در ارتباط به رویدادهای مهمی که در آن روز و شب (۲۷ دسمبر سال ۱۹۷۹ م مطابق ششم جدی سال ۱۳۵۸ خ) در کشور رخ داد، با وجود نشر نوشتهها و گفتگوهای اختصاصی در رسانههای بینالمللی و داخلی با شخصیتهای مهمی که ناظر صحنه بودند و میبایست همه گفتنیها را میگفتند، تا واقعیتها برملا میگردید؛ ولی با دریغ، چنین نشد و آنها مُهر سکوت بر لب زدند و خاموشی اختیار نمودند و از اثر آن واقعیتها همچنان در پرده ابهام باقی ماندند و بر بنیاد آن حدس و گمانها و معلومات نادرست بیشتر اشاعه یافتند. بیش از همه منظور همان جلسه نهایی بیوروی سیاسی در قصر تپه تاج بیگ است که در آن جلسه چه حرفهای زده شد و برداشت رهبری در همان روز از وضعیت عمومی در کشور و آمدن قشون نظامی شوروی چگونه بود؟ و بیانیه که قرار بود امین از طریق رادیو افغانستان ارایه نماید حاوی کدام مطالب بود؟ خوشبختانه با نشر کتاب ارزشمند "چگونه ما به بیماری وایروس ای (هجوم به افغانستان) مبتلا میگردیدیم" بسیاری از گرهها باز گردیده است. اثر مذکور نوشته مفصل تحقیقی ـ سیاسی و تاریخی شامل حوادثی است که عمدتاً طی سالهای ۱۹۷۷ الی اخیر ۱۹۷۹ در افغانستان به وقوع پیوسته و از طرف دو نویسنده روس تبار در بهار سال ۲۰۱۱ در مسکو به چاپ رسیده است. نویسندگان کتاب ولادیمیر سنیگیریوف و والری ساموونین با حوادثی که در کتاب بازتاب یافته مستقیم و یا غیرمستقیم ارتباط داشتهاند و از منابع معتبر نهادهای استخباراتی و دیپلماتیک بهره کافی بردهاند.
برای آشنایی بهتر خوانندهگان عزیز در ارتباط به آن برهه بسیار تعیین کننده تاریخی، جستارهای از صفحههای ۲۹۰ و ۲۹۴ آن کتاب ارزشمند را مینگارم تا بخشی از واقعیتها، آنگونه که رخ داده است، به میان آید و بهتر درک گردد.
به تاریخ ۲۰ دسمبر بالاخره کوچ کشی رییس حزب و دولت به اقامتگاه جدید در قصر مجدداً تریم شده "تاج بیگ" صورت میگیرد. یکی از اولین مهمانانی که در قصر نو به دیدن امین آمد، مستشار سفارت شوروی واسیلی سافرونچوک بود. سافرونچوک که مدت مأموریتش در افغانستان به پایان رسیده بود از امین خواهش کرد تا او را بپذیرد... رفیق امین کارهای روزمره را کنار گذاشته و با رضایتمندی به سافرونچوک اقامتگاه جدید خود را نشان داد: تالارهای باشکوه برای ملاقاتهای رسمی، دفاتر، و اتاقهای نشیمن که در آن موبل قیمتی جابجا گردیده بود. امین به سافرونچوک حتی اتاق حمام را که در آن از سنگ اونیکس سبز رنگ به طور وافر کار گرفته شده بود نشان داد. امین پس از ختم "سیر علمی" در اقامتگاه خطاب به سافرونچوک گفت:" اگر رفیق بریژنیف بیاید و ما از او در همچو یک تعمیری پذیرایی نماییم، کم نخواهیم آمد؟" مستشار با اطمینان گفت:" البته که نی، این تعمیر مطابق بلندترین معیارهای بینالمللی اعمار گردیده است." امین از فرط رضایت برق زد. او بشاش به نظر میرسید و پُر از پلانهای خوشبینانه بود... امین با فخر، تو گویی تأکید میکرد که او نیز مانند پادشاه اسبق افغانستان یک چهره بزرگ تاریخی است به سافرونچوک یاد آور میشد:" رفیق واسیلی، شما میدانید که قصر "تاج بیگ" مطابق آرزوی پادشاه مترقی ما امان الله خان طرح و اعمار گردیده است؟"
همان روز امین در جلسه شورای وزیران از افزایش قابل ملاحظه کمکهای اتحاد شوروی خبر داد. امین با صدای بلند خطاب به یاران خود گفت:" رفقای شوروی بالاخره به خواهشات ما مبنی بر اعزام قطعات و واحدهای نظامی برای دفاع از دستآوردهای انقلاب ثور گوش دادند." حاضرین از شنیدن خبر مذکور کف زدند. لوی درستیز یعقوب فریاد زد:" خدا را شکر! باید تابستان قوای اتحاد شوروی داخل میشدند، ورنه من از دست این شورشیان کاملاً سر سفید میشدم." وزیر مالیه عبدالکریم میثاق بهنوبه خود پیشگویی نموده گفت:" احتمالاً امریکاییها به ما کمک کردند؟ تهدید آنکه قوای آنها در قلمروی ایران پیاده شود کاملاً در قوت خود باقی مانده است." امین توضیح داد:" رهبری شوروی اعزام قوا را به افغانستان، ادای "دین انترناسیونالیستی" مینامد."
