نهم می ۲۰۱۵ ترسایی برابر است با هفتادمین سالروز غلبه ارتش سرخ خلقهای اتحاد شوروی سابق بر نیروهای فاشیزم هیتلری. این روز به مثابه نجات جهان از یوغ فاشیزم هیتلر در تاریخ جهانی ثبت بوده و آن را تمام خلقهای مترقی و صلح دوست جهان جشن میگیرند. شکست لشکر فاشیزم هیتلر که منجر به پایان ختم جنگ دوم جهانی گردید، جهان را داخل روند نوین تاریخی کرد.
جنگ دوم جهانی که ناشی از تضادهای آشتیناپذیر جامعه سرمایهداری، برای گسترش وسلطه نظام سرمایهداری وتقسیم کشورهای جهانی برای دست یابی به بازارها ومنابع خام برای غارتگری وچپاول بود. این جنگ بر علاوه تلفات مدهش مالی وجانی زمینه ساز رشد جامعه سرمایهداری و پیدایش کشورهای سوسیالیستی و تحکیم اتحاد شوروی وقت گردید.
المان نازی پس از قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳ ترسایی در گام نخست یورش درد باری را علیه انقلابیون و بالخصوص کمونیستها آغاز؛ آنها را زندانی؛ و کشور را به اردوگاه شکنجه عناصر انقلابی مبدل نمود. سپس با لشکر فاشیستی خود، به تهاجم و اشغال کشورها اقدام نمود ه و به جهانگشایی پرداخت.
مراحل مقدماتی آغاز جنگ دوم جهانی از وضع نابسامان جهانی بالخصوص حمله جاپانیها در سال ۱۹۳۱ ترسایی بر منچوریا میباشد. در پی این حادثه چینیها به جامعه ملل شکایت نموده که دول اروپایی نیز با جاپان به مخالفت برخاستند. جامعه ملل جاپان را به عنوان یک کشور اشغالگر محکوم نمود. در واکنش به این داوری، جاپان در سال ۱۹۳۷ ترسایی اقدام به اشغال چین کرد، و در سالهای ۱۹۳۸ و۱۹۳۹ بخشی عظیم خاک چین را به تصرف خود درآورد. این وضع بوجود آمده باعث افزایش تشنج سیاسی در روابط بینالمللی در جهان گردیده و زمینه را پیشتر برای آغاز جنگ دوم جهانی مساعد ساخت.
کشور المان در سال ۱۹۳۹ جنگ را با حمله به کشور پولند آغاز نمود. متعاقباً فرانسه و انگلستان به المان اعلان جنگ دادند.
عساکر درندهخوی «ویرمخت» المان در فاصله سالهای ۱۹۳۸الی ۱۹۴۱ در پیشترین کشورهای اروپایی حمله و آنها را اشغال نمود. در این مدت کشورهای امریکا، انگلستان و فرانسه هیچ نوع گامی را علیه اقدامات فاشیستی هیتلر برنداشتند؛ برعکس برای اهداف شوم خویش آن را برای تجاوز در شرق علیه اولین کشور سوسیالیستی ترغیب مینمودند.
در ۲۲ جون سال ۱۹۴۱ ترسایی ارتش فاشیستی هیتلر به اتحاد شوروی حملهور شد که با مقاومت دلیرانه خلقهای شوروی روبرو شد و بدین گونه جنگ کبیر میهنی خلق شوروی در برابر آن شروع گردید. در آغاز جنگ نیروهای نظامی المان مرکب از۲،۴میلیون نفر بود. این نیروها که در ۲۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ چین تانک و۱۰ هزار بال طیاره بودند؛ ازجمله این نیروها ۵،۵ میلیون نفر در ۲۰۰ لشکر با ۴۳۰۰چین تانک، ۵۰۰ بال هواپیما و۴۸هزار پایه توپ و مین انداز در۲۲جون ۱۹۴۱ در سرحدات اتحاد شوروی تمرکز داشتند.
