قسمت اول:

  انگلیس‌ها بعدازاینکه به‌مثابه یک ملت شکل گرفتند، برای اهداف استعماری خود از هیچ نوع دزدی و غارت سرمایه‌های ملی و کشتار و نسل کشی مردم در آسیا، افریقا، امریکا و غیره نقاط جهان دریغ نه کرده تا اینکه سلطه استعماری خود را به‌زور نیزه بالایی جهانیان تأمین ساخته که امروز خود را پاک‌ترین ملت جهان معرفی می‌نمایند!

  در سرزمین انگلستان نخست «سلت‌ها» و بعداً جرمن‌ها و اسکاندیناوی‌ها جایگزین شدند؛ مردمی که تا قرن پانزدهم دزد دریای بودند و کشتی‌های سایر ملل جهان را می‌دزدیدند و بعد از آن به تجارت و بازرگانی روی آوردند. سرزمین کهن سال ما زمانی که هفت قرن قبل از میلاد، کتاب اوستا مردم این سرزمین را به شهر نشینی و زراعت و راه نیک خیر وبر ضد شر تعلیم و آموزش می‌داد؛ در انگلستان سلت‌ها از اروپای غربی وارد آن شده و به مالداری و بازرگانی مشغول شدند.

 آنگلوساکسون‌ها سایر اقوام دیگری اروپای شمالی و مرکزی از قوم نرمان هستند که از شبه جزیره اسکاندینوی و یا دنمارک امروزی بودند؛ و بنام قوم وحشی و راهزن مشهور بودند، نرمان ها دریک دوره غارت گری و دزدی به خاطر اقامت دایمی به تصرف اراضی اقدام کردند، در سدهء پنجم شمال شرقی انگلستان را اشغال کردند، سپس در آغاز سدهء پنجم میلادی که رومی‌ها جزیره بریتانیا را تخلیه کردند، طوایفی ازا قوم ژرمن که ساکسون و انگل نام داشتند و از لحاظ تاریخی از ناحیه الب بودند به آنجا آمدند. سپس این سرزمین را انگل (انگلستان) نامیدند و بعدها طوایف «نارمن» از ناروی و دنمارک و "اسکات‌ها" از اسپانیا سرازیر شدند و ملت انگلیس تشکیل گردید. اقوام بومی این منطقه که بنام پیکت و اسکوت بود به کوه‌های شمالی آنجا رفتند و جایگزین شدند. قوم بومی بریتانیا در منطقه ساحل "اموریک " در خاک گل رفتند و زبانی سلت را در آن محل مروج کردند و حکومت نو بریتانیایی را به وجود آوردند. در سدهء ششم هفت مملکتی از دودمان آنگلوساکسون، کنت در جنوب؛ استانگلی، مرسی و نورتمبری در شمال و مرکز حاکم بودند. بریتانیایی‌ها مذهب مسیحیت داشتند ترویج مذهب کاتولیک زیر رهبری سن پاتریک رهبر روحانیون بریتانیا که از نژاد سلت بودند به مسیحیت دعوت شده و رهبری گردیدند. تا سال 800 میلادی وسکس در انگلستان پادشاهی می‌کرد؛ بعدازآن وایکنیک‌ها که قوم وحشی بودند و بنام دنمارکی‌ها مشهوراند، به انگلستان حمله کرده اما پادشاهان آنگلوساکسون که الفرد نام داشت با این مهاجمین به سختی جنگ ومقاومت کرده وانهارا شکست داده وبرتمامی اراضی آنگلوساکسون تسلط یافت وبرای نخستین بار تمام انگلستان بصورت کشوری واحد وبا ثبات رابوجود اورده که این پادشاه بنام "الفرد کبیر " شهرت پیدا کرد. بعد از آن جنگ میان دنمارکیها و انگلیسها ادامه داشت تا اینکه ساکسونها درسال 1042 بردنمارکیها غلبه کردند. در سال 1042 میلادی ادوارد کانفسور پادشاه انگلستان شد که پدراو از ساکسون ها ومادرش از نرمان های وحشی بود؛ بعد از ان ازمیان قومش شخصی دیگری بنام ویلیام درتخت پادشاهی جلوس کرد، ویلیام که فاتح وقهرمان نامید میشد، آنگلوساکسون‌ها را یاغی ونافرمان میدانست زمینهای انهارا ضبط ومیان سربازان خود تقسیم کرد. در قرن یازدهم نورمانهای فرانسه به سرکردگی ویلیان به انگلستان حمله کرده وانرا فتح نمود وهارولد پادشاهی انگلیس کشته سد؛ همین نورمهای فرانسوی بودند که انگلیسهارا به تمدن نو و یا متنمدن ساختند؛ درانگلستان از فتح نورمانها تازمان اداوارد سوم زبان شان فرانسوی بودوسپس انگلیسی اعلام ورسمی شد.

 درقرن پانزدهم انگلستان تا پادشاهی ریچارد سوم درجنگهای داخلی مصروف بود؛ درزمان ادوارد چهارم بود که باراول "مطبعه " درانگلستان به وجود امد، دراخر قرن پانزدهم بود که بار اول بیرق انگلیس درجزیره «نیوفوندلند» که درکشور کانادا قرار دارد بلند کردید، این اولین اقدام برای تاسس امپراتوری انگلستان بود. درزمان هانری هشتم کلیسای انگلیس از کلیسای روم جدا وخونهای بسیار درجنگ فرقه یی ریخت.

  بعدازانکه اروپا دارای نیروی دریایی وموافق به کشف امریکا و راهپیمایی دوردوردنیا توسط نیروی دریایی پرتقال و هسپانیا شد، انگلیس درانزمان کشور درجه اول نه بود. انگلیسها با استفده از شورشی که درنیدرلند (بلژیک وهالیند) بر ضد حکومت هسپانیا صورت گرفت میخواستند از لحاظ حسادت نسبت به اسپانیایها با هالندی ها همدردی نشان دهندوهمدست شدند. بعضی از دریانوردان انگلیسی به پهنه های دریا ها میرفتند وبشکل دزدانه به کشتی های ثروتمندان اسپانیای که از امریکا می امدندحمله می بردند واموال شانرا غارت میکردند وخودشانرا نابود مینمودند، سرگرده گان انها مانند: «سرفرانسیس دریک» و «سروالترراله» بود، همین راله بود که کوچ نشینی را به امریکا برد و این کوچ نشینی به افتخار ملکه الیزابت «ویرجینا» نامیده شد؛ همچنان راله بود که برای اولین بار عادت دودکردن توتون را زاامریکا به اروپا اورد، این امر باعث گردید که جنگی میان اسپانیا وانگلیس بروز نمائید.

 درزمانی هنری هشتم که به پادشاهی چند زنه مشهوراست، وی مخالفت با پاپ داشت مبنی براینکه میخواست که هانر ی هشتم همسرش را طلاق دهد وبازنی جدیدی ازدواج نماید وباپ مطابق به قوانین کلیسا بااین امر مخالف بود که باعث مناقشه وگرویدن هانری هشتم به جانب پروتستانها شدکه مخالف کلیسا وپاپ بودند، ازانزما ن ببعد دولتهای مابعد جانب پروتسنها وبر ضد کاتولیکها بوداند وجامعه انگلیس بدین مناسبت سکولار کردید، همچنان شاه تمام املاک وسرمایه‌های کلیسا را مصادره نمود. در جنگهای مذهبی ودرختم ان خاندان جدیدی بنام «تودورها» به تخت شاهی جلوس کرد وبا قدرت مطلقه حکومت می‌کرد وهنری هشتم که باپاپ مخالف بودو دخترش الیزابت ملکه مشهور انگلستان ازهمین خاندان تودور میباشد؛ الیزابت درسال 1603 درگذشت وبجای ان پادشاهی وقت اسکاتلند بنام جیمز اول به سلطنت انگلیس رسید، درزمانی اوبود که انگلیسهای که مذهب پروتستان داشتند به امریکا با کشتی «می فلوریدا» یا (گل ماه می) درسال 1620 به امریکا مهاجرت کردند. درسال 1642 جنگ داخلی درانگلستان اغازشد، دراین اختلافها شاه وگروهی از اشرف وارتش دریک سوی وبازرگانان وپارلمان مردمان ثروتمند وشهروندان لندن در سوی دیگرقرارگرفتند، این جنگ چندین سال ادامه یافت بعد یک رهبر بزرگ بنام «اولیور کرومول» پیداشد که یک سازماندهی قوی بود وشور شوق مذهبی برای تحقق ایدیالهای خود داشت؛ جنگ میان کرومول وشاه چارلز در گرفت وکرومول ارتش تازه تنظیم کرده بودکه بنام " رویین تنان " نامیده میشد اوتوانست که با نیروهای پارلمان شاه را دستگیروزندانی نماید. بعد از آن چارلز را محکمه کرده و بنام خاین درسال 1649 درمیدان «وایت هال» لندن اعدام کردند. در انگلستان دولت جمهوری اعلان شد اما عمر زیادی نکرده کرومول درسال 1658 درگذشت ودوسال بعد ان چارالز اول که درخارج فرار کرده بود به انگلستان بازامده و به نام چارلز دوم تاجگذاری کرد. پارلمان انگلستان یک ونیم قرن و اندی پیش قسمیکه امروز جریان دارد اعضای ان به شکل دموکراتیک نه بوده چنانکه تاریخ گواهی میدهد:" تا حدود یکونیم قرن اندی پیش درانگلستان تعدادی مناظق بنام «قصبه های جیبی» وجودداشت، یعنی بنابرقوانین حوزه های انتخابتی قصبه ها به اختیار مردم سرشناس قرارداشت بطوری که یک نماینده پارلمان فقط با رای یک دونفراین قصبه ها انتخاب میشد!"چنانچه گفته شده است که درسال 1793 مجموع 306 نفر عضو پارلمان برای مجلس عامه فقط از طرف 160 نفر انتخاب شدند. انتخابات بطور فرمایشی برپا میشدکه دران تمام مردم خق رای را نداشتند، پارلمان بدست یک مشت سرمایدار قرارداشت؛ بعدازویلیام ومری خواهر مری که «ان» نام داشت ملکه شد وپس ازمرگ وی درسال 1714 دوباره بالای پادشاهی چالشهای بوقوع پیوست و بی پادشاه شدند، عاقبت پارلمان پادشاه را ازیک خانواده المانی انتخاب کردند. این فرد از ایالت هانورد المان بود که یک شخصی بی کفایت و کثیف بود و به همین خاطر انرا تعین کرده بودند که مردی ابله ونادان بود وعمال خود را پارلمان میتوانست بالایش تحمیل کند، حتی اونمیتوانست که به زبان انگلیسی صحبت نماید، پسرش که بنام جرج دوم پادشاه شده اوهم زبان انگلیس را نمیدانست.

 انگلیسها تومار طویل از تجاوز وجنگهاوکشتارها که دران عمال شان سیاه است، درحافظه تاریح از دورانیکه نیرومند شده ا ند، ثبت دارند؛ بنابراین غرض افشای وتازه ساختن چهره اصلی فساد پیشه گان، متجاوزین وغاصبین سرزمینهای کشورهای بی دفاع درجهان که سر شار ازمنابع طبیعی ونیروی بشری بودند قسمتی از این تومارا، نظر به تقسیم قاره یی بطور کوتاه پیشکش خواننده گان عزیز میگردد.