پنجشنبه ۲۷ دسمبر حفیظ الله امین یاران نزدیک خود را از قبیل اعضای بیوروی سیاسی و وزرا برای صرف غذای چاشت به اقامتگاهش دعوت کرد. برخی از مدعوین با خانمهای خویش آمده بودند و برای آنها در میزهای جداگانه غذا چیدند. بهانه فورمالیته این ضیافت برگشتن عضو بیوروی سیاسی دستگیر پنجشیری از سفر به مسکو اعلام شده بود. اما امین یک دلیل مهم دیگر نیز برای دعوت مهمان داشت. او با بیطاقتی میخواست هر چه زودتر اقامتگاه جدید خود را به همه نشان بدهد و از دفاتر رسمی و اتاقهای نشیمن آن تعریف کند. قبل از صرف غذای چاشت، امین مهمانان را به صفه وسیعی که در برابر دفتر کار او قرار داشت دعوت نمود و بدین ترتیب منظره منطقه را به آنها نمایش داد. در تپهیی که قصر را محاط نموده بود، کردهای گل و درختان کاج شانده شده و در عمارت بلند منزل که در همجوار ساخته شده بود رستواران عصری برای محافل سرور و خوشیهای آینده اعمار گردیده بود. در سرباز خانه که هنوز تعمیر آن به پایه اکمال نرسیده بود نظامیان گارد و دیگر واحدهای خاص اتحاد شوروی محافظت میکردند.
امین توضیح داد:" دیوارهای حصار گونه مانند ارگ در اینجا نیستند. اما امنیت قصر توسط چند حلقه محافظین تأمین میشود. مگس هم داخل شده نمیتواند." اعضای بیوروی سیاسی با تحسین و تحیر به این شکوه و زیبایی مینگریستند. اینکه در آن لحظه آنها در مورد خود منشی عمومی حزب چی فکر میکردند، صرف به خدا معلوم است. اندکی بعدتر همه عقب میزها جا گرفتند. صرف غذای چاشت در یک فضای دوستانه و بلاتکلیفی صورت گرفت. صاحب خانه با خوشنودی تمام شخصاً مراقب همه چیز بود. وقتی که دستگیر پنجشیری به دلیل توصیه اکید داکتران مبنی بر مراعات رژیم غذایی از صرف سوپ گوشت خودداری نمود، امین با او دوستانه شوخی نموده گفت:" شاید تو در مسکو به غذاهای کرملین عادت کرده باشی." همه با صدای بلند خندیدند. پنجشیری نیز تبسم ملایمی کرده و به معنی شوخی پی برد. پنجشیری با دستمال کاغذی لبهایش را پاک نموده و یکبار دیگر چیزهایی را که قبلاً به امین گفته بود به همه تکرار کرد:" رهبری شوروی از روایت مرگ تره کی و تعویض حاکمیت در کشور که به آنها ارائه نمودم راضی بوده و سفر اینجانب به مسکو روابط میان دو کشور را هر چه بیشتر استحکام بخشید." پنجشیری هکذا علاوه نمود که اتحاد شوروی کمکهای وسیع نظامی را به افغانستان اعطا خواهد کرد. صاحب خانه با نگاه پیروزمندانه همه حاضرین را نگریسته گفت:" فرقههای شوروی همین اکنون در راه رسیدن به اینجا قرار دارند. من به شما همیشه میگفتم که همسایه کبیر هیچگاه ما را در بدبختی نمیگذارد. همه چیزها بسیار عالی پیش میروند. من در تماس دایمی با رفیق گرومیکو قرار دارم و ما یکجا روی آن کار میکنیم که چگونه به شکل بهتر موضوع کمکهای نظامی اتحاد شوروی را به افغانستان برای جهانیان بیان داریم." پنجشیری به یاد آورد:" بلی، رفیق امین، رهبری کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی خواهش کرد تا به شما سلام برادرانه و کمونیستی آنها را برسانم. آنها همچنان سهم شما را در داعیه انقلاب نهایت بلند ارزیابی میکنند." امین بهنوبه خود یاد آور شد:" من حتماً این موضوع را در خطابه رادیویی خود به مردم افغانستان که امروز شام پخش خواهد شد خاطر نشان میسازم. راستی کارمندان تلویزیون اینجا استند؟" جانداد توضیح داد:" آنها منتظر استند تا شما بیکار شوید، پایین در منزل اول استند. با آنها رییس عمومی سیاسی اقبال قرار دارند." امین قرار بود در خطابه خود عنوانی مردم علل حضور عساکر اتحاد شوروی را در قلمروی افغانستان بیان دارد، ضمناً او باید با صراحت اعلام میداشت که عساکر مذکور بر اساس خواهش رهبری افغانستان به خاطر دفاع از تمامیت ارضی، حاکمیت ملی کشور در برابر تهاجم خارجی آمدهاند.
