند. برنامه های فاشیستها همرا با خشونت وجنگ تحقیر بود، نه تنها خشونت مورد تمجید وتقدیر قرار میگرفت، بلکه انرا بهترین وسیله عالی انسان مینمایدند. اوسوالدشپنگلر یکی از فیلسوفان المان که پشتیبان عقاید فاشیستی بود، چنین میگوید:"انسان حیوان شکاری، جسورصنعتگروبی رحم است... داشتن ارمانهای عالی از جبن وترس می باشد...خصلت حیوانی وشکاری بودن عالیترین شکل محرک های حیات است." او "عواطف همدردی وسازش ومحو ارامش" را احساس های بی مزه میشمرد ومی گوید«کینه عالیترین نوع احساس درانواع حیوان های شکاری می باشد. انسان باید مثل شیر باشد هرگزهیچکس را درخانه اش برابر با خود تحمل نمیکند ونه مانند گاومسالمت جوکه بصورت گله ها به اینسو وانسو رانده می شود.
حزب سوسیال دموکرات اهسته اهسته قدرتش را ازدست داد وحزبی دیکری بنام «حزب مرکزی کاتولیک» به قدرت رسید، دراین زمان درالمان هرج ومرج سیاسی زیاد بود وهیچ نیروی وحزب دیگر نه بود که درپارلمان اکثریت را کسب خود کند وقدرت بدست بیاورد وانرا حفظ کند. بادرنظرداشت این جوی حاکم سیاسی، گروهبندی های حزبی با توطئه ها همرا بود و از این وضع نازی ها بیشتر نفع می بردند وقدرت شان میان مردم روزتارور افزون میشد. این امر زمینه را بوجود اورد تا سوسیالیستها کرنش نماید واز حزب مرکزی کاتولیکها هواداری نموده و جنرال کهن سال بنام" فن هیندنبورگ" را به حیث رئیس جمهور برگزینند. بانهم قدرت نازی ها بیشتر شده میرفت و برعلاوه که احزاب کمونیست وسوسیالیست حزب میلیونی بودند اما بالای هم اعتماد نداشتند، بالخصوص کمونیستها که ازعملکردهای خاینانه حزب سوسیال دموکراتها در زمان جنگ وبعدازان که همیشه بادشمن برضد کمونیستها متحد میشد ند، نمیتوانستند متحد استراتیژیکی وتاکتیک خودانهارا بشمارارند وبالایشان اعتماد نمی کردند. سوسیال دموکراتها زیادترین نیروی خودرا درمخالف با کمونیستها صرف کرده اند. بدین امر المان میدان رقابتهای سیاسی احزاب شده بود و شورشها فراوانی درنقاط مختلف المان بوقوع می پیوست. نازی ها مخالفین خودرا ازجمله فعالین کارگری وکمونیستی را به قتل میرساندند و بعضن کارگران نیز انتقام ازانها میگرفت. هیتلرازاین حالت بی ثباتی بهره برده ودرمیان احزاب چپ وکارگران وبالخصوص قشر جوانان غرض جلب وجذب فعالیت خودرا تشدید بخشید ه وخودرا به نیروی میلیونی تبدیل ساخت. همچنان سرمایداران ومالکین برزگ صنایع با فاشیستها برای تشویق بیشتر علیه چپی ها وجلوگیری رشد وتکامل زحمتکشان ازجمله کارگران ودهقانان با تبلیغات واعمال خشونت، کمکهای مالی میکردند، تا جلورشد انهارا درمیان مردم بگیرند.
بالاخره بعد ازاین نابسامانی های مدهش در 30 جنوری 1933 رئیس جمهورالمان مارشال هیدنبورگ از هیتلر دعوت کرد، تا صدراعطم المان شودو یک اتحاد بین ناسیونالیستها ونازی ها به میان امد، بعدازانکه انتخابات عمومی صورت گرفت نازی ها ومتحدین شان اکثریت را به زور به دست اوردند؛ زیرا مخالفین خودرا که در پارلمان عضویت داشتند دستگیر کرده وازانجا اخراج نموداند. نمایندگان کمونیستها وسوسیالیتسها درجمله اخراج شده گان بوداند. براین اساس قانون اساسی جمهوری وایمار ازبین برده شد وتمام قدرت دربرلین به دست نازیها متمرکز گردیدکه هیتلر دیکتاتوری حاکم ومافوق ظهور نمود. هیتلر برای ازبین بردن مخالفین خود "گروهی طوفان"را به یک سازمان متشکل استخباراتی بنام "اس اس" که اقتباس از کلمه اول طوفان به زبان المانی میباشد، ایجاد کرد. تمام فعالیت احزاب سیاسی اعم از چپ وراست ومحافظه کار غیر قانونی اعلام شد. اتحادیه های کارگری المان باهمه قدامت خود ازبین رفت واموال ان ضبط گردید. اکثریت نیروهای چپ دموکرات زندانی ویابقتل رسیده ویا به خارج تبعید وفراری شدند. فقط یک حزب فعال وقانونی بود انهم حزب نازی هیتلری. هرمان گورینگ یکی از رهبران حزب نازی میگفت:" المان واقعی با خون خود می اندیشد!". رهبری دیگری میگفت:" دوران خرد محض وعلوم بدون تمایل سپری شده است". هیتلر به مثابه مسیح دوم درمیان جوانان ونوجوان معرفی واموزش داده میشد. زنان گوشه گیر شدند واز نظر هیتلر: جای زنان درخانه ومطبخ است ومهمترین وظیفه اش زاییدن فرزند میباشد، تا درراه دولت ودفاع از وطن بجنگد وکشته شود. بااین همه عمال زشت وضد انسانی در اخرین انتخابات هیتلر 52 فیصد اراء مردم را بدست اورده بود. ایتالیا از پیروزی هیتلر استقبال کرد. هیتلر برای نفوذ خود در اروپا با کشورهای ایتالیا فرانسه انگلستان تماس های بر قرار کرد ودرسال 1933 بین چهار کشور المان، فرانسه، انگلستان وایتالیاپیمان همکاری وعدم خشونت امضا شد. این پیمان اهداف اش عبارت از: تغیردر مواد پیمان "ورسای" که بعداز جنگ، بین المان ومتفقین امضا شده بود که درخفاء علیه اتحادشوروی نقش داشت، سهم انگلستان دراین مورد بسیار برجسته بود. درپشت قدرت هیتلر سرمایدران المان قرار داشت.