  درقاره اروپا وامریکا:

 تجاوز در ایرلند توسط هانری دوم درسال 1169 میلادی که دوبلین وسواحل مجاور اورا تحت تسلط خود بیاورد شروع شد، انگلیسها ازاغازیکه دربریتانیا بنام انگلوــ نورمان یاد میشدند به ایرلند تجاوز کرده وقسمتی انرا تسخیرنموده وانرا پال نامیدند. این هجوم واشغال درسال 1171 ترسایی بود. انگلیسها سالهای متمادی باایرلند داخل جنگ ومنازعه بود، این جنگها روحیه مذهبی ونژادی واقتصادی داشت. دومذهب بزرگ مسیحیت کاتولیک وپروتستانها این کشوررا به دو قسمت جدا کردند که سالهاتی متمادی باهم درگیر جنگ بوده اند؛ این پروتستانها قصدآ ازطرف شاه انگلیس برای تأمین منافع انگلیسها به ایرلند ارسال شده وانجارا تسخیر کرده اند وگرنه ایرلند همه کاتولیک مذهب بوده اند؛ در قرن شانزده وهفدهم میان ایرلند وانگلیس اختلافهای در زمانی سلطنت الیزابت وجیمزاول به وجود امدکه شورشهاوکشتارهای زیادی روی داده ومقداری زیاد اموال مردم مصادره شد؛ کینه ونفاق وجدایی تشدید کردیدو ازاین نفاق انگلیسها متابق سیاستهای خویش استفاده نموده یعنی "تفرقه به نداز وحکومت کن "را به کار بردند. حتی امروز هم مسئله ملی ایرلند همان موضوع «اولستر» وایرلند شمالی می باشد که پروتستانهامسلط هستند وسایر نواحی ایرلند جدا میباشد. با این اختلاف درایرلند قتل وکشتارهای بی نهایت زیادی صورت گرفته است که برگهای زیادی را میتوان درموردش سیاه کرد.

 قیام ملی سال 1798 ترسایی خونین ترین شورش مردم ایرلندبود که برای کسب استقلال خود نموده بودند که جانبین تلفات زیادی را متقبل شده اند. ایرلند به‌مثابه منبع بزرگ زراعتی صنعتی و بازرگانی برای انگلیسها ازاهمیت بالای برخودارهست.

 در روزهای مذهبی مردم ایرلند که بنام عید پاک مشهوراست درسال 1916 قیام بزرگی برای اعلام نطام جمهوری در شهردوپلین پایتخت ایرلنداعلام شد، چند روز بعدازجنگ این جمهوری از طرف ارتش بریتانیا سرکوب و مبارزین ورهبران انهامحکمه و زندانی وسپس تیر باران شدند، این قیام بنام " قیام عید پاک " معروف هست؛ بازهم درسال 1919 تحت رهبری نهضت "سین فاین " قیام یی را در دوپلین ایرلند اعلام داشتند، درسال 1920 پارلمان بریتانیا کشور ایرلند را به دوقسمت بنام اولستر یا ایرلند شمالی (پروتسنتهای مهاجر انگلیسی زندگی دارند) ودیگر قسمت را سایر نواحی ایرلند نامیدند، خواستند که درانجا دومنطقه پارلمان جداگانه به وجود اید.

 مبارزه سر سختانه ایرلندی ها علیه انگلیسها بدون عقب نشین ادامه داشت وهیچ گونه سازش را قبول نداشتند و انگلیسها از طریق سرکوب مسلحانه نتوانستند ایرلندی هارا خاموش سازند دست به تقرقه میان ایرلندیها گردیدند؛ بازهم همان سیاست کهنه " تفرقه بی اانداز وحکومت کن "را پیش گرفته وایرلندی هارا بجان هم انداخت، جنگ داخلی تشدیدکردید وسپس پایان یافت، با انهم جمهوریخواهان خاموش نه نشسته هواخوای مطلق استقلال از بریتایابودند؛ انگلیسها سیاست " دومنیون " را پیش گرفته وخواستند که یکجا ایرلند رابا سایرکشور های عضو دومینون خودشامل سازدکه سپس به کشورهای مشترک المنافع ارتقا وتبدیل گردید.

 جنگ اقتصادی میان ایرلند وبریتانیا ادامه داشت تا اینکه قراردادی را مبنی بر پرداخت جق الارضی سالیانه وسایر تعهدات مالی را به نفع ایرلند امضا و حل نمایند. دولت ایرلند تحت رهبری " دووالر " گام بسوی جمهوری شدن برداشته وروابط خود را باحکومت بریتانیا وسلطنت انگلستان قطع، بالاخره به یک حکومت مستقل از انگلستان مبدل شد.

  انگلیسها کشور خود را با غضب ثروت بزرگ از هند به کشور بزرگی تجارتی دراروپا تبدیل کردند. ازسوی دیگر کشمکشهای بالای مستعمرات امریکا واسیا میان فرانسه وانگلستان تشدید میافت. انگلیس درجنگها ی هفت ساله که میان اروپا وامریکا رخ داده بود موفق بیرون برامد و به نفع انگلیسها پایان یافت. انگلیسها درفروش وغارت غلامها طالمانه سهم داشتند وانرا دنبال می‌کرد ندوبا کشف امریکا این تجارت رونق بیشتر پیدا نمود. درانگلیس قدرت شاه نسبت به گروه یی اشراف مالکین ثروتمند اهمیت اش زیاد نه بود وافکارسیاسی ان نسبت به فرانسویها کمتر بود فرانسویها یک انقلاب بزرگ را پشت سرگذارندند و انگلیسها همه ترقی را به ارامی سپری میکردند وتغییرات تدریجی درانجا بوجودمی امد. زمانی که اسپانیا شورش نیدرلند (کشوربلژیک وهالیندقبل از استقلا ل خویش از هسپانسویها نیدرلند نامیده میشدندودرسال 1830 دربلژیک شورشی بوجودامد که سبب جدایی بلژیک وهالیند کردید) را سرکوب می‌کرد تعداد ازنیدرلندیها به انگلستان آمدند که تعدادشان به 30000 خانوار میرسید، ملکه الیزابت به شرطی برایشان اجازه اقامت می‌داد که هر خانواده یک نفر انگلیس را شاکرد وکاراموز قبول وانهارا صنعت پارچه بافی را یاد بدهند. وقتیکه انگلیسها دراین کارموفق شدند ورود منسوجات نیدرلند را در کشور خود ممنوع اعلام کرد. بدین ترتیب قومی بنام «والونها» از بلژیک پارچه بافی را به انگلیسها اموختند. درنیمه قرن هفدهم بود که تعداد زیادی هنرمندان وکارگران ماهراز گوشه های مختلفی اروپا به این کشور میامدند وانگلیسها ازانها کارهای بزرگ را می اموختند تا انکه انگلستا ن ترقی کرد که مرکز بازرگانی شد وجمعیت ان افزایش یافت اما ازاین حال چالزاول شاه انگلیس از بازرگانان پارلمان خوشش نمی امد، پایتخت خود را از لندن به اکسفورد انتقال داد، بعدازانکه اختراعات پی درپی ماشینهای بافندگی توسط انگلیسا بوجودامد نسبت بیکاری کارگران دستی درخیابانها مردم ماشنیها را ازترس انها نابود وازبین می بردند. تا جلو بیکاری کارگران دستی گرفته شود. مقدار زیادی سرمایه ماشین الات را انگلیسها از غارت سرمایه وثروت هند بدست اورده بودند. سپس تمام امکانات خود را درهند بکارانداختند تا جلورشد صنایع هند را بگیرند وانرا به سقوط مواجه سازند تامردم هند محصولات انگلیسی را خریدار نمایند. انگلستان بعد ازجنگهای هفت ساله درسالهای 1756 تا 1763 ادامه داشت علیه کانادا وفرانسه پیروزشد وانگلستان به تمام مهاجرنشین امریکا تسلط پیدا کرد. ارسال چای از کمپنی شرقی هند به امریکا باعث اغتشاش بزرگی مهاجرنشین امریکایی علیه دولت جورج سوم شاهی انگلیس شد برای اینکه خود امریکاییها چای را کشت مینمودند و به خارج صادرمیکردند درصورت ورود چای کمپنی شرقی هند تجارت چای انها صدمه میدید وجنگ بزرگی درسال 1775 شروع شد که درسال 1776 باعث استقلال امریکاشد.

 انگلیس بعد از شکست ناپلئون نفسی ارام کشیدند، متوجه گسترش امپراطوری خود در بحیره اطلس گردید. واشنگتن پایتخت ایالات متحده امریکارا محاصره ومتصرف کردند. انگلیسها تمام عمارات وابادی های بزرگ را درتمام شهر ویران وازبین برده وانر سوزاندند. عمارات کاپیتال و کاخ سفید را که محل برپایی کنگره امریکا واقامت رئیس جمهور ان میباشد ویرا ن وسوختاندندو بعد از آن شکست خوردند. سیزده ایالت بحیره اطلس که درسال 1775 مستقل وازادی خود را ازانگلستان (ازبرادرکلان) گرفتند ومستقل شدند واهسته اهسته به اقیانوس ارام خود را رسانیدندکه امروز بنام اضلاح متحده امریکا وغول بزرگ سر مایه درجهان میباشد.

  انگلیسها برای بازرگانی و رونق بیشتر خرید وفروش برده گان از افریقا شهر لیورپول را به بندر بزرگی برده فروشی تبدیل کرده بودند ودرسال 1730 شهر لیورپول 15 کشتی داشت ودرسال 1792 نسبت رشد برده فروشی و صادرات واردات ان به انگلستان وامریکا به 132 کشتی رسید. انگلیسها عملآ انحصار تجارت برده را مطابق معاهده «پیمان اوترشت» درسال 1713 بعد از شکست هسپانیا درجنگ، بدست اورده بودند. دراین کشتی ها برای اسکان برده ها جای مخصوصی دردالانهای تنگ وتیره وبسته ترتیب داده بودند که برای هربرده کمتر از دومتر طول وکمتر از 40 سانتی متر عرض داشت، تعین شده بود. درسال 1790 درایالت متحده امریکا 697000 برده بود ودرسال 1861 تعداد برده گان به 4 میلیون نفر رسیده بود وهرروز به تعداشان افزایش می یافت.

ادامه دارد...

قسمت دوم:

 جهان گشایی وسیطره استعماری انگلیسها در کشور های جهان دریک قرن واندی درلابلای تاریخ

 در قاره اسیا وافریقا:

 بعد از پیروزیها ی متواتر انگلیسها بالای پرتگالیها و اسپانیا در سال 1600 میلادی الیزابت پادشاهی انگلستان فرمانی تشکیل کمپانی هند شرقی را امضاءکرد، بعد ازان هالندیها هم کمپنی هند شرقی را درهندوستان تشکیل دا دند که درانزمان مغولان بالای هند حکمروایی داشتند؛ ا نگلیسها وفرانسویها با توطئه ودسایس خاینانه توانستد که به هند تسلط وانرا به مستعمره خود تبدیل نمایند.

