-نورمحمد ترهکی روز های نزدیک به قتل اش، از اتحاد شوروی درخواست کمک نظامی کرد؛
-امین جاسوس سیا بود؛
-حفیظ الله امین در راستای برنامه های مشترک با گلبدین حکمتیادر جستجوی تدارک کودتا بود؛
پرسمان روانکاوانهٔ رخداد ششم جدی در راستای اعزام نیرو های شوروی در افغانستان وسقوط رژیم جبار امین به مثابه یکی از بزرگترین رخداد سیاسی، جای معینی در تاریخ افغانستان احتوا کرده است. گرچه بعد ها حضور وتجاوز چهل کشور خارجی تحت رهبری آمریکا وناتو در افغانستان، انگیزش چند لایه یی حضور ارتش سرخ در افغانستان را کمرنگ ساخت، باانهم همه ساله بگونه ای تحولات ششم جدی در محراق گفتمان سیاسی شخصیت هاو رسانههای جهانی قرار میگیرد.
به گواهی تاریخ، باحفظ ادبیات سیاسی رایج مبنی بر تلخی های حضور ارتش بیگانه در میهن، وقوع رویداد ششم جدی رویکرد پیشدستانه یی بود که برفراز خاکستر خشم وغضب وتیغستان هلاکتبار رژیم ستمپاره امین نشست. انگار که در مانیفست سیاسی رژیم، برش سرهای میلیونها انسان طراحی شده بود، ششم جدی با رویکرد تغییر رژیم، نواهایی نجاتبخش را به سرایش کشید.
هرگاه به عینک های آن برهۀ زمانی در خصوص ششم جدی انگیزه ها وعوامل اعزام نیروهای شوروی در افغانستان، وپیامد های آن برای پایان رژیم خون آشام حفیظ الله امین نگاه شود، داوری های ذهنیگرانه حول فرایند این تحولات دگرگون خواهد شد.
رخداد ششم جدی در اوج فوران آتشفشان ها وجویبار خون در افغانستان که توسط رژیم امین از یکسو واز سوی دیگرنیروهای نیابتی و مزد بگیر پاکستان در سراسر قلمرو افغانستان براه افتیده بودوحدود دوصد جبهه منظم نظامی را در افغانستان احتوا میکرد، بوقوع پیوست.
در چنین حالات اتحاد شوروی در چهارچوب منافع ژئوپلیتیک خود ودرراستای شعار انترناسیونالیسم ودفاع از جنبش های آزادیبخش ملی ومبتنی بر درخواست رهبران دولت افغانستان، نیروهای نظامی خود را به افغانستان اعزام نمود که منجر بر سرنگونی حکومت حفیظ الله امین گردید.
همزمان در ششم جدی رژیم نوین سیاسی به رهبری فقید ببرک کارمل با رویکرد های نوین، رفتار مسالمت آمیز وبطرز عدالت محور ومردم سالار استقرار یافت که نجات مردم ومیهن را در دستور کار خود قرار داد واز فرورفتن کشور در کام اژدهای خون آشام پاکستان در حساس ترین برهۀ تاریخ جلوگیری کرد.
رخداد ششم جدی بطرز مستدام در محافل سیاسی جهان قابل بحث بوده وبا زدایش غباره های تبلیغاتی محافل غرب وارتجاع سیاه، آگاهان سیاسی بطور واقعبینانه عمدتااز زاویای چند بعدی به آن نگاه مینمایند.
هکذا دررین اواخر پروفیسور داکتر جان رایان ازدانشگاه کانادا در یک تحلیل عمیق و گسترده، اتمسفیر وجو سیاسی در اقلیم تحولات ششم جدی را در یک ریسرچ وسیع به تصویر کشیده، غرب وامریکا رادر شکل گیری تحولات دراماتیک سیاسی چهار دهه اخیر افغانستان مقصر میپندارد.
وی در بخشی از مقاله خویش در خصوص اغاز مداخلات امریکا در افغانستان مینویسد:«در آگوست ۱۹۷۹، سفارت ایالات متحده در کابل گزارش داد که با از بین رفتن دولت حزب دموکراتیک خلق، علیرغم هر شکستی که ممکن است برای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی آینده در افغانستان به دنبال داشته باشد، منافع بزرگتر ایالات متحده تامین خواهد شد» وی تصریح میدارد که در قالب این بینش، ارتش مخفی آمریکا که از سراسر جهان اسلام استخدام شده بود، در اردوگاه هایی در پاکستان که توسط اطلاعات پاکستان، سیا و ام آی ۶ بریتانیا اداره می شد، آموزش دیدند.
داکتر جان رایان نقش خرابکارانه حفیظ الله امین را در پروسه تحولات سیاسی افغانستان مورد توجه جدی قرار داده مینگارد:«یکی دیگر از جنبه های استراتژی ضد انقلاب آمریکا فردی به نام حفیظ الله امین بود. در دهه ۱۹۶۰ در حالی که حفیظ الله امین در دانشگاه آمریکایی تحصیل می کرد، به نظر می رسد که او توسط سازمان سیا استخدام شده بود، به افغانستان بازگشت و وانمود کرد که یک مارکسیست تندرو است. سیا از طریق او به دولت تره کی نفوذ کرد. این هرگز به طور رسمی تایید نشده است، اما شواهد قابل توجهی برای حمایت از آن وجود دارد. اقدامات او در زمان ریاست جمهوری دقیقاً منعکس کننده کاری است که از یک مامور سیا انتظار می رفت تا آنرا انجام دهد. او هوشمندانه راه خود را به بالاترین سطح رساند. ابتدا وزیر دفاع و سپس نخست وزیر شد. او در سپتامبر ۱۹۷۹ کودتا کرد، حکومت را به دست گرفت، تره کی را کُشت ومتعاقبأ بسیاری ازحامیان وفادار تره کی کشته، زندانی یا تبعید شدند.
