۱- کمی از گذشته:
وقتی اتحاد شوروی در رقابت جنگ ستارگان با امریکا نتوانست موفق شود امکانات خرابی اوضاع داخلی و کشورهای اقمارش را در دورنمای این ناتوانی مورد بررسی قرارداد.
ریگن رئیس جمهور امریکا به دانشمندان آن کشور پیشنهاد مقابله با راکتهای بالستیک شوروی را زیر نام "ابتکار دفاع استراتژیک" در میان نهاد. مراجع مربوط برای مقابله با این راکتها استفاده از اشعه لایزر را مطرح کردند، ریگن برای مرحله اول این پروگرام ۲۶ ملیون دالر تخصیص داد. این مبلغ در آن وقت حتی برای اروپائیها حیرت انگیز بود و شوروی توان تزئید چنین مبلغ در بودجه نظامیاش را نداشت. از این تفوق امریکا اتحاد شوروی بهتدریج اعتبارش را از دست میداد و کشورهای اروپای شرقی دیگر نمیخواستند به حیث اقمار آن باقی بمانند. اولین جنبش دوری از ماسکو در دهه هشتاد در پولیند آغاز شد که دورنمای خوبی را برای اتحاد شوروی تمثیل نمیکرد.
روسها از زمان بازی بزرگ که بهسوی جنوب حرکت کردند و آسیای میانه را ضم امپراتوریشان ساختند تشوشاتی ناشی از رقابت قدرت بزرگ آن وقت یعنی امپراتوری انگلیس در هند برتانوی را در سمت جنوب امپراتوریشان داشتند زیرا انگلیسها مصئونیت مستعمره هندیشان را از خطرات پرتگالی ها، هالندی ها و بعداً فرانسویها و در قرن نزده از روسها در آن میدیدند تا ساحه نفوذی استخباراتی و حضور فزیکی قوتهایشان را تا دامنههای اورال وسعت دهند. ایران در غرب و ترکستان چینی در شرق شامل این توسعه طلبی انگلیسها قرار داشت.
تشویش روسها از جنوب بعد از انقلاب سوسیالیستی سال ۱۹۱۷ کماکان به حال خودش باقی بود و در دوران جنگ سرد که امریکا به حیث میراث خوار استعمار جانشین جهانی بریتانیای کبیر شد سیاست استفاده از پاکستان توسط امریکا غرض ضربه به اتحاد شوروی درستی تشویشهای روسها را ثابت نمود. به گفته چارلس ولسن سناتور امریکائی افغانستان به ویتنام شوروی باید مبدل میشد اما کوتاه بینی سیاسیشان این را از نظر دور داشته بود که روزی این سرزمین به ویتنام ثانی برای خودشان مبدل خواهد شد.
با خطرات ناشی از عواقب ناتوانی در جنگ ستارگان و اثرات آن به ممالک اقمار و شدت تحرکات تخریبی- تروریستی از سواحل جنوب آمودریا استراتژیستهای شوروی پی بردند که دوام حضور عساکر شان در افغانستان نه تنها فایده ندارد بلکه ناممکن میباشد، ازین رو گرباچف در کنفرانس هلسنگی افغانستان را زخم خونین خواند و جهان درک کرد که شوروی در پی دریافت راههای خروج از افغانستان میباشد.
۲ - استراتژی جدید:
قبل از آنکه شورویها آغاز به خروج عساکر شان از افغانستان نمایند سلسله تدابیری را در مقطع جهانی، منطقوی و افغانستان روی دست گرفتند:
۱ - توافقات ژنیو.
۲ -امنیت جمهوریهای آسیای میانه در عمق صد کیلو متر بهطرف جنوب دریای آمو.
۳ - تشدید کار استخباراتی و امتیاز دهی برای مجاهدین.
توافقات ژنیو بدون عملی ساختن مکلفیتهای کشورهای حامی مجاهدین بهطور یکجانبه از طرف شورویها عملی شد و قوای شان را از افغانستان بیرون کردند.
ایجاد ساحه امنیتی برای جمهوریهای آسیای میانه در عمق صد کیلو متر بهطرف سواحل جنوب آمو سه هدف را در بر میگرفت.
۱ - دریافت گروهی که بتواند مخالفین سر سخت اتحاد شوروی بخصوص حزب اسلامی حکمتیار را ضربه بزند.
۲ -امنیت پایپ لاین تیل از حیرتان تا بگرام را بر هم نزند.
۳ -خروج بدون تلفات قوای شوروی از تنگنای سالنگ تضمین گردد.
شورویها از عبور مصئون قوتهایشان از تنگه تاشقرغان تشویش نداشتند زیرا استاد عطا قومندان محلی آنجا از جمله پروتوکولی های چندین سالهشان بود.
شورویها برای دریافت ریز رفهای جدید از بدخشان تا بادغیس به تقویت تشکلات سیاسی با خط مشی قومی و محلی در امتداد این خط آغاز کردند.
سازا (سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان)، سفزا (سازمان فدائیان زحمتکشان افغانستان) را مورد توجه قرار دادند. به فعالتر ساختن شبکههای ریزرفی استخباراتی پرداختند تا با جمعیت اسلامی و شورای نظار کار نمایند.