اردوی فاشیستی هیتلر در مراحل اول جنگ بر اثر برتریهای نظامی و اقتصادی، با حملات غافلگیرانه موفق شدند، تا چالشهای بیحد را دامنگیر دولت و خلق اتحاد شوروی نماید، لشکر فاشیستی هیتلر با بمباردمان بیرحمانه به منازل مردم و نهادهای صنعتی ضرر بزرگی را به اقتصاد دولت شوروی تحمیل کرد. مسافات زیادی را در خاک شوروی طی نموده الی شهر لیننگراد «سن پیترزبورگ امروزی» پیشروی نمود. تا از این طریق به سوی مسکو و سایر شهرهای استراتیژیکی شوروی پیشرفت نماید؛ اما با مبارزه دلیرانه و منسجم خلق شوروی با اردوی سرخ انقلابی مردمی، تحت رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی ضربات مهلکی به لشکر فاشیست هیتلر وارد گردیده که شعار «شکستناپذیری» اردوی هیتلر را باطل ساخت. این دشمن مکار که قصد اشغال مسکو را داشت، به شکست مذبوحانه مواجه شده که سرشت جنگ جهانی در این گوشه جهان تغیر کرد. با دفاع جانبازانه و حماسهآفرین خلق شهر استالینگراد که به تلفات 1.5 میلیون نفر تمام شد، منجر به عقبنشینی لشکر فاشیستی و آغاز شکست آن، تکمیل شد. بعد از این شکست ارتش فاشیسم هیتلری شکل دفاعی گرفته و ابتکار را اردوی اتحاد شوروی بدست گرفت.
سال ۱۹۴۴ که سال چهارم جنگ جهانی دوم بود؛ سال پیروزی قاطع اردوی سرخ شوروی بوده است. با پیش روی سربازان سرخ اتحاد شوروی بسوی اروپا، کشورهای پولیند، مجارستان، رومانیا، بلغاریا، یوگوسلاویا چکوسلواکیا و ناروی از وجود نیروهای فاشیستی هیتلر پاک گردیده و از یوغ تسلط فاشیزم نجات یافتند. و در اکثریت این کشورها احزاب کارگری قدرت را بدست گرفته و نظامهای سوسیالیستی در این کشورها تشکیل شد.
با شکست کامل لشکر فاشیزم هیتلر در سال ۱۹۴۵ جنگ دوم جهانی به پایان رسید. در اول ماه می ۱۹۴۵ المانیها مرگ هیتلر را اعلام کردند. سرانجام شرایط تسلیم کامل بدون قید و شرط المان در ۷ماه می ۱۹۴۵ در «رمس» فرانسه تنظیم گردید. هم چنان کشور المان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. در بخش غربی که تحت کنترول ارتش ایالات امریکا، انگلستان و فرانسه قرار داشت، المان غربی ودرقسمت شرقی که لشکر روسها قرار داشت المان شرقی نامیده شد. المان غرب به پیمان نظامی ناتو و ستنو تحت اداره امریکا و کشورهای غربی و پیمان نظامی المان شرق به پیمان وارسا تحت اداره اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی تعلق گرفتند.
در جنگ کبیر میهنی، خلق قهرمان شوروی خسارات بزرگی جانی و مالی را متقبل شدهاند. در این جنگ خانمانسوز تحمیلشده ۲۵ میلیون خلق شوروی در میدانهای جنگ به کشته شدند. همچنان تلفات و خسارات جنگ را در جهان نظر به اسناد تاریخی چنین رقم دادهاند: «در این جنگ ۵۵ میلیون نفر کشته شده بودند که از این تعداد۴۵ میلیون نفر متعلق به قارهای اروپا بود، ایالاتمتحده امریکا ۲۹۰ هزار تلفات داشت، میزان تلفات انگلستان ۴۰۰هزار سرباز در میدان جنگ و۱۰۰هزار غیرنظامی برآورد میشد. بلژیک، هلند و ناروی دهها هزار تلفات داشتند. تلفات کشور فرانسه به ۲۵۰هزار نظامی و ۲۷۰ هزار غیرنظامی بالغ میشد. در اروپای مرکزی و شرقی تلفات جانی بسیار سنگین بود زیرا ۱۳ میلیون و۶۰۰هزار سرباز و در حدود ۱۲میلیون غیرنظامی در قتلعامها یا از گرسنهگی و سرما در پیشروی آلمانها، جان خود را از دست دادند. روسها جمعأ ۲۵ میلیون نفر یعنی پیش از ده درصد نفوس خود تلفات داشتند. کشور المان مانند روسیه ده درصد جمعیت خود یعنی ۵میلیون و۷۰۰ هزار را از دست داد.
