گفته میشود پس از جنگ دوم جهانی بیش از یکصد کشورهای جهان از تسلط استعمار کهن رهایی یافتند. پس آیا برای رهایی از استعمار نو، به جنگ سویم نیازاست؟
آیا گزینه ی بهتراز جنگ نیست که حالت موجود دنیا را عوض کرده و جهان را از چنین بازی های خطر ناک رهایی بخشد؟ تا چه وقت جنگ وتجاوز، لشکر کشی، زورگویی، غلدری، بحران آفرینی تا کدام اندازه غارت وحشی گری، جنگ افروزی واشغالگری تا چه وقت زنجیر اسارت وابستگی ها ی ظالمانه در گردن ملتها؟ چرا اینقدر افسانه سازی های ابلیسی وسناریوهای دهشت افگن وتا چه حد راه اندازی گدی های کوکی جنگی، دورحجر؟
بلا خره تاچه وقت نیمی از جهان در آتش وخون غوطه ور باشد که نیم دیگری از جهان بالای آن آقایی وحکمرانی کند؟ جنگ افغانستان چهل وپنجساله شد. جنگهای شمال افریقا وکشورهای شرق میانه دهساله، پانزده ساله وتا بیست ساله رسید. آنهایی که پس از جنگ جهانی دوم بخاطر جلوگیری از تجاوز ولشکرکشی وتعرض بکشورها ی دیگر، سا زمان ملل متحد را تاسیس نمودند، کجاست رعایت اصول وموازین بین المللی که قبل از همه توسط خود آنها پامال میشود؟ وگر اینطور نیست پس چرا سازمان ملل متحد نمیتواند بشکل لازم جلو جنگها، تعرضات ولشکرکشیهای اشغالگرانه وخود سرانه را بگیرد؟
در بحث حاضر با اختصار کلام و با یک مقدمه کوتاه به رد وریشه یابی جنگها وعوامل آن پرداخته و بهدف نزدیک خواهیم شد.
در رابطه به جنگ اولاً ببینیم جنگ چیست، از کجا، چرا وچگونه در جوامع بشری بوقوع میرسد؟
دانشمندان مسایل جنگی به این باور اند که جنگ درگیری مسلحانه وسازمانیافته یا خشونت سیاسی بین گروه ها میباشد که عمل مبتنی بزور است تا دشمنان را مجبور به خواسته خود وادار کند.
طوریکه معلوم است جنگ به انواع واقسام زیاد واقع میشود. زیراکه تجاوزگران وسلطه جویان جهان هر بهانه یی را که بخاطر تجاوز به دیگران درست کنند یک واژه نو در تعریف واشکال جنگ افزوده میشود.
مهمترین جنگها از نظر جغرافیایی میتواند محلی، کشوری، منطقوی فرامنطقوی وجهانی با میکانیزم زمینی، دریایی وهوایی باشد واز نظر نظامی گروهی، قبیله یی، لشکری وگریلایی. از نظرتاکتیکی رو در رو، منظم، نامنظم، فرسایشی، نیابتی، کلاسیک ویا هجومی باشد. از نظر عقیده تی جنگهای مذهبی، یعنی صلیبی، اسلامی، شیعی وسنی وغیره، از نظر سیاسی عادلانه وغیر عادلانه، دفاعی ویا تجاوزی واز نظر خصلت طبقاتی ویا غیر طبقاتی باشد.
جنگهای عادلانه جنگهایست دفاعی وبمنظور دفاع از استقلال، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی، دفاع از صلح حقوق بشر وارزشهای انسانی ودفع هرگونه جنگ تجاوز وانواع ستم.
اما جنگهای غیرعادلانه، تجاوزی، تحمیلی، غارتگری، لشکر کشی، تعرض ومداخله استبداد، استعمار گرانه واشغالگرانه در خاک دیگران است.
اصلاً جنگها از همان آغازین با پیدایش بشر همراه بوده با توجه بیک تخمین تاریخی گفته میشود که ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد بتعداد ۳۵ میلیارد نفر درجنگ جانهای خود را از دست داده است. فنا وری ها وپنتنسالهای جنگی بشکل زنجیره یی از همان ابتدای دوره سنگ با ابزار سنگی وچماق با تلفات کم بشکل زنجیره یی وبا سرعت زیاد تا به سطح هسته یی رشد کرد.
