احمد علی کهزاد مؤلف کتاب (بالاحصار و پیش آمدهای تاریخی) مینویسد که: «سردار مراد خان قلندرزایی پوپلزایی در زمان سلطنت احمد شاه سدوزایی در قندهار میزیست، در سال ۱۱۸۰ ق از طرف احمد شاه سدوزایی به حیث آمر و متصدی تعمیرات شهر احمد شاهی قندهار مقرر گردید.»
زمانی که تیمور شاه پایتخت را به کابل انتقال میدهد مراد خان با حرم خود و تعداد سه صد سوار از قوم کرمان و دیگر اقوام قزلباش به کابل میآیند و در همین منطقه که بعدها بنام مرادخانی یاد شد مسکون، تعمیرات و کوچههای متعدد را بنا مینهد.
سردار مراد خان در دوران پادشاهی تیمور مسئول ساختمان و آبادانی شهر کابل تعیین گردیده بوده و علاوه از مرادخانی محلات دیگر شهر نیز تحت نظر او آباد میگردد. «تیمور شاه دو نفر از معماران ورزیده را که شهر احمد شاهی را در قندهار بنا کرده بودند با خود به کابل آورد که حاجی محمد یاسین و پسرش استاد پاینده محمد بود و تحت سرپرستی سردار مراد خان به آبادانی شهر کابل پرداخت.»
گذر مرادخانی متشکل از کوچههای متعدد است که بنامهای معین افراد، کسب و کار ساکنین کوچه، زیارت و غیره نامگذاری شدهاند که عبارتاند از کوچه پنج تن (مقابل زیارت پنج تن)، کوچه مدیر سرور (تکیه خانه شبانه داشت)، کوچه طوره، کوچه زیارت (مقابل زیارت ابوالفضل)، کوچه عملهها، کوچه خلول، کوچه میر ابوطالب، قلعه هزارههای مرادخانی و غیره.
گذر مرادخانی از گمرک قدیم کابل تا گنبد کوتوالی (نغاره خانه- فعلاً وزارتهای مالیه و معادن) وسعت داشت و گذرهای خیابان و باغلیمردان را بهم ارتباط داده بود. در بازار مرادخانی دکانهای بقالی، ترکاری، خبازی، لبنیات، حلیم پزی، ماهی و جلبی (در تابستان شریخ و ژاله – خلیفه افضل)، خیاطی (رجب علی خیاط)، بوت دوزی، سلمانی (خلیفه امیر جان)، انتیک فروشی (فقیر)، سامان کهنه صوبه دار پدر حاجی محمد کامران (پهلوی کوچه طوره)، زغال فروشی (...بلوچ) و سایر احتیاجات مردم با شور و هلهله و جمع و جوش مردم با شوخیها و پرزه گوییهای بزرگسالان، رفت و آمد گادی ها و بعضاً با باجه خانه بلدیه رونق خاص خود را داشت. تا جایی که به یادم است چهار دکان فیشنی آن زمان (غلام سخی، نوروز، برات و...) در زیر تعمیر سه منزله و قدیمی مرحوم فقیر محمد وزیری (پدر کلانم و وکیل گذر) موجود بود که سگرتهای چستر فیل قطعی آهنی، سگرت های جوهردار، سگ چاپ روسی (پپیروس)، میوههای خارج فصل که در آن زمان کمتر در بازار یافت میشد، توپ "هفت پوسته"، کرمچ سفید نازک، انواع کیک. کلچه و غیره در این دکانها که سامان لکس بشمار میرفت، بفروش میرسید.