 انگلیسها درسال 1615 به دربار جهانگیر راه یافتند واز امپراتوری مغول اجازه فعالیت بازرگانی را بنام "کمپنی بازرگانی شرقی هند " گرفتندو از سال 1690 بعد از تجزیه امپراتوری مغول درزمان اورنگ زیب که شهرهای مدراس، بمبی وکلکته را بنیادگذاشتند، موسسات خودرا درانجا فعال ورشد وتوسعه دادند. دراخرین روزهای نابودی امپراتوری مغولان بود که انگلیسها درنقاط مختلف هند از طریق دریا امدندو هرطرف گروهی را برای غارت گری مصروف ساختندواین غارتگری ها گاهی مخفیانه وگاهی علنی تحت نام بازرگانی صورت میکرفت. موقعیکه انگلیس درهند پای گذاشت تازه جامعه هند از جامعه فیودالی به سوی جامعه بازرگانی قدم برمیداشت ویک دوره از تسلط اشراف وفیودال راپشت سرمیگذاشت. در زمان اورنگزیب بود که رویداد مهم تاریخی درانگلستان بوقوع پیوست، یکی به قدرت رسیدن جمهوریخواهان که دوره کوتاهی جمهوریت را سپری ساخت وانقلاب انگلستان با ازبین رفتن «جیمز دوم» وپیروزی پارلمان درسال 1688 بودو این پارلمان ازاهمیت زیادی برخودار بود که هم علیه قدرت فیودالها واشراف وهم علیه قدرت شاه قرار میگرفت. همزمان با شکست پرتگالی ها درهند فرانسوی ها و انگلیسها دست شان دراین کشور باز شده وهمیشه بین هم دررقابت بودند؛ انگلیسها استعمار واستثمار خودرا زیرعنوان «کمپنی هند شرقی» برای جمع اوری مالیات واجاره داران بردرامد از طرف امپراتور مغول کار دیوانی را به انهاسپرده بود، اغاز کردند. این نام یک بهانه وبرای اذهان مردم بود، حالانکه هندمستقما تحت اداره یی مستقیم انگلیسها بعد از جنگ 1757 دربنگال قرارگرفت، از طریق غارت وچورچپاول ثروت مردم بنگال وسایر نقاط هند بزرگترین ابرقدرت اقتصادی درجهان کردید. قابل یاداوریست که نقش انگلیسها در زمینه تقسیم بنگال بنام بنگال شرقی وغربی یکی از شاهکاریهای ارتجاعی ان بود که نفاق بزرگ درمیان مسلمانان وهندوها بوجود اورد. کنگره ملی هند که درسال 1885 توسط استقلال طبان یی مسلمان وهندو تشکیل شده براساس تقسیم بنگال اختلاف درحزب کنگره ملی به دوگروه بوجود امده وتوسعه یافت، درزیر رهبری قدیم کنگره ملی، کنگره درسال 1907 رسما به دوجناح اعتدالی ها وافراط گرایان انشعاب بوجود امد. این دو گروه یکی تحت رهبری تیلک که ازجمله افراطی هابود ودیگری «اعتدالی ها» که بر ضد یکدیگر برای منافع گروهی خویش مبارزه میکردند.

 انگلیسها برای ضعیف ساختن کنگره وبا تعین مهره خود دردرون کنگره ملی دست به مداخله زد وکوشید که بربنیاد مذهب انرا به شاخه ها تقسیم کند. برعلاوه که ازسابق کنگره به دوشاخه تبدیل شده بود و زمانیکه "لوکاماتیک تیلک " از زندان رهاشد کنگره ملی تحت رهبر ی معتدلین بود که درمیان مردم نفوذ نه داشت وسیاستمداران مترقی درکنگره اشتراک وهمگاری نداشتند وجامعه خود مختاری میخواستند؛ بنابراین دوسازمان تشکیل شدکه یکی توسط " تیلک " ودیگری توسط "خانم انی بسنت ". برعلاوه اینها گروهی انقلابی دیگری بودند که استقلال کامل هند را میخواستندکه مخالفت شدیدی میان اعتدالیون وافراطیون حاکم بود؛ گروه اولی ازجمله افراد مرفه بنام " دارا "بودندو دسته دوم که زندگی مشکل فقیری داشتند بنام "نادار " یادمیشدند. درمیان این دوگروه شخصی بنام " گوپال کریشناگوله "پیدا شد که نه نادار بود ونه فقیر زندگی متوسط داشته واز رهبران اعتدالی بود اوانجمنی را تحت نام " انجمن خدمتگذاران هند " تشکیل داد. اینها درمیان کارگران ودهقانان وسایر زحمتکشان محبوبیت نداشتند واما تیلک شخصأ درمیان مردم زحمتکش محبوییت داشت. کنگره شهر لکنهو درسال 1916 یک کنگره مختلط هندو ها ومسلمانان بود؛ کنگره ارزوداشت که یک سازمان فراگیر ملی باشدوهندوها دران تسلط داشته باشند. قبل ازجنگ روشنفکران هند نظر به مداخله وتشویق انگلیسها سازمان جداگانه یی را زیر نام جامعه سراسر مسلمانان هند (ال ایندیا مسلم لیگ) تشکیل کردند. این سازمان هم به جمع کنگره پیوست ودرجلسات کنگره لکنهو درباره مجلس موسسان اینده به توافق رسیدند، این طرح بنام " کنگره ـ لیک " معروف شدو سپس برنامه مشترک ملی شهرت یافت.

  تازمان اندرا گاندی کنگره درمیان مردم شهرت زیادی نه داشت وهردوشاخه اعتدالیها وافراطیون از نمایندگی از طبقه بورژوا وسرمایداری ومتوسط بودند. ودردولت درمیان مرم مرفه حال ارتباط داشتندودر دستگاه دولت کارمینمودند. درراس کنگره زمانیکه درکلکته کنگره ملی تشکیل شد یک خانم بنام خانم بسنت نخستین زنی کنگره بود چند سال بعد بانو " ساروجینی نایدو " دومین زنی بود که رئیس کنگره ملی شد.

 هدف وخواستهای گروه های اعتدالیها وافراطیها چندان فرق فاحش نداشت هردو گروه خود مختاری در داخل امپراتوری بریتانیا میخواستند، هردو اماده کمک وکاردرحکومت تحت الحمایه انگلیسها بودندوانگلیسها به تدریج وارام ارم زمام حکومت را ازلحاظ اقتصادی بدست میگرفتند وتسلط خودرا پهن میساختند.

  بعدازامدن اندراگاندی به هند، نهضت عدم همکاری تحت رهبری گاندی درسالهای 1920 و 1922 بوجود امد که رهبر شهیرووالا مقام ناسیونالیسم هند گردید. فعالیت وسیع را برای تدارک استقلال هنداز سال 1930 اغاز وانرا به اوج نهایی خود رساند. حزب کنگره بعدازان استقلال بدون قید شرط و هدف نهایی مبارزه ملی خویش را از هند خواستار شدند؛ درهمین سالها بود که انگلیسها برای سرکوب مبارزین اقدام ومبارزین را به زندانها روان نموداند؛ بلاخره انگلیسها بعداز پانزده سال مبارزه با فرانسویها درسال 1746 تا 1761 درهند پیروز شد. بعدازانکه انگلیسها بر فرانسویها فایق شدند، تجاوزات خویشر بالای شهرهای هند اغاز کردندو با نیرنگ وفریب بعداز انقیاد حکومتهای محلی ازبنگال اغاز نمود وسرگرده ونماینده امپراتور انگلیس فردی بنام گلایو درهند بود. گلایو درسال 1757 در پلاسی کلکته نیروی نواب را شکست داد. این جنگ وغلبه بالای شهر پلاسی بنگال سراغاز تسلط انگلیس بالای هند وستان میباشد. انگلیسها دراین شهر دست یافتند وشخصی گلایو به صفت فرمان دهنده سرمایه واندوختهای گنجینه انر ا غارت نمود. از ان بعد انگلیسها تعین کننده «نواب» دربنگال شداندوبه میل خود تعین مینمودند. سپس جنگهای متواتر برای تسلط بیشتر درهند اغازشد. به اثر جنگها وغارتگری وضع پراشفته ء نسبت عدم بارندگی قحطی بزرگ درسال 1770 رخ دادکه پیش از یک سوم نواحی بنگال نابود وتلف شد. زمامداران انگلیسی پی هم برای غارت ثروت درهند تیویل مقرر میشد که پارلمان دراین حصه نقش داشت. یکی از سردمداران انگلیس که «هاستینگس» نام داشت، نسبت چپاول وغارت ضبط اموال مردم مشهور بود. انگلیسها ازمدرک غارت وچورچپاول ومالیات هنگفت سالانه معادل 100 درصدو 150 درصد پیش از 200 درصد برای سهمداران کمپنی اخذ میکردند.

  جنگهای خرد وبزرگی درسند درمربوط هندوستان صورت گرفت ازان جمله درسال 1843 بود و علت ان هم توسط خودنماینده انگلیسها بود که نماینده انگلیس مردم محل را علیه انگلیسها تحریک کرده وبعد به این بهانه به انها حمله برده وانرا به قلمرو امپراتوری انگلیس می افزود. این مامور انگلیسی که " سرچالزناپیر " نام داشت مبلغ هنگفتی درحدود هشتصد هزار روپیه بخاطر عملکرد خود پولی بخشیشی بدست اورد.

 قیام بزرگ مردم هند نسبت ظلم واستبدا وجمع اوری ثروت ازمردم غریب وناتوان هند درسال 1857 به قیام بزرگ ملی مردم هند علیه انگلیسها مشهوراست، این قیام بسیار به شکل فجیع وشنع با سرکوبی صدها هزار هندی تمام شد؛ دراین قیام مردم به دهن توب بسته قطعه قطعه ویاتیرباران وبه دار به درختان اویخته میشدند. یک نفر ژنرال نگلیسی به نام «نیل» از اله اباد به ایالت کانپور حمله میکرد درراه خود درهر درخت یک نفر را به دار کشیده وهمه درختان منظقه پراز مردم بدارکشیده بود، صدها دهکده وقریه ها به ویرانه تبدیل شده بود. دراین جنگ زنان قهرمان هند از خود قهرمانی وشجاعت سرشار ازوطنپرستی نشان میدادند وعلیه نظامیان انگلیس با پوشیدن لباسهای مردانه که مشهورترین انها «لکشمی بای، رائی جهانسی» بیوه یی جوان بیست ساله بود که جنگ ناحیه شهر خودرابه عهده داشت. او ازجانب انگلیسها بنام زن قهرمان ودلیر ترین زن رهبر شورشیان نامیده میشد که دلیرانه درمیدان جنگ کشته شد. جنگهای 1857 و 1858 برچیدن نطام فیدرالی درهند و ازبین رفتن سلسه مغولان که اخرین شان پسر بهادرشا ه بود که یکجا بانواده گان خود بدون هیچ علت به بهانه انتقال به دهلی توسط افسر انگلیسی بنام «هودسن» با گلوله تفنگ به قتل رسیدند.