امین سپس اقدام به تضعیف و بی اعتبار ساختن دولت مارکسیستی کرد. او قوانین سختگیرانه ای را علیه روحانیون مسلمان وضع کرد تا به طور هدفمند آنها را از رژیم دور کند. بوسیله رژبم امین هزاران نفر به زندان افتادند. افسران ارشد ارتش تنزل رتبه، زندانی یا کشته شدند و به این ترتیب او ارتش افغانستان را تضعیف کرد»
نویسنده در خصوص نقش مجاهدین در فرایند سیاسی رخداد های افغانستان نظر انداخته مینویسد: «در این بین، مجاهدین آموزش دیده و مسلح سیا، هزاران نفر برای حمله به مناطقی از کشور، به ویژه برای تخریب کلینیک ها، مدارس، بهداشت و کشتن معلمان وارد شدند.
در جریان سه ماه، با اقدامات مجاهدین و سیاست های معکوس امین، دولت سوسیالیست گرای امین تقریباً نابود شد» داکتر جان رایان در خصوص روابط حفیظ الله امین با امریکا نظر انداخته اذعان میدارد: «گزارشات یی وجود داشت که امین در این مدت جلسات متعددی با کاردار سفارت آمریکا و دیگر مقامات آمریکایی داشته است»
نویسنده مقاله طرح حفیظ الله امین در خصوص حکومت مشترک با گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی را مورد کنکاش قرار داده خاطر نشان میسازد «حفیظ الله امین، همچنین فرستادگانی را برای برگزاری جلسات مخفیانه با رهبر ارشد مجاهدین گلبدین حکمتیار در پاکستان، فرستاد.
امین طرح برنامههایی برای کودتای بیشتر برای از بین بردن همه عناصر مترقی در دولت و سپس پیوستن به نیروهای مجاهدین برای تشکیل یک دولت اسلامی بنیادگرا را داشت تادر آن خود به حیث رئیسجمهور و حکمتیار به عنوان نخستوزیر زمام قدرت را بدست گیرند»
اما، در اواخر دسامبر ۱۹۷۹، امین با مساعدت از ارتش افغانستان که هنوز طرفداران تره کی را باخود داشت، توسط سربازان شوروی سرنگون و کشته شد. واقعیت این است که برخی از نیروهای شوروی از ۸ دسامبر به دعوت دولت افغانستان در افغانستان حضور داشتند.
نویسنده پیامد سرنگونی حفیظ الله امین واستقرار رژیم ببرک کارمل را موردتحلیل قرار داده اظهار میدارد:" باسرنگونی امین، شادی بزرگی به وجود آمد و حدودده هزار زندانی سیاسی آزاد شدند؛ و وقتی ببرک کارمل پس از تبعید در چکوسلواکی، رئیس جمهور شد، اگر به تنهایی وارد [افغانستان] می شد، از او به عنوان یک قهرمان یاد می کردند. آنچه اوضاع را وخیم کرد، ورود نیروهای شوروی بود"
نویسنده به موضوع کلیدی یکی از دلایل اعزام نیروهای شوروی در افغانستان اشاره نموده مینگارد:"
نور محمد تره کی اندکی قبل از قتل اش، در سفری به مسکو بود و در آنجا از اتحاد شوروی درخواست کرد تا تعدادی نیرو به افغانستان بفرستند تا به دولت این کشور در مقابله با شورش کمک کنند؛ بنابراین، بر اساس این دعوت و همچنین بر اساس مفاد معاهده ۱۹۷۸ افغانستان و اتحاد شوروی، اتحاد جماهیر شوروی نیروهای خود رابه افغانستان اعزام کرد. هدف آنها دفع هزاران مهاجم مجاهد مسلح بود که بسیاری از آنها مزدور خارجی بودند.
پروفیسور جان رایان جریان مداخلات آمریکا را در خصوص رخداد های سیاسی افغانستان بطور نقاد مورد ارزیابی قرار داده ودر مورد انگیزش اعزام ارتش سرخ به افغانستان می نگارد:" چیزی که به طور گسترده ناشناس باقی مانده است این است که ایالات متحده آمریکا از طریق سیا حداقل یک سال قبل از این رخداد ها [ششم جدی] به طور فعال در امور افغانستان دخالت داشته است، و بنابراین در پاسخ به آن بود که شوروی وارد صحنه شد"
به باور نویسنده اعزام نیرو به افغانستان یک اشتباه بزرگ از جانب اتحاد جماهیر شوروی بود. اگر آنها به سادگی برای نیروهای دولت افغانستان اسلحه تهیه کرده بودند، ممکن بود بربر ها را دم دروازه متوقف می ساختند.
در فرجام نویسنده آموزش درسهای تلخ از رخداد های سیاسی افغانستان وانگیزه ها وعلل این رویداد های غم انگیز راسفارش نموده نتیجه میگیرد:"
اگر بخواهیم از فاجعه افغانستان چیزی یاد بگیریم، درک این نکته مهم است که اگر ایالات متحده دولت مترقی افغانستان را تنها می گذاشت، نه ارتش مجاهدین، نه مداخله شوروی، نه جنگی که افغانستان را ویران کند، نه اسامه بن لادن وشاید نه هیچ تراژدی ۱۱ سپتامبر در ایالات متحده وجود میداشت"؛
با احترام
لندن، سپتامبر ۲۰۲۱
نویسنده پروفیسور داکتر جان رایان محقق ارشد دانشگاه وینیپگ کانادا.
منابع:
Global reaserch,Afghanistan Before and After US Intervention,26 September 2021