نقلیه شاهی (نقلیه اردو) مربوط وزارت دربار در همین گذر بود که بر اساس نوشته مرحوم عثمانی «در آنجا گادی های فتن (*) و لندو یک اسپه و دو اسپه و اسپ های کهر، مشکی، کبود و غیره نگهداری میشد» (*). متصل به نقلیه سرایی از پدر کلانم بود که در منزل اول دکانهای حلبی سازی، ترمیم بایسکل و در منزل بالا اتاقهای کرایی برای مسافرین داشت. در مقابل همین سرای بازار مشهور تیل خاک فروشی که طور عمده با پیپهای سفید (20 لیتره) و چیلک (یا جیلک) های بزرگتر به رنگ آبی که اطرافش چوب گرفته شده بود و از روسیه (شوروی سابق) وارد میگردید بفروش میرسید، وجود داشت. حلبی سازها برای این پیپها سر، زنجیر و زلفی درست میکردند که اکثر خانوادهها برای نگهداری برنج، روغن و سایر حبوبات از آن استفاده مینمودند. در عقب تیل خاک فروشی کوچۀ که تا به زیارت امتداد داشت کوچه میر ابوطالب نامیده میشد.
از چهارراهی مرادخانی بهطرف شرق بنام قلعه هزارههای مرادخانی بود که یکطرف خانههای حسن خان مشهور به سوز، خانه پاچای بخارا (پادشاه)، سور جرنیل و یکطرف سرک دیوار نقلیه و در اخیر اطفائیه واقع شده بود، بعد به زمینهای زراعتی و تا وزارت حربیه وقت، مینار استقلال و سرک قیر ادامه داشت و منازل آنجا را بنام خانههای پشت گمرک یاد میکردند. دکان مشهور این منطقه دکان شیر بوت دوز بود که به خاطر ترمیم خوب مراجعین زیاد داشت گاهی برای (گژدمک) زدن کری بوت نزدش مراجعه میکردم.
در گذشتههای دورتر جویی از دریای کابل پایینتر از پل خشتی جداشده بوده که از پشت زیارت، بازار مرادخانی و موازی به دیوار نقلیه جریان داشته زمینهای پشت گمرک و وزارت حربیه را آبیاری مینمود. بیشتر از هفتاد سال به اینسو در پشت زیارت و یکی دو جای دیگر آثار آن معلوم میشد و بس. دواخانه لمر که بعدها در جوار پل خشتی نقل مکان نمود برای بار اول در بالای همین جوی خشک شده مقابل تیل خاک فروشی به مالکیت حاجی سید حبیب الله حاجی خان آقا (بعدها حبیب لیمتد و سینا لیمتد) افتتاح شد.
کوچهای که به سمت زیارت میرفت در ابتدا مسجد، کوچه پنج تن (زادگاه بنده هم در همین کوچه بوده)، دکان لبنیات نجو [نجم الدین] و مقابل آن زیارت کوچک "پنج تن" و دو دکان بقالی (غلام علی و برادران) و (غلام علی کلال) قرار داشت. کمی پیشتر از دکان قصابی (پهلوان حسن قصاب) و زرگری، کوچه عملهها، نانوایی حاجی اسماعیل (مؤذن مسجد زیارت)، دکان بقالی نبی جان، دکان شمع فروشی سلطان و دو سه دکان دیگر (عکس)، دروازه زیارت بنام حضرت عباس و مقابل آن کوچه زیارت (منزل شاه قل مالک هوتل شاه قل در اخیر همین کوچه بود) و در جوار آن دروازه حمام مشهور مرادخانی قرار داشت. در دیوار حمام چند طاقک ساخته شده بود که تعویذ نویسان و رمل اندازان مردم بیچاره را میچاپیدند، کمی پیشتر دکانهای شش کبابی منجمله شش کبابی پدر پهلوان ابراهیم پهلوان مشهور کشور و در مقابل ان داش و کله پزی قرار داشت. کوچه به یک میدانی که بنام میدانی مرادخانی یاد میشد، باز و در وسط این میدان یک لودسپیکر آویزان بود که نشرات رادیو مستقیم پخش میگردید. کوچه کشمش فروشی که به خیابان (نادر پشتون امروز) میرسید از همین میدانی آغاز میگردید. متصل به میدانی سرای صفدر، دکانهای چپلی دوزی، سطل رابری، زرگری و غیره الی پل خشتی بنام لب دریای مرادخانی یاد میشد. (عکس (4) دروازه یکی از کوچههای میدانی است)
زیارت مرادخانی را که بنام "زیارت ابوالفضل" نیز یاد میکنند، یکی از مراکز پر جمع و جوش و رفت و آمد زن و مرد، پیر و جوان از همه نقاط کابل بود. این زیارت در روزهای چهارشنبه زنانه بود و در صحن حویلی دیگهای حلوا میپختند که دیگ یا کَرایی و بیلچههای آن را از دکان مقابل زیارت (نبی جان) به کرایه میگرفتند و حلوای آن را برای مردمی که آنجا آمده بودند تقسیم میکردند. پدر کلان من حاجی محمد یعقوب یک تن از بزرگان مرادخانی پس از وفات در حویلی زیارت به خاک سپرده شد و علاوتاً مدفن مادر کلانم (بوبوجان مریم) و کاکایم محمد حسن واصل نیز در آنجا میباشد (5).