  با کشتار بیرحمانه پنجابی ها توسط حکومت نظامی انگلیسها در 13 اپریل 1919 در "جالیانوالاغ "درشهر " امرتسر "هزارن نفر بی دفاع به اثر محاصره پولیس کشته شدند. از ان سال بعد این روز به نام (هفته ملی) نامیده شد وحالا این منطقه به زیارتگاه سیاسی تبدیل شده است. توقیف گاندی درسال 1922 ترسایی نسبت نافرمانی عمومی وعدم همکاری وی از دستگاهی اجرائیوی دولت که باعث زندانی شدن رهبران نهضت ملی کنگره وعدم خشونت، اولین فعالیت نهضت عدم همکاری پایان یافت؛30000 تن از مبارزین نهضت مقاومت هند علیه انگلیس زندانی شدند. انگلیسها بعد ازسرکوب شدن نهضت مقاومت وعدم همکاری دست به توطئه دیگری را پیش گرفتند؛ ازروشهای تفرقه به انداز وحکومت کن را پیش گرفتند، براساس این امر درمیان فرقه ها ومذاهب هندو، مسلمان وسیک بالخصوص مسلمانان وهندوها توسط گروهای مذهبی دروجود پولیسهای مخفی بنام درویش و سادوها بداخل این فرقها نفوذ کرده واختلاف را میان شان بوجو میاورد.

 این اختلاف زیادتر موجب تقویه روحیه ناسیونالیستی مردم میکردید تا خودرا به مثابه ملیتهای جد ا گانه تبارز داده ودولت مستقل را بوجوداورند. ازجمله نهضت تجزیه طلبان سک بودکه بنام " آگالی "نامیده میشد؛ هدف از تشدید اختلافهای مذهبی وجدایی طلبی درمیان فرقه ها این بود تا روحیه ازادی خواهی واستقلال طلبی هندوستانیها ضعیف شود ومیان هم به افتندتا ارمان " سواراج "یا استقلال طلبی در درجه دوم قرارگیرد. شورشهای دهقانی اولین بارعلیه زمینداری درشهر کلکته و درگجرات که سبب ترور شخصیت مبارز وازادیخواهی بنام "لالاجی "که باضربات چاقوی پولیس کشته شد، اغاز یافت. رشد کمی وکیفی نیروهای کارگر واشاعه ایده های سوسیالیستی درمیان زحمتکشان بالخصوص در شهر بمبی واعتصاب یکصدهزار کارگر دراین شهر حکومت اجرائیه انگلیس بوحشت افتاده که به تعداد 32 تن ازرهبران این نهضت را به حبسهای طویل المدت محکوم و زندانی ساختند. برای خاموشی این نهضت قانوی را حکومت بنام " مقررات بنگالی " صادر کردکه دولت اجازه دارد هرکسی که اعتصاب ویا مظنون به ان شود؛ بدون چون وچرا زندانی نماید که به اثر این قانون ده ها هزار جوان بنگالی به زندای افگنده شدند، این قانون درزمانی حکومت حزب کارگر انگلستان که قدرت را بدست داشت وسیع کردید. دولت برای سرکوب این نهضت دربنگال شرقی از تمام وسایل خوف ناک وضد انسانی استفاد ه مینمود تااین جنبش را سرکوب نمایندو نظامیان داخل شهر گشت وگذارمینمودند ومردم حق نداستند که ازادنه بدون اجازه از جایی بجای بروند وحق نداشتند دوچرخه سواری نمایند ویا به دلخواهی خود لباس بپوشند، اگرکسی به پولیس خبر رسانی نمی کرد مورد جریمه نقدی قرار میگرفت؛ یک تعداد نسبت فیصله محکمه ها درزندان اعتصاب غدایی میکردند وتا بالاخره میمردند. بیداری ایالات شمالی هند در پشاورکه اهالی انرا " پتان "(بعدن افغان نامیده شد) میگفتند، درسال 1930 باتطاهرات مسالمت امیز به نمایش گذاشته شد و این حرکت ازطرف پولیس انگلیسها نسبت مخالفت راهپیمایی به خشونت کشیده شده وسپس به روی تطاهر کنند گان تیر اندازی و خاموش وسرکوب گردید. با رشد مقاومت کنگره ملی ونهضت نافرمانی برضد دولت وحکومت تحت الحمایه انگلیس هرروز تشدید میافت تااینکه برای ایالات یک نوع خود مختاریها بوجود امد. همچنان مبارازات دهقانی در شمال برمه نیز اعاز واوج گرفت؛ انگلیسها تصمیم گرفتند تا برمه را ازهند جدا وتحت امپریالیسم بریتانیا قرار دهند، برای اینکه توانسته باشنداز نفت ودرختان وگیاهان با اهمیت وذخایر معدن ان استفاده وانرا ستثمار نمایند، بالاخره درسال 1937 برمه از هند جدا شد. درسال 1934 کنگره ملی دوباره غیر قانونی اعلام شد. درسال 1935 با جروبحثها زیادی " قانون حکومت هند " را انگلیسها تصویب کردندو طبق این قانون به ایالات هند طرح خود محتاری داده شد. باانهم انگلیسها به شکل مستقل ارتباط خودرا با راجه ها و مهاراجه ها بطور جداگانه حفظ کرده تاسلطه مستقیم خودرا بالای هند تحمیل کرده باشد.

 اما مبارزه ازادیخواهی هند فروکش نکرد و استقلال طلبان تحت رهبری گاندی ثابت قدم به پیش میرفتند. گاندی میگفت " ما بیگانگان را دروطن خود به عنوان مهمان قبول میکنیم واما به عنوان غاصب قبول نمیکنیم." گاندی نه تنها برای هند بلکه برای جهان صلح ارزو داشت. سرانجام استقلال هند با انتقام انگلیسها ازمردم هند با جدایی مسلمانان وهندو بنام پاکستان و هندوستان در 15 اگست 1947 برسیمت شناخته شد که گاندی ومحمد علی جناح به حیث بنیادگران این دوکشور شناخته شدند.

 با این تقسیم اختلاف بین هندوستان وپاکستان درمورد کشمیر حل نه شده وتابحال ناحل باقی مانده است که باعث تشنجهای نظامی میان دوکشور شده است. ادامه دارد...

قسمت سوم:

 زمانیکه قدرت انگلیس‌ها درهند مستحکم ودر سرتاسر هند منبسط میشد، ابرقدرت دیگر روسیه دراسیای جنوب طمع حمله به افغانستان راداشت و تسلط خودررا تا نزدیکهای سرحد افغانستان گسترش ودرحال پیشروی بود، بدین مناسبت انگلیس‌ها نفوذ وتسلط خودرا بعد از سرنگونی زمانشاه ابدالی و فرارامیر دوست محمد خان ویعقوب خان امیرشیرعلی خان دراخرقرن نوزدهم اغاز کردند. براین اساس درسال 1839 ترسایی به افغانستان با 45 هزار عسکر منظم باتوپ خانه بی شرمانه حمله نموده و بعد ازفتح کابل شاه شجاع پادشاهی مخلوع را دوباره به قدرت رسانیدند، یک تعداد شهرهای افغانستان ازجمله کابل را اشغال کردند که بعد ازمدتی به اثر شورش وقیام وطنپرستانه مردم افغانستان از کابل بیرون و به شکست فاحشی مواجه شدند وشاه شجاع به قتل رسید. چهار سال بعد درسال 1878 ترسایی، بار دوم انگلیس‌ها به افغانتسان حمله کردند، میخواستند کاملأ اشغال نمایند، که با قیام وشورش مردم مواجه شدند، نمایندگان وهمراهان انها به قتل رسیده وارتش ان کاملآ ازبین رفته وشکست خوردند، تنها یک تن افسر زنده باقی مانده بود که انهم خودرا نیم جان به پشاور رسانید، متباقی همه کشته شده بودند، اما شوربختانه امیران افغان همه تابع سیاست انگلیس باقی ماندند وسالانه ازانگلیسها پول وحق الزحمه میگرفتند، تا اینکه درجنگ سوم افغان وانگلیس، مردم افغانستان تحت رهبری شاه امان الله غازی استقلال خودرا ازامپریالیزم انگلیس گرفته ومستقل شدند. بعد از استقلال افغانستان انگلیس‌ها ارام نه نشسه وداخل انتقام از شاه جوان ووطنپرست افغانستان شدند. علیه برنامه های مترقی واصلاح طلبانه ان توسط نیروهای اجیرو نمایندگان گروهکهای تندرو اسلامی دروجود خانواده منفور مجددی وملاهای مکتب دیوبندی وغیره سران متعصب روحانی وملابا استفاده از باورهای دینی، به تبلیغ دروغین مردم را برضد شاه امان ا لله وادار به قیام کردند و اسناد جعلی درمورد خودش وخانمش را چاپ ودرمیان مردم تکثیر نموده واتهام کفروملحد را بانها وارد مینمودند، تااینکه قیامها درگوشه وکنار افغانستان اوج کرفت، امان لله بخاطر جلوگیری از خونریزی وبرادر کشی از طریق غزنی به کندهار وسپس به هند و به ایتالیا رفت. حکومت بدست حبیب الله کلکانی که شخصی بی سواد واعیاربودافتاد، حکومت حبیب الله کلکانی دیری نپاید ازبین رفته، قدرت به خانواده محمد زایی انتقال شد که ازانزمان به بعد، سرنوشت غم انگیز تاریخی در وطن ما اغاز که بحرانهای سیاسی بعدی تا الحال درافغانستان، همه ناشی از رویکردهای سیاسی واقتصادی انها میباشد.

  انگلیس‌ها در زمانیکه درهند وافغانستان نفوذ سیاسی داشتند، معاهداتی مختلفی را مبنی بر اشغال سرزمین هایی شرقی افغانستان با حاکمان دست نشاندهء خود به امضا رسانید که از وسعت جغرافیای اصلی ان قیچی وکاسته شده رفت، از جمله معاهده های: لاهور وقندهاردر 1838 و 1839 ترسایی، پشاوردر 1855، معاهده ننگین گندمک توسط یعقوب خان درسال 1879 ومعاهده دیورند درسال 1893 در زمان امیر عبدالرحمن خان میباشد؛ این معاهدات که مناظق شرقی افغانستانرا از جغرافیای اصلیش جدا کرده میان دولت افغانستان وپاکستان تضاد عمیق را بوجود اورده که تالحال ادامه دارد.

 طوریکه شادروان غلام محمد غبار تاریخ نویس مشهور کشوردر صفحه 445 جلد اول کتاب افغانستان درمسیر تاریخ چنین تحریر داشته است:" طرح انگلیس از اواخر قرن هژدهم (دوران زمانشاه) تا اوسط قرن بیستم (ختم جنگ بین المللی دوم) چه درعمل نظامی وچه درروش سیاسی وپروپاگندی وبالاخره با اعمال نفوذ مخفی، قدم به قدم درافغانستان تطبیق وتعقیب گردید، البته با یک گراف پر از نشیب وفراز. درقدم اول ومرحله دفاعی که انگلیس در ماورای ستلج داشت، چون خودش از افغانستان دور بود، با لواسطه به تضعیف افغانستان پرداحت ونمایندگان اوسرجان مالکم وهر فرد بارونت جونز در دربارقاجاری ایران مشغول تخریب افغانستان کردیدند. این نمایندگان دودانه الماس به قیمت دونیم صد هزار روپیه به فتح علیشاه حریص، سه ملیون روپیه به خزانه قاجارو سی هزار تفنگ وبیست توپ به اردوی دولت ایران بخشیدند، وولایت خراسان افغانی را هم از کیسه خلیفه به حکومت قاجاری پیشکش نمودند".