به سازا یک لوای مجهز در ولسوالی خواجه غار ولایت تخار تنظیم گردید که به گفته آنها ولسوالیهای ماورای کوکچه را حفاظت میکرد.
زیادترین کار شورویها متمرکز با جمعیت اسلامی، شورای نظار و فرقه مربوط به عبدالرشید دوستم بود. آنها توانستند ملاقاتهای با احمد شاه مسعود به عمل آورند و از برهان الدین ربانی در رأس یک هیئت به ماسکو دعوت کنند.
گرباچف نامهای به مجددی در پشاور فرستاد و مجددی با افتخار زیاد در مصاحبه با رادیوی بی بی سی گفت گرباچف مرا پریزدنت خطاب کرده پریزدنت رئیس جمهور معنی میدهد.
فرقه دوستم را خوب تجهیز نموده پیوند آن را با احمد شاه مسعود تأمین کردند.
به تشدید همبستگی قومی و محلی در میان گروهای سیاسی محل وهم در میان مجاهدین ارزش قایل بودند تا در پهنه صد کیلو متری جنوب آمو دریا وضعیت طوری شکل داده شود که هیچ مرمی به سرحدات کشورهای آسیای میانه نرسد و از نفوذ تفکر جهادی به این مناطق جلو گیری شود زیرا سی. ای. ای. از قبل با استفاده از مجاهدین محلی برای انگیزش ایدههای اسلام سیاسی در ازبکستان و تاجکستان کار زیادی انجام داده بود. ترجمههای قران کریم به زبانهای ازبکی را تهیه و توسط اجنتها ذریعه قایقهای کوچک با عبور از دریای آمو به آنجا میفرستادند، برخی از جوانان تاجکی در پشاور شامل تنظیم جمعیت اسلامی شده تعلیمات نظامی میآموختند نتیجه این فعالیتها باعث سقوط دولت تاجکستان به رهبری (محکم اف) و پیدایش یک دوره هرج و مرج جهادی در آنجا شد.
این استراتژی برای ماسکو نسبت فروریزی نظام سیاسی اتحاد شوروی کارا نبود، چندین بار مجاهدین در زمان زمامداریشان از شیر خان بندر و امام صاحب کندز با فیر های توپچی و بی ام ۲۱ بر (ریون پنج) تاجکستان آن کشور را تهدید نظامی کرده گروههای از اتباع تاجکستان را در داخل افغانستان تحت تعلیم و تربیه جنگی قراردادند، اما حوادث ناشی از جنگهای جهادی در افغانستان و تاجکستان به مردم آن کشور فهماند که این راه برایشان تباهی بار میاورد و دیگر دنبال آن نرفتند.
با انکشافات پیدرپی در افغانستان سازا و سفزا به مشی ترقیخواهانهشان پابند باقی ماندند و با حفظ مشترکات تباری و محلی با جمعیت اسلامی جانب آن تنظیم را نگرفتند. دوستم شامل یک ائتلاف با جمعیت شد و بعد از مدت کوتاه با آن تنظیم در افتید و جانب مخالف سر سخت شوروی یعنی حکمتیار را ترجیح داد.
طالبان به قدرت رسیدند و با حفظ اشتیاق فتح سمرقند و بخارا به آنسوی آمو به تحرکات علنی مانند جمعیت اسلامی متوسل نشدند.
سیاست حمایت از جمعیت اسلامی و شورای نظار نزد مقامات ماسکو تا اخیر ارزشش را از دست نداد چنانچه پایگاه عقبیی آنها کولاب و استراحتگاه قوماندانان شان شهر دو شنبه بود.
با سقوط طالبان تمام مساعی ماسکو برای حفظ برهان الدین ربانی متمرکز گردید که تصاویر تلویزیونی پوتین و ربانی شاهد آن است. روسیه هیئتی به کابل فرستاده حکومت ربانی را به رسمیت شناخت و آن را حکومت قانونی خواند اما زمان تغیر کرده بود افغانستان تحت اشغال امریکا درآمده و امریکا به کسان مشکوک مرتبط با ماسکو اعتماد نمیکرد و حالا هم حاضر نیست کسی در رأس رهبری افغانستان جا گیرد که از فلترهای تحلیلی استخباراتی اش عبور نکرده باشد.
حال گردونه زمان طوری بچرخ افتیده که دوستان به دشمنان و دشمنان به دوستان مبدل شدهاند.
روسیه متهم به حمایت از طالبان است و امریکا زیر این تبلیغ مانند گذشته در عقب سیاهترین جانیان قرن یعنی داعش قرار گرفته میخواهد از طریق افغانستان امنیت آسیای میانه را برهم زند و از افغانستان به حیث سکوی خیز علیه چین و ماسکو بعد از اجرای عملیات تخریبی و تروریستی داعش استفاده کند.
با تأسف موقعیت جغرافیای سیاسی افغانستان را بلای جان مردم این کشور ساختهاند. رهبران! فروخته شده ممثلین صحنه سازان قرن قرار گرفته و مردم تماشابین و ناآگاه از رمز و راز صحنه آراییها برای هرکه کف میزند.
موقعیت افغانستان همان است که در گذشته بود اما سناریوها و صحنهآرایان و نقش آفرینان پیشبرد جنگ نیابتی با خال خط دیگری وارد میدان شدهاند