هیتلر زمانی که قدرت خودرا مستحکم نمود، در تصفیه جناح چپ نازی ها برامد ودرسال 1934 ترسایی رهبران انهارا تیرباران وبه قتل رسانید.
در حوت 1934 ترسایی فرن هیندنبورگ رئیس جمهور المان درگذشت وهیتلر مقام انرا گرفت و درعین حال هم رئیس جمهور شده وهم نخست وزیر ومرد مطلق العنان درالمان بوجو امدکه بنام" رهبر مردم المان" مسما گردیده بود. هیتلر بعد ازگرفتن قدرت عام تام برای سرزمینهای ازدست رفته المان داخل اقدام شد ازجمله منطقه" سار" که باتصرف موقتی فرانسه بودبعداز ارایئ مردم انرا اشغال کرد، در 29 سپتامبر 1938 طبق پیمان که میان انگلیس وفرانسه والمان ایتالیا امضا گردید، منطقه "سودت" که مربوط چکوسلواکیا بود به المان نازی ملحق کردید. درماه مارچ 1938 بسوی اتریش حرکت کرد وانرا با المان ملحق ساخت. ازسوی دیگر جنگ درشرق دور بین جاپان ومنچوری دوباره اغاز شد، در قاره امریکا نیز دوکشور امریکا لاتین باهم میجنگیدند. انگلیس بالای قبایل نواحی شمالغربی هند بمب های خودرا فرومیریختد. جامعه ملل برخورد جاپان وسایر کشورهارا محکوم میکرد، اما شرکتهای اسلحه سازی درانگلستان، فرانسه ودیگران ازادانه به جاپان وهم به چین اسلحه ارسال ومیفروختند (سناریوی که امروز درشرق میانه پیشبرده میشود).
اشغال حبشه در اکتوبر 1935 توسط موسولینی صورت گرفت.
بحرانها فوق که تااینجا گفته امدیم باعث بروز جنگ دوم جهانی در جهان گردید که عمده ترین خصلت این جنگ عبارت از: ظهور اندیشه های جدید فاشیسم، نازیسم ناشی از رشد کشور های صنعتی امپریالیستی و تقسیم جهان ودسته بندیهای ایدیالوژیکی در جهان بود ومیخواستند که جلوی رشد ونفوذ کمونیسم را در جهان بگیرند و نخستین دولت شورهاراکه در جهان بوجود امده بود، انرا سرنکون وازبین ببرند. جنگ جهانی دوم در اول سپتامبر 1939 با حمله ارتش المان به لهستان اغاز گردیدوبلافاصله انگلستان، فرانسه باالمان اعلام جنگ داد وبعد اتحاتدشوروی داخل جنگ شده وعملیاتهای نظام المان برق اسا به پیش رفت.