 انگلیس‌ها بعد از قیام هفت ثور موضع گیری خشونت امیزی را علیه دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان به نفع تنظیمهای جهادی اختیار کردند. برای تحق اهداف خود، یکجا با سایر کشورهای غربی، درراس امریکا کمکهای مادی ومعنوی را دریغ نه ورزیده و انها را در ضدید با جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان تشویق و بعدازتربیه نظامی درخاک پاکستان، به افغانستان برای تخریب میفرستادند. بعداز سقوط نظام حمهوری دموکراتیک حلق افغانستان، امروز بازهم بعداز سرنگونی طالبان باعساکر شان یکحا باسایر نیروهای نظامی جهانی درراس امریکا به بهانه ء مبارزه علیه تروریزم درافغانتسان حضوریافته که درجنوب افغانستان درولایت سرحدی هلمند موضع نظامی دارند. حضور شان در طول 15 سال جنگ نه تنها صلح را بوجود نیاورده، بلکه لشکرتروریزم طالبانی، داعش وسایر نیروهای اسلام گرای بنیادی افزایش وهر روز شهرهای مختلف کشور بدست شان سقوط کرده هزار انسان بقتل میرسند ویا به کشورهای همسایه واروپا وغیره نقاظ جهان مهاجر می شوند. چنانچه نظر به احصائیه سازمانهای مدنی جهان و رسانه های غربی با حضور شان دراین کشور ازدرک کشت مواد مخدره ازجمله کوکاین وتریاک وچرس ملیاردهادالر سود برده اند، که از زمان حضورشان تابحال 97 فیصد مواد مخدره در جهان از افغانستان تامین میکردد.

 انگلیس‌ها بعداز کمپانی هند شرقی حق بازرگانی را باچین به انحصار خود دردست داشتند. دولت چین درانوقت واردات تریاک را به کشور خود ممنوع قرارداده بود؛ اما کشور انگلستان گاهی اشکار ومخفی بازرگانی تریاک را به شکل قاچاق وغیر قانونی ادامه میداد. بالاخره جنگ میان انگلیس وچین درسال 1840 ترسایی اغاز وتاسال 1842 ادامه یافت که بنام جنگ تریاک مشهور هست، وچینهارا به جبروزور به مصرف تریاک وادار میساختند. به اثراختلاف منطقوی وبازرگانی میان انگلیس وفرانسه وجلوگیر ی نماینده گان انگلیس در امورات بازرگانی درچین، جنگ وحشتناکی را انگلیس فرانسه با قوتهای تازه نفس به چین درسال 1860 براه انداختند، که به اثر این جنگ زیباترین شهر چین که پایتخت امپراتوری وشاهان چین بود وساختمانهای زیبای تاریخی داشت، انرا غارت و اتش زده وبه ویرانه تبدیل کردند. این عمارات کاخ سلطنتی تابستانی به نام «یوئن ـ مینگ ـ یوئن» بود که درزمان امپراتوری بزرگ چین «چیان لونگ درسالهای 1711 الی 1799 ترسایی حاکمیت داشت» ساحته شده بود. دراین جنگ دستاوردهای 100 ساله چین درزمینه نقاشی وظروف مفرغی قدیمی که نوشته های قدیم داشت، توسط سربازان انگلیسی وفرانسوی وحشیانه اتش زده شد وانرا نابود ساختند.

 سپس در 1925 حادثهء دیگری رخداد که امپریالیستهای انگلیس را خشمگین ساخت، عبارت ازاعتصاب کارگران صنایع پنبه در شانگهای بود که به اثر تیراندازی پولیس یک تن کارگران کشته شد وبمناسبت کشته شدن این کارگر، دانشجویان وسایر کارگران دست به تظاهرات خیابانی زدند، بازهم به امر افسران انگلیس به یک تن افسر هندی درمقابل تظاهر کننده گان تیراندازی صورت گرفت، دراین حادثه تعدادی زیادی از مظاهره کنندگان کشته شده که بازهم خشم ونفرین مردم ودانشجویان چین نسبت به انگلسیها وخیم تر شد؛ به ادامه ان حادثهء دیگری در جون 1925 درمنطقه «شامین» رخ داد که با تیراندازیهای متواتر به روی دسته یی ازدانشجو 52 تن کشته وتعدادی زیادی زخمی شدند، این حوادث بنام «کشتارشامین» که انگلیس‌ها مسوول شناخته شده است معروف میباشد؛ در جنوری سال 1927 انگلیس‌ها عساکر خویشرا به شانگهای فرستادندکه بزرگترین مرکزتجارتی چین بود.

 چین بعد از جنگهای داخلی وخارجی وترک جاپانیهااز سرزمین چین درسال 1945 وپیروزی حزب کمونیست چین به رهبری مائوتسه تونگ دراول اکتوبر 1949، جمهوری خلق چین تاسیس ومستقل کردید.

  انگلیس علیه متحد اروپایی خود ایتالیا برای عدم اجرای موافقتنامه سال 1919 درمورد واگذاری بند رازمیر به ایتالیا دست به توطیه دیگری زد. انگلیس‌ها درک کردند که دولت عثمانیها نسبت شورش وقیام ترکهای جوان ضعیف شده بود، میخواستند ازاین حالت استفاده نمایند و ترکیه رادر انقیاد دراورند. امابرعکس ترکهای جوان خلاف این ارزوی انگلیسهابود ند. براین اساس انگلیس‌ها یونانیها را تشویق نمود، تا نیروها ی نظامی خودرا به بندرا زمیر اعزام نماید، فرانسویهاوانگلیسها نمی خواستند سربازان شان که درجنگها زیاد خسته و فرسوده شده بودند، دراین جنگ اشتراک نمایند، به این سبب انهارا خلع سلاح وبه خانه هایشان می فرستادندو به عوض از نیروهای تازه نفس یونانیها علیه ترکها استفاده کردند. به اساس این امر عساکر یونانی با پشتبانی انگلیس و فرانسه وبا کمک مادی "زاخاریاس" اسلحه فروش شرکت اسلحه سازی انگلیس که یونان اصل ودر کابینه وقت یونان وزیربود، کشتیهای انگلیسی ارتش یونانیهارا درماه می 1919 در ازمیر پیاده کرده که جنگ خونین میان ترکها ویونانیها صورت گرفت که به قتل وقتال یکدیکر پرداختند.

 پارلمان تازه ترکیه که درجنوری 1920 دراستانبول تشکیل شده بود، طرح" میثاق ملی" را که درکنگره سیوس به تصویب رسیده بود پذیرفتند، ازاین عمل پارلمان، متفقین استقبال نه کرده، بلکه علیه ان قرا گرفته وژنرال انگلیسی مقیم ترکیه با نیروهای نظامی خود بطرف استانبول حرکت کرده انرا به تصرف خو دراورد. چهل تن از نمایندگان ملی را توقیف نموده وانهارا به جزیره مالت در وسط دریای مدیترانه که مربوط بریتانیا بود فرستاد.

  انگلیس‌ها بعد ازاین عمل، ترس از مداخله وپشتبانی روسیه بعد از انقلاب اکتوبر، مبادا روسها به پشتبانی ترکها داخل میدان شوند؛ مطابق فیصله کنفرانس که در سال 1923 درشهر لوزان (درسویس) دایر شده بود قراردادی را که بنام «پیمان لوزان» معروف هست و به نفع ترکها بود امضا نمودند. دراین وقت نظر به فیصله جامعه ملل ومداخله مسقیم انگلیس‌ها شهر موصل را که درنزدیکی عراق و مربوط ترکیه بود، بادرنظرداشت اهمیت اشتراتیژیکی ان به عراق که تحت اشغال انگلیس‌ها بود، ضمیمه ساخت.

 انگلیس‌ها درقرن نوزدهم درافریقا مداخله نموده ومتصرفات خودرا تا جنوب افریقا ادامه دادند؛ این جنگ درسال 1899 اغازشد، براینکه معادن طلا درمنطقه جمهوری «بائر» درناحیه تراسوال کشف کردیده بود، مردم بائر باشجاعت ومردانگی علیه انگلیس‌ها مقاومت کرداند، اما توسط ارتش استعمار انگلیس سرکوب کردید، سپس سراسر افریقای جنوبی را تحت نام «دومینیون ازاد» در زیر سلطه امپراطوری خود دراوردکه حالا بنام اتحادیه افریقای جنوبی نامیده میشود.

 مصر نخستین کشور باستانی بود که درانجا تحقیقات باستان شناسی اغاز شده بود وبقایای زمان گذشته بعداز سالهااززیر کودهای خاک بیرون کشیده میشد که به تمدنهای مختلف بشری تعلق میگرفت. این تحقیقات صفحه های تازه وروشن را درتاریخ قدیم انسانها باستان باز مینمود. دراین کشور فرانسه وانگلیس چشم دوخته بودند؛ با اغاز فعالیت کانال سوئز درسال 1869 جهانیان را بالخصوص انگلیس را دراین خطه جلب نموده برای اینکه کانال سوئز میان دریای سرخ ودریای مدیترانه که ازروزگاران قدیم بازرگانی از اینطرق رواج بود، قرارداشت. انگلستان که منابع حیاتی برهند داشت کانال سوئز برایش با اهمیت بودو درفکرتسلط واشغال ان شد. دیسرائلی نخست وزیر انگلیس درسال 1875 قسمت سهام شرکت کانل سویزرا از خدیو حاکم مصر که به پول احتیاج داشت به قیمت ارزان خریداری کرده که باعث تسلط وی بالای کانال سوئز شد. کنترل این کانال در حیطه حکمروایی مصریها بیرون شده وبه انگلیس‌ها وفرانسویها واگذار شد که ثروت هنگفت بدست اوردند. سپس از سال 1879 انگلیس‌ها مداخله مستقیم را درمصر رااغازکرده وامو رمالی انرا تخت کنترول خود قرار داد؛ این عمل یک نوع تحقیر برای مصریها بود وملی گرایان نهضت ملی مترقی مصر، علیه این اقدام انگلیس‌ها تحریک شدند وبه مبارزه علیه نفوذ بیگانکان رااغازنمودند؛ این نهضت درسال 1881 و 1882 بنام نهضت ملی به رهبری عربی پاشا به وجود امده بود؛ بنأ رهبر شان یک سرباز جوان بنام «عربی پاشا» که ازطبقه کارگر وفقیر نشین مصر بود، خودرا داوطلبانه داخل ارتش مصر ساخته بعد ازمدتی تدریجآ به مقام وزارت جنگ رسانید و بعد ازاحراز این مقام علیه کنترول وتسلط انگلیس‌ها وفرانسویها بالای کانال سوئز قرار گرفته ومانع کار انها کردیده وازاطاعت انها سرپیچی میکرد. با این روش عربی پاشا بود که انگلیس‌ها درمقابل این سرپیچی با قطعات جنگی خود بر شهر اسکندریه حمله کرده وانجا را گلوله باران وسوزاندند. ازان به بعد برتری قدرت خویشرا اعلام داشته به نیروهای زمینی مصر حمله ور شده وانهارا ورشکست ساخته وسپس بالای مصر حاکم ومسلط کردید. انگلیس‌ها برای دوام ومنبسط حاکمیت خود درمصر ومنطقه برای تضعیف احزاب ملی دردرون انها تفرقه را شروع نمود (با همان چالهای پدری!) خواست درمیان حزب ملی مصر دوگانه گی ودوسته گی را بوجود اورد. برعلاوه اینکه مصر در قلمرو عثمانیها بود، اما نسبت دوستی با عثمانیها به تعین یک نماینده انگلیس‌ها درمصر اکتفا نموده تا وضع را به نفع خود زیر نظارت داشته باشند. درجنگ اول جهانی که عثمانیها متحد المان وبر ضد متفقین داخل جنگ شدند انگلیس‌ها میخواست مصررا کاملا جزقلمروی امپراطوری خود قراردهید با مشکل زیادی مواجه شد، بانهم انرا تحت الحمایه خود اعلام کرد.