اگر اسکندر مقدونی ۲۳۵۰ سال قبل به قاره های افریقا وآسیا لشکر کشید ومغولها در قرن ۱۳ میلادی در آسیا تا سرحدات اروپا حمله کردند، یا یگهزار سال پیش جنگهای صلیبی بسیاری نقاط جهان را بخون کشید ویا کولمبوس ۱۳۲۵ سال پیش سر زمین امریکا یعنی خاک سرخپوستان ساکنین اصلی آنجا را مورد حمله قرار داد که در نتیجه آن هزاران نفر جانهای خود را ازدست دادند ویا امپراطور عثمانی در سال ۱۴۵۳ قلمرو خود را در غرب وجنوب توسعه داد ویا امریکا یی ها بخاطر جدایی از امپراطوری انگلیس در سال ۱۷۷۶ جنگ کردند. ویا ناپلیون در سده هژده ی میلادی بروسیه لشکر کشید یا اگر جنگ جهانی اول ۱۹۱۴ ـــ ۱۹۱۸ جریان داشت ویا جنگ دوم جهانی ۱۹۳۹ ـــ ۱۹۴۵ که بر سر تقسیم جهان بین دول معظم سرمایداری بوقع پیوسته بود، اما در نتیجه خیزشهای آزادی خواهانه وجنبشهای رهایی بخش جهان به آزادی بیش از یکصد کشور جهان از تسلط استعمار کهن منجر شد؛ که بر بنیاد آن جو سیاسی جهان تغیر گسترده یافت.
طوریکه تذکر داده شد با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم، جهانیان بخاطر جلوگیری از تکرار فاجعه انسانی سازمانی را بنامهای سازمان ملل وسازمان ملل متحد ایجاد کردند که بر مبنای اصول ونورمهای این تشکل جهانی از جنگها وتجاوزات وغولدری جلو گیری نموده صلح را جایگزین جنگ سازند ولی تا جایی که دیده میشود سازمان ملل متحد این طلایه دار صلح جهانی نیز در اثر مداخلات گوناگون بوظایف خود چندان توفیقی نیافته است. سازمان ملل متحد نتوانسته است تجاوز ومداخلات کشورها را قطع نماید واز صدورتروریستان وظهورگروه های جنایت پیشه درجنگهای نیابتی جلوگیری کند. سازمان ملل نتواسته است به جنگ چهل ساله افغانستان و تجاوزات چندین ساله بکشورهای شرق میانه پایان دهد. سازمان ملل متحد با تمام قدرت در خانه خود نتوانست از زنده گی وحیات داکترنجیب اله شهید دفاع کرده جانش را از دست گروه های تروریستی نجات دهد.
پس بنظر میرسد که سازمان ملل را بشکل نمادین حفظ کرده وبرای مشروعیت بخشیدن اهداف غرض آلود خود از آن استفاده میکنند.
طوریکه معلوم است پس از جنگ جهانی دوم کشور های استعماری دراثر رشد سر سام آور سرمایه وعروج کاپیتالیزم وایجاد تکنالوژی نظامی تا سلاح هسته یی، نیرنگ تازه ی با سناریوی تفرقه اندازی در بین اقوام وملیتها وافسانه سازی جنگهای مذهبی وفرمایشی، تفوقات زبانی، قومی، جنسیتی، سمتی، بهم انداختن وبیچاره ساختن مردم توام با ظهور گروهای تروریستی وبنیادگرای اسلامی، هرج ومرج وخانه جنگی در کشورها وایجاد پایگاه های نظامی توام با صدور سرمایه وبانکها وبنگاهای غارت کننده وایجاد کمپانیهای بزرگ با فروش اسلحه وکالا ی بی کیفیت در زیر نام کمک وتجارت، غصب ثروتهای طبیعی وجذب عناصر استفاده جو ومقام پرست وعمال داخلی واجیر ساختن مشتی از دلالان فروخته شده ودرخدمت خود قراردادن آنها با ساختن ادارات مزدور و موازی که هردوطرف آن آبخور یک چشمه اند همراه بوده است که در نتیجه آن پروسه پیچیده بحران سراسری جنگ را بصورت مستدام تشدید نموده تا جایی که با حضور و زیر نظر مدعیان دروغین حقوق بشر روزانه هزاران تا انسان بیگناه توسط مزدوران خود فرستاده شان بقتل رسانده میشوند وبه این ترتیب این وضعیت کشورها را وابسته وبیچاره و استعمار نو را جایگزین ساخته وتا جایی که راه را برای «لشکر کشی های مجدد وخود سرانه» در سرزمینهای مورد نظر هموار وزمینه های اشغال را فراهم وتمام راه های زنده گی را برای ملتها مسدود میسازند.
