بیایید یک نگاه کوتاه به تاریخ کنیم.
در واقع تاریخ جز ضبط تغییرات چیزی نیست؟ اگر در گذشته تغییراتی روی نمیداد یا تغییرات ناچیز میبود برای نوشتن تاریخ هم مطالب وجود نمیداشت.
ما معمولاً در مکاتب و دانشگاه تاریخ را به شکل مناسبی نمیآموزیم، من در باره دیگران اطلاع ندارم اما میدانم که خودم در مکتب خیلی کم تاریخ آموختهام، فقط پسازآنکه دوران تحصیل را به پایان رساندم مقداری از تاریخ واقعی را خواندم.
در باره دورههای پیش از آمدن اروپاییها و غربی مطالب زیاد را مطالعه کردم؛ زیرا در آن مورد چیزی بیشتر نمیدانستم، شاید برای تان جالب باشد در طی سالهای اخیر بقایای یک تمدن بسیار قدیمی و باستانی در افغانستان کشف شده است، آثار کشف شده متعلق به ۵۰۰۰ سال پیش میباشد، از زیر خاک بیرون آوردند. تصور کنید که تمام این چیزها هزاران سال پیش و قبل از آنکه اروپاییها و غربی به افغانستان بیایند وجود داشته است، در آن زمان قاعدتاً اروپا یک سرزمین بیابانی بوده است.
امروز اروپا و غرب نیرومند و قوی است و مردم آن خودشان را متمدنترین و بافرهنگترین مردم جهان میشمارند. آنها به آسیا و به مردم آسیا به چشم حقارت مینگرند. به آسیا میآیند و هرچه در کشورهای آسیایی به چنگشان میافتد غارت میکنند. عجب روزگار عوض شده است!
بگذارید یک نگاه عمیق و واقعی به اروپا، غرب و آسیا بیفگنیم نقشه جغرافیایی کتاب اطلس را باز کنید و ببینید که اروپا و غرب همچو زایده ای به قاره عظیم آسیا چسپیده است. چنین به نظر میرسد که تمامی اروپا و غرب یک پیشرفتگی و ادامه از آسیا است وقتی همه تاریخ را بخوانید خواهی دید که در دورههای ممتد، آسیا و تمدن آسیایی بر همهجا مسلط بوده است. مردمان گوناگونی همچون امواج پشت سر هم از آسیا حرکت کردهاند؛ و اروپا و غرب را ساختهاند. آنها در اروپا به تخت و تاز پرداختند و در ضمن اروپا و غرب را متمدن ساختند. آریاییها و امثال اینها یک قسمت از آسیا بودهاند. و بعدها در سیار قسمتهای آسیا، اروپا و غرب پراگنده شدهاند. به نظر میرسد که آسیا سرزمینی بوده است؛ که این اقوام را همچون ملخ تولید میکرده است. بدین قرار اروپا و غرب مدتهای همچون مستعمرهای بر آسیا بوده است.
آسیا در روی نقشه به شکلی عظیم و غولآسا گسترده شده است و اروپا و غرب در کنار آسیا کوچکی مینماید؛ اما بدیهی است مفهوم این حرف آن نیست که آسیا به جهت اندازه و وسعتش بزرگ است؛ و یا اروپا و غرب به علت کوچکی سطحش شایان توجهی نیست. اندازه و بزرگی جسمی و مادی یکی از نامناسبترین نشانههای عظمت یک شخص یا یک کشور نیست.
ما خوب میدانیم که اروپا و غرب هرچند کوچکترین قارههاست و امروز باعظمت است؛ و همچنین میدانیم که بسیاری از کشورهای آن دورههای تاریخی درخشان داشته است. آنها مردان بزرگ علم و دانش را در خود پروردهاند؛ که کشفیات و اختراعات ایشان تمدن انسان را به مقدار زیاد جلو برده است و زندگی میلیونها نفر از مردان و زنان را آسانتر ساخته است. آنها نویسندگان و متفکران و هنرمندان و موسیقیدانان و مردان اقدام به عمل داشتهاند. بسیار ابلهانه خواهد بود که عظمت و بزرگی اروپا و غرب را قبول نداشته باشیم؛ اما به همین اندازه هم ابلهانه خواهد بود که عظمت و بزرگی آسیا را از یاد ببریم. ممکن است جلوه و درخشش اروپا و غرب ما را خیره سازد و گذشتهها را از یاد ببریم اما به خاطر بیاوریم، آسیا بوده است که رهبران بزرگ فکری و بنیانگذاران مذاهب اصلی و بزرگ را به وجود آورده است که شاید بیش از هر کس و هر چیز دیگر در مردم سراسر جهان تأثیر گذاشته است.
مذهب یهود و مذهب مسیح نیز مذاهب آسیایی هستند زیرا در فلسطین یعنی در سواحل غربی آسیا به وجود آمده است. آیین زردشتی که مذهب کنونی پارسایان است. در ایران آغاز گشت و میدانید که حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام نیز در مکه و در سرزمین عربستان متولد شده است.
کریشنا، بودا زردشت، مسیح، حضرت محمد (ص) و کنفوسیوس ولائوتسه فیلسوفان بزرگ چین و دیگران که میتوان صفحات متعدد را با نامهای این مفکران بزرگ پر کرد همه آسیایی بودهاند. از راههای گوناگون دیگر نیز میتوانیم نشان بدهیم؛ که چگونه قاره عظیم و کهنسال ما، در روزگاران گذشته بزرگ و با عظمت و پراهمیت بود است.
راستی روزگار هم عجب تغییر یافته است.
اما بازهم حتی در برابر دیدگان ما تغییر میپذیرد. هرچند که گاهی دورههای شدید و سریعی در تاریخ دیده میشود رویهمرفته معمولاً حرکت چرخ تاریخ در طی قرون خیلی به آهستگی بوده است؛ اما امروز تاریخ در آسیا بهسرعت درحرکت است و قاره پیر و کهنسال ما پس از یک دوران رکود و سستی و خوابآلودگی بیدار میشود.
اکنون دیدگاه جهان متوجه آسیا است زیرا همهکس میدانند که در آینده، آسیا نقش عمدهای به عهده خواهد گرفت و اجرا خواهد کرد.