تلفات کشور پولند ۲۰۰هزار سرباز و حدود شش میلیون غیرنظامی، یوگسلاویا ۳۰۰هزار و یک میلیون سه صد هزار غیرنظامی، یونان ۱۵۰ هزار سرباز و۳۵۰ هزار غیرنظامی، چین از ۶ تا ۸میلیون، جاپان ۵میلیون و۲۰۰هزار سرباز و۶۰۰هزار غیرنظامی بود.» بر علاوه تلفات جانی سرزمینهای روسیه خرابیهای دامنهداری دران کشور به ویژه در مسکو، لنینگراد و قفقاز بوجود آمده بود؛ در کشور المان کلیه شهرها بزرگ به خاک یکسان شد. در کشور ایتالیا نیز خرابیهای بزرگ در عدهای بناهای تاریخی بوجود آورده ویران شده بود. جنگ دوم جهانی هولناکترین جنگ در جهان بود که مصیبتهای آن از حافظه تاریخ و باشندهگان جهان فراموش نا شدنیست؛ اما متأسفانه که کشورهای غولپیکر سرمایهداری و حامیانشان در رأس ایالت متحده امریکا، برای حفظ و گسترش منافع سود و سلم و جمعآوری ثروت برای خویش سیاستهای تشنج باری را بوجود آوردهاند، که عملاً جنگ جهانی سوم را بعد از فروپاشی اردوگاهی سوسیالیستی در رأس اتحاد شوروی با رویکردهای مختلف آغاز کرده؛ و بر این اساس برای غضب منابع اقتصادی کشورهای ضعیف تحت نام گسترش دموکراسی که نظامهای سنتی دران حاکم میباشند؛ هجوم برده و آنها را سرنگون ساخته و کشورشان را تحت سلطه سیاسی خویش قرار میدهند. مداخلات نظامی زیر نام سرکوب تروریزم در کشورهای عراق، افغانستان، لیبیا، سوریه نه تنها تروریست از بین برده نه شد بلکه با سیاستهای «تفرقه به انداز و حکومت کن»، عملکردهای تروریستیشان پیشتر شده و باعث بروز اختلافات قومی و مذهبی در این مناطق شده است. با این اقدامات قصداً شرایط بوجود آورده شده است که این کشورها حاکمیت و تمامیت ارضی خویش را از دست بدهند و در حالت تجزیه قرار بگیرند. این نیروهای تروریستی و فاشیستی بنیادگرایی دینی و مذهبی، که بدتر و منفورتر از فاشیزم هیتلر استند، تحت نام داعش، القاعده و طالبان که پیروی مذهب وهابیت ـ سلفیست هستند، صدها هزار انسان اعم از زن و مرد و اطفال را که پیروی عقایدشان نیستند، از محلاتشان به زور شکنجه بیجا و بیخانمان ساخته و یا دستهجمعی به قتل میرسانند.
همان طوری که هیتلر، برتری نژادی قومی و سیاسی را بالای جهان برای المانیها آرزو داشت، گروپهای تروریستی دینی و مذهبی داعش و طالبان پاکستانی و عربی، نیز به مانند وی، برتری دین و مذهب خود را بالاتر از سایر ادیان دانسته و دیگر هویتهای مذهبی و قومی را قبول نداشته و کشتنشان را مباح دانسته و قتل عام میکنند.
رویکردها:
تاریخ اروپا از آغاز تا پایان قرن بیستم، تألیف و گردآوری دکتر عباسقلی غفاری فرد.