 انگلیس‌ها درمصر انجمن قانونگذاری انرا به تعلق وتعطیل کردند، روزنامه های ملی را توفیق وزندان هارا از افراد مبارز وطنپرست وازادیخواه پُرساختندو اجتماعات از پنج نفر ممنوع شده بود. مصر درتمام دوران جنگ اول جهانی تحت تسلط جابرانه ومستبدانه غیر انسانی انگلیسهابود، ازین عمال نمایندگانِ انگلیس درمصر روزنامه تایمز چاپ لندن انرا" خشونت وحشیانه" نامید؛ از جانب دیگر انگلیس‌ها درمصر هم برای تشدید فرقه گرایی مذهبی میان قبطی های مسیحی ومسلمانان کوشید واما شکست خورد، در دوران جنگ اول جهانی مصر تحت الحمایه مستقیم بریتانیا بود. درسال 1919 رهبران ملی مصر به شمول سعید زغلول رهبراین نهضت زندانی شد، این عمل یک انقلاب خونین رادرمصربوجود اوردوچند تن انگلیس‌ها کشته شدند وسایر شهرها وولایات به دست کمیته های انقلابی قرارگرفت دانشجویان، معلمین وروشنفکران سواد اموز دراین شورشها انقلابی سهم بزرگ داشتند. کشته شدن مامور انگلیسی در سودان در نوامبر سال 1924 که باعث خشم انگلیس‌ها والتیاتوم هفت ماد ه یی برای دولت تحت الحمایه شان شد با استفاده ازاین وضع سودان را عملآ تحت مستعمره خود قر اردادند. درسال 1922 که به ظاهر استقلال مصرتوسط انگلیس‌ها اعلام شده بود تاسال 1930 حوادث خونین وتراژیدی با ازبین رفتن دولت زغلول وبکار امدن ملک فواد و چالشهای های بزرگ پشت سرهم بوجود امد؛ انگلیس‌ها مدت بیشتر از چهل سال درمصر حاکم بودند، بعد از جنگ دوم جهانی حکومت سلطنتی از بین رفت وجمهوری مصر اعلام شد؛ اما با جمهوری سوریه متحد شد وبصورت دولت واحدی بنام " جمهوری متحد عربی" بوجود امد. سپس بعد از یک دوران خونریزی ومخالفتهای جناحی درسال 1952 با کودتای افسران جوان ارتش علیه برضد ملک فاروق از پادشاهی به جمهوری تبدیل شد.

 بعد از یک دوره انقلابی وزدوبندهای سیاسی جمال الناصر درسال 1956 ریئس جمهور مصر انتخاب میشود وکانال سوئز که به اختیار انگلیس‌ها بود ملی اعلام مینماید. ادامه دارد...

قسمت چهارم:

 

در خاور میانه:

 انگلیس‌ها برای انحصار نفت و گاز در ایران مداخله کردند و نفت و گاز آن را به انحصار شرکت‌های خود بنام «دارسی» که کمپنی مشترک نفت ایران و انگلیس بود، قراردادند ودر کودتای که سبب سرنگونی دولت مصدق صدراعظم ایران شد، نقش فعال داشتند.

  در جریان جنگ اول جهانی، انگلیس‌ها عرب‌ها را علیه ترک‌های عثمانی با استفاده از احساس ملی برای شورش و قیام تشویق و تحریک می‌کردند. در این زمینه شخصی بنام " سرهنگ ت.ا.لورنس " در عقب پرده برای برانگیختن قیام و شورش‌ها نقش بارز داشت؛ سپس شخصیتی مشهور شد که در عقب بسیار از نهضت‌های اسلامی در کشورهای عربی قرار گرفت.

 بنابراین انگلیس‌ها در دوران جنگ اول جهانی شورشی را توسط عرب‌ها علیه ترک‌های عثمانی سازمان‌دهی کردند، به عرب‌ها وعده می‌دادند تا یک کشور بزرگ عربی مستقل شامل: عربستان، فلسطین و سوریه را به وجود بیاورند، اما با این نیرنگ‌های دو رویی مخفیانه با فرانسه قراردادی را منعقد ساختند که این کشورها را در اصل تجزیه و تحت‌الحمایه خویش (فرانسه و انگلیس) قرار بدهند. انگلیس‌ها با این خیانت خود با اعراب خیالِ امپراتوری بزرگ را در خاورمیانه داشتند که تا بحر هند و افریقا (مصر) مسلط باشد.

 تسلط بالای عراق، فلسطین، جنگ برای شهر موصل و تشویق عرب‌ها علیه ترک‌های عثمانی هدفی بود که انگلیس‌ها آرزو داشتند تا بالای تمام خطوط راه آهن افریقا و آسیا مانند شهر حلب و حجاز و بغداد حاکم شوند و امپراتوری خود را جهانی بسازند؛ براین شالوده با استفاده از موج ملی گرایی در خلیج فارس از احساس ملی عرب‌ها بر ضد ترکیه در وجود خانواده شریف حسین که از اشراف مکه بود و آرزوی خلیفه شدن مسلمانان را داشت، همکاری خود را اعلام کردند و آن‌ها را تشویق می‌نمودند. شورش‌ها از دمشق شروع شد که توسط ترک‌های عثمانی سرکوب و رهبران شان اعدام شدند، شورش‌های عربی با پول انگلیس‌ها و عمال مرموز پلیس مخفی انگلیس بنام " سرهنگ لورنس " کمک و تمویل می‌شد. با پایان جنگ اول جهانی مستعمره‌های ترک‌ها بدست انگلیس‌ها افتاد و مطابق قرارداد " ورسای " کشورهای عربی میان فرانسه و انگلیس تقسیم شد. در دوران جنگ جهانی اول ارتش بریتانیا به فلسطین حمله کرده و شهر اورشلیم را اشغال نمود، این دو شهر به تصرفش درامد. از سوی دیگر دولت بریتانیا در سال 1917 اعلامیه را انتشار کرد که بنام اعلامیه " بالفور " یاد می‌گردید، بر اساس این اعلامیه یهودی‌ها که در نقاط جهان پراکنده بودند، می‌توانستند در فلسطین یک " کانون ملی یهود " را به وجود آورند و بعد دولت مستقل اسرائیل را تشکیل دهند. این منطقه که از نگاهی استراتیژیکی در آسیا، افریقا و اروپا بااهمیت بوده و می‌خواستند که یک دولت خود مختار با کمک مسیحان یهودیان به وجود آید، اما عرب‌ها و فلسطین‌ها مخالف این نظر بودند؛ بر علاوهء مخالفت عرب‌ها، از اراضی فلسطین به یهود نشین تحت اداره مستقیم انگلیس‌ها که منجربه اشغال سرزمینهای اصلی فلسطینها توسط صهیونست ها شد، دولت اسرائیل به وجود امد؛ این دولت به مثابه هیولای بزرگی درقلب عرب‌ها بانادیده گرفتن حقوق حقه فلسطینها برای تسلط باداران امپریالیستی شان درمنطقه به وجود امد. بعد ازان در سال 1929 جنگهای میان عرب‌ها یهودیان بر سر اختلاف «دیوارندبه [مقدس ترین مکان مذهبی یهودیان است که برروی تپه موریا در شهر اورشلیم قراردارد. به باور یهودیان دیوار ندبه ازاخرین باقی مانده های هیکل سلیمان ودومین پرستش گاه اورشلیم ومرکز دعا ومنبع الهام برای یهودیان دراسرائیل وسراسری جهان هست.]» شروع شدکه مبارزه مردم فلسطین برای بدست اوردن سرزمینهای اشغالی شده آن‌ها ر توسط اسرائیل با قتل وکشتار هزاران فلسطینی از جانب دولتی صهیونیستی، هنوزهم ادامه دارد.

 انگلیس‌ها یکی از دست نشاندهء خود را بنام امیر عبدالله از پسران ملک حسین پادشاه حجاز را در اردن به پادشاهی گماشتند که مطیع امپراطوری بریتانیا بود و مطابق امضای قرارداد سال 1928 انواع امتیازهارا به اختیار عساکر نظامی انگلستان در این منطقه قرارداد.

 با مداخله مستقیم انگلیسهاحکومت سعودیها زیرنام وهابیت که اساس گذاران ان محمد ولد عبدالوهاب میباشد که توسط یک تن انگلیسی که ازدوستان وهاب در جریان مصروفیت دانشگاهی بان اشنا شده بود تشکیل یافت. شریف حسین که به توطئه انگلیس‌ها پادشاه حجاز شده بود وپسرش فیصل نیز حاکم سوریه شد و بعد توسط فرانسویها بیرون شد، انگلیس‌ها اورا به سلطنت عراق گماشته که تحت حاکمیت اربابش یعنی انگلیس حکومت میکرد.

  در سال 1924 خلافت عثمانیها که توسط کمیته انقلابی ترک‌ها با فیصله پارلمان ترکیه لغوشده بود، ملک حسین در حجازسلطنت میکرد، بعدازلغو خلافت عثمانیها که مقام خلافت خالی مانده بود، ملک حسین بدون ممانعت خود را خلیفه اسلام اعلان کرد. ابن سعود که درکمین چنین روزیی بود با استفاده از افراد ملی گرا مردم را علیه ملک حسین تشویق نموده تابرضدش قیام نماید، انگلیس‌ها هم ازسعودیها نظر به ارتباط قبلی پشتبانی کرده وسلطنت ازملک حسین به سعودیها در سال 1926 انتقال یافت وخانواده حسین از حجاز ومدینه رانده شدند.

  بعدازجنگ دوم جهانی کتابی زیرنام «روزهای عربی» توسط سرجان فیلبی تحریرشدکه دران تمام رویدادهای جنگ اول جهانی را که سعودیها چگونه با انگلیس‌ها کمک می‌کردند وانگلیسها چگونه جانب سعودیها را بر ضد حسین گرفتند انتشار یافته هست. بعد ازان سرجان فلیبی مسلمان شد وبنام حاجی عبدالله تجارتخانه یی درجده تاسیس وسالها مشاور ابن سعود بود. در این کتاب واگذاری نفت عربستان وتاثیرات ان بالای جهان انعکاس یافته است.

