تاریخ بشریت مترقی، از ابتدایی پیدایش گروهای انسانی در مراحل مختلفی، دارای رویدادهای بزرگی اجتماعی بوده است. این رویدادها در جهت تکامل و پیدایش تفکر و عمل انسانها تأثیر شگرفی داشته است. بروز پدیدهها و حوادث گاهی به شکل طبیعی و گاهی سازمان یافته بر شالوده عمال گروهای مختلف انسانها بوده که عامل تغییرات معینی در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شدهاند. ازجمله هزاران حوادث و رویدادهای تاریخی و اجتماعی در سیر تکامل بشریت که باعث تکامل و تغییر در تولید فرهنگ نو که اساسات معنوی و مادی، جامعه مترقی امروزی را تکمیل کرده است؛ یکی هم رویداد تاریخی هشت مارچ است، که یکصد و هفت سال پیش در کشور امریکا بهوسیله جنبش زنان رنجبر و کارگر برای اعاده حقوق انسانی علیه نظام مستبد سرمایهداری قیام نمودند، میباشد. این روز بعدها توسط انجمن بینالمللی زنان جهان در سال 1910 به حیث روز جهانی زن به اثر پیشنهاد زن قهرمان و مبارز راه آزادی انسان و انسانیت بانو کلاراتسکین، که ازجمله رهبران برجسته حزب کمونیست المان بود، نام گذاری شد. این رویداد تأثیر بزرگی در روند مبارزه زنان جهان که برای حقوق خویش به خاطر برابری حقوق زنان با مردان مبارزه مینمودند وارد کرد. از آنجایی که هویداست زنان درروند تاریخ همیشه بر اساس عقاید دینی، مذهبی و جامعه عقب مانده قرون وسطایی، در مقابل عمال زن ستیزی مردسالاری قرار داشتهاند، و زن را به حیث یک فرد در جایگاهی دوم در اجتماع بعد از مردان شناختهاند و از آنها به حیث نیروی ابزاری استفاده شده است. با رشد جامعه در مراحل مختلف اقتصادی بالخصوص با تقسیم کار اجتماعی و تشکیل خانواده و تسلط انسانها بالای وسایل تولید، زن هم به صفت افزار کار در کنج خانه به حاشیه کشانیده شد، و وظیفه دار امور محوله خانوادگی کردید و از حقوق مساوی با مردان بر مبنای اقتصادی و سیاسی در جامعه محروم گردید. این پدیده یکجا با پیدایش دین مذهب بهمثابه قانون ماورالطبیعت که توسط ادیان سامی در کتب اسمانی ابلاغ شده است، در کشورهای اسلامی حاکم و باقی هست.
در اروپاوسایر کشورهای جهان نیز پیش از "رنسانس یا نوی زایی علم خرد" وجنبش روشنفگری در قرون وسطی حقوق زن ومرد باهم مساوی نه بود؛ اقتدارگرایی مرد سالاری از طرف کلیسا در جامعه تسلط داشت وزنان به فجیعترین عمال شکنجه وبی رحمانه نسبت کسب حقوق خویش به قتل میرسیدند ویا درکارهای طاقت فرسا موظف میشدند، تا ازبین بروند.
با موج روشنفگری ورنسانس وپیروزی انقلاب کبیر فرانسه و انقلابهای صنعتی دراروپا وامریکا وگسترش سرمایهداری درجهان، تغییرات جدی درزندگی زنان جهان در عرصههای مختلفی بیرون از محوطه خانه داری بوجود آمد. زنان توانستد، یکجا با مردان در پشت ماشینهای غول پیگر اقتصادی به حیث کارگر مزد بگیرقرار
بگیرتد. تا بافروش نیروی انسانی خود معیشت زندگی خویشرا پیش ببرند.
زنان درپیروزی انقلاب فرانسه وکمون پاریس در سال 1871 نقش قابل ملاحظه داشتند، درحدود هشت هزار زن که پیشه خوراکی فروشی درشهر پاریس داشتند، با گروهی اززنان کارگردرروزهای انقلاب در سال 1789 برای آزادی درقصر مشهور "ورسایی" حمله نمودند. زنان دراوایل انقلاب فرانسه برای اعاده حقوق خود به فعالیت اغازیدند واولین مجله سازمان زنان را درطول تاریخ بوجوداوردند.