هرچند توده های میلیونی کشور ها از همان آغاز الی اکنون بخاطر رهایی خود از فتنه هردو شکل استعمارنو وکهنه وانواع ستم بپا خاسته وبرغم تلفات جانی وقربانیهای لازم، پرچم مبارزه را در پیشاپیش جنبشهای آزادیبخش بر افراشته با تحمل قربانی های لازم، جنگ دفاعی را تا آزادی کامل ادامه میدهند.
ولی قدرتهای بزرگ بخاطر دوام ننگین حکمروایی شان، با راه اندازی جنگهای داخلی ومنطقوی کشورها را بجان هم انداخته، یکزمانی بنام خطر کمونیزم، زمان دیگری بنام اسلام وپس از آن با افسانه تروریزم، القاعده وداعش و طالب توام با تعصبات قومی، سمتی، مذهبی وزبانی سناریوی جنگ را طولانی ساخته تا ماشین زراد خانه اسلحه سازی آنها از حرکت نه ایستد.
از دیر زمانیست که آتش جنگهای فرسایشی وتجاوزکارانه با مداخله قدرتها وسناریوی بیگانه درافغانستان، سوریه، لیبیا، تونس، مصر، یمن، لبنان، عراق ودیگر نقاط جهان زبانه میکشد و سلطه جویان جهان از هیچ نوع تلاش ضد بشری دریغ نکرده وبرای کور خواندن مردم وخاک پاشیدن بچشم ملتها وفریب جهانیان درامه ی مذاکره را با جنگهای گویا موش وپشک وافسانه گرگ و میش مطابق به میل خود بنمایش میگذارند وبه اینترتیب سرنوشت ملتها ی تحت ستم را بدستان خود گرفته حکومت میرانند.
البته در قضایای افغانستان ضعف دولت روسیه را هم نمیتوان نادیده گرفت. طوریکه اخیراً گفته میشود دشمنان آرامش ودهشت افگنان اخیراً دهلیز عبور اتش افغانستان را پشت سر گذاشته در آسیای میانه وارد تاجیکستان میشوند. این فقط جرقه نخستین تجاوزات پنهانی در راستای اهداف استراتیژیک منافع مداخله گران ومتجاوزین بخاک افغانستان است که دیر یا زود جام زهر آنرا کشورهای همسایه و آنسوی آمو خواهند سرکشید.
بقول معروف، میباسست سنگر جنگ علیه تروریزم در جلال آباد تحکیم می یابد تاکه به عشق آباد نرسد. بنا بر آن روسیه وکشورهای مشترک المنافع میبا ید در خط همکاری با افغانستان، موضوع مقابله با تروریزم را جدی گرفته بخاطر ختم جنگ وقطع تجاوز ازین کشور سهم فعالتر داشته باشند؛ زیرا هر روزی که میگذرد با دستان غرض آلود داخلی وخارجی بروی آةش جنگ درافغانستان روغن پاشیده میشود. اگر جنگ درافغانستان به این حالت ادامه پیدا کند فراگیر ومنطقوی وبزرگتر از آن گردد از کنترول بیرون خواهد شد آنگاه ریش متجاوزین ومعامله گران داخلی آنرا را یکجاخواهند سوخت
اما دشمنان بشریت بیکار ننشسته هرزمانی با نیرنگ تازه وارد میدان شده و مردم رادر کشورهای تحت ستم بحالت بیسرنوشتی وشرایط دشوار جنگ و در اعماق خون وآتش قرار داده به این ترتیب آزادی، حاکمیت واستقلال شان در دست قدرتمندان مرتجع وعمال خارجی معامله میشود.
از آنجمله در افغانستان، یکی از قربانیهای بزرگ بازیگران در صحنه جهانی میباشد که سرنوشت آن درغیاب مردم تعین میگردد. طوریکه گفته میشود همین اکنون معامله وبازیهای پنهانی خطر ناکی بنفع پاکستانیها رویدست است که بر بنیاد آن استقلال وتمامیت ارضی وحاکمیت ملی افغانستان را زیر سوال میبرد. گذشته از آن بازیگران قدرت با سرپوش گذاری به مداخلات ومعاملات اشغالگرانه، نمایش انتخابات را برخ جهانیان کشانیده که در دوره قبلی برغم تقلب فراوان فقط معامله و سازش دوشخص را وحدت ملی نام گذاشتند ودرانتخابات اخیر کشور ی با داشتن سی وسه ملیون نفوس، باشرکت دوسه ملیون نفر درنمایش انتخابات که هنوزسرنوشت کشور در اسارت دستان سیاه و در پرده ابهام قراردارد.