 یکی ازکشورهای دیگری عربی که از گزند انگلیس‌ها بی بهره نه مانده بود عراق ویا «بین النهرین» که تحت قیمومت انگلسیها برای ماموریت مقدس متمدن ساختن جامعه عربی بود! میباشد. این شهر در سال 1916 با شکست ترک‌ها در جنگ با انگلیس‌ها به اشغال انگلیس‌ها درامد وتا پایان جنگ دراشغال نیروهای ان قرارداشت؛ درنیمه اول سال 1920 درتمام کشورها مستعمره انگلیس شورش‌های استقلال طلبی در عراق، سوریه، ایران، مصر، ترکیه با خیزشهای مردمی علیه انگلیس‌ها دریک زمان اغاز شد؛ انگلیس‌ها باوعده دروغگین استقلال وازادی با زورو قدرت نظامی شورش‌ها را از جمله درعراق خاموش کردند، در عقب این توطئه خودحکومت موقت رابا اشتراک وزیرا ن عرب به وجود اوردند که درپهلوی هریک ازانها یک مستشار انگلیسی قرارداشت. در سال 1920 یکی از جمله وزیران که از دساتیر انگلیس‌ها سر کشی میگر دبنام " سید طالب شاه " بود که آن را انگلیس‌ها در خارج تبعید وبه عوض ان در سال 1921 فیصل پسر ملک فیصل پادشاه حجاز را به عراق جانشین ساختند، فیصل خدماتی شایانی را درجنگ اول جهانی علیه ترک‌ها به نفع انگلیس‌ها انجام داده وحافظ منافع آن‌ها ر بود؛ مردم عراق از پادشاه شدن فیصل خوش نه بودند، میخواستند دولت دموکرات را بوجو آورند که زیر اراده پارلمان باشد، این شورش‌های تا سال 1921 به اوج خود رسید؛ در این وقت شاه عراق بیمار شد و "سرپرسی کگاس " که به حیث کمیسار انگلیس درعراق بود به جای شاه تعین و زمام قدرت را بدست خود گرفت، تمام اختیارت که وزیران عربی داشت آن را لغو اعلان نمود وهمه شورشهارا درعراق به زور بمب وتوپ خاموش ساخته و تحت الحمایگی عراق ادامه یافت.

  در این زمان اختلافهای میان ترکیه وانگلیسها بالای شهر موصل مطابق قراداد جداگانه در سال 1926 حل شد واین شهر به عراق تعلق گرفت که عراق مستقمآ زیر سلطه واداره انگلیس‌ها درامد ومنفعت آن‌ها ر در این محل تامین کردید. برعلاوه در سال 1930 قرارداد ویا پیمان اتحاد میان انگلستان وعراق امضا شد که تمام صلاحیتهای قضای ونظامی به مستشاران انگلیس تعلق گرفت، ازلحاظ نظامی قرارگاه های بزرگ درموصل درنزدیکی سرحد ترکیه که ایران واذربایجان شوروی را تهدید میکردد به وجود امد.

 طوریکه سرهنگ دوم «سرارنولد ویلسون» در انجمن اسیایی پادشاهی درلندن به تاریخ 8 جنوری 1932 چنین سخنرانی نموده است:". نیروهای انگلستان با لجاجت وخونسردی (وبدون اعتنا به اعلامیه های ژنو) در طی دهسال گذشته ومخصوصأ درشش ماه اخیر به بمباران کردهادرعراق می پرداخته است. دهکده ها ویران شده، دامها کشته شده، زنان وکودکان افلیج، همه به گفته گزارشگرمخصوص روزنامه "تایمز " ازتوسعه وپیشرفت طرح یکنواخت تمدن، گواهی می دهند!"

 شورش‌ها در نقاط محتلفی عراق برای ازادی ادامه داشت وانگلیسها برای خاموشی این خیزشها از بمبهای ساعتی وتاخیری استفاده می‌کردند؛ چون مردم شورشی هنگام پرواز طیاره به منازل خود پنهان میشدند، این نوع بمب ها در موقع پرتاپ منفجر نمی شد بلکه بشکل تنطیم می‌شد که مدتی بعد منفجر گردد، مردم بعد از عبور هواپیما ها دوباره به حملات خود بالای عساکر انگلیس ادامه می‌دادند وسپس دراثنای رفت امد این بمب ها انفجار میکرد که ازاین بابت ضربات سنگین به اهالی رسانید می‌شد. بانهم عراق با سرپرستی انگلیس‌ها داوطلبی عضویت خود را به جامعه ملل پیشنهادوپذیرفته شد. طوریکه درانزمان میگفتند:" عراق بابمباران به جامعه ملل راه یافت ". بانهم تسلط واستیلای انگلیس‌ها بالای عراق ادامه داشت. انگلیس‌ها ازموجودیت پادشاهان بی هویت خائین عربی مانند "فواد " درمصر "فیصل " درعراق وعبدالله در ماوراء اردن، تسلط استکباری خود را تامین وادامه میداد.

 عراق بعداز یک دوران استعماری در سال 1932 از انگلیس‌ها استقلال خود را کسب ودر سال 1958 از پادشاهی وبه نظام جمهوری تبدیل کردید. عراق ازسال 1968 تحت رهبری حزب سوسیالیست بعث اداره می‌شد. بعدازمداخله وتجاوز مستقیم نظامی مشترک انگلیس وامریکا علیه دولت صدام حسین رئیس جمهور عراق در سال 2003، حزب بعث عراق به رهبری صدام حسین سرنگون وسپس صدام حسین با یک محکمه نمایشی اعدام وعراق بعد ازیک دوره ارامی، دوباره داخل جنگهای فرقی یی ومنطقوی شده که تا حال ادامه دارد.

 در اروپایی شرقی:

  انگلیس‌ها بعداز ختم جنگ اول جهانی و حل اختلافها میان کشورها ی اروپایی بالخصوص باالمان وادامه همکاری موافقتنامه یی را که بنام «لوکارنو» نامیده شود امضا نمودند. ارزش این پیمان برای انگلیس‌ها این بود که تمام کشورهای اروپایی را علیه کشورهای کمونیستی بالخصوص علیه روسیه متحد ساخته بود.

 احزاب حاکم انگلیس بویژه محافظه کاران جعلیات را علیه روسیه به بهانهء نامه «زینوف» یکی ازکارمندان بلند رتبه دولت شوروی دامن زدند که گویا روسیه میخواهند که انقلاب کمونیستی را در انگلستان صادرنمایند واز این نامه درزمان انتخابات عیله حزب کارگراستفاده شد که به نفع محافظه کاران تمام شد. زینووف ازهمچو نامه اگاهی نداشته ومنکر ان بود. بعد ازان در برلین افشاء شد که این نامه توسط یکی ازاعضای گروهی بنام «سفیدها» که ازجمله روس های مهاجرکه بر ضد بلشویکها بود، صورت گرفته است. همچنان در سال 1927 اقداماتی مختلفی علیه اتحادشوروی درنقاط جهان شروع شد از جمل درسفارت شوروی درپکینگ وکنسولگری ان درشانگهای چین به تحریک انگلیس‌ها حمله صورت گرفت تابتوانند چین را باشورویها در میدان جنگ بکشاند، اما روسها به جنگ نپرداختد؛ یکماه بعد درهمین سال عمل دیگری درشهر لندن درمرکز بازرگانی شوروی صورت گرفت که بنام ماجرایی «ارکوسم» مشهوراست چون نام این کمپنی ارکوس بود. مداخلات انگلیس‌ها درجنگها ونارامی های کشور شوروی که به کشته شدن یک میلیون سیصدوپنجاه هزار نفر تمام شده بود جزو سیاستهای خرابکارنه وتنظیم شده برای سرکوب انقلابیون روسیه وممانعت دراه تحقق اهداف ونفوذ ان درجهان بود... ادامه دارد.

قسمت پنجم و پایانی:

 انگلیس‌ها بعد از جنگ دوم جهانی:

امپراتوری انگلیس‌ها، بعد از جنگ دوم جهانی و شکست فاشیزم هتلری که توسط اردوی سرخ اتحاد شوروی با کمک متفقین غربی صورت گرفت، از هم متلاشی گردید. با مبارزه و پشتیبانی دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، جنبش‌های کارگری و صلح، رهایی بخش ملی و ضد امپریالیستی برای آزادی کشورهای تحت استعماردرجهان، تعداد زیادی از مستعمرات کشورهای اروپایی مربوط انگلستان وفرانسه آزادی واستقلال خودرا دراسیا، افریقا وامریکا بدست اورده ویا بشکل دومینون ان باقی ماندند. جهان به دوقطب سوسیالیزم وکاپیتا لیزم تقسیم و جنگ سرد میان هردو اغاز کردید.

انگلیس‌ها بنابر عادت همیشه گی خود درجناح ضد مردمی وبه طرفداری نظام سرمایداری با سیاستهای جدید استعماری واستثمارگرانه به طورمستقیم وغیر مستقیم، تسلط اقتصادی وسیاسی خودرا درعدهء ازکشورها حفظ نمودند.

 انگلیسهاپیش از شناخت آزادی واسقلال کشورهایکه در قلمرو امپراتوریش قرارداشت، منازعه های منطقوی رادرمناطق مربوطه انها براساس عقاید مذهبی، سرحدی وقومی بوجو اورده بودند، تا اینکه دراینده برای اجرای رویکرهای سیاسی، نظامی واقتصادی برای تامین منافع جیوپلوتیکی خود علیه رقیبان خود استفاده نمایند. این کشورها عبارت: افغانستان وپاکستان درمور خط سرحدی دیورند، هندوپاکستان بالای منطقه کشمیر؛ همچنان اسرائیل وفلسطین، قبرس یونانی وترکیه، لبنان وسوریه، سودان ومصر، بحرین وایران و تقسیم کردها در سه کشور عراق، ترکیه وسوریه وغیره حوادث جاری حاضر درافریقا واسیا ناشی از امضای قراردادهای "ورسای پاریس" بعدازختم جنگ اول جهانی میان متفقین، المان وعثمانیها و "سایکس ــ پیکو"درسال 1916 میان انگلیس وفرانسه صورت گرفت، میباشد. قرارداد های متذکره تنش وزخم خونین حلاج ناپذیر رادر بدن تمام کشورهای ذیربط با سپری شدن یک قرن واندی بجا گذاشته که درد و رنج جانگاه ان هزاران انسان را نابود و به کام مرگ فرستاده است، بالخصوص منازعه فلسطین واسرائیل که به زخم خونین سرطانی درپیکر عربهای فلسطین تبدیل شده است.