درانگلستان بهوسیله جنبش چارتیستها وسوسیالستهای تخیلی درانقلابات 1848 ازحقوق زنان درزمینه کسب مالکیت وتغیرات درقوانین ازدواج طلاق حق اشتغال و ازبین بردن تفاوتهای جنسی میان زن ومرد مطالبه میشد وانرا شعار مبارزه خویش قرار داده بودند؛ همچنان اله نُر مارکس دختر کارل مارکس چهره درخشان حزب سوسیالیست انگلستان وپیش آهنگ ومدافع آزادی زنان، و نهضت کارگری زنان درسالهای 1880 ترسایی بود، که درتظاهرات درصف اول پیکارمبارزهٔ عدالتخواهانه کارگران قرارداشت که به "اتحادیه گرایی نوین" مشهور شده بود، که امروز بنام"گ.ام.بِ" میباشد.
درامریکا برای نخستین بار فعالیتهای زنان کارگر در نیویارک در سال 1857 با اعتصاب بزرگ از زنان کارگر برای افزایش دستمزدها وپائین آمدن ساعات کار وشرایط غیر انسانی کارونداشتن حق رآی اغازشد، سپس درهشت مارچ 1875 ترسایی اعتراضات واعتصاب کارگران نساجی شهر نیویارک برای اعاده حقوق اقتصادی و اجتماعی خویش درخیابانها راهپیمای کرده که توسط پلیس ظالمانه سرکوب کردید. این عمل استبدادی دستگاهی حاکم نظام سرمایهداری سببان شد، تا زنان درسالهای بعدی هرچه بیشتر متشکل ترو این روزرا بهمثابه روزتاریخی بنام "همبستگی زنان جهان" نامگذاری وبه جان باختگان این روز احترام واز افتخارات آنها تجلیل بعمل اورند.
یکی از پیشکسوتان نهضت زنان درجهان کلاراتسکین مبارز پرشور انقلابی عضوی حزب سوسیال دموکراتهای وبعد رهبرحزب کمونست المان شد میباشد؛ که نفش بزرگی را در جهت رهایی زنان اززیرسلطه مناسبات مردسالاری وکسب حقوق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی زنان مبارزه کرده که ازجانب حکومتهای وقت المان زندانی ویا تبعید شده است؛ اما تا آخرین لحظات حیات خویش دراین را پایدار واستوار باقی ماند وخدمات شایانی تاریخی را به نفع زنان جهان انجام داده است. او در 19 جولای 1889 ترسایی، درکنگره انترناسیونال دوم درپاریس درمورد مسایل زنان سخنرانی کرده ودرسال 1889 کنفرانس زنان را علیه جنگ درهالند که سراغاز جنبش جنگ بود رهبری نمود. همچنان کلارتسکین در سال 1910 درکوپنهاکن پایتخت دنمارک در دومین کنگره زنان جهان هشت مارچ را به عنوان روز جهانی زن پیشنهاد که مورد تصویب کنگره قرارگرفت. این روز بیاد قربانیان زنان کارگر کارخانه نساجی درشهر نیویارک است که درهشتم مارچ سال 1857 برای کسب حقوق انسانی خویش علیه کارفرمایان خویش دست به اعتصاب وراهپیمایی یازیدند که ازطرف پولیس سرکوب وعدهٔ انهابه قتل رسیدند.
روزا لوگزامبورک شخصیت دیگری از پیش اهنگان جبش زنان درالمان است و اوهم عضوی حزب سوسیالیستی المان بود ودرمبارزات سالها بعدازجنگ دوم جهانی برای متحدساختن کارگران جهان علیه جنک مبارزه نمود، ودرسالهای 1915 و 1916 اعتصاب عظیمی درجهان توسط زنان سوسیالیست تحت شعار"علیه جنگ امپریالیستی"برگزارکرد، ودرپارلمان المان بخاطرافزایش هزینههای نظامی به ارتشان کشوررآی منفی داد. اوهم مانند سایر زنان پیشتاز خواهان حقوق مساوی زن ومرد بود و به اثر تلاشهای بی کران این نُخبهٔ جنبش زن درالمان بود که هشت مارچ برای اولین بار در سال 1911 در کشور المان تجلیل بعمل آمد.