بنا بر آن باید گفت
کشوریکه سرنوشتش بدست ارتجاع داخلی وبازیگران بیرحم خارجی وخودش فاقد صلاحیتها واختیارات دموکراتیک باشد، کشوریکه اختیار جنگ وصلح آن بدست خارجیها رقم گیرد، کشوریکه در چشم انداز آینده اش هیچ نقطه روشن دیده نشود، کشوریکه رفت و آمد خارجیها خارج از اراده آن باشد، کشوریکه فقر و گرسنگی به آن تحمیل شده باشد، کشوریکه ثروتهای طبیعی اش تاراج وانتخاب کشت و زراعت آن در سرزمین خودش بدست عمال خارجی باشد، کشوریکه مرض و قحطی، بد امنی وبی اتفاقی به آن تحمیل شده باشد وکشوریکه اخلاقیات آن در زیر سایه ی دهشت افگنان وبیگانگان متضرر شده واقتصاد آن وابسته به به خارج ودر بحران تجاوز ومداخلات خطرناک بگروگان رفته باشد چگونه میتوان آنرا کشوری آزاد و مستقل نامید.
البته این تنها کشور ما نیست بلکه بازی های سیاسی اوپراتیفی واستخباراتی در کشورهای شرق میانه بشدت درجریان است واوضاع برآمده از سیاست بازی های قدرتها در شرق میانه واطراف خلیج فارس ازین امر مستثنی نبوده بلکه روز بروزاین مناطق را پر آشوب ساخته ودر امواج آتش وخون فرومیبرد. هرچند بازیهای منطقوی درین کشور ها مبتکرین جنگ را بدلیل فروش اسلحه وحضورنظامی شان در منطقه ترغیب میکند ولی رژیم ملایی ایران نیز ازین آبهای گل آلود سود بیشتر می برد بطور مثال بقدرت رساندن ملا های ایرانی در سال ۱۳۵۷ خورشیدی بمنظور جنگ برضد قوای اتحاد شوروی درافغانستان ویا پس از آن حمله امریکا به عراق وتقویه نفوذ ایران در مناطق شیعه نشین عراق، ایجاد پایگاه رژیم ملایی ایران درلبنان، سوریه، یمن، غزه وافغانستان از رویکرد های مداخله کرانه آن میباشد.
اکنون با اعلام مقابله با سیاستهای خطرناک رژیم ملایی ایران وتبلیغ سیاستهای هراسنده ایران وفراخوان مقابله به آن ازیکسو، تشدید رفتار جاه طلبانه ایران و برخ کشیدن تکنالوژی نظامی وتوسعه قدرت سپاه پاسداران از سوی دیگر وموضعگیری تهدید کننده رژیم ایران در منطقه، فرار از برجام وایران هراسی غرب و تشدید تحریمها و جنگ کشتی ها در خلیج فارس، سرکوب بیرخمانه کردها، حملات در غزه، بمباردمان پی درپی یمن وحملات راکتی یمن وسقوط دادن پهپادها، خیزشهای مردمی قیامگونه در عراق ولبنان و بنحوی محاصره کنسلگری ایران در عراق، تشدید جنگهای منطقوی، آواره شدن مردم وسرازیر شدن پناهجویان، تشدید جنگهای قومی مذهبی در افریقا و آسیا، ظهورداعش درافغانستان فراخوان ایالات متحده به جهانیان برای «اتحاد علیه ایران هسته یی»، آماده گی نظامی اسراییل در مقابل خطر های احتمالی ایران، تشدید تنشهای خطرناک ونظامی شدن جغرافیای خلیج فارس اززمین گرفته تا هوا وروی آب وووووومسبباتی اند که در چشم انداز آینده با یک جرقه ولو کوچک، جهان را آبستن یک جنگ بزرگ جهانی میسازد.
مهمتر از همه خیزشهای اخیر مردمی در عراق ولبنان بطور بیسابقه بر اوضاع سایه افگنده است که این خود بیانگر گسترش نافرمانیهای مدنی وسرایت آن به کشورهای همسایه مایه ی نگرانی رژیم ملایی ایران گردیده است. چنانچه بقول منابع خبری نیویارک تایمز در رابطه به تنشها در عراق ولبنان ونگرانیهای رژیم آخوندی ایران ناشی ازین خیزشها ی مردمی می نویسد: که مقامات ایرانی بآنچه «نیروهای سرایت کننده تظاهرات» در کشورهای همسایه خواند ه شده واحتمال انتقال آن بداخل ایران وجود دارد آشنایی دارند واین خود بر تشدید اوضاع ومناقشه منطقوی وجهانی اثر دارد.
امید واریم برای جلوگیری از جنگ بزرگ وفراگیر، عقل سلیم غالب آید وصلح جهانی بر جنگ جهانی پیروز گردد.