در سالهای 30 خورشیدی که به سن چهار- پنج ساله بودم اولین بار مرا نزد مرحوم میر عباس آغاز که "رئیس" زیارت بود بردند و با پسرش قندی شاه یکجا درس الف دوزبر ان – الف دو زبر اِن ... را برای ما شروع کردند. روزهای چهارشنبه که منع ورود مردها بود، من و قندی شاه بهنوبت بالای تخت در جایگاه میر عباس آغاز مینشستیم و علاوه از جمع کردن پولهای انداخته شده بالای پوست آهوی تخت و خاموش ساختن شمع در داخل زیارت به خاطر جلوگیری از حریق کار دیگر نداشتیم و بدم نمیآمد که یگانتا به فکر اینکه من هم "سید" هستم دستم را میبوسیدند و در ضمن به اشتراک و مشاورۀ هم یگان 20 پولی راهم ته جیب میکردیم برای خریدن پله و سنجد و کشمش و نخود یا دو دانه کلچه برنجی (زیادترش دل و جگر میخواست.)
رو بروی زیارت، حمام محل بود که از صبح ملا اذان تا هفت – هشت صبح مردانه و بعداٌ "حمام زنانه" میشد. به یاد دارم سکینه کیسه مال را، در روزهای که شاگرد "زیارت" شده بودم و مرا در آنجا آنهم در جایگاه "آغاز صاحب" دید، همان جملهای که به بسیاریها گفتهاند برای من هم در یکی از روزهایی که حمام رفتم گفت و از آن روز به بعد حمام مردانه رفتم.
در گوشۀ دیگر مرادخانی کوچه طوره زادگاه دکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان واقع شده بود. در جوار کوچه طوره صوبه دار پدر حاجی محمد کامران هنرمند دوست داشتنی کشور دکان سامان آلات دست دوم داشت و خود حاجی جوان بساط نمایش فلم های سامت را، راه انداخته بود.
در جوار کوچه طوره در گذشتهها یهودیهای افغان زندگی میکردند و بعد از تخریب آنجا آنها در شهر نو و مقابل زینب ننداری منزل گرفتند.
پس از تخریب گنبد کوتوالی، محل آن قبل از آنکه وزارت مالیه و معادن ساخته شود، ایستگاه سرویسهای شهری بود که در آن زمان لینهای دارالامان، پغمان، کارته ۴، شهر نو که یکی دو لین موترهای سرویس آبی رنک و علامات A,E دولتی تفکیک میشد و باقی سرویسهای شخصی بود و همان صدا کردن کلینرها. در این محوطه هم یک زیارت فکر میکنم بنام زینالعابدین موجود بود که فعلاً در زیر زمینی وزارت معادن قرار دارد. تا بعد
__________________________________
مؤسسۀ بنیاد فیروز کوه از سال 2006 باز سازی مرادخانی را آغاز نموده است.
(*) فتن. نام ملکی در هندوستان. (برهان). شهری است در گجرات، معرب پتن. (غیاث). پاتنه. این کلمه در اصل نام زبان مردمی است که در جنوب افغانستان و شمال پاکستان و بلوچستان سکونت دارند.
عکس (3):حمام خانه پدر کلانم: از این تعمیر بیش از ۲۰۰ سال میگذرد.
(*) درگذشتهها دولت غند سوار داشت. در سالهای 60 دولت این اسپ ها را بفروش رسانید.