الکساند کولنتای یکی از فعالین کمونیست زنان روس بود که دوشا دوشا سایر زنان وفعالین جنبش کارگری برای تحقق احقاق حقوق زنان درروسیه وخارج ازروسیه تااخرین رمق زندگی مبارزه نمود ودرکشورهای اروپایی برای تهیه گذارشات ازجنبش زنان مسافرت کرده وکتابی را درمورد" تاریخچه روز جهانی زن " نوشته ودراین کتاب تمام فعالیتها جنبش کارگری زنان را تحریر وبازتاب داده است. او اولین زنی بود که بعداز انقلاب اکتوبر به حیث وزیرخدمات اجتماعی وسپس به عنوان نخستین سفیر زن درجهان در عرصه دیپلماسی تعین شده بود. نخستین زن دیگری فضانورد والنتینا ترشکووا کیهان نورد روسی است که در 6 مارچ 1963 ترسای با فضا پیمای وستک 6 به فضا رفت.
زنان درپیروزی انقلاب کبیر اکتوبر نیز سهم به سزایی داشتهاند ودرپهلوی اعضای حزب کمونیست روسیه فعالیتها عظیم وچشم گیری را ایفا نمودهاند. بعداز پیروزی انقلاب اکتوبر تمام شرایط انسانی به مانند مردها درهمه عرصه مهیا کردید وبه مانند مردان درتغییرات و تکامل جامعه شوروی سوسیالیستی شهکاریهای شایانی را کردهاند. درانزمان درامریکا وسایر کشورهای غربی تا سال 1920 ترسایی هنوز زنان حق انتخاب ورای را درارگانهای دولتی ومدنی نداشتند وتبعیض جنسیتی وجود داشت اپارتاید پا برجا بود وزنان سیاه پوست نسب زنان سفید پست از حق مساوی برخوردار نه بود وتبعیض واختلاف نژادی به شدد خود وجودداشت. برعلاوه درسایر کشورهای سرمایهداری زنان حق رای را درنهادهای مدنی و سیاسی نداشتند؛ برعکس زنان روس درانتخابات ارگانهای دولتی وحزبی درسطوح مختلفی سهم میگرفتندوازهمه امکانات تعلیمی، اموزشی، سیاسی واقتصادی بهره مند بودند. نظامهای سرمایهداری برشالوده رشد جنبشهای سوسیالیستی درجهان به تدریج حقوق مدنی زنان را به رسمیت شناختند.
در سال 1917 در اروپا شش کشور عبارت از: اتریش، ناروی، دنمارک، فنلند و ایسلند، حق رای درانتخابات را داشتند؛ آهسته آهسته الی سال 1970 تعداد این کشورها به اثر نور درخشان ایدههای انقلاب اکتوبر وایجاد کشور بزرگ سوسیالییستی، رقمان به 121 کشور درجهان رسید.
درانوقت درانگلستان دردهه 1970 ازجمله نُهه میلیون زن کارگر، تنها یک میلیون وپنجصد هزارتن، دستمزد مساوی با مردان داشتند. همچنان دردهه 1960 دراضلاع متحده امریکا پنج درصد زنان کارگردرامد سالانهشان به درامد متوسط یک مرد کارگر بود. تعداد بیکارنسبت به مردان درامریکا بیشتر بود. کشورهای امپریالیستی بعداز پیروزی انقلاب اکتوبر مصمم شدند، تا جلو رشد جنبشهای کارگری را درجهان که برضد منافعشان است، بیگرندو نقش انهارا ضعیف وکم رنگ بسازند.
بعداز مبارزه طولانی احزاب چپ جهان، بالاخره هشت مارچ در سال 1975 ازطرف سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شد.