پس از صرف پلو همه به تالار دیگری که در آنجا چای را آماده نموده بودند رفتند. برخی از مهمانان با اشاره به کارهای عاجل در شهر قصر را ترک گفتند. در همین اثنا اتفاقی غیرقابل توضیحی رخ داد. تقریباً همه همزمان احساس بدی کردند. همه را احساس بیسابقه و وحشتناک اینکه میخواهند بخوابند فرا گرفته بود. وزیر مالیه میثاق با تشویش از امین پرسید:" شاید غذا خوب نبوده باشد؟ و چیزی در آن مخلوط کرده باشند؟" امین جواب داد:" تشویش نکن، آشپز و داکتران رژیم غذایی اتباع شوروی استند. آنها هر خوراکه قبل از آنکه آن را روی میز بگذارند کنترول به عمل میآورند."
در داخل قصر در این وقت حوادث غیرعادی جریان داشت. مهمانان امین یکی پی دیگر در کوچها یا هم مستقیماً بالای قالین میغلطیدند و فوراً بیهوش میگردیدند. بعضیها را خنده عصبی دوامدار فرا گرفته بود. محافظین داخل قصر که از ترس به وحشت افتیده بودند به تلفون ها حمله بردند تا از سفارت شوروی و شفاخانه قوای مرکز داکتران را بخواهند. بیماری عصبی همه را از کار انداخته بود. صرف پنجشیری به حال خود باقی مانده بود و با تعجب به یاران خود مینگریست. امین استثنا نبود. محافظین در حالی که جسم نرم شده امین را محکم گرفته بودند به وی کمک کردند تا به چپرکت برسد. به مجرد رسیدن به چپرکت صاحب خانه بلافاصله به خواب عمیق رفت... حفیظ الله امین پس از چند ساعت بیهوشی، چشمانش را باز نموده با تعجب از داکتران پرسید:" چرا این همه در خانه من اتفاق افتید؟ این کار را کی کرد؟" کسی به او جواب نمیداد. اما خاموشی دیر دوام نکرد. درست ساعت ۷:۳۰ شام وقتی که تاریکی زمستان در عقب کلکین ها غلیظتر گردید، چند انفجار مهیب دیوارهای قصر را به لرزه درآورند.
ساعتی بعد در عقب همان باری که امین با افتخار آن را به مهمانانش نشان میداد، با اصابت پارچههای بم دستی به هلاکت رسید. پس از شناسایی جسد و مطابقت آن با عکسهای که با خود آورده بودند، یکی از افغانها از تفتگچه بالای صورت کسی که لحظات پیش رییس دولت افغانستان و "قوماندان" انقلاب ثور بود فیر کرد.
هنگامی که جنگ هنوز در اوج خود بود و از داخل قصر به سفارت شوروی معلومات ضد و نقیض میرسید، کریوچکوف به وسیله مخابره مخفی با بوگدانوف تماس گرفت. او با وضاحت تمام به بوگدانوف خاطرنشان ساخت که امین زنده را کار ندارند. رییس کشف خارجی کی. جی. بی شوروی با رمز تأکید کرده بود:" "خط اول" را باید ختم کرد."
حوالی ساعت ۸:۳۰ شام به وقت محلی همزمان از چند چینل به مسکو خبر دادند:" نفر اساسی ختم گردید."
چنین بود سرنوشت شخصی که بالای همه اصول اساسی و پذیرفته شده زندهگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پا گذاشت و با زیرکی و نیرنگ غیرقابل باور و دسیسههای ماهرانه و شیطانی، حریفهایش را از میدان بدر برد، حامیانش را به بازی گرفت و به بلندترین مقامهای حزبی و دولتی رسید؛ هزاران فرزند با شرف و خدمتگزار وطن اعم از حزبی و غیر حزبی را بیرحمانه به شهادت رسانید و به همین سلسله حتا بالای "استادش" که با افتخار دستش را میبوسید نیز رحم نکرد. کاش میدانستیم که وی در آخرین ساعتها و لحظهها و در اوج پیروزی و رضایت کامل که کاخ آرمانهایش فروریخت، و سر انجام در پایان این بازی مخوف به چی میاندیشید؟! شاید هم فرصت چنین اندیشهیی را نیافت؟!
۲۴ دسمبر ۲۰۱۶