ازعوامل عمده دیگری که باعث رشد فاشیزم ونازیسست های المان شد موقف کشورهای اروپای بالخصوص انگلستان در زمان بحران در اروپا که هیتلر را ضد شوروی وکمونیسم درک کرده و درمقابل سیاستهای وی عقب نشین وپرتوکولهای همکاری را با وی امضا نمودند و برای خنثی کردن حرکتهای فاشیستی باکمک جامعه ملل اقدام صورت نمی کرفت وبیطرفانه مراقبت اوضاع بوند. انگلستان میتوانست به بهانه توسعه دموکراسی به سیستم دفاع دسته جمعی موقعیت خودرا درمقابل حکومتهای فاشیزم استوارسازد، اما بجای اتخاذ چنین تصامیم به هواداری هیتلر پرداخت. حتی کشورامریکا نسبت دوستی انگلستان با دول فاشیستی ازاو دور کرد. موافقتنامه مونیخ ارایش قوا را در اروپا به نفع فاشیست ها تغییر داده واروپای جنوب شرقی درمقابل نازی ها از پا درامد وتوطئه نازی ها درتمام کشورها افزایش یافت. روابط امریکا وانگلستان روبه سردی میرفت اما چمبرلین نخست وزیر انگلستان در صف قدرتهای فاشیستی قرار میگرفت. جنگ دوم جهانی که شکست ان ازاستالینکرگراد توسط دفاع قهرمانانه قشون سرخ اتحادشوروی بزرگ شروع میشود، اغازگر شکستهای دیگری بود که قوتهای نظامی هیتلردرجهان متقبل شد. جهانی را که هیتلر میخواست ببلعد ازچنگالش نجات داده وحاکمیت فاشیستی را به گودال تاریخ سپرد. درنهم می 1945 المان نازی تسلیم اتحادشوروی، امریکا، فرانسه وانگلیس گردید. این روز همه ساله ازجانب دولت وقت اتخادشوروی ودولت فدراسیون فعلی روسیه به مثابه روزنجات جهان ازتسلط فاشیزم جشن گرفته میشود.
امروز جهان نیز یکبار دیگردر بحران نظامی و سیاسی نسبت مداخله و تعقیب سیاستهای خود خواهانه جهان امپریالیستی زیر نام گلوبالیزم ودموکراسی، بسوی کشمکهای نظامی که درگوشه وکنارجهان بوقوع پیوسته ویادرحال وقوع میباشد، کشانیده شده است. عوامل بروز جنگ سوم جهانی مستقیم میان ابر قدرتهای درحال قوت گرفتن است. وضع شرق میانه ازجمله عراق، لیبی، یمن سوریه، فلسطین نسبت مداخله مستقیم وغیر مستقیم نیروهای امپریالیستی وهمکارن شان برای تسلط جهانی بالامنابع نفت خیزو با انرژی با ایجاد وتشکل گروه های تروریستی بنیادگرایی اسلامی زیرنامها مختلفی یک نوع فاشیسزم مذهبی ودینی دراین کشورها درحال رشد وتکامل هست وبه جای دولتهای سکولارودموکرات سکان رهبری را بدست میگیرند، تا تامین کننده منافع کشورهای که ازانها پشتبانی مالی ومعنوی می شوند، باشند. بازهم دموکراسی مورد معامله وبهره کشی قرار میکرد به عوض انکه دموکراسی تامین شود، برعکس دیکتاتوری مذهبی وفاشیستی بنیادگرا حاکم میشود که خودرا اجرا کننده احکام شرعیت بر اساس نص قرآن معرفی مینامند که امروز درشرق میانه این روند جریان دارد. حتی این خصومت ها وجنگ ها را بسوی اختلافات مذهبی وفرقه یی شعیه وسنی کشانیده وازان بهره میبرند وهرکدام درجهت تقویه هواخواهان وعلاقمندان خویش میباشند. دراین جنگ نا برابر که سرسام اور سلاحهای مدرن به اختیار دولتها وگروهکهای ترریست قرار دارد موءسس های تولید کننده سلاح نفع برده وضرر را مردم وباشندگان این دیار متقبل شده که اواره وسرگردان در اروپا واسیا وافریقا برای نجات زندگی درمنطقه با امن برای خویش، طعمه حیوانات بحری وقاچاقبران ودزدان بحر ی میشوند. اجرای سیاست های عظمت طلبانه توسط دستهای پنهانی دول مغرض در مناسبات جهانی درتعین سرنوشت کشورهای خلیج فارس تنها وتنها برای گسترش وپهن ساختن تسلط مالی ومعنوی خود از طریق نیروهای نیابتی علیه یکدیگر به مثابه افتاب روشن وهروز واقعیتهای نیرنگ امیز شان برملا وافشاء میکردد. اگر ارزوی دوستی بین خلقهای جهان درالوهیت باشد، درگام نخست باید خرید وفروش سلاخ را درمیان گروپهای دهشت افکن وتروریست قطع وهیچ گونه پشتبانی مادی ومعنیوی نه شوند. تولید سلاح مدهش هستوی وغیرهستوی قطع شود وفروش سلاح تنها برای دولتها برای تامین حفط ودفاع بخاطر حفظ امنیت واستقلال وتمامیت ارض کشورها از لحاظ جغرافیای انهم تحت نظر شورای امنیت ملل متحد به فروش رسانیده شود. به غیران هرنوع دغدغده یی صلح وازادی دموکراسی بی فایده وبه اثروغیر منطقی وهوایی برای فریب اذهان توده های جهان میباشد. باید سیاستهای دوگانه عوام فریبانه در جهان پایان یابد. رئالیسم علمی و انسانی جایگزین حیله و نیرنگ وفریب قدرت وپول شود.
علی رستمی کشور المان
رویکردها: جلد روم وسوم نگاهی بتاریخ جهان اثر نهرو.
تاریخ اروپااز اغاز تاپایان قرن بیستم از عباسقلی غفاری فرد.