 انگلیس‌ها این روبای پیرومکاربرای سیاستهای نیولیبرالیزم، یکجا به کمک وپشتبانی برادر بزرگ خود امریکا با تجربه های ننگین وفساد منشانه خویش؛ دسایس ازمندانه را در کشورهای نفت خیز شرق میانه طرح ریزی نمود، تا بتواننداز هروسیله وطرقی ارزوهای خود را براین حوزه نفتی خیز جهان براورده سازد ودرانجا دوباره حاکم شوند؛ امروز همه جهانیان شاهدعملکردهای ضد انسانی وبشری انها در کشورهای عراق، لیبی وسوریه میباشند که خلق زحمکش این کشورها قربانی اهداف امپراتورمأبانه سران کشورهای امریکا وانگلیس و هم رکابان جهانی انهاشده اند؛ این غایله هنوزهم ادامه دارد.

چنانکه "رابرت اف کندی "پسر کندی بزرگ رییس جمهور فقید امریکا درمضمون خود زیر عنوان «چرا اعراب حضور ما را درسوریه نمی خواهند!»، پرده از رویکردهای نظامی واقتصادی رهبران امریکا را با کمک دستگاهی جاسوس سیا در شرق میانه با براه اندازی کودتاها که باعث سرکوبی دولتهای این خطه شده هست، با اسناد به وضاحت توزیع وانرا افشا ساخته است.

چنانکه دراین نامه از کودتای نا فرجام سال 1957 در سوریه، طرح کودتای سیا در اردن ایران عراق ومصر که زیر نظر الن دالس رهبری میشد از جمله دسایس امریکایان در خاورمیانه نام برده است. اولین مداخله مستقیم درسوریه درسال 1949 که نسبت مخالفت "شکری ال قوتلی" رییس جمهور منتخب سوریه بخاطر عدم تائید خط لوله نفتی که از سرزمینهای عربی میگذشت وپروژه امریکایی بود تا چاه های نفت عربستان را به بنادر لبنان از خاک سوریه متصل نماید، مخالفت نموده بود. با دخالت نافرجام امریکای ها ال قوتلی که درجنگ سرد بی طرف بود بعدازین رویکرد به جانب شوروی قرار گرفت، این موضوع بهانه شد برای سیا که تا دوباره کوتادی را به سوریه سازماندهی نمایند. این بار کارمندان سیا" کیم روزولت وراکی استون"را به دمشق اعزام کردند؛ این دونفر دوسال پیش نیز کودتای را علیه داکتر مصدق درایران سازماندهی کرده بودند، بعد از سرنگونی مصدق در «عملیات اژاکس» استون وروزولت محمد رضا ه رابه قدرت رسانید. با براه اندازی ودسایس پیاپی در سوریه عراق ولبنان دردوران جنگ سرد توسط سیا بالاخره بعد از اغاز بها رعربی که درسال 2001 شروع شد چاقوی سیادوباره دسته یافته داخل دسایس تازه علیه کشور سوریه و دولت بشار اسد کردیدکه چنین طرح ریزی شده بود:" این جنگ درسال 2000 هنگامی اغاز شد که قطر پیشنهاد ساخت لوله ای 1500 کیلومتری با هزینه 10 میلیارد دالاری از عربستان سعودی، اردن، سوریه وترکیه را مطرح نمود. قطر در حوزه گاز پارس جنوبی گنبد شمالی شریک ایران است که غنی ترین منبع گاز جهان است و درهمین حال گاز قطر فقط در صورتی می تواند به بازار های اروپا برسدکه به شکل مایع درامده وازطریق دریا انتقال یابد. خط لولهء پیشنهادی، قطر را ازطریق ترمینالهای توزیع درترکیه، مستقیمأبه بازار های انرژی اروپا متصل مینمودومبالغ هنگفتی به عنوان حق ترانزیت نصیب ترکیه میشد. این خط لوله تسلط پادشاهی های سنی خلیج فارس رابر بازارهای گاز تامین مینمود وقطر نزدیک ترین دوست امریکا درجهان عرب را تقویت مینمودو قطر میزبان دو پایگاه عظیم نظامی ودفتر فرماندهی مرکزی امریکا در خاورمیانه است."

 براساس این پلان ار وپا که 30 فیصد گاز مورد نیاز خویشرا از روسیه وارد مینماید ارزو داشتند تا این خط لوله احداث تا ازاین گاز ارزان قیمت مستفید ودرپهلویش پوتین را در اهرم اقتصادی سیاسی خفه کنند. هدف ژئوپولتیک کشورهای عربی بالخصوص شاه عربستان عبارت از تسلط بالای شیعیان عراق، مهار کردن اقتصادایران وسوریه که هم پیمان هستند وهم چنان حمایت شاه عربستان از دولت سرنگونی یمن و قتل عام حوثی ها که مورد پشتیبانی ایران قراردارد، میباشد.

بر اساس مولف های فوق امریکا وشرکای اروپایی وعربی اش درسوریه با بذری گروهای بنیاد گرایی جهادگرایی اسلامی که امروز بنام داعش، القاعده وجبهه النصر وغیره نامگذاری شده اندو منطقه را بسوی جنگ عام تام فرقه یی بین سنی وشیعه صرف بخاطر «لول نفت وگاز قطر» که میخواستند از طریق خاک سوریه وترکیه بجانب اروپا بکشند، کشانیده اند.

چنانکه اف کندی در نامه خود تذکارداده است:" این خواست عربستان، قطر وترکیه که پشتیبانی امریکا وکشورهای اروپایی را همراه داشت، ازجانب بشار اسد مورد پذیرش قرار نگرفت؛ بنابراین زمینه تخم نفاق وبا چکیدهای بهار عربی زیر نام ارتش ازاد سوریه که از اعضای ارتش سوریه که سنی مذهب بودند، یکجابا اعضای عساکری سرنگونه شده دولت صدام و سایر جهادیون که برضد دولت بشار اسد میرزمیدند با پشتیبانی مالی قطر وتربیه نظامی توسط نظامیان امریکا وانگلیس درکشور قطر پرورش داده شده وبه جنگ ارسال کردیدند."

بنابراین جنگ که امروز بنام دفاع از آزادی و پشتیبانی مردم و ارتش سوریه صورت میگرد، بُنه وسنخ ان به گذشته های دور درزمان جنگ سرد برای منافع اقتصادی و جیوپولتکی درخاورمیانه بوسیله دستگاهی جهنمی سیا پایه گذاری وامروز دوباره مشتعل ومنطقه را به خون خاک کشانیده که باعث کشتار صدها هزار انسان و 7 میلیون اواره مردم خاورمیانه درکشورهای جهان شده است. طوریکه در نامه رابرت اف کندی (پسر) چنین امده است: «پدران بنیانگذاران امریکا، به ما درمورد ارتشی ثابت، دخالتهای خارجی، وبقول جان کوینسی ادام "فراتر از مرزهای ملی رفتن به بهانهء یافتن ونابود ساختن هیولاها، هشدا ردادند"، ان مردان خردمند متوجه بودند که امپریالیسم درخارج مرزها با دموکراسی وحقوق مدنی درخانه مغایر است. منشور اتلانتیک پژواک ایدال اصلی امریکای انان بود که براساس ان هرملتی باید حق تعیین سرنوشت خودرا داشته باشد. درخلال هفت دههءگذشته، برادرا دالس، باند چنی، نئوکانها وهمپالگی هایشان اصول اساسی ایده الیسم امریکایی را به سرقت برده وارتش ودستگاه امنیتی مارا درخدمت منافع تجاری وشرکتهای بزرگ، شرکتهای نفتی وپیمانکاران نظامی ما که ازاین رهگذر سود های هنگفتی برده اند، بکار گرفته اند.»

انتشار اسنادو شواهد دیگری مبنی بر تحقیقات از جانب هئیت بررسی جنگ عراق که با حمله ارتش انگلیس وامریکا زیرنام نابودی سلاحهای هستوی به ان کشور صورت کرفت، نشان میدهدکه این اقدام توطیه برای سرنگونی صدام و تسلط بالای ذخایر نفتی و حضور فعال نیروهای نظامی وسیاستهای امریکا درشرق میانه صورت گرفته که انرا جنایت نابخشودنی رهبران وقت از جمله تونی بلر نخست وزیر انگلستان وجورج بوش رئیس جمهور امریکا میدانند. چنانکه گزارشگر سازمان ملل متحد درمورد بررسی جنگ عراق " سرجان چیلکات " وهمچنان "بن بری" سرتیپ بازنشسته ومسوول تحقیقات درونی نیروهای مسلح بریتانیا درمورد جنگ عراق چنین ابراز داشته اند:" ماموریت بریتانیا در بصره تقریبأ به شکست انجامید وبه اعتبار واعتماد به نفس نیروهای مسلح این کشور ضربه زد". دراین گزارش امده است:" خانواده 179 نظامی بریتانیایی که درجنگ عراق کشته شدند امیدوارند گزارش تحقیقات چیلکات ضعفها واشتباهات این عملیات را روشن کند."

این مقال که برشالودهء اسناد وشواهدی تاریخی تهیه کردیده، حادثه ها، جریانهای دلخراش، استکبارانه واستثماری جهان سرمایداری که درمسیر یک قرن واندی بالای مردم جهان براساس تعصب کور ملی واهداف ایدیالوژیکی بی رحمانه تحمیل کردیدوباعث قتل ومهاجرت میلیونها انسان شد، برای اینست تا نسل امروزو فردا با روشنگری و دانش مترقی چهره های اصلی رهبران ونخبه گان جهان مدرن امپریالیستی که امروز داد ازدفاعی حقوق بشر وازادیهای فردی میزنند و گلوی خودرا برای ان پاره وباداروسرکرده جهان مدرن معرفی میکنند، اگاه شوند وبدانند، این قدرتمندان چگونه این همه ثروت هنگفت را برای رفاهی خویش بدست اورده اند! تاماهیت ومضمون نظامهای لیبرالیستی را از لحاظ تاریخی ومنطقی درک نمایند که چگونه، برای حفظ ومقام خویش برضدنظامهاو نیروهای مترقی وعدالت اجتماعی که ازمنافع زحمتکشان وطبقه کارگردفاع می نمودند، درروند تاریخی مورد اماج تبلیغات سرد وعمل گرم خویش قرارداده وبرای از میان بردن ان ازهیچ نوع عمال ضد انسانی زیر نام آزادی ودموکراسی دریغ نه کردند؛ خوشبختانه امروز با انتشارانبوهی اسناد، دسایس وتوطیه های شان افشا وهویدامی شود.

این گذری تاریخی مارا مصمم وراسخ تر میسازدکه برای یک جامعه انسانی فارغ از استثمار انسان ازانسان وبا درک جبر اگاهانه مطابق قوانین عینی جامعه بشری بسوی اختیار اگاهانه که دران عدالت اجتماعی بوجوداید، مبارزه نمود. پایان

علی رستمی کشور المان برج جون 2016.

ماخذ:

تاریخ جهان نو جلد اول، دوم وسوم، مولف: جواهر لعل نیرو

تاریخ اروپا از اغاز الی قرن بیست، مولف: عباسقلی غفاری فرد

افغانستان درمسیر تاریخ جلد اول مولف شاد روان غلام محمد غبار

نوشته های کارل مارکس در باره استعمار دراسیا

نوشته رابرت اف کندی (پسر) گرفته ازنشرات انترنیتی بنام" اخبارروز"