در کشور ما افغانستان بعداز استقلال کشور از زیر یوغ انگلیسها وروی کار آمدن دولت امانیه آزادی های زنان نیزمورد توجه سلاطین وقت قراگرفت، برای زنان حق بیرون رفتن از محوطه منزل رامساعد وزمینه کار و تحصیل را مهیاساختند، که بعدأ در دهه شضت وهفتاد ترسایی زنان شهروسایر ولایات کشورمطابق قانون از حقوق وارزشهای مدنی برخوردار شدند. حق تحصیل، آموزش، کا ر، سفر به خارج، حق گزنیش وگزنیش شدن، اجتماعات، تظاهرات و تشکیل انجمنهای زنان وغیره را داشتند؛ اما بعداز قیام هفت ثورکه قدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال یافت؛ شرایط نوین وتغییرات بنیادی در زندگی مردم بالخصوص زنان بوقوع پیوست. زنان به مانند مردان ازتمام حقوق انسانی ومدنی برخوردا شدند. ایجاد سا زمان دموکراتیک زنان افغانستان که در سال 1344 خورشیدی تحت رهبری خلاقانه شادروان اناهیتا راتب زاد ورفقای همرزمش: ثریا پرلیکا، کبراعلی، حمیده شیرزی، مؤمنه بصیر، کریمه کشتمند وزرغونه ناهید بوجو آمده بود، در سرتاسری افغانستان درمیان زنان تحصیل کرده وباسواد نفوذ کرده وبوسیله کادرها وفعالین ان سازمان، زنان برای آموزش سواداموزی وامور منزل وسایر کارهای فزیکی برای ارتقای سطح شعور واقتصادی شان تشویق و اماده میشدند. هزارها دختران جوان ونوجوان غرض تحصیلات عالی وابتدایی و کسب دانش حرفوی ومسلکی به خارج اعزام شده وبعداز فراغت دوره تحصیل دوباره بوطن بازکشت ودر پستهای معین موءظف میکردیدند. بیکاری وتعصب نژادی وجنسی درمیان زن ومرد قطعأ وجود نداشته، همه بهمثابه شهروند کشور دوشادوش یکدیگر مصروف خدمت بوطن ومردم بودند. شوربختانه بعداز سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان نظر به دسایس کشورهای بینالمللی قدرت مند توسط گماشته کان آنها، زنان ومردان همه به سرنوشت دلخراشی تراژیدی قرن بیست یک مبتلا شدندو نیروها بنیادگراوتنطیمهای جهادی تمام شیرازه وطن را برای خودخواهیها و تفوق طلبی تنطیمی وکسب قدرت ازبین برده وافغانستان را یکجا با شرکای جهانی ومنطقوی خویش به ویرانه تبدیل نمودند. زنان دوباره به حاشیه جامعه به مانند قرون وسطا کشانده شده تعصب مردسالاری جای حقوق مدنی را گرفته وصدها نوع خشونت دامنگیر زنان کشور شد. زنان بویژه درزمان طالبان از همه ارزشهای مدنی محروم شدند. بعدازبه قدرت رسیدن دولت دست نشانده غرب بعداز 11 دسمبر 2001 زنان دوباره نفس راحت کشیده براثر مبارزه زنان روشنگر و تحصیل کرده دوباره ازحق نسبی برخورداشدند. سهم گیریشان در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نسبت به دوران طالبان بهبود یافت؛ اما بانهم تبعیض جنسی علیه زنان هنوز هم به قوت خویش درشهرها ومراکز ولایات دوردست ونزدیک باقی بود ه وخشونتهای مدهش غیر انسانی بر اساس عقاید دینی ومذهبی وعرف، سنت وعادت جامعه فیودالی وماقبل ان علیه زنان هرروز و سال بیشتر شده میرود.
زنان برعلاوه که بر اساس اصطلاح" ناموسداری "درمیان باشندگان کشوراز احترام ویژهٔ برخودرا هستند، بازهم نطربه تحقیقات کمیسونهای مستقل حقوق بشر در ولایات وشهرهای مرکزی ودوردست کشور نشان داده که زنان زیانهای زیادی را متقبل میشوند، که یکی از زیانهای دردآور عبارت از خشونتهای خانوادگی هست که به اشکال متفاوت علیه زنان ازطرف مردان اعمال میشود.
گزارش کمیسون مستقل حقوق بشر نشان میدهدکه درهشت ماه سال 1395 خورشیدی به تعداد 2621 مورد خشونت علیه زنان دردفاتر ساحوی آنها ثبت شده است. مطابق گزارش فوق:"ازمجموع امار خشونت علیه زنان یعنی 2621 موردی که درجریان هشت ماه سال 1395 به ثبت رسیده،762 موردان را خشونتهای فزیکی وجسمی تشکیل میدهد. به تعداد 181 مورد دیگر شامل انواع خشونتهای جنسی بوده و 882 مورد، شامل خشونتهای لفظی وروانی میباشد. همچنین 548 مورد، دیگر خشونتهای اقتصادی بوده است. بقیه 28 مورد شامل سایرموارد خشونت علیه زنان می باشدکه به نحو از انحا با عرف وعنعنات ناپسند در کشور بستگی دارد."
بر اساس سند فوق خشونت درافغانستان نه تنها کم وازبین نه رفته، بلکه به یک عنعنه تبدیل شده است هرکسی که بخواهد همسری خودرا جزا وتنبه بکند، بدون بازپرس وتعقیب عدلی ازادمیباشد وهراسی وجودندارد. همچنان نظر به بررسیهای کمیسون مستقل حقوق بشرافغانستان از جمله 165 مورد قضیه قتل زنان،18 مورد ازقصایای خشونت جنسی، همچنان 22 مورد ارتباط نامشروع شوهر با دیگران، 34 مورد ازار واذیت، 10 مورد اجباربه فخشا،6 مورد اجبار به تماشای تصاویر وفیلمهای مستهجن، 8 مورد سقط جنین اجباری،2 مورد بارداری اجباری درسراسری افغانستان صورت گرفته است. نظربه اسناد کمیسون مستقل حقوق بشردرافغانستان، تعدادکمی ازاین دوسیه ها عاملینش دستگیر وبه پنجه قانون سپرده شده که بعداز طی مراحل ابتدایی دوسیه ان به محکمه تسلیم شده است.
گذارش بی نهایت دلخراش وضد انسانی ودوراز عاطفه بشری فوق مارا باین امر متیقن میسازد، که کشور ماردرگرداب نابه سامانیها وناهنجاریهای زن ستیز واقتدارگرانهٔ مرد فرورفته وتشدید میابد. این تراژیدی قرن بیست ویک با موجودیت بزرگترین کشورهایکه خودرا مهد گاهی آزادی وحقوق بشر میدانند، با حضور لشکرهای نظامیشان، رخ میدهد. طوری که اسناد وشواهد نشان میدهند، این همه نا هنجاریها ناشی از حضور آنها وتقویه کشت تریاک وسایر مواد مخدره درمحلات بودوباش آنها درایالتهای سرحدی مانند هلمند وقندهار و سایر ایالات برای کسب درامد مالیشان رشد یافته میباشد، که نظر به اسناد سازمانهای مدنی جهان درزمینه مبارزه علیه مواد مخدره، سالانه 97 فیصد مواد مخدره جهان درافغانستان زرع وتولید میکردد. این امر زمینه ساز شده است تاگروهای های تروریست مانند القاعده، طالبان وداعش در افغانستان رشد نماید و 55 فیصد مساحت انرا زیر امر ونهی خویش داشته باشند. یکنوع حکومت ملوک الطوایفی بدون قانون برقرار شده است. این امر باعث شده تا زورمندان وگروهای قاچاقبران مواد مخدره یکجا بازورمندان محلی وقومندان سالاران از وضع بوجود آمده، به نفع خویش استفاده نمایند، هرنوع ظلم وستم را بالای زنان وسایر اهالی بیگناه انجام بدهند.
درپهلوی ناهنجاریهای متذکره درفوق، مؤلفههای آتی نیز در جهت رشد خشونت علیه زنان موءثریت داشته است: عدم امنیت در ولایات وشهرها ومحلات دوردست، اجرای فرهنگ معافیت و واسطه بازی توسط زورمندان، عدم برخورد قاطعانه با مجرمین، پول شویی ورشوت وواسطه بازی درادارات دولتی، بی سوادی و عدم اگاهی ودانش علمی، فقر بیکاری، اعتمادخوشبینانه بر اساس عرف وعادت جامعه بالای ملاها وروحانیون مغرض واستفاده جو، افزایش سرسام آور جوانان و کهن سالان به مواد مخدره، درمجموع نگرش منفی و کهنه قرون وسطایی نسبت به زنان درسنت مردسالاری در جامعه که از سالهای متمادی در کشور مروج یافته است. درنتیجه این همه عوامل تعلق میگرد: به ضعف وعدم ناتوانی حکومت وحدت ملی در جهت تأمین امنیت واراده قاطع درزمینهٔ نابودی تروریستهای ویران گر زن ستیز، تشدید اختلافهای قومی ومنطقوی، زبانی، وحضورعساکرامریکا، ناتو وسایرکشورهای خارجی درافغانستان.
علی رستمی
رویکردها: گزارش کمیسون مستقل حقوق بشر درطول هشت ماه سال 1395 خورشیدی درافغانستان
کتاب رهایی زن، نویسنده